Document Type : Original Article
Authors
1 Associate professor of accounting,Alzahra University, Tehran, Iran
2 Ph.D Student of accounting, ,Alzahra University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
همواره ذینفعان یک کسبوکار، از جمله مدیران، تحلیلگران و سرمایهگذاران برای ارزیابی شرکتها از سنجههای مالی استفاده کردهاند؛ اما به مرور زمان شرکتها شروع به عمومیکردن اطلاعات غیرمالی خود کردند تا در کنار سنجههای مالی از اطلاعات غیرمالی نیز برای ارزیابی شرکت استفاده شود] 43[. بهطور مثال، شرکتهای اینترنتی از تعداد مشترکین ماهانه و صنایع مربوط به سلامتی، از طول دورۀ درمان و رضایت مشتریان استفاده میکنند] 25[. کمیسیون بورس و اوراق بهادار(SEC) برای بهبود گزارشگری مالی، همواره شرکتها را به تهیه، تشریح و افشای مداوم و دورهای شاخصهای کلیدی عملکرد تشویق کرده که شامل سنجههای غیرمالی است. این سنجههای غیرمالی موجب افزایش شفافیت سازمان برای سرمایهگذاران و سایر ذینفعان میشود]40[.
وضعیتی را تصور کنید که جهت حرکت تغییرات ارزیابهای مالی و غیرمالی همراستا نباشد. بهطور مثال، تغییرات ارزیابهای مالی به افزایش سودآوری آتی و تغییرات ارزیابهای غیرمالی به کاهش سودآوری آتی منجر شود. در این صورت، استفاده از معیاری که ترکیبی از این متغیرها را وارد روابط آماری کند، اثر همزمان این عوامل را میسنجد. به این منظور، در پژوهش اخیر ارتباط با ارزش[1]«تفاضل» ارزیابهای مالی و غیرمالی بهطور همزمان ارزیابی شده است تا بتوان برایند تغییرات آنها را بررسی کرد.
نخستینبار یک کمپانی به نام HealthSouth بین سالهای 1999 تا 2002 تفاضل میان ارزیابهای مالی و غیرمالی را استفاده کرد. گزارش آنها نشان داد درآمدها و داراییها (سنجههای مالی) درست در دورهای که تعداد تسهیلات (سنجۀ غیرمالی) کاهش یافته بود، با افزایش روبهرو شد] 7[. بیور معتقد است تفاضل بین سنجههای مالی و غیرمالی، یک متغیر دارای ارتباط با ارزش محسوب میشود و این موضوع زمانی وجود دارد که این تفاضل با عملکرد آتی شرکت بهطور معناداری همبستگی داشته باشد [13[.
برخی پژوهشها مانند ترومن و همکاران] 44[ و دیمر و همکاران] 23[، ارتباط معناداری بین معیارهای غیرمالی و عملکرد آتی شرکت نشان دادهاند. سایر پژوهشهای حسابداری پیشین نظیر برازل، چاو و سیمپسون ]20،18،41[ بر ارتباط باارزش ارزیابهای عملکرد مالی و غیرمالی بهطور جداگانه تمرکز داشتهاند. پژوهشهایی از این دست نشان میدهد افزایش یک عامل به کاهش یا افزایش عامل دیگری نظیر ارزش و یا سودآوری شرکتها منجر شده است که بهطور مفصل در بخش مرور پیشینه به آنها پرداخته میشود.
بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش بهطور مشابه با کار مگان] 33[ بررسی این موضوع است که آیا در بورس اوراق بهادار تهران این تفاضل، معیاری برای قوی یا ضعیفبودن عملکرد آتی است یا خیر. درضمن این پژوهش بررسی میکند آیا معیار مذکور از مراحل چرخۀ عمر شرکت تأثیر میگیرد یا خیر. سرانجام اینکه آیا بازار به این تفاضلها واکنش نشان میدهد یا خیر. در اینباره رابطه بین این تفاضلها و بازده غیرعادی آتی بررسی میشود تا بتوان پی برد آیا میتوان با استفاده از این تفاضلها بازده غیرعادی کسب کرد یا خیر.
بر اساس آنچه گفته شد، پرسشهای اصلی این پژوهش به شرح زیر است:
مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش
ادبیات موجود در خصوص وجود رابطه بین سنجههای مالی و غیرمالی و عملکرد آتی، موضوع ارزیابی عملکرد آتی شرکت را در بر میگیرد. برازل و همکاران ] 17[ بیان میکنند که «مقایسۀ معیارهای مالی و غیرمالی که در صورتهای مالی قرار دارند، درخصوص سلامت مالی شرکتها آگاهیدهنده هستند». چاو و همکاران] 20[ بیان میکنند بین اطلاعات مالی و غیرمالی موجود در گزارشگری مالی باید نوعی موازنه برقرار باشد؛ بنابراین، زمانی که اطلاعات مالی و غیرمالی اطلاعات سازگاری با عملکرد شرکت فراهم نیاورند، تفاضل میان این سنجهها ممکن است برای بررسی صداقت اطلاعات مالی استفاده شود.
در پژوهش لو و تیاگاراجان با عنوان «تحلیل اطلاعات بنیادی»، به بررسی ارتباط با ارزش دوازده متغیر بنیادی حسابداری و غیرحسابداری پرداخته شده است. یکی از این متغیرها نیروی کار[2] است. این مقاله بدون درنظرگرفتن تفکیک برای شرکتهای سرمایهبر و کاربر، تغییرات فروش نسبت به تعداد نیروی کار را، یکی از عوامل بنیادی مرتبط با عملکرد آتی در نظر گرفته است. لو و تیاگاراجان بیان میکنند تحلیلگران عموماً از اعلامیههای تجدید ساختار شرکتها که مربوط به تعدیل نیروی کار است برای برآورد میزان پایداری سود آتی شرکتها استفاده میکنند. این به آن دلیل است که سود گزارششده، مزایا و مخاطرات تعدیل نیروی کار را منعکس نمیکند. بههمین دلیل، عوامل بنیادی نظیر نیروی کار ارزیابی بهتری از سودآوری آتی نشان میدهند. همچنین، استفاده از نسبت بالا این امکان را فراهم میآور بهطور همزمان بتوان تأثیرات تغییرات فروش و تغییرات تعداد کارکنان را بر سود آتی سنجید. نتیجۀ این پژوهش رابطۀ معنادار بین عامل نیروی کار و عملکرد آتی را نشان میدهد] 32[.
ایراننژاد و همکارش در پژوهشی باعنوان «بررسی رابطه بین رشد تعداد کارکنان و سود» به بررسی ارتباط بین سود شرکتها و رشد آنها پرداختند. در این پژوهش با توجه به نرخ رشد تعداد کارکنان شرکت، در بین شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1385 تا 1391 دریافتند یک رابطۀ دوطرفه بین سود و رشد شرکتها وجود دارد و در حالتی که رشد شرکت را نرخ رشد تعداد کارکنان (معیار غیرمالی) در نظر بگیریم، اثر متقابل بین رشد و سود شرکتها معنادار و مثبت است]1[.
لی در مقاله خود باعنوان «ارتباط بین رشد و سود بر اساس شواهدی از دادههای پانلی از شرکتها» به بررسی ارتباط بین رشد و سود شرکتها پرداخته است. او در این کار از مجموعهای از دادههای پانلی از بین 616 شرکت کرهای استفاده کرد. در پژوهش یادشده، رشد شرکت یکبار رشد فروش و بار دیگر رشد تعداد کارکنان در نظر گرفته شده و هر بار ارتباط بین سود و این رشدها بررسی شده است. نتایج پژوهش بیانکنندۀ وجود ارتباط دوسویه بین رشد و سود شرکتها بوده است. در این خصوص، اثر سود بر رشد شرکتها، منفی و اثر رشد فروش و تعداد کارکنان بر سود، مثبت ارزیابی شده است. لی در کار خود با اشاره به فراتحلیلهای[3] کاپن و همکارانش، شرکتها را بر اساس صنعت تعدیل کرده است. کاپن بیان میکند پژوهشهای بسیاری در حوزههای مشابه، بهدلیل استفاده از روشهای آماری متنوع، برآوردهای مختلف از متغیرها و محیط پژوهش به جوابهای گوناگونی منتهی میشوند. او در پژوهش خود اندازۀ شرکت، سهم از بازار یا راهبردهای مختلف در هر صنعت را از عوامل متمایزکنندۀ نتایج پژوهشها در حوزۀ عملکرد مالی میداند و آنها را در سهدسته عوامل محیطی، راهبردی و سازمانی طبقهبندی میکند. همچنین، بیان میدارد تفکیک بین صنایع و استفاده از متغیرهای کنترلی نظیر اندازۀ شرکت تا حد زیادی مشکلات ناشی از اثر صنایع را در پژوهشها مرتفع میکند. لی نیز بر همین اساس در پژوهش خود متغیرهای رشد تعداد کارکنان، رشد فروش و رشد سود را با استفاده از میانه و میانگین صنعت تعدیل کرده و از اندازۀ شرکتها بهعنوان متغیر کنترلی استفاده کرده است]31,19[.
پالاسیوس در پژوهش خود به مقایسۀ شرکتهای کاربر[4] و سرمایهبر[5] پرداخته است. او در این پژوهش دستمزد، ریسک و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار (B/M) را در مورد شرکتهای کاربر و سرمایهبر بررسی کرده است. بر اساس نتایج وی، شرکتهای کاربر، ریسک بیشتری نسبت به شرکتهای سرمایهبر دارند. همچنین، بیان میکند ریسک بیشتر در شرکتهای کاربر، شواهدی در خصوص بازده متفاوت شرکتهای کاربر و سرمایهبر در بازارهای مالی را فراهم میکند. نتیجه آنکه پرتفویی را با در نظر گرفتن موقعیت خرید شرکتهای کاربر و موقعیت فروش شرکتهای سرمایهبر تشکیل داد که بازدهی بالاتری نسبت به سایر پرتفویها داشته باشد] 34[.
حسابرسان نیز به بررسی ارقام مالی و غیرمالی میپردازند تا بتوانند ریسک عدمارائۀ درست ارقام را محاسبه کنند. در پژوهشی که برازل و همکاران در سال 2009 انجام دادهاند، استنتاج شده است شرکتهای متقلب تفاوتهای بزرگی بین اقلام مالی و غیرمالی خود دارند. اگرچه این پژوهش برای شناسایی دستکاری و تحریف در صورتهای مالی طراحی شده بود؛ اما نشان داد یک رابطۀ منفی معنادار بین ثبات[6] عملکرد فعلی شرکت و تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی شرکت وجود دارد] 17[.
ادبیات پیشین بیان میکند وجود تفاوت زیاد میان اقلام مالی و غیرمالی، شاخصی برای عملکرد شرکت است. این رابطه برای شرکتهایی که در مراحل مختلف چرخۀ عمر هستند با سطوح متفاوتی از درجه اطمینان معنادار است. شرکتهایی که در مراحل ابتدایی چرخۀ عمر قرار دارند، رشد بیشتری در درآمد خود دارند؛ اما این رشد عمدتاً بهوسیله منابع تأمین مالی شده از خارج سازمان ناشی میشود، نه جریانهای نقد ایجادشده در درون سازمان. این موضوع باعث میشود وجود تفاوت بالا میان اقلام مالی و غیرمالی آنها منطقی باشد و شاخصی برای عملکرد ضعیف آنها محسوب نشود. در مقابل شرکتهایی که در مراحل بعدی چرخۀ عمر خود قرار دارند، عموماً با سرمایهگذاری مجدد منابع خود کسب درآمد میکنند. این موضوع باعث میشود تفاضل میان اقلام مالی و غیرمالی، سیگنال قویتری در خصوص تداوم رشد فعلی در آینده باشد. در اینجا ارقام غیرمالی عموماً اقلامی هستند که در متن صورتهای مالی ذکر نشدهاند و گاهی در یادداشتهای توضیحی آورده میشوند؛ اما برای بررسی اعتبار صورتهای مالی بهکارمیروند] 33[ .
ادبیات موجود همچنین، شواهدی در خصوص معیارهای سرمایهگذاران و اطلاعات افشاشدهای فراهم میآورد که موجب ایجاد ارزشافزوده برای صورتهای مالی میشوند. برای مثال، یافتهها نشان میدهد مشارکتکنندگان بازار از اطلاعات ارزش منصفانه در خصوص طرحهای بازنشستگی و سرمایهگذاریهایی استفاده میکنند که در یادداشتهای توضیحی افشا میشود] 10،13[. برازل] 17[ بیان میکند سرمایهگذاران از تفاضل میان اطلاعات مالی و غیرمالی بهعنوان یک دانش عمومی در خصوص شرکت مورد بررسی استفاده میکنند و انتظار دارند این اطلاعات با عملکرد شرکت سازگار باشد. این موضوع با فرضیۀ بازار کارا تطابق دارد که بیان میدارد «اطلاعاتی که باارزش شرکت در ارتباط هستند، بهمحض عمومیشدن در ارتباط با قیمت سهام، مورد واکنش قرار میگیرند». در مقابل فرضیۀ بازار کارا، طبق نظریۀ شفافیت، بازار ممکن است نسبت به اطلاعاتی که بهطور واضح در صورتهای مالی بر آنها تأکید نشده است، واکنش کافی ندهد. درواقع این نظریه بیان میکند نوع افشا تعیینکنندۀ میزان واکنش به آن است] 17[ و این دقیقاً در تقابل با فرضیۀ بازار کارا قرار دارد. بر این اساس، اقلام غیرمالی بهسبب افشا در یادداشتهای توضیحی ممکن است مانند سایر اقلام مالی در دسترس نباشند و از آنجا که بازارها در سطح کارایی قوی نیستند، بازار نیز بهطور کامل به آنها واکنش نشان نمیدهد. طبق نظر سیمپسون] 41[ اقلام غیرمالی ممکن است در دسترس نباشند و یا اینکه در صورت افشا، برای تمامی دورهها افشا نشوند. این موضوع موجب میشود تا سرمایهگذاران نتوانند در صورت تغییر سنجههای غیرمالی، ارزیابی کاملی از عملکرد شرکت داشته باشند؛ بنابراین، بر اساس پژوهشهای انجامشده بهدلیل نبودنِ کارایی کامل بازارهای مالی، مطابق با نظریۀ شفافیت، اطلاعات تنها در صورتی ارتباط باارزش دارند که بهطور واضح بیان شوند و در دسترس باشند. این موضوع باعث میشود مشارکتکنندگان بازار، اطلاعاتی از قبیل تفاضل اطلاعات مالی و غیرمالی را نیز بهطور اثربخش در تصمیمات خود وارد نسازند] 33[.
مشابه این استدلال، برازل] 17[ بیان میکند مشاهدۀ علائم ناسازگار مالی و غیرمالی بر تصمیم سرمایهگذاران ناآگاه و غیرمتخصص تأثیر نمیگذارد. عموماً مشارکتکنندگان بازار تفاوت میان اقلام مالی و غیرمالی را یک سیگنال مثبت در نظر میگیرند؛ چراکه آن را نشانۀ برونسپاری کارها یا اثربخشی فعالیتها در تولید بیشتر میدانند. این در حالی است که برازل تفاوت میان این سنجهها را نشاندهندۀ عملکرد ضعیف آتی میداند. بر اساس پژوهشهای پیشین در این زمینه، بازار باید از تفاوت اقلام مالی و غیرمالی بهعنوان سنجۀ عملکرد آتی استفاده کند و دلیل آن را سهولت مقایسه و توانایی بازار در شناخت اطلاعات بهکاربردهشده در دورههای قبل میدانند ]10،13[؛ اما استفادهنکردن بازار از این اطلاعات ممکن است بهدلیل نبودنِ شفافیت اطلاعاتی درخصوص ارقام غیرمالی و یا عدمپردازش مناسب اطلاعات غیرمالی باشد. به هر صورت، هنوز جواب قطعی برای استفادهنکردن از این ارقام به اثبات نرسیده است.
پژوهشهای متعددی برای نشاندادن ارتباط باارزش سنجههای غیرمالی صورت گرفته است که عموماً به بررسی رابطۀ این سنجهها با قیمت بازار سهام، بازده و یا ارزش بازار سرمایه پرداختهاند. در این حوزه برخی پژوهشها به بررسی چند صنعت خاص پرداختهاند و تعداد کمی از پژوهشها ارتباط با ارزش اقلام غیرمالی را برای تمامیصنایع بررسی کردهاند. بهطور مثال، درنسر و زو] 24[، بن و ریلی] 15[ و داویلا و همکارش] 21[ دریافتهاند اقلام غیرمالی خاص شرکتهای هواپیمایی با سودآوری در ارتباط هستند و ارتباط باارزش دارند. ریلی ]39[ همچنین بیان میدارد میزان رضایت مشتریان، سهم بازار و حجم در دسترس برای انتقال بار نیز از عواملی هستند که بر درآمد و هزینههای آتی اثرگذار هستند. داویلا و همکاران ]21[ میزان مربوطبودن اقلام غیرمالی را بررسی کردند و دریافتند در مورد صنعت ایرلاینها اقلام غیرمالی، اطلاعات مربوطی را فراهم میآورد. پژوهشهای دیگری در این حوزه در صنعت فناوری پیشرفته[7] و فناوری اطلاعات صورت گرفته است که به نتایج مشابهی با پژوهش داویلا و همکاران دست یافتهاند] 33[.
باوجود پژوهشهایی که تنها به بررسی اثر اقلام مالی در صنایع خاص پرداختهاند، پژوهشهای دیگری مانند بارث و همکاران به بررسی این اقلام در چند صنعت پرداختهاند. بارث و همکاران] 11[ اثر ارزش نام تجاری[8] را بررسی کردند و دریافتند ارزش نام تجاری بر ارزش سهام شرکت اثر دارد و با تغییرات آن تغییر میکند. آنها اینطور استدلال کردند نام تجاری اطلاعاتی را در خود دارد که برای قیمتگذاری ازسوی سرمایهگذاران مهم تلقی میشود. بهطور کلی، در مورد پژوهشهایی که به بررسی صنایع مختلف پرداختهاند، این موضوع به اثبات رسیده است که سنجههای غیرمالی توان فوقالعادهای در خصوص توضیح عملکرد آتی شرکت دارد و دارای ارتباط باارزش است] 33[.
در مورد مقایسۀ اثر اقلام مالی و غیرمالی با یکدیگر، بیشتر پژوهشهای گذشته، در بررسی اثر سنجههای غیرمالی، ابتدا اثر سنجههای مالی را کنترل کردهاند که پژوهشهای مربوط به بارث و همکاران] 12[، راجگوپال و همکاران] 36[ داویلا و همکاران] 21[ از این نمونه است.
نکتۀ قابل ملاحظه در خصوص این پژوهشها این است که بجز پژوهش مگان] 33[ پژوهشی یافت نشد که بهطور همزمان به مقایسۀ ارتباط باارزش سنجههای مالی و غیرمالی پرداخته باشد و تنها نکتهای که در سایر پژوهشها در خصوص اقلام غیرمالی به آن اشاره شده، این است که اقلام غیرمالی درمورد عملکرد آتی آگاهیدهنده هستند. در این رابطه به پژوهش فرانسیس و همکاران] 29[ اشاره میشود که به بررسی توانایی اقلام مالی و غیرمالی بهعنوان سنجهای برای توزیع بازده سالانۀ سهام در بازار پرداختند. آنها درنهایت به این نتیجه دست یافتند که مشارکتکنندگان بازار ارزش بالاتری برای سنجههای مالی قائل هستند.
اما در میان، دستهای از پژوهشها به مقایسۀ ارتباط باارزش سنجههای مالی و غیرمالی پرداختهاند. این پژوهشها سطوح مربوطبودن آنها را نیز مقایسه کردهاند. بیور] 13[ در این رابطه بیان میکند«سیگنال ایجادشده از طریق ارقام غیرمالی آگاهیدهنده است، اگر این دادهها در دسترس باشند». به عقیدۀ برازل و همکاران] 17[ «مقایسۀ سنجههای مالی و غیرمالی که در گزارشهای مالی قرار دارند، درصورت سلامت مالی شرکت، میتوانند آگاهیدهنده باشند». ارقام غیرمالی شاخصی برای عملکرد بلندمدت شرکت هستند، در حالی که ارقام مالی سیگنالهایی از عملکرد کوتاهمدت شرکت هستند ]8[. بنکر و همکاران] 8[ بیان میکنند سنجههای مالی تنها بخشی از گذشته و فعالیتهای فعلی را منعکس میکنند، درحالیکه ارقام غیرمالی اثر فعالیتهای مدیریتی فعلی را منعکس میکند که بر عملکرد آتی اثرگذار است. براساس پژوهش چاو] 20[ بین اطلاعات مالی و غیرمالی باید موازنه برقرار کرد که شامل عملکرد عملیاتی و تصمیمهای راهبردی باشد.
با این تفاسیر انتظار میرود رابطۀ سازگار بین اندازهگیری عملکرد غیرمالی و اندازهگیری عملکرد مالی وجود داشته باشد. برازل و همکاران] 17[ استدلال میکنند از اطلاعات غیرمالی برای بررسی اطلاعات مالی نیز استفاده میشود. آنها استدلال میکنند تفاوتهای بین معیارهای غیرمالی و معیارهای مالی ممکن است اختلاف بین عملکرد مالی گزارششدۀ یک شرکت و عملکرد اقتصادی واقعی آن باشد.
اطلاعات غیرمالی معمولاً اطلاعاتی هستند که کمتر از اطلاعات مالی در معرض دستکاری و سویه قرار میگیرند. برازل و همکاران ] 17[ دریافتند دستکاری اطلاعات غیرمالی سختتر است؛ زیرا اغلب سادهاند و اگر مدیریت قصد دستکاری یک قلم غیرمالی را داشته باشد، نیازمند کمک افراد خارج از بخش حسابداری است. علاوه بر این، دچو و همکاران ] 22[ میگویند انگیزۀ کمتری برای تحریف اطلاعات غیرمالی وجود دارد؛ چراکه این اطلاعات در داخل سازمان برای اهداف گزارشگری مالی، مانند تصمیمگیری راهبردی استفاده میشود.
دو پژوهش تجربی در زمینۀ سنجش توان شناسایی تحریفهای صورتگرفته انجام شده که از تفاوت میان ارقام مالی و غیرمالی استفاده کرده است. برازل] 17[ با استفاده از نمونههای جفتی[9] نتیجه گرفتند تفاضل اقلام مالی و غیرمالی برای شرکتهایی که تقلب کردهاند، بهطور معناداری بزرگتر از این تفاضل برای شرکتهای بدون تقلب هستند. مطابق با این نتایج دچو و همکاران] 22[ دریافتند کاهش غیرطبیعی در تعداد کارکنان، سنجۀ غیرمالی است که در مقایسه با تغییرات کل داراییها در تشخیص تحریفها مفید است.
موضوع دیگری که در این رابطه بررسی میشود، موضوع چرخۀ عمر شرکت است. بلک ] 16[ بیان میدارد شرکت در طول عمر خود چهار مرحله را طی میکند که عبارتاند از آغاز، رشد، بلوغ و افول. شرکتها در مراحل ابتدایی بیشترین رشد را تجربه میکنند و بیشترین رشد فروش در این سالها بهوسیله منابع تأمینشده از خارج سازمان رخ میدهد. تفاضل بین سنجههای مالی و غیرمالی در این شرکتها ممکن است مربوط به رشد قابل توجه تجربهشدۀ شرکت و نه شاخصی از عملکرد آیندۀ ضعیفتر باشد ]5،16[. در مقابل شرکتهایی که در مراحل بعدی قرار دارند، رشد درآمد کمتری را تجربه میکنند و عموماً این رشد از طریق منابع داخلی شرکت ایجاد میشود. برای شرکت در مراحل بعدی چرخۀ عمر، تفاوت در اطلاعات غیرمالی و مالی ممکن است غیرمنتظره باشد و یک شاخص قویتر از عملکرد ضعیفتر در آینده را ایجاد کند] 16[.
بن و ریلای] 15[ دراینباره استدلال میکنند تهیۀ صورتهای مالی همراه با اقلام مالی و غیرمالی، توانایی استفادهکنندگان را در ارزشیابی و پیشبینی عملکرد مالی شرکت بهبود میبخشد. این موضوع به این معناست که بازار از تمامی اطلاعات در دسترس و افشاشده در قیمتگذاری استفاده میکند؛ اما بازار ممکن است که در سطوح پایین کارایی قرار داشته باشد و اطلاعات افشاشدۀ آنان شفاف نباشد. بعد از پژوهش بال و براون] 6[ که شواهدی درخصوص کاربرد اطلاعات سود در ارزشگذاری شرکت ارائه میکرد، پژوهشگران حسابداری به این فکر فرو رفتند که چه اطلاعات دیگری در صورتهای مالی آگاهیدهنده است و در قیمتگذاری سهام مؤثر واقع میشود. بارث] 9[ و بارث و همکاران] 11[ دریافتند اطلاعات اضافی شامل یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی ازجمله دارایی و بدهیهای تحققنیافته طرحهای بازنشستگی، در قیمتگذاری سهام مؤثر است. بر این اساس، پژوهشهای متعددی به این موضوع پرداختند که نتیجۀ مشترک آنها، وجود ارتباط باارزش اطلاعات فراهمشده در صورتهای مالی بدون توجه به محل افشای آنها بود]10،13[.
حتی در شرایطی که اقلام مالی و غیرمالی دارای ارتباط باارزش هستند، پژوهشهای پیشین نشاندهندۀ این موضوع است که سرمایهگذاران در بازار از این اطلاعات استفاده نمیکنند. اسلون] 42[ استدلال میکند سود تعهدی، پایداری کمتری از سود نقدی دارد؛ یعنی بازار در تعیین پایداری تعهدیها بیش از حد برآورد[10] میکند و پایداری سود نقدی را کمتر از حد. زی] 45[ در توسعۀ نتایج اسلون نشان میدهد قیمتگذاری نادرست سود تعهدی، تا حد زیادی مربوط به اقلام تعهدی غیرعادی است. درنتیجه اینطور استدلال میشود که واکنش به اقلام تعهدی توضیحدهنده بخش زیادی از واکنش بازار به اطلاعات شرکت است. بر اساس آنچه در این بخش گفته شد، فرضیهها در ادامه تبیین خواهد شد.
فرضیههای پژوهش
همانطور که در بخش مبانی نظری و پژوهشهای پیشین اشاره شد، بیور] 13[ معتقد است تفاضل بین سنجههای مالی و غیرمالی، متغیر دارای ارتباط باارزش محسوب میشود و این موضوع زمانی وجود دارد که این تفاضل با عملکرد آتی شرکت بهطور معناداری همبستگی داشته باشد. درنتیجه، برای بررسی ارتباط باارزش، باید ابتدا این موضوع را بررسی کرد که آیا تفاضل مذکور در خصوص عملکرد آتی شرکتهای پذیرششده در بورس اوراق بهادار تهران، قابلیت توضیحدهندگی دارد یا خیر. به این منظور، فرضیۀ اول به شرح زیر مطرح میشود:
از آنجا که نتایج آزمون فرضیۀ اول ممکن است از چرخۀ عمر شرکت تأثیر گیرد، فرضیۀ دوم به شکل زیر مطرح میشود:
در صورت معناداری فرضیۀ 1، مطابق با نظر بیور [13] پیشبینی میشود تفاضل اقلام مالی و غیرمالی ارتباط باارزش داشته باشند. بر این اساس، در صورتی که بازار کارا باشد، قیمت سهام باید منعکسکنندۀ ارزش تمام شاخصهای محرک عملکرد آتی شرکت باشد] 4،36[ و نباید هیچ رابطهای بین اطلاعات و بازده غیرعادی آتی وجود داشته باشد] 38[.
بحثهای متعددی دربارۀ بازارهای کارا، ناکارایی و ناهنجاریهای بازار کارا صورت گرفته است. ناهنجاریهای رفتاری منجر میشود مشارکتکنندگان بازار به تمامی اطلاعات واکنش کامل و سریع نشان ندهند. از جملۀ این اطلاعات، سنجههای مالی و غیرمالی عملکرد است. بر این اساس، فرضیۀ سوم به میزان واکنش بازار به سنجههای مالی و غیرمالی میپردازد. فرضیۀ سوم بیان میکند اگر سرمایهگذاران درک درستی از اطلاعات داشته باشند، در یک بازار کارا نباید رابطهای بین تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی و بازده غیرعادی آتی یافت شود؛ بنابراین، فرضیۀ سوم به شکل زیر قابل تعریف است:
روش پژوهش
بر اساس پژوهش برازل] 17[ تعداد کارکنان شرکت نشاندهندۀ اطلاعات غیرمالی است، درحالی که فروش خالص نشاندهندۀ اقلام مالی است. برای اینکه مطابقت دادههای مالی و غیرمالی نشان داده شود، تفاضل درصد تغییرات فروش خالص و درصد تغییرات کارکنان محاسبه میشود. این تفاضل از لحاظ ریاضی بهمعنای تغییرات نسبت درآمد فروش به ازای هر یک از کارکنان است. برای تعدیل عامل صنعت، این متغیر برای هر سال بر میانه صنعت تقسیم شده است. مقدار بالاتر برای تفاضل محاسبهشده بهمعنای این است که نسبت عملکرد مالی شرکت بالاتر از عملکرد غیرمالی آن بوده است. این تعدیل با کار لی] 31[ مطابقت دارد.
بر اساس نظر برازل] 17[ تعداد کارکنان دادهای را در اختیار میگذارد که خاص شرکت نباشد. درنتیجه قابلیت مقایسه دارد. همچنین، دیچو و همکاران [22] بر این عقیدهاند دادههای مربوط به کارکنان کمتر مورد دستکاری قرار میگیرند و معمولاً افزایش تعداد کارکنان همبستگی قوی با عملکرد شرکت، بدون توجه به دستکاریهای مدیریت دارد. همچنین، رشد تعداد کارکنان همبستگی قوی مثبت با رشد درآمد دارد] 17[. درنتیجه، اینطور انتظار میرود که سیگنالهای ناشی از سنجههای مالی و غیرمالی بهطور همزمان[11] حرکت کنند. برازل بیان میکند اگرچه ممکن است شرکت برای بهبود سودآوری خود کارمندان را اخراج کند؛ اما بعید به نظر میرسد با اخراج کارکنان بتواند درآمدها را تغییر دهد؛ بنابراین، اگر شرکت اخراجهای متعددی داشته باشد، تفاضل بزرگی بین سنجههای مالی و غیرمالی محاسبه میشود که نشاندهندۀ ناپایداری سود فعلی در دورههای آتی باشد. البته ممکن است برونسپاری فعالیتها در برخی صنایع نیز همین اثر را ایجاد کند؛ اما با تعدیل ارقام، این مشکل نیز از صنعتی به صنعتی دیگر رفع خواهد شد. البته در پژوهشی که برازل میزان تحریفها را بهوسیلۀ تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی سنجیده است، با تغییر معیار غیرمالی برای شرکتهایی که برونسپاری انجام داده بودند، مشخص شد نتایج آنچنان از برونسپاری کارکنان تأثیر نگرفته است و مشابه زمانی است که سنجۀ غیرمالی تعداد کارکنان بوده است] 17[.
با توجه به فرضیههای مطرحشده در قسمت قبل و مطابق با الگوی سیمپسون] 41[ برای بررسی اثر تفاضل اقلام مالی و غیرمالی بر عملکرد آتی، رابطۀ (1) استفاده شده است:
رابطۀ(1) |
EPSit+1 = β0 + β 1Growth_Diffit + β 2Emp_Growthit + β 3Sales_Growthit + β4EPSit + β 5Sizeit + eit+1 |
که در آن:
Growth_Diffit: اختلاف درصد تغییرات تعداد کارکنان و فروش (تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی) شرکت iام در سال t
Emp_Growthit: درصد تغییرات تعداد کارکنان شرکت iام در سال t
Sales_Growthit: درصد تغییرات فروش شرکت iام در سال t
: EPSit سود هر سهم شرکت iام در سال t
Sizeit: اندازۀ شرکت iام در سال t
اندازه بهوسیلۀ لگاریتم طبیعی ارزش بازار برآورد شده است. اینطور انتظار میرود که β1 منفی و معنادار باشد. این بدان معناست که تفاضل ارزیابهای مالی و غیرمالی، نسبت به تعیین عملکرد آتی توضیحدهنده است.
برای تجزیه و تحلیل اثر چرخۀ عمر شرکت برسودآوری آتی، رابطۀ (2) طراحی شده است:
رابطۀ(2)
|
EPSit+1=β0+β1Growth_Diffit+β2Youngit*Growth_Diffit+β3Matureit*Growth_Difit+β4Emp_Growthit +β5Sales_Growthit+ β6 Matureit +β7 Youngit + β8 EPSit+ β9 Sizeit+et+1 |
که در آن:
Growth_Diffit: اختلاف درصد تغییرات تعداد کارکنان و فروش شرکت iام در سال t (تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی)
Emp_Growthit: درصد تغییرات تعداد کارکنان شرکت iام در سال t
Sales_Growthit: درصد تغییرات فروش شرکت iام در سال t
Matureit: شاخص چرخۀ عمر شرکتهای بالغ
Youngit: شاخص چرخۀ عمر شرکتهای نوپا
: EPSit سود هر سهم شرکت iام در سال t
Sizeit: اندازۀ شرکت iام در سال t
مطابق با ادبیات برای تعیین بالغ و یا نوپابودن شرکت از 4 متغیر زیر که نخستینبار HIRBAR و YAHUDA در سال 2008 توسعه دادند، استفاده میشود. آنها بیان میکنند برای تعیین چرخۀ عمر میتوان از رابطۀ (3) استفاده کرد:
رابطۀ(3)
|
1. Annualized Sales Growth = Net Salest/Net Salest-1, 2. Capital Expenditures = (Capital Expenditurest+ R&D Expenset)/Total Assetst, 3. Net Capital Transactions = (Change in Stockholders’ Equityt – Net Incomet)/Total Assetst, and 4. Firm Age = Number of years since the first year. |
برای شرکتهای نوپا انتظار میرود رشد فروش بالاتری وجود داشته باشد، مخارج سرمایهای بیشتر انجام شود و مبادلههای سرمایهای کمتری انجام شود و درنهایت عمر کمتری داشته باشد. اگرچه پژوهشهایی همچون مگان ]33[ نشان دادهاند نتایج استفاده از نسبتها و سن تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد؛ اما این پژوهش برای تفکیک شرکتها به بالغ و نوپا از روش ترکیبی استفاده کرده است و برای این کار شاخص چرخۀ عمر محاسبه میشود. بهۀمنظور محاسبۀ شاخص چرخۀ عمر از سالهای عمر شرکتها استفاده شده است. در این روش درصد خالص تغییرات سرمایه و سن شرکت شاخص مثبت و درصد رشد فروش و مخارج سرمایهای شاخصهای منفی در نظر گرفته شده است؛ چراکه دو عامل اول با چرخۀ عمر شرکت رابطۀ مستقیم و دو عامل بعدی با چرخۀ عمر شرکت رابطۀ عکس دارند. درنتیجه، هرچه این شاخص بالاتر باشد، شرکت بیشتر به مراحل پایانی چرخۀ عمر نزدیک است. استفاده از هر چهار عامل در کنار هم این شاخص را به گونهای تعدیل میکند که اثر هریک از عوامل در کنار سایر عوامل تعدیل شود. به این معنا که لزوماً عمر زیاد شرکت نشاندهندۀ بلوغ یک شرکت نیست. در اینجا استفاده از عواملی که اثر منفی دارند، مثل درصد رشد فروش و مخارج سرمایهای به تعدیل عمر بالای شرکت و یا مخارج سرمایهای بالا منجر میشود. این شاخص مشخص نمیکند شرکت دقیقاً در کدام مرحلۀ چرخۀ عمر قرار دارد؛ ولی واردکردن شاخص ساختهشده بهعنوان یک متغیر، به الگوی رگرسیون معناداری چرخۀ عمر در رابطۀ مورد بررسی را سنجش میکند. بر این اساس انتظار میرود β2 وβ3 (در معادلۀ بالا) معنادار باشد و درصورتیکه چرخۀ عمر هیچ اثری بر رابطه ندارد، انتظار میرود این ضرایب تقریباً به صفر نزدیک باشند.
درنهایت برای بررسی واکنش بازار به تفاضل میان اقلام مالی و غیرمالی از رابطۀ (4) استفاده شده است. این معادله سنجش ارتباط با ارزش را انجام خواهد داد:
رابطۀ(4) |
Returnsit+1 = β 0 + β 1Growth_Diffit + β 2Emp_Growthit + β 3Sales_Growthit + β4Betait + β 5Sizeit + β 6Book-to-Marketit + β 7Returnsit +eit+1 |
که در آن:
Growth_Diffit: اختلاف درصد تغییرات تعداد کارکنان و فروش شرکت iام در سال t (تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی)
Emp_Growthit: درصد تغییرات تعداد کارکنان شرکت iام در سال t
Sales_Growthit: درصد تغییرات فروش شرکت iام در سال t
Betait: بتای شرکت iام در سال t
Sizeit : اندازۀ شرکت iام در سال t
Book-to-Marketit: نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار شرکت iام در سال t
Returnsit: بازدهی سالانۀ شرکت iام در سال t
که در آن علاوه بر متغیرهای رابطۀ (2) بر اساس الگوی فاما و فرنچ] 28[، از سه عامل ریسک نیز استفاده شده است که بر بازده اثر میگذارد. برای محاسبۀ بتا از الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM)، دادههای تاریخی مربوط به 36 ماه گذشته استفاده شده است که مطابق با رابطۀ (5) است:
رابطۀ (5) |
Ra=Rf+βa(Rm-Rf) |
Ra: نرخ بازده مورد انتظار سهامداران
Rf: نرخ بازده بدون ریسک
Rm: نرخ بازده بازار
β: ریسک نظاممند
دو عامل دیگر، اندازه و نسبت ارزش دفتری سرمایه به ارزش بازار است. انتظار میرود درصورت کارابودن بازار، ضریب β1معنادار و مخالف صفر باشد. این امر نشاندهندۀ این است که بازار به افشای اطلاعات غیرمالی و تفاوت آنها با اقلام مالی واکنش میدهد. در غیر این صورت، مطابق با نظریۀ شفافیت، نحوۀ گزارش اطلاعات در واکنش سریع و کامل به اطلاعات مخابرهشده، تأثیرگذار خواهد بود.
در نهایت برای اینکه نتایج بهدستآمده دارای سویههای مربوط به ارقام حسابداری نباشد، رابطۀ (6) نیز باهدف آزمون قدرت رابطه بررسی میشود:
رابطۀ(6) |
Returnsit+1 = β 0 + β 1Growth_Diffit + β 2Emp_Growthit + β 3Sales_Growthit + β4Betait + β 5Sizeit + β 6Book-to-Marketit + β 7Returnsit + β8 Accrualsit +β9 SUEit+ eit+1 |
که در آن:
Growth_Diffit: اختلاف درصد تغییرات تعداد کارکنان و فروش شرکت iام در سال t (تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی)
Emp_Growthit: درصد تغییرات تعداد کارکنان شرکت iام در سال t
Sales_Growthit: درصد تغییرات فروش شرکت iام در سال t
Betait: بتای شرکت iام در سال t
Sizeit : اندازۀ شرکت iام در سال t
Book-to-Marketit: نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار شرکت iام در سال t
Returnsit: بازدهی سالانه شرکت iام در سال t
Accrualsit : اقلام تعهدی
SUEit: سود غیرمنتظره
برای کنترل اقلام تعهدی در این رابطه، بر اساس کار اسلون] 42[ در این معادله اقلام تعهدی وارد شده است:
Accrualsit : سود خالص قبل از اقلام غیرمترقبه در سالt منهای وجه نقد حاصل از عملیات در سال t
و برای کنترل جریان تدریجی پس از اعلام عایدات[12] از SUE استفاده شده است که نمایندۀ سود غیرمنتظره است و از طریق رابطۀ (7) محاسبه شده است:
رابطۀ(7) |
SUEit=(AEPSit-r*ABVit)-(FEPSit-r*FBVit) |
AEPSit: سود هر سهم واقعی شرکت i در سالt
ABVit: ارزش دفتری واقعی هر سهم در ابتدای دوره شرکت i در تاریخ t
FEPSit: سود هر سهم پیشبینیشده شرکت i در تاریخ t
FBVit:ارزش دفتری پیشبینیشده هر سهم در ابتدای دوره شرکت i در تاریخ t
r: هزینۀ سرمایه (خروجی مدل CAPM)
ازآنجا که ارزش دفتری پیشبینیشده هر سهم در دسترس نیست، میتوان ارزش دفتری هر سهم را از رابطۀ (8) محاسبه کرد:
رابطۀ(8) |
FBVt=(ABVt-1+RE t-1+FE t-1-FD t-1)/T |
ABV t-1: ارزش دفتری واقعی در ابتدای سال t-1
RE t-1: افزایش سرمایه از محل آورده و مطالبات در سال t-1
FE t-1: سود خالص پیشبینیشده برای سال t-1
FD t-1: سود تقسیمیپیشبینیشده برای سال t-1
T: تعداد سهام در پایان سالt
جامعه و نمونۀ آماری
برای تعیین نمونۀ آماری، از اطلاعات و دادههای برگرفتهشده از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق و بهادار تهران بین سالهای 1390 تا 1394 استفاده شده است. دادههای جمعآوریشده شامل اطلاعات صورتهای مالی و اطلاعات مربوط به ارزش سهام در بازار اوراق بهادار به طور مستقیم از صورتهای مالی و نرمافزار رهآورد نوین استخراج شده است. انتخاب نمونۀ پژوهش با اعمال فیلترهای زیر از بین تمامیشرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران انجام پذیرفته است:
بر اساس فیلترهای تعیینشده تعداد 142 شرکت انتخاب شد. شایان ذکر است که با توجه به استفاده از دادههای مربوط به تعداد کارکنان و فروش شرکتها، تمایزی بین شرکتهای سرمایهبر و کاربر در نظر گرفته نشده است. ممکن است در ظاهر اینطور به نظر برسد دادههای مربوط به شرکتهای سرمایهبر و کاربر قابلیت مقایسه ندارند. در این خصوص لازم به ذکر است با توجه به استفاده نسبت رشد دادههای فروش و تعداد کارکنان برای هر شرکت، تفاوت یادشده از بین میرود و دادهها با این احتساب هممقیاس میشوند؛ زیرا برای هر شرکت تنها نسبت رشد این متغیرها در نظر گرفته شده است.
یافتههای پژوهش
پس از جمعآوری اطلاعات مربوط به 142 شرکت، نهایتاً 710 سال- شرکت جمعآوری شد. همانطور که در بخش روش پژوهش نیز اشاره شد، شرکتها با استفاده از سالهای عمر رتبهبندی شده و از رتبه 1 تا 71 در گروه شرکتهای نوپا و باقی شرکتها در گروه شرکتهای بالغ قرارگرفتند. این تمایز در رگرسیون دوم با استفاده از تعریف یک متغیر دامیمشخص شد. آمار توصیفی متغیرها و نتایج آزمونهای آماری که با استفاده از نرمافزار ایویوز صورت پذیرفته، در ادامه آورده شده است. نگارۀ (1) آمار توصیفی متغیرهای پژوهش را نشان میدهد.
نگارۀ 1- آمار توصیفی متغیرها
شرح |
Sale-Growth |
EMP-Growth |
DIF |
Size |
EPS |
Beta |
B/M |
Ret |
Acc |
SUE |
میانگین |
72/5 |
56/1- |
28/7 |
02/13 |
79/895 |
61/0 |
01/0 |
24/21 |
05/0 |
09/210- |
میانه |
48/6 |
91/0- |
27/8 |
07/13 |
00/551 |
66/0 |
002/0 |
25/18 |
47/0 |
47/221- |
بیشینه |
98/312 |
59/35 |
98/179 |
84/16 |
03/5416 |
26/4 |
14/0 |
94/48 |
00/246 |
88/257 |
کمینه |
25/58- |
20/27- |
32/42- |
57/9 |
00/978- |
20/21- |
21/0 |
48/54- |
04/0 |
58/354- |
درصد تغییرات فروش:Sale-growth |
درصد تغییرات تعداد کارکنان:EMP-growth |
|||||||||
تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی:DIF |
اندازۀ شرکت (لگاریتم طبیعی ارزش بازار شرکت):Size |
|||||||||
سود هر سهم:EPS |
بتای هر سهم:Beta |
|||||||||
نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار:B/M |
بازده سالانه:Ret |
|||||||||
اقلام تعهدی :Acc |
سود غیرمنتظره :SUE |
منبع: یافتههای پژوهش
نگارۀ (1) مقادیر میانگین، میانه، بیشینه و کمینۀ هر یک از متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. در این نگارۀ رقم 72/5 درصدی برای میانگین رشد فروش گویای این است که شرکتهای نمونه بهطور متوسط 5 درصد رشد را در 5 سال درنظرگرفتهشده رشد داشتهاند. همچنین، بیشترین رشد 312 درصد و کمترین رشد 58- درصد است. در خصوص درصد تغییرات کارکنان، عدد 56/1- برای میانگین گویای آن است که بهطور میانگین شرکتها 5/1 درصد از کارکنان خود را اخراج کردهاند و بیشترین استخدام 35 درصد و بیشترین اخراج 27 درصد بوده است. همچنین، ارقام مربوط به سود هر سهم گویای آن است که سود هر سهم شرکتهای نمونه، بهطور میانگین 895 ریال و بیشترین رقم سود هرسهم 5416 ریال و کمترین آن 978- بوده است.
در این پژوهش پس از واردکردن دادهها در نرمافزار EVIEWS و با استفاده از دستور رگرسیون، هریک از الگوها را آزمون میکنیم. ابتدا با استفاده از آزمون Redundant Fixed Effect-Likelihood Ratio تلفیقی[13]یا ترکیبی[14]بودن دادهها مشخص میشود. بهدلیل اینکه تعداد مشاهدهها زیاد نیستند، معمولاً نتایج بیانکنندۀ استفاده دادهها بهصورت تلفیقی هستند. سپس باید مشخص شود دادهها اثرات ثابت دارند یا متغیر. بدینمنظور، از آزمونهاثمن[15] استفاده میشود. از آنجا که انجام آزمون چاو برای تمامیرگرسیونها دالّ بر معناداری است، نمیتوان از الگوی ترکیبی بهره گرفت؛ بنابراین، باید به. |
|
سراغ الگوی تلفیقی رفت مطابق با آزمون هاثمن اگر بین متغیرهای مستقل و جزء باقیماندهها همبستگی وجود نداشته باشد، آنگاه الگوی اثر متغیر[16]قابل استناد است. از آنجا که سطح معناداری آماره در آزمونهاثمن بزرگتر از 5% است؛ بنابراین، همبستگی بین متغیرهای مستقل و جزء باقیماندههای الگو وجود ندارد. پس تخمینهای الگوی اثر متغیر تخمینزنندههای سازگارتر و کاراتر از تخمینزنندههای الگوی اثر ثابت[17] هستند. از اینرو، از الگوی تصادفی برای بررسی الگوها استفاده شده است. نتایج حاصل از انجام آزمون آماری رابطۀ (1) به شرح نگارۀ (2) است:
|
نگارۀ2- آزمون رابطۀ (1)
EPSit+1 = β0 + β 1Growth_Diffit + β2Emp_Growthit + β 3Sales_Growthit + β4EPSit + β 5Sizeit + eit+1 |
|||
متغیر |
ضریب |
آماره t |
سطح معناداری |
DIF(تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی) |
188/0- |
845/2- |
0044/0 |
Sale-Growth (درصد تغییرات فروش) |
088/0 |
826/0 |
4088/0 |
EMP-Growth(درصد تغییرات تعداد کارکنان) |
047/0- |
852/0- |
3942/0 |
(سود هر سهم)EPS it |
27/0 |
111/5 |
000/0 |
Size(اندازۀ شرکت) |
095/0 |
968/2 |
003/0 |
ضریب تعیین |
292/0 |
آماره دوربین– واتسون |
950/1 |
آماره آزمون |
815/23 |
سطح معناداری |
000/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
مقادیر آماره F و معناداری آن مؤید این مطلب است که رابطۀ خطی میان متغیر وابسته و متغیرهای مستقل آن وجود دارد. نتایج گویای آن است که با فرض دامنه اطمینان 95 درصد بین متغیرتفاضل (DIF) و سود آتی رابطۀ معناداری برقرار است. همانگونه که از ضریب β 1 برمیآید، این رابطه منفی است که نشاندهندۀ این است که با افزایش شکاف بین سنجههای مالی و غیرمالی، سود آتی کاهش مییابد. همچنین بر اساس نتایج فوق رابطۀ معناداری بین سود آتی و متغیرهای رشد فروش و رشد کارکنان یافت نشد. این در حالی است که نتایج بالا گویای وجود رابطۀ مثبت و معناداری بین سود آتی (EPSit+1) و اندازۀ شرکت و سود سال قبل (EPSit) است. این نتایج از فرضیۀ اول حمایت میکند.
نتایج حاصل از انجام آزمون آماری رابطۀ (2) به شرح نگارۀ (3) است:
نگارۀ 3- آزمون رابطۀ (2)
EPSit+1= β 0+ β 1Growth_Diffit+ β 2Youngit*Growth_Diffit+ β 3Matureit*Growth_Difit + β4Emp_Growthit+ β5Sales_Growthit+ β 6 Matureit + β 7 Youngit +β 8 EPSit+ β 9 Sizeit+et+1 |
|||
متغیر |
ضریب |
آماره t |
سطح معناداری |
DIF(تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی) |
131/0- |
922/2- |
003/0 |
Sale-Growth (درصد تغییرات فروش) |
083/0 |
645/1 |
100/0 |
EMP-Growth(درصد تغییرات تعداد کارکنان) |
043/0- |
693/1- |
090/0 |
Young*DIF(تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی در شرکتهای نوپا) |
064/0 |
019/1 |
308/0 |
Mature*DIF(تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی در شرکتهای بالغ) |
053/0- |
938/2- |
003/0 |
Matureit(شاخص چرخۀ عمر شرکتهای بالغ) |
003/0- |
054/0- |
956/0 |
Youngit(شاخص چرخۀ عمر شرکتهای نوپا) |
002/0- |
080/0- |
936/0 |
(سود هر سهم) EPS it |
873/0 |
735/4 |
000/0 |
Size(اندازۀ شرکت) |
049/0 |
104/4 |
000/0 |
ضریب تعیین |
305/0 |
آماره دوربین– واتسون |
967/1 |
آماره آزمون |
805/23 |
سطح معناداری |
000/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، مرحلۀ چرخۀ عمر بر قوت رابطه بین تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی و عملکرد آتی شرکت تأثیر میگذارد. شرکتهایی که در مراحل ابتدایی چرخۀ عمر قرار دارند، رشد بیشتری را در فروش تجربه میکنند که منبع این رشد عموماً منابع تأمینشده از خارج سازمان است و انتظار نمیرود که این شرکتها نرخ رشد مشابهی را از منابع درونسازمانی (مثل کارکنان) داشته باشند. این موضوع موجب ایجاد تفاضل مثبت برای آنها میشود؛ بنابراین، وجود تفاضل مثبت برای شرکتهای نوپا به معنای عملکرد آتی ضعیف تلقی نمیشود.
در نگارۀ (3) مقادیر آماره F و معناداری آن مؤید این مطلب است که رابطۀ خطی میان متغیر وابسته و متغیرهای مستقل آن وجود دارد. نتایج گویای آن است که با فرض دامنه اطمینان 95 درصد، بین متغیرتفاضل (DIF) و سود آتی رابطۀ معناداری برقرار است. همانگونه که از ضریب β1 بر میآید، این رابطه منفی است که نشاندهندۀ این است که با افزایش شکاف بین سنجههای مالی و غیرمالی، سود آتی کاهش مییابد. در اینجا برای ایجاد تمایز بین شرکتهای نوپا و بالغ متغیرهای Young و Mature تعریف شده است. ضرایب β2 و β3 ضرایب مهمی برای تحلیل اثر چرخۀ عمر در رابطۀ بالا هستند. β2 نشاندهندۀ رابطه بین تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی و عملکرد آتی برای شرکتهای نوپاست و β3 مربوط به شرکتهای بالغ است. اگرچه β2 معنادار نیست؛ اما مثبتبودن آن نشاندهندۀ آن است که برای شرکتهای نوپا، تفاضل بین سنجههای مالی و غیرمالی نشاندهندۀ عملکرد ضعیف آتی نیست. همچنین، در مورد β3 گفتنی است منفی و معناداربودن آن گویای آن است که در مورد شرکتهای بالغ وجود تفاضل بین سنجههای مالی و غیرمالی سیگنالی در خصوص عملکرد آتی ضعیف است. نتایج بالا از فرضیۀ دوم حمایت میکند. حال باید به آزمون این موضوع پرداخت که باوجود رابطه بین تفاضل ارزیابهای مالی و غیرمالی و عملکردآتی، آیا مشارکتکنندگان بازار به آن واکنش میدهند یا خیر.
نتایج حاصل از انجام آزمون آماری رابطۀ (4) به شرح نگارۀ (4) است:
نگارۀ 4- آزمون رابطۀ (4)
Returnsit+1 = β 0 + β 1Growth_Diffit + β 2Emp_Growthit + β 3Sales_Growthit + β4Betait + β5Sizeit + β6Book-to-Marketit + β 7Returnsit +eit+1 |
|||
متغیر |
ضریب |
آماره t |
سطح معناداری |
DIF(تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی ) |
236/0- |
635/3- |
0001/0 |
Sale-Growth (درصد تغییرات فروش) |
146/0 |
064/1 |
1437/0 |
EMP-Growth(درصد تغییرات تعداد کارکنان) |
106/0- |
172/1- |
1206/0 |
بتای هر سهمBeta |
076/0 |
856/2 |
0021/0 |
Size(اندازۀ شرکت) |
066/0- |
639/3- |
0001/0 |
نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار B/M |
226/0 |
738/2 |
0031/0 |
بازده سالانه Ret |
037/0 |
733/0 |
2318/0 |
ضریب تعیین |
107/0 |
آماره دوربین– واتسون |
846/1 |
آماره آزمون |
638/18 |
سطح معناداری |
000/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
الگوی مورد آزمون در نگارۀ (4) به بررسی ارتباط با ارزش تفاضل برآوردی میپردازد. مقادیر آماره F و معناداری آن مؤید این مطلب است که رابطۀ خطی میان متغیر وابسته و متغیرهای مستقل آن وجود دارد. منفی و معناداربودن ضریب β1 گویای آن است که تفاضل مذکور ارتباط با ارزش دارد. انجام آزمون بالا با استفاده از مقادیر بازده سالانه گویای آن است که مشارکتکنندگان در بازار اطلاعات مربوط به عملکرد ضعیف آتی را در قیمتگذاریهای خود لحاظ میکنند. این نتایج با نتایج مگان] 33[ تطابق دارد. همچنین، نتایج مربوط به واردکردن عوامل ریسک (بتا، ارزش دفتری به ارزش بازار و اندازه) گویای معناداری و مطابق با ادبیات پیشین است] 36[.
نتایج حاصل از انجام آزمون آماری رابطۀ (6) به شرح نگارۀ (5) است:
نگارۀ 5- آزمون رابطۀ (6)
Returnsit+1 = β 0 + β 1Growth_Diffit + β 2Emp_Growthit + β 3Sales_Growthit + β4Betait + β 5Sizeit + β6Book-to-Marketit + β 7Returnsit + β8 Accrualsit + β9 SUEit+ eit+1 |
|||
متغیر |
ضریب |
آماره t |
سطح معناداری |
DIF(تفاضل سنجههای مالی و غیرمالی) |
744/0- |
847/3- |
0001/0 |
Sale-Growth (درصد تغییرات فروش) |
034/0 |
529/1 |
1263/0 |
EMP-Growth(درصد تغییرات تعداد کارکنان) |
005/0- |
628/1- |
1035/0 |
بتای هر سهمBeta |
053/0 |
936/2 |
0033/0 |
Size(اندازۀ شرکت) |
135/0- |
846/3- |
0001/0 |
نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار:B/M |
036/0 |
64/1 |
1010/0 |
بازده سالانه:Ret |
074/0- |
724/0- |
4691/0 |
اقلام تعهدی:Acc |
095/0- |
653/2- |
0080/0 |
سود غیرمنتظره:SUE |
125/0 |
635/4 |
0000/0 |
ضریب تعیین |
096/0 |
آماره دوربین– واتسون |
748/1 |
آماره آزمون |
503/25 |
سطح معناداری |
000/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
برای بررسی تأثیر اقلام تعهدی و کنترل جریان تدریجی پس از اعلام عایدات متغیرهای Acc و SUEدر الگو وارد شده است. در این الگو مقادیر آماره F و معناداری آن مؤید این مطلب است که رابطۀ خطی میان متغیر وابسته و متغیرهای مستقل آن وجود دارد. همچنین، نتایج گویای آن است که با کنترل اقلام تعهدی و جریان تدریجی بعد از اعلام عایدات بهعنوان شناختهشدهترین ناهنجاریهای حسابداری[18]، در دورههای سالانه با عمومیشدن گزارشهای مربوط به اقلام مالی و غیرمالی، مشارکتکنندگان نسبت به این گزارشها واکنش میدهند. این موضوع را مگان برای دورههای سالانه تأیید کرده است.
نتیجهگیری
نتایج بررسی آماری دادههای مربوط به 142 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران گویای آن است که اگرچه رشد ارزیابهای مالی و غیرمالی (رشد فروش و رشد تعداد کارکنان) رابطۀ معناداری با عملکرد آتی نداشته است؛ اما تفاضل بین ارزیابهای مالی و غیرمالی با سود آتی هر سهم رابطۀ منفی معناداری دارد. به این معنا که هرچه این تفاضل افزایش یابد، سود آتی هر سهم کاهش مییابد. این نتایج با نتایج بیور] 13[ همخوانی دارد که بیان میکند تفاضل بین سنجههای مالی و غیرمالی، یک متغیر دارای ارتباط باارزش محسوب میشود و این موضوع زمانی وجود دارد که این تفاضل با عملکرد آتی شرکت بهطور معناداری همبستگی داشته باشد. درنتیجه، این تفاضل، سیگنالی برای پیشبینی عملکرد آتی محسوب میشود. همچنین، نتایج نشان میدهد روابط گفتهشده به چرخۀ عمر شرکت مرتبط است. این تفاضل رابطۀ قویتری با عملکرد آتی شرکتهای بالغ دارد. نهایتاً طبق شواهد، مشارکتکنندگان در بازار از این اطلاعات برای پیشبینی عملکرد آتی استفاده میکنند؛ بنابراین، برای کسب بازده غیرعادی فرصتهای معاملاتی وجود دارد. این نتایج با نتایج مگان] 33[ برای دورههای سالانه و پژوهش پالاسیوس] 34[ و لو و تیاگاراجان] 32[ در مورد رابطۀ بازدهی شرکتها تطابق دارد. شایان ذکر است بررسیهای مگان در خصوص استفادۀ مشارکتکنندگان از این اطلاعات، در بازههای کمتر از یک سال متناقض است. وی بیان میکند زمانی که عایدات آتی کمتر، محقق شود، مشارکتکنندگان برای واکنش دست نگه میدارند. این یعنی آنها به ارقام غیرمالی گزارششده در گزارشهای 3 و 6ماهه واکنش نشان نمیدهند و تا زمان تحقق ارقام مالی صبر میکنند؛ اما نتایج پژوهش وی در خصوص بازههای زمانی سالانه با پژوهش حاضر مطابقت دارد. همچنین، برخلاف پژوهشهای لی] 31[ و ایراننژاد و همکارش] 1[ رابطۀ معناداری بین عملکرد آتی و رشد تعداد کارکنان یافت نشد. درصورتیکه پژوهش مگان و پالاسیوس و لو و تیاگاراجان وجود رابطۀ معنادار بین رشد تعداد کارکنان و عملکرد آتی را گزارش کردهاند.
ادبیات این حوزه نشان میدهد برخی از پژوهشها علاوه بر متغیرهای این پژوهش، متغیرهای غیرمالی نظیر کیفیت محصول، رضایت مشتریان و سهم از بازار را معیارهای تعیینکنندۀ عملکرد آتی در نظر گرفتهاند. ادبیات در این زمینه رو به افزایش است؛ زیرا بیشتر پژوهشها معتقدند ارزیابهای غیرمالی پیشبینی بهتری از عملکرد مالی آتی در بلندمدت ارائه میدهند. این امر منجر میشود تا مدیران تمرکز بیشتری بر عملکرد بلندمدت خود داشته باشند ]8[. دستورالعملهای اخیر سازمان بورس و اوراق بهادار تهران درخصوص ارائۀ گزارشهای تفسیری مدیریت که علاوه بر ارقام مالی در برگیرندۀ دادههای غیرمالی نیز هست، گواه این مدعاست که متغیرهای غیرمالی قدرت پیشبینی استفادهکنندگان از شرایط آتی شرکت را افزایش میدهند.
از طرفی پس از بحرانهای اقتصادی اخیر، بسیاری از شرکتها در جستوجوی راههایی برای افزایش فروش و کاهش هزینهها و دستیابی به سودهای بالاتر هستند؛ بنابراین، مشخص است مدیریت درآمد و هزینه کارآمدترین راه برای دستیابی به سود بیشتر و درنهایت افزایش رشد شرکت باشد ]1 . [بیشینهسازی سود یکی از اهداف سنتی در شرکتهاست. بیشتر مطالعات، بیشینهسازی سود را هدف شرکت معرفی کردهاند. بااینحال، نظریههای مدیریتی با انتقاد از این مطلب معتقدند مدیران تمایل دارند رشد شرکت را به حداکثر برسانند ]45[.
این در حالی است که لی معتقد است بسیاری از نظریهپردازان و اقتصاددانان پذیرفتهاند بیشینهسازی سود و رشد دو هدف رقابتی در شرکتهاست. با توجه به اینکه برای مدیران دنبالکردن هر دو هدف بهطور همزمان دشوار است، مدیران تمایل دارند به یکی از موارد رشد و سود بپردازند ]31[.
این بدان معناست که اگرچه افزایش رشد فروش و کاهش هزینهها (از جمله هزینههای نیروی انسانی) به افزایش سود دوره منجر میشود؛ اما جریان مداومی از رشد سود را برای شرکت به ارمغان نخواهد آورد. بدیهی است این استدلال در خصوص شرکتهای کاربر مصداق بیشتری خواهد داشت؛ زیرا این شرکتها با تغییر نیروی انسانی خود میتوانند هزینههای مربوط به نیروی انسانی را کنترل کنند. در مورد شرکتهای سرمایهبر که در آنها بخش کوچکی از عملیات از طریق نیروی انسانی صورت میپذیرد، احتمالاً این موضوع اثر کمتری بر سودآوری جاری و تداوم روند سودآوری در سالهای آتی خواهد داشت. این در حالی است که همواره تعداد حداقلی نیروی انسانی در شرکتهای سرمایهبر نیز نیاز است که تغییر در تعداد آنها، در روند عملیات و سودآوری آتی شرکتها مؤثر است. در همین خصوص در مقالهای باعنوان «رابطۀ درونی بین رشد شرکت و سودآوری»، پژوهشگران نشان دادند سود فعلی یک پیشنیاز برای رشد شرکت در آینده است؛ اما رشد فعلی ممکن است باعث سقوط سود در آینده شود. همچنین، آنها دریافتند مقدار سودهای قبلی اثری مثبت بر نرخ رشد فعلی دارند؛ اما نرخ رشد قبلی اثر منفی بر سود فعلی دارد]30[.
درمجموع ذینفعان یک شرکت همواره بهدنبال کسب اطلاعات بیشتر برای اخذ تصمیمات اقتصادی بهینه هستند. در این راستا صورتهای مالی همواره یکی از بهترین منابع اطلاعاتی در خصوص عملکرد جاری و گذشتۀ شرکت است. نتایج این پژوهش نشان میدهد ارقام مالی و غیرمالی سنجههای مناسبی برای پیشبینی عملکرد شرکتها هستند؛ بنابراین، توجه به ارزیابهای مالی و غیرمالی از عواملی است که سرمایهگذاران و سایر ذینفعان یک شرکت از آن برای ارزیابی وضعیت آتی یک شرکت استفاده میکنند. پژوهش حاضر با پرداختن به ارزیابهای غیرمالی عملکرد که برخلاف ارزیابهای مالی در متن صورتهای مالی ظاهر نمیشوند و تنها در یادداشتهای توضیحی گزارش میشوند، بار دیگر بر این موضوع تأکید داشت که یادداشتهای توضیحی جزء جداییناپذیر صورتهای مالی محسوب میشود و استفادهکنندگان صورتهای مالی به آنها توجه میکنند.
از آنجا که این سنجهها بر تصمیمات آتی افراد اثرگذار است، شفافیت و درستی گزارشگری آنها بسیار اهمیت دارد؛ بنابراین، بازبینیهای مکرر استانداردها و رویههای عمل حسابداران، در خصوص یافتن سنجههای غیرمالی اثرگذار در تصمیمات سرمایهگذاران ضرورتی دوچندان مییابد. در این خصوص نهادهای نظارتی همچون سازمان بورس و اوراق بهادار، نهادهای تدوینکنندۀ استانداردها و شرکتها بهعنوان استفادهکننده و تهیهکنندگان اطلاعات مالی با درنظرگرفتن این نتایج، باید تلاش بیشتری در تهیه و بهروزرسانی و صحت اطلاعات غیرمالی کنند. تلاشی که در بیشتر موارد درخصوص اطلاعات غیرمالی نسبت به اطلاعات مالی مورد غفلت قرار میگیرد.
در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که هر پژوهشی ممکن است با محدودیتهایی روبهرو باشد و پژوهش حاضر نیز از این رویه مستثنا نیست. درخصوص استفاده از دادههای تعداد کارکنان، ذکر چند مورد ضروری است. یکی اینکه تعداد کارکنان ممکن است بر اثر اجرا و بهرهبرداری از طرحهای توسعۀ شرکت تغییر عمدهای داشته باشد و دیگر اینکه کارکنان ممکن است از طریق برونسپاری به کار مشغول شوند؛ یعنی کار را آنها انجام دهند، ولی آنها کارمند شرکت نباشند. همچنین، ماهیت کاربربودن یا سرمایهبربودن صنایع نیز به تغییر قابل ملاحظه در تعداد کارکنان شرکتها و اثرات متفاوت بر عملکرد منجر میشود. شایان ذکر است پژوهش برازل] 17[ با تفکیک صنایع نشان داد برونسپاری اثری بر میزان تحریفهای اقلام مالی و غیرمالی ندارد. ولی] 31[ بیان کرد تفکیک بین صنایع و استفاده از متغیرهای کنترلی نظیر اندازۀ شرکت تا حد زیادی مشکلات ناشی از اثر صنایع را در پژوهشها مرتفع میکند. بر این اساس، پیشنهاد میشود پژوهشهای بعدی مسئلۀ حاضر را با تفکیک صنایع و درنظرگرفتن طرحهای توسعه و برونسپاری کارکنان نیز بررسی کنند. مشابه با پژوهش حاضر، در خصوص تفکیک صنایع و تعدیل شرکتها میتوان به کار کاپن رجوع کرد] 19[. همچنین، برای بررسی بیشتر در خصوص استفادۀ مشارکتکنندگان از تفاضل موجود بین سنجههای مالی و غیرمالی، پیشنهاد میشود مطابق با پژوهش مگان] 33[ از دادههای میاندوره برای بازده و آزمون الگوی 3 و 4 استفاده شود.
[1] Value Relevance
[2] Labor force
[3] Meta- analysis
[4] labor intensive
[5] capital intensive
[6] persistence
[7] high-technology
[8] Brand value
[9] Pair sample
[10] Over stimate
[11] concurrently
[12] Post announcement drift
[13] panel
[14] pool
[15] Hausman
[16] Random Effects
[17] Fixed Effects
[18] Accounting anomalies