Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Prof in Accounting, Hashtrood Branch, Islamic Azad University, Hashtrood, Iran
2 Associate Prof in Accounting. Faculty of Economic and Social Sciences, Shahid Chamran University, Ahvaz, Iran
3 Master of Accunting, Marand Branch, Islamic Azad University, Marand, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
قابلیت مقایسه، یکی از ویژگیهای گزارشگری مالی است که کمیت و کیفیت اطلاعات دردسترس را برای سرمایهگذاران افزایش میدهد و این امکان را برای آنها فراهم میکند تا با ارزیابی عملکرد گذشتة شرکت، عملکرد آتی را با دقت بیشتری پیشبینی کنند و بر مبنای آن تصمیم بگیرند [19، 17]. اگرچه ارائۀ گزارشهای مالی، اجباریاند، چگونگی ارائۀ گزارش مدیران، متفاوت است که علت آن در وجود گزینههای اختیاری در استانداردهای حسابداری مالی است [10]. هزینهای که سازمان به دلیل افشای اطلاعات محرمانۀ خود و بهکارگیری بالقوۀ آن توسط رُقبا متحمل خواهد شد، هزینۀ اختصاصی رقابت نامیده میشود [4، 26]. اگر شرکتها در صنایع رقابتیتر، به افشای اختیاری بیشتری از اطلاعات اقدام کنند، این امر سبب انتقال منافع اطلاعاتی به رقبای شرکت و تضعیف موقعیت رقابتی شرکت در میان رقبا میشود [29] و همچنین، رقابت به دلیل هزینههای مالکانه در بازار محصول و فشار بازار سرمایه، بر کیفیت و کمیت افشای اطلاعات تأثیر میگذارد [34]؛ به گونهای که افزایش هزینههای مالکانه رقابت به کاهش افشای اختیاری اطلاعات، مدیریت اطلاعات، مدیریت و دستکاری سود منجر میشود [26] یا در بازار رقابتی، مدیران برای حفظ موقعیت رقابتی و جلوگیری از جلب توجه رقبا، به دنبال پیچیدهتر کردن اطلاعات خود برای رقبا هستند که درنهایت هزینههای نمایندگی را افزایش میدهد[18]. این عوامل مقایسهپذیری اطلاعات را کاهش میدهند. بر اساس این، با توجه به اهمیت گزارشگری مالی در انتقال نتایج فعالیتهای شرکت / صنعت به ذینفعان، رابطۀ بین هزینههای اختصاصی رقابت و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی اهمیت زیادی مییابد؛ زیرا وقتی رقابت شدیدتر میشود، قابلیت مقایسۀ هزینههای خاص شرکتی افزایش مییابد؛ زیرا مدیران در تدوین استراتژیهای رقابتی خود، بیشتر به اطلاعات گزارشهای مالی رقبای خود وابستهاند[11،10]؛ درنتیجه، هرچه قابلیت مقایسۀ اطلاعات بیشتر باشد، ریسک نشاندادن اطلاعات اختصاصی ازطریق افشای اجباری صورتهای مالی تسریع مییابد؛ با این حال برای شرکتهای آیندهنگر به دلیل اینکه به دنبال ارائۀ محصولات جدید و نوآورند، رقابت در کسبوکار آنها زیاد است، با وجود پیچیدگی محیطی کمتر، دارای افشای اختیاری اطلاعات بیشتر و پوشش بیشتر بهوسیلۀ تحلیلگران هستند؛ بنابراین دارای کیفیت اطلاعاتی بیشتر و عدم تقارن اطلاعاتی کمتر نسبت به شرکتهای با استراتژی مدافعیاند که قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی را افزایش میدهد [28، 42]؛ ولی شرکتهای آیندهنگر در مقایسه با شرکتهای مدافع، به دلایلی مانند عدم اطمینان محیطی بیشتر، مزایای مالیاتی و کاهش ریسک دعاوی حقوقی ممکن است مانع از انتشار اخبار بد شوند، عدم تقارن اطلاعاتی بیشتری داشته باشند و اطلاعات با کیفیت کمتری را گزارش کنند که قابلیت مقایسۀ اطلاعات را کاهش میدهد [42،11]. پس این سؤال مطرح میشود که مدیران با گزارش اطلاعات خاص شرکتی در بازارهای رقابتی، قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی را کاهش یا افزایش میدهند؛ زیرا با تشدید رقابت، نیاز به گزارشگری استراتژیک برای محافظت اطلاعات اختصاصی از رقبا نیز افزایش مییابد [42]. همچنین هنگام بالابودن عدم تقارن اطلاعاتی، گزارشگری مالی، سیگنال مهمی برای اطلاعات اختصاصی مدیران است [10]. در این راستا براساس تئوری افشا، اگر عدم اطمینان دربارۀ اطلاعات مدیران وجود داشته باشد، مدیران، اخبار بد را پنهان میکنند[15]. همسو با این یافتهها، چن و همکاران [15] دریافتند شرکتهایی که در زمان عملکرد ضعیف خود راهکاری را پیدا نمیکنند، عدم تقارن اطلاعاتی بیشتری دارند و اطلاعات کمتری را در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهند. پس بر اساس این ویژگیها، شرکتهای آیندهنگر به احتمال زیاد، اخبار بد را پنهان میکنند؛ زیرا بیشتر در معرض عملکرد ضعیف قرار دارند و عدم اطمینان و عدم تقارن اطلاعاتی بیشتری را تجربه میکنند؛ با این حال بهطور دقیق پیشبینی نمیشود آیا شرکتهای آیندهنگر یا سایر شرکتها انگیزههای بیشتری برای پنهانکردن اخبار بد دارند یا نه؛ زیرا رابطۀ بین استراتژیهای کسبوکار و محیط اطلاعاتی، به تعاملات بین مزیتهای استراتژی انتخابی شرکت و نیز تأثیر انتخاب افشای داوطلبانۀ اطلاعات و پوشش آن توسط واسطهگران خارجی، بستگی دارد[28، 45]. با توجه به اینکه شرکتهای تهاجمی به دنبال تمایز محصول، ایجاد ثبات و مدیریت درآمدها و شرکتهای تدافعی به دنبال رهبری هزینه و مدیرت هزینهها هستند و هر کدام با درجات متفاوتی از عدم تقارن اطلاعاتی، انگیزههای متفاوت از هم برای پیشبرد اهداف سازمانی و ارائۀ هزینههای خاص رقابتی هر شرکت دارند [42، 28]، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که استراتژی کسبوکار بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی چه تأثیری دارد؛ و عدم تقارن اطلاعاتی بر رابطۀ بین استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی بهمنزلۀ یکی از کیفیتهای مورد انتظار اطلاعات، چه تأثیری دارد.
2-مروری بر مبانی نظری پژوهش
قابلیت مقایسۀ اطلاعات، تحصیل و پردازش هزینۀ اطلاعات را محدود میکند و کیفیت اطلاعات در دسترس را برای سرمایهگذاران افزایش میدهد [14،30]. قابلیت مقایسۀ اطلاعات، امکان مقایسۀ مدیریتی بین شرکتها را فراهم میکند؛ بهطوریکه تحلیلگران نهتنها استنتاجهای بهتری دربارۀ شباهتها و تفاوتهای بین شرکتها دارند، شناخت بهتری دربارۀ چگونگی ارتباط رویدادهای اقتصادی با عملکرد شرکت دارند. علاوه بر آن، به دلیل آنکه اطلاعات شرکتهای مقایسهپذیر معیار خوبی برای یکدیگرند، اطلاعات ردوبدل شده بین آنها میزان تلاشهای لازم را برای شناخت و تحلیل صورتهای مالی کاهش میدهد [19]. اگر قابلیت مقایسۀ بین شرکتها بالا باشد، محاسبۀ استاندارد (با دخالت اندک قضاوت انسانی) اطلاعات حسابداری برای کاربران، بهخصوص برای شرکتهای فعال در یک صنعت تسهیل میشود[31]. سرمایهگذاران با استفاده از قابلیت مقایسۀ اطلاعات، فرصتهای سرمایهگذاری مختلف را از هم تشخیص میدهند. سرمایهگذار باید بتواند صورتهای مالی دو شرکت در یک صنعت را بخواند و مقایسه کند [36]. علاوه بر سرمایهگذاران، رقبا نیز توجه زیادی به گزارشهای مالی دارند؛ به همین دلیل، ریسک افشای اطلاعات ازطریق افشای اجباری برای شرکتهای روبهروشده با فشار رقابتی، بیشتر است [44]. بر اساس این، پیشبینی میشود رابطۀ منفی بین مقیاس هزینۀ رقابت یعنی استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی وجود داشته باشد. قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی مختص یک شرکت خاص نیست؛ زیرا ماهیت مقایسه به گونهای است که باید از اطلاعات سایر شرکتهای همصنعت نیز استفاده کرد؛ در این صورت، قابلیت مقایسۀ بیشتر به افزایش اطلاعات صنعت / بازار منجر میشود و درنتیجه، عدمتقارن اطلاعاتی کاهش مییابد [23].
برای یک سازمان ایجاد استراتژی کسبوکار به پیشیگرفتن آن شرکت نسبت به سایر رقبا در صنعت کمک میکند. یک استراتژی کسبوکار، ترکیبی از رهبری هزینه و تمایز است و دارابودن مزیت رقابتی پایدار را تضمین میکند [35، 24]. سرمایهگذاران با دسترسی به اطلاعات استراتژی کسبوکار و اطلاعات مقایسهپذیر و توانایی برای شناخت آنها، نهتنها شناخت بهتری از عملکرد شرکت دارند، اطلاعات مربوط به ارزش شرکت را ازطریق استنتاجهای خود براساس عملکرد شرکت و افشای اطلاعات شرکتهای مقایسهپذیر به دست میآورند؛ برای مثال، در صورت عدم افشای اخبار بد برای یک شرکت خاص، سرمایهگذاران میتوانند دستکم برخی از اطلاعات منفی را با استنتاج خود ازطریق عملکرد شرکت یا افشای اطلاعات شرکتهای مقایسهپذیر به دست بیاورند [30]. اگرچه انتظار میرود رابطۀ منفی بین هزینۀ رقابت یعنی استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسه در حالت کلی وجود داشته باشد، پیشبینی میشود رابطۀ وارون بین استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسۀ اطلاعات نیز وجود داشته باشد. بهطور کلی زمانی که اطلاعات مهم و نامتقارن بین ورودی و خروجیهای شرکت وجود دارد، گزارشگری صورتهای مالی، یکی از سیگنالهای مهم اطلاعات خصوصی مدیران محسوب میشود؛ برای مثال، بانگولی و واتس [9] با ارزیابی گزینههای حسابداری محافظهکارانه مدیران، بیان کردند وقتی سرمایهگذاران جدید اطلاعات کمتری دربارۀ شرکت داشته باشند، میتوانند انتظارات مدیران دربارۀ سودآوری را از نحوۀ گراشگری آنان استنباط کنند. همچنین، میتوانند بینشی نیز از بررسی رابطۀ بین اطلاعات حسابداری و هزینۀ سرمایه به دست آورند. به عبارتی، زمانی که سهام شرکتها در بازارهای غیرکارا معامله میشود، عدم تقارن اطلاعات، هزینۀ سرمایۀ خارجی را افزایش میدهد [33]. ایمهاف و همکاران [27] با استفاده از مدل لامبرت و همکاران [33] دریافتند در چنین شرایطی، بزرگی قابلیت مقایسه با پایینبودن هزینۀ سرمایه در سایۀ عدم تقارن اطلاعاتی کمتر رابطه دارد.
3- پیشینۀ پژوهش
چوی و همکاران [16] به این نتیجه دست یافتند که قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی، آگاهیبخشی قیمت سهام را افزایش میدهد و این امکان را برای سرمایهگذاران فراهم میآورد که به نحو بهتری به پیشبینی عملکرد آتی شرکت بپردازند. همچنین هنگامی که قابلیت مقایسه در سطح بالا قرار دارد، تحلیلگران مالی با فراهمکردن اطلاعات بیشتر در سطح شرکت، نقش مهمتری در بهبود آگاهیبخشی قیمت سهام دارند. کیم و لیم [30] نشان دادند رابطۀ عکس بین قابلیت مقایسۀ سود و عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد. بانگ کیمو همکاران [12]، با استفاده از معیارهای قابلیت مقایسه دیفرانکو و همکاران [19] نشان دادند ریسک سقوط آتی قیمت سهام با افزایش قابلیت مقایسه صورت مالی کاهش مییابد و این رابطۀ منفی در محیطهایی شدیدتر است که در آن، مدیران بیشتر به دنبال مخفیکردن اخبار منفیاند. همچنین شواهدی دیگر نشان داد قابلیت مقایسه، واکنش نامتقارن بازار به افشای اخبار منفی و اخبار مثبت را کاهش میدهد. به عبارتی، قابلیت مقایسۀ صورت مالی تمایل مدیران برای مخفیکردن اخبار منفی را کاهش میدهد. این موضوع باعث کاهش میزان ریسک سقوط آتی قیمت سهام شرکت از دیدگاه سرمایهگذاران میشود. چارلس و همکاران [13] نشان دادند ورود سرمایهگذاران خارجی بهمنزلۀ استراتژی کسبوکار بر عدم تقارن اطلاعات غلبه میکند و سبب کاهش هزینههای معاملات و بهبود انتخاب سرمایهگذاری بهینه میشود. چن و همکاران [14] نشان دادند هرچه قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی بیشتر باشد، سرمایهگذاران فرصتهای سرمایهگذاری سودآور را بهتر، شناسایی و سود و بازدهی بیشتری را در آینده کسب میکنند که موجب تخصیص بهتر منابع میشود. چویی و همکاران [17]، نشان دادند شرکتهایی که قابلیت مقایسة صورتهای مالی بیشتری دارند، ضریب واکنش سودهای آتی آنها بیشتر است. همچنین دریافتند قابلیت مقایسه موجب میشود عدم تقارن اطلاعاتی، کاهش و اطلاعات بیشتری از سودهای خاص شرکت در قیمت جاری سهام منعکس شود. نورالحقو همکاران [38] درتحقیقشانبانام«استراتژیتجاریوکیفیتسود» بیانمیکنندشرکتهایبااستراتژیتدافعیباسطوح بالاییازمدیریتسودوشرکتهایبااستراتژیآیندهنگرباسطوحبالاییازمحافظهکاریحسابداریمرتبطاند؛ یعنی شرکتهای تدافعی نسبت به شرکتهای تهاجمی دارای عدم تقارن اطلاعاتی بیشتریاند. حاجیها [3] نشان میدهد راهبرد تجاری اکتشافی، ریسک سقوط سهام را افزایش میدهد؛ درحالیکه راهبرد تدافعی، این ریسک را کاهش خواهد داد. همچنین در شرایط وجود عدم تقارن اطلاعاتی شدید راهبرد اکتشافی بیش از پیش باعث افزایش ریسک سقوط سهام خواهد شد. مهرورز و مرفوع [7] نشان دادند بین قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی و آگاهیبخشی قیمت سهام رابطۀ مثبت وجود ندارد و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی به انعکاس اطلاعات سودهای آتی مربوط به صنعت و انعکاس اطلاعات سودهای آتی خاص شرکت در قیمت سهام دورۀ جاری کمک نمیکند. پورعبدالله و همکاران [1]، در پژوهشی با بررسی تأثیر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی بر عدم تقارن اطلاعاتی و هزینۀ حقوق صاحبان سهام نشان دادند قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی بر عدم تقارن اطلاعاتی و هزینۀ حقوق صاحبان سهام تأثیر معنیداری ندارد.
4- فرضیههای پژوهش
با توجه به مبانی نظری ذکرشده، زمانی که اطلاعات مهم و نامتقارنی وجود دارد، گزارشگری صورتهای مالی، یکی از سیگنالهای مهم اطلاعات خصوصی مدیران محسوب میشود [10]. اگرچه انتظار بر این است که هزینههای اختصاصی رقابت (استراتژی کسبوکار) رابطۀ منفی با قابلیت مقایسه در حالت کلی داشته باشد [42، 28]، براساس پژوهشهای پیشین استدلال میشود قابلیت مقایسه برای سرمایهگذاران در مواقع بالابودن عدمتقارن اطلاعاتی، بسیار سودمند است؛ بنابراین، با افزایش عدم تقارن اطلاعاتی، پیشبینی میشود رابطۀ وارون بین هزینههای اختصاصی رقابت یعنی استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تشدید شود[42، 33، 28]. بر اساس این، میتوان رابطۀ منفی بین مقیاسهای هزینۀ اختصاصی رقابت و عدم تقارن اطلاعاتی و درنتیجه اثر تعاملی این دو را با قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی پیشبینی کرد که به طرح فرضیههای پژوهش منجر میشود:
1) استراتژی کسبوکار بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تأثیر دارد.
2) اثر تعاملی عدم تقارن اطلاعاتی و استراتژی کسبوکار بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تأثیر دارد.
5- روشناسی پژوهش و جامعۀ آماری
این پژوهش براساس طبقهبندی بر مبنای هدف، کاربردی است و از لحاظ طبقهبندی برحسب روش از نوع توصیفی - همبستگی و با استفاده از رویکرد پسرویدادی انجام شده است. همچنین در برآورد مدل از نرمافزار استاتا استفاده شده است. جامعۀ آماری این پژوهش، شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1389 تا سال 1396 (دورۀ 8 ساله) است. نمونه مطالعهشدۀ این پژوهش، متشکل از کلیۀ شرکتهای موجود در جامعۀ آماری است که دارای معیارهای زیر باشند: 1. پایان سال مالی منتهی به پایان اسفند؛ 2. تغییرنکردن دورۀ مالی در دورۀ (8 ساله) مدنظر؛ 3. دردسترس بودن اطلاعات مربوط به متغیرهای انتخابشده؛ 4. جزو شرکتهای واسطهگری مالی، لیزینگ، بانکها، بیمهها و سرمایهگذاریها نباشد؛ 5- متوقفنشدن معاملاتی بیش از 6 ماه؛ 6- با توجه به نحوۀ محاسبۀ متغیر قابلیت مقایسه (دادههای شش ماهه برای 8 دوره). لازم است که در هر صنعت دستکم 4 شرکت وجود داشته باشد؛ درنتیجه، اعمال شرایط یادشده، 126 شرکت یا 1008 سال - شرکت از جامعۀ آماری برای انجام آزمونها انتخاب شدند.
6- مدلها و متغیرهای پژوهش
برای آزمون فرضیههای پژوهش مطابق پژوهشهای قبلی [42، 27، 28] از دو مدل زیر استفاده میشود که در مدل شماره 1 ضریب β1نشاندهندۀ میزان تأثیرگذاری استراتژی شرکت بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی و در مدل شماره 2 ضریب β2نشاندهندۀ اثر تعاملی استراتژی شرکت با عدم تقارن اطلاعاتی بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی است [28,27,42]:
مدل 1 |
Comparabilityit= β0 + β1 Strategy |
مدل 2 |
Comparabilityit= β0 + β1 Strategy |
6-1- متغیر وابسته
متغیر وابستۀ پژوهش، قابلیت مقایسۀ صورت مالی (Comparability) است که برای اندازهگیری آن از مدل دفرانکو و همکاران [19] استفاده میشود. در این مدل دو شرکت زمانی مشابه در نظر گرفته میشوند که برای مجموعهای از رویدادهای اقتصادی یکسان (مثل بازده)، گزارش مالی (مثل سود حسابداری) مشابهی ارائه کرده باشند. برای اندازهگیری قابلیت مقایسۀ بین دو شرکت j و i، ابتدا برای هر شرکت - سال مدل رگرسیونی به شرح رابطة 1 با استفاده از دادههای سری زمانی (شش ماهه) برای دورة سه سالة اخیر منتهی به پایان سال t برآورده میشود [5].
رابطه (1) |
Earningi,t= αi,t +βi,t Returni,t + εit |
که در آن Earningi,t سود خالص شرکت i در شش ماه t تقسیم بر ارزش بازار سهام شرکت در ابتدای شش ماه و Returni,t بازده سهام شرکت i در شش ماه t. ضرایب برآوردشده از رابطة 1 برای هر شرکت - سال، معیاری از عملیات حسابداری آن شرکت است؛ یعنی و نشاندهندة عملیات حسابداری شرکت iضرایب و معرف عملیات حسابداری شرکت j است. شباهت بین عملیات حسابداری دو شرکت، میزان قابلیت مقایسة بین دو شرکت را نشان میدهد. بهمنظور برآورد تفاوت بین عملیات حسابداری دو شرکت j و i از مفهوم قابلیت مقایسه (ارائة گزارشهای مشابه دربارة مجموعهای از رویدادهای مشابه) استفاده میشود؛ ازاینرو، در هر سال ازطریق رابطههای 2 و 3 سود شرکت iبهطور جداگانه یکبار با ضرایب خود شرکت i یکبار با ضرایب شرکت j، اما با بازده شرکت i، (رویداد مشابه) برای دورة زمانی مشابه با دورة زمانی رابطة 1 پیشبینی میشود.
E(Earning)ii,t= αi +βi Returni,t رابطه (2)
E(Earning)ij,t= α j +βj Returni,t رابطه (3)
سپس قابلیت مقایسۀ بین دو شرکت j و i در سال t با رابطة 4 محاسبه میشود.
رابطه(4) |
مقدار ریاضی بیشتر برای نشاندهندة قابلیت مقایسة بیشتر بین دو شرکت است. به طریق مشابه برای هر سال و هر جفت شرکت i با شرکتهای jعضو یک صنعت، معیار محاسبه میشود و میانگین 4 عدد بزرگتر محاسبهشده برای آن، معیار قابلیت مقایسة خاص شرکت i تعریف میشود که با نشان داده میشود [11، 12، 42].
6-2- متغیر مستقل
استراتژی کسبوکار (Strategyit): درپژوهشحاضر به تبعیت از تنانی و محبخواه [2] برایتعییننوعاستراتژیهرشرکتازسیستمامتیازدهیترکیبیایتنرو لرکر(1997)استفادهمیشود؛بدینصورتکهبرایبه دستآوردنامتیازاتترکیبیازپنج نسبتنرخرشدفروش،هزینۀتبلیغاتبهکلفروش،تعدادکارمندانبهفروش،ارزشبازار شرکتبهارزشدفتریآنونسبتداراییهایثابتبهکلداراییهااستفادهمیشود.سیستم امتیازدهیبدینصورتاستکهابتداشرکتهابراساسچهارنسبتاولبهترتیبازبالا بهپاییندرپنجگروهتقسیممیشوند؛ بدینصورتکهشرکتیکهدربالاترینپنجکقرار دارد،امتیاز5وشرکتیکهدرپایینترینپنجکقرارمیگیرد،امتیاز1را کسبمیکندوبقیۀ شرکتهامتناسبباپنجکمربوطهامتیازدهیمیشوند.سپسشرکتهابراساسنسبت آخر (نسبتداراییهایثابتبهکلداراییها)بهپنجگروهتقسیممیشوند.اینبارشرکتیکهدربالاترینپنجکقرارمیگیرد،امتیاز1 وشرکتیکهدرپایینترینپنجکقراردارد،امتیاز5راکسبمیکندوبقیهشرکتهامتناسب باپنجکمربوطهامتیازدهیمیشوند.درمرحلۀآخر،امتیازاتبهدستآمدهازدومرحلهیادشده، بایکدیگرجمعمیشوندتاامتیازنهاییهرشرکتبه دستآید.دامنۀامتیازاتترکیبی (مجموعپنجنسبتیادشده) هرشرکتطییکسالبین5تا25خواهدشد.شرکتهاییکه مجموعامتیازشاندربازۀ5تا15باشد،شرکتهایتدافعیوشرکتهایی کهمجموع امتیازشاندربازۀ16تا25باشد، شرکتهایتهاجمیتعیینمیشوند که با کد 1 مشخص میشوند. به عبارتی، مقادیر کمتر و نزدیک 5 بیانکنندۀ استراتژی تدافعی و مقادیر بیشتر و نزدیک به 25 بیانکنندۀ استراتژی تهاجمی است [44، 42، 2].
6-3- متغیر تعدیلگر
عدم تقارن اطلاعاتی (SP): برای سنجش عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایهگذاران، مدلی استفاده میشود که ونکاتش و چیانگ (1986) برای تعیین دامنۀ قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام طراحی کردهاند. در ایران نیز قائمی و وطنپرست [6] در پژوهش خود از این مدل استفاده کردند.
رابطه(5) |
SPREADit = (AP-PB) × 100 / (AP+PB) ÷ 2 |
که در آن SPREAD دامنۀ تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام، t سال بررسیشده، i شرکت بررسیشده، AP (Ask Price) میانگین قیمت پیشنهادی فروش سهام i در دورۀ t، BP (Bid price) میانگین قیمت پیشنهادی خرید سهام شرکت i در دورۀ t است. طبق مدل بالا، هرچه دامنۀ تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام عدد بزرگتری باشد، حاکی از عدم تقارن اطلاعاتی بیشتر است. در آزمون فرضیهها، قدرمطلق عدد حاصل از این مدل استفاده میشود [6].
6-4- متغیر کنترلی
هزینۀ تحقیق و توسعه (R&D) که با استفاده از دارایی کل تعدیل (تقسیم بر میانگین داراییها) میشود. هزینههای فروش و اداری (SGA) که با استفاده از دارایی کل تعدیل میشود. اعتقاد بر این است شرکتهای با مخارج تحقیق و توسعه و نیز با هزینههای فروش و اداری بیشتر، به دلیل گزارش اطلاعات بیشتر، هزینۀ مالکانۀ رقابت بیشتری را دارند که بر کیفیت گزارشگری تأثیرگذارند [42، 41]. اندازۀ شرکت (SIZE)، معادل ارزش بازاری حقوق صاحبان سهام، تقسیم بر ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام است. از این متغیر، برای کنترل اندازۀ شرکتها استفاده میشود. شرکتهای بزرگتر به دلیل دسترسی به منابع مالی بیشتر از سیستمهای حسابداری قویتری بهره میبرند؛ درنتیجه، چنین استنباط میشود که در شرکتهای بزرگتر، به دلیل عملکرد بهتر سیستم حسابداری در انعکاس وقایع اقتصادی (در قالب صورتهای مالی) نسبت به شرکتهای کوچکتر قابلیت مقایسه بالاتر است [41] ؛ اهرم مالی(LEV) یعنی نسبت ارزش دفتری بدهیهای بلندمدت به ارزش دفتری کل داراییهای شرکت i در سال t . شرکتهای با اهرم بیشتر و ظرفیت بدهی استفادهنشدۀ کمتر، برای جلوگیری از نقض مفاد قراردادها و جلوگیری از افزایش هزینۀ سرمایه به سبب افزایش بازدهی مورد انتظار سرمایهگذاران، عامل مهمی در دستکاری اطلاعات و کاهش کیفیت اطلاعات گزارششده است. جریانهای نقدینگی حاصل از عملیات (CFO) که با استفاده از کل داراییهای ابتدای دوره تعدیل میشود؛ انحراف استاندارد فروش (Std_sale) (انحراف فروش 5 سال قبل)؛ انحراف استاندارد جریانهای نقدینگی (Std_CFO) (انحراف فروش 5 سال قبل). براساس پژوهشهای قبلی، نوسان بیشتر در فروش و جریانهای نقدی، عامل مهمی در انگیزش مدیران برای مدیریت و دستکاری سود است که کیفیت اطلاعات و درنتیجه، قابلیت مقایسۀ اطلاعات را کاهش میدهد [42، 41] ؛ بازده سهام 12 ماه برای سال مالی جاری (Stock_return)؛ اندازۀ حسابرسی (Big). اگر سازمان حسابرسی، حسابرسی شرکت را انجام دهد، عدد 1 و در غیر این صورت، صفر. مؤسسات حسابرسی بزرگتر به دلیل در اختیار داشتن منابع بیشتر و شهرت بالاتر، تأثیر مثبتی بر کیفیت اطلاعات حسابداری و به تبع آن، قابلیت مقایسۀ این اطلاعات دارند. پژوهشهای پیشین خارجی [21] نیز گویای این مطلباند؛ مالکیت نهادی (Inst_own) و درصد مالکیت سرمایهگذاران نهادی. وجود مالکان نهادی در ترکیب مالکان شرکت به سبب حضور بلندمدت و دسترسی بیشتر این مالکان به اطلاعات محرمانۀ شرکت، عدم تقارن اطلاعاتی دربارۀ اطلاعات محرمانۀ شرکت، کاهش و کیفیت گزارشگری اطلاعات افزایش مییابد که بر قابلیت مقایسۀ اطلاعات نیز تأثیرگذار است [41]؛ اقلام تعهدی (Abs_abnacc) با افزایش قابلیت مقایسۀ اطلاعات حسابداری به دلیل احتمال بیشتر کشف مدیریت سود تعهدی حسابرسان و نهادهای قانونی، مدیران در بهکارگیری این روش مدیریت سود با ریسک زیادی مواجه میشوند؛ بنابراین، انتظار میرود استفاده از این روش را کاهش دهند و در مقابل، روشهای مدیریت واقعی سود را جایگزین دستکاری اقلام تعهدی کنند [42, 41]. برای اندازهگیری مدیریت سود تعهدی از مدل تعدیلشده جونز استفاده میشود:
رابطه(6) |
= + + it |
در رابطۀ شماره یک TAit جمع کل اقلام تعهدی شرکت i در سال t که از حاصل سود خالص منهای وجوه نقد عملیاتی به دست میآید. Ait-1 جمع کل داراییهای شرکت i در سال t-1. تغییر درآمد شرکت i بین سال t-1 و t. RECتغییر در حسابداری دریافتنی شرکت i بین سال t-1 و t. PPEit میزان اموال، ماشینآلات و تجهیزات شرکت i در سال t. در این مدل شاخص مدیریت سود (اقلام تعهدی اختیاری) با استفاده از تخمین مقطعی مدل تعدیلشدۀ جونز، همان جملۀ خطا ( ) است که اگر این شاخص منفی باشد، نشاندهندۀ مدیریت سود کاهنده و اگر این شاخص مثبت باشد، نشاندهندۀ مدیریت سود افزاینده است [32]. شایان ذکر است در این پژوهش، هرچه سطح (اندازه) قدرمطلق اقلام تعهدی اختیاری بالا باشد، امکان مدیریت سود با مدیریت بالا و قابلیت مقایسه، پایین میرود. تفاوت قیمت پیشنهادی سال قبل (Bid_ask)، متغیر دو وجهی است که اگر ارزش مطلق میانگین اختلاف سالانه بین قیمت خرید و فروش ماهانه بیشتر از میانه باشد، برابر با 1 و در غیر این صورت، صفر در نظر گرفته میشود[42]. اعتقاد بر این است که وقتی سرمایهگذاران جدید اطلاعات کمتری از شرکت در اختیار دارند، میتوانند ازطریق سبک گزارشگری آن به انتظارات مدیریت نسبت به سودآوری آتی پی ببرند؛ زیرا عدم تقارن اطلاعاتی بیشتر در دورههای قبل نیز بر هزینۀ سرمایۀ شرکت و کیفیت اطلاعات گزارششده تأثیر خواهد داشت [33، 9].
7-یافتههای پژوهش
7-1-آزمون فروض کلاسیک
توزیع خطاهای مدل رگرسیون باید نرمال (با میانگین صفر و واریانس متناهی) باشد. چنانچه توزیع مقادیر خطا در مدل نرمال نباشد، نتایج رگرسیون چندان اتکاشدنی نخواهد بود. برای این منظور، از آزمون شاپیرو ویلک به شرح نگاره (1)استفاده شد. مشاهده میشود سطح معناداری بیشتر از 5 درصد است که بیانکنندۀ نرمالبودن توزیع خطاهای باقیمانده در مدلهای رگرسیونی یادشده است.
نگاره 1. نتایج آزمون آزمون شاپیرو ویلک (برای جملات خطا)
مدلهای پژوهش |
آمارۀ آزمون |
سطح معنیداری |
نتیجه |
مدل اول |
85/1 |
372/0 |
نرمالبودن |
مدل دوم |
43/1 |
491/0 |
نرمالبودن |
برای آزمون ناهمسانی واریانس از آزمون والد تعدیلشده استفاده شد. نتایج نشان دادند سطح معنیداری آزمون والد تعدیلشده در هر چهار مدل، کمتر از 5 درصد است و نشاندهندۀ وجود ناهمسانی واریانس در جملات اخلال بود. گفتنی است این مشکل در تخمین نهایی مدلها (با روش وزندهی به دادهها با دستور gls) رفع شد. برای آزمون خودهمبستگی مقادیر خطا از آزمون والدریج استفاده شد. براساس نتایج، سطح معناداری آزمون والدریج در هر دو مدل بیش از 5 درصد بود که نشاندهندۀ نبود خودهمبستگی سریالی است. عامل تورم واریانس (VIF) شدت همخطی چندگانه را ارزیابی میکند. بهمنزلۀ یک قاعدۀ تجربی، اگر مقدار VIF بزرگتر از 10 باشد، همخطی چندگانه بالا است. نتایج آزمون همخطی نشان میدهد مقادیر عامل تورم واریانس، کمتر از عدد 5 و تلورانس بیش از 2/0 است که نشاندهندۀ نبود همخطی است.
7-2- یافتههای توصیفی
بهمنظور بررسی مشخصات عمومی متغیرها و تجزیهوتحلیل دقیق آنها، آشنایی با آمار توصیفی مربوط به متغیرها لازم است. نگاره (2و3)، آمار توصیفی دادههای مربوط به متغیرهای استفادهشده در پژوهش را نشان میدهد. آمار توصیفی مربوط به 126 شرکت نمونه طی دورۀ زمانی 8 ساله (1389 تا 1396) است.
نگاره 2. آمار توصیفی متغیرهای کمی پژوهش
نام متغیر |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
کمترین |
بیشترین |
قابلیت مقایسه صورت مالی |
1008 |
115/0- |
103/0 |
497/0- |
012/0- |
عدم تقارن اطلاعاتی |
1008 |
023/0 |
013/0 |
000/0 |
247/0 |
هزینۀ تحقیق و توسعه |
1008 |
004/0 |
001/0 |
000/0 |
021/0 |
هزینههای فروش و اداری |
1008 |
059/0 |
048/0 |
002/0 |
460/0 |
اندازه (ارزش بازار به دفتری سرمایه) |
1008 |
201/9 |
46/10 |
262/0 |
01/76 |
اهرم مالی |
1008 |
653/0 |
611/0 |
024/0 |
962/0 |
جریان نقدینگی عملیاتی |
1008 |
133/0 |
130/0 |
460/0- |
760/0 |
انحراف استاندارد فروش |
1008 |
228/0 |
233/0 |
008/0 |
827/2 |
انحراف استاندارد جریان نقد |
1008 |
081/0 |
060/0 |
007/0 |
725/0 |
بازده سهام |
1008 |
385/0 |
930/0 |
658/0- |
103/8 |
مالکیت نهادی |
1008 |
737/0 |
253/0 |
000/0 |
999/0 |
اقلام تعهدی |
1008 |
082/0 |
099/0 |
008/0 |
689/0 |
نگاره 3. آمار توصیفی متغیرهای کیفی پژوهش
متغیر |
فراوانی |
درصد |
|
استراتژی کسبوکار |
تهاجمی |
406 |
403/0 |
تدافعی |
602 |
597/0 |
|
کیفیت حسابرسی |
شرکتهای با کیفیت حسابرسی |
239 |
237/0 |
شرکتهای بدون کیفیت حسابرسی |
769 |
763/0 |
|
اختلاف قیمت خرید و فروش سال قبل |
اختلاف بیشتر از میانه |
374 |
371/0 |
اختلاف کمتر از میانه |
634 |
629/0 |
اصلیترین شاخص مرکزی، میانگین است که نشاندهندۀ نقطۀ تعادل و مرکز ثقل توزیع است و شاخص خوبی برای نشاندادن مرکزیت دادههاست؛ برای مثال، مقدار میانگین برای متغیر بازده سهم برابر با (385/0)است که نشان میدهد بیشتر دادهها حول این نقطه تمرکز یافتهاند. به عبارت دیگر، بیشتر شرکتهای بررسیشده دارای بازده مثبتاند. پارامترهای پراکندگی، معیاری برای تعیین میزان پراکندگی از یکدیگر یا میزان پراکندگی آنها نسبت به میانگین است. از مهمترین پارامترهای پراکندگی، انحراف معیار است. مقدار این پارامتر برای ارزش حقوق صاحبان سهام بر ارزش دفتری برابر با 469/10 و برای هزینۀ تحقیق و توسعه برابر است با 001/0 است که نشان میدهد این دو متغیر بهترتیب دارای بیشترین و کمترین انحراف معیارند. کمترین و بیشترین مقدار کمینه و بیشینه را در هر متغیر نشان میدهند.
7-3-آمار استنباطی
نگاره (4)، نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش را نشان میدهد. ضریب تعیین تعدیلشده بهترتیب برابر با 21 درصد است که نشان میدهد متغیرهای مستقل و کنترلی موجود در مدل توانستهاند 21 درصد از تغییرات متغیر وابسته را توضیح دهند. آماره F با 03667/3 و سطح معناداری آن کمتر از 5 درصد است؛ ازاینرو مدل برازششده از اعتبار کافی برخوردار است. همچنین آمارۀ دوربین واتسون مدل 3055/2 است که نشاندهندۀ برازش مطلوب مدل است. نتایج آزمون فرضیۀ اول نشان میدهند متغیر استراتژی کسبوکار دارای ضریب مثبت و سطح معناداری کمتر از 5 درصد است؛ ازاینرو استراتژی کسبوکار بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تأثیر مستقیم دارد و فرضیۀ اول در سطح اطمینان 95 درصد پذیرفته میشود. استدلال بر این است که با بهکارگیری استراتژِی تهاجمی، قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی، افزایش و با بهکارگیری استراتژی تدافعی، قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی کاهش مییابد.
نگاره 4. تخمین نهایی مدل رگرسیونی اول
متغیرها |
فرضیۀ اول |
|||
ضرایب |
انحراف استاندارد |
آماره z |
سطح معناداری |
|
عرض از مبدأ |
043/1- |
120/0 |
653/8- |
000/0 |
استراتژی کسبوکار |
018/0 |
007/0 |
405/2 |
016/0 |
هزینۀ تحقیق و توسعه |
038/2- |
217/2 |
919/0- |
358/0 |
هزینههای فروش و اداری |
248/0 |
122/0 |
036/2 |
042/0 |
اندازۀ شرکت |
016/0 |
004/0 |
883/3 |
013/0 |
اهرم مالی |
034/0- |
059/0 |
567/0- |
570/0 |
جریان نقدینگی عملیاتی |
039/0- |
030/0 |
307/1- |
191/0 |
انحراف استاندارد فروش |
007/0- |
020/0 |
385/0- |
700/0 |
انحراف استاندارد جریان نقد |
054/0 |
065/0 |
821/0 |
411/0 |
بازده سهام |
053/0- |
003/0 |
56/15- |
000/0 |
کیفیت حسابرسی |
008/0- |
016/0 |
519/0- |
6033/0 |
مالکیت نهادی |
0185/0 |
0423/0 |
737/0 |
661/0 |
اقلام تعهدی |
090/0- |
041/0 |
195/2- |
022/0 |
اختلاف خرید فروش سال قبل |
004/0- |
008/0 |
526/0- |
598/0 |
سایر آمارههای اطلاعاتی |
||||
ضریب تعیین تعدیلشده |
2194/0 |
|||
آماره F و سطح معناداری |
03667/3 (000/0) |
|||
دوربین واتسون |
3055/2 |
|||
اف لیمر |
000/0 |
|||
هاسمن |
000/0 |
نگاره (5)، نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش را نشان میدهد. ضریب تعیین تعدیلشده بهترتیب برابر با 19 درصد است که نشان میدهد متغیرهای مستقل و کنترلی موجود در مدل توانستهاند 19 درصد از تغییرات متغیر وابسته را توضیح دهند. آماره F با 843/15، سطح معناداری آن کمتر از 5 درصد است؛ ازاینرو مدل برازششده از اعتبار کافی برخوردار است. همچنین آمارۀ دوربین واتسون مدل 926/1 است که نشاندهندۀ از برازش مطلوب مدل است. نتایج آزمون فرضیۀ دوم نشان میدهند اثر تعاملی استراتژی کسبوکار و عدم تقارن اطلاعاتی دارای سطح معناداری کمتر از 5 درصد است؛ ازاینرو عدم تقارن اطلاعاتی بر رابطۀ بین استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تأثیر دارد و سبب تعدیل اثرگذاری مثبت استراتژی کسبوکار به اثرگذاری منفی آن بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی میشود؛ درنتیجه، فرضیۀ دوم در سطح اطمینان 95 درصد پذیرفته میشود. استدلال بر این است که چنانچه در صورتهای مالی شرکت، عدم تقارن اطلاعاتی حاکم باشد، استراتژیهای پیشگرفتۀ شرکت نمیتواند به ارائۀ اطلاعات با کیفیت منجر شود؛ بلکه قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی را کاهش میدهد. پس این نتیجه حاصل میشود که عدم تقارن اطلاعاتی بر رابطۀ بین استراتژی کسبوکار و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی به گونهای تأثیرگذار است که سبب تأثیرگذاری منفی استراتژی کسبوکار بر قابلیت مقایسۀ اطلاعات میشود.
نگاره 5. تخمین نهایی مدل رگرسیونی دوم
متغیرها |
فرضیۀ سوم |
|||
ضرایب |
انحراف استاندارد |
آماره z |
سطح معناداری |
|
عرض از مبدأ |
161/0- |
032/0 |
012/5- |
000/0 |
استراتژی کسبوکار |
042/0 |
012/0 |
14/3 |
001/0 |
عدم تقارن اطلاعاتی |
010/0 |
265/0 |
041/0 |
967/0 |
استراتژی * عدم تقارن اطلاعاتی |
181/1- |
490/0 |
410/2- |
016/0 |
هزینۀ تحقیق و توسعه |
33/2- |
591/1 |
468/1- |
142/0 |
هزینههای فروش و اداری |
098/0 |
068/0 |
435/1 |
151/0 |
اندازۀ شرکت |
0012/0 |
0003/0 |
012/4 |
017/0 |
اهرم مالی |
0049/0 |
045/0 |
109/0 |
912/0 |
جریان نقدینگی عملیاتی |
081/0- |
024/0 |
39/3- |
0007/0 |
انحراف استاندارد فروش |
012/0- |
013/0 |
979/0- |
327/0 |
انحراف استاندارد جریان نقد |
020/0- |
051/0 |
391/0- |
695/0 |
بازده سهام |
048/0- |
003/0 |
62/14- |
000/0 |
کیفیت حسابرسی |
007/0 |
007/0 |
000/1 |
317/0 |
سرمایهگذاران نهادی |
018/0- |
012/0 |
449/1- |
147/0 |
اقلام تعهدی |
023/0 |
030/0 |
786/0 |
431/0 |
اختلاف خرید فروش سال قبل |
029/0 |
007/0 |
033/4 |
0001/0 |
سایر آمارههای اطلاعاتی |
|
|||
ضریب تعیین تعدیلشده |
1908/0 |
|||
آماره F و سطح معناداری آن |
843/15 (000/0) |
|||
دوربین واتسون |
926/1 |
|||
اف لیمر |
000/0 |
|||
هاسمن |
000/0 |
-نتیجهگیری و پیشنهادات
در سیستمهای حسابداری یکسان، قابلیت مقایسۀ بالاتر حسابداری، برخاسته از همگونی بیشتر در انتخابها و برآوردهای حسابداری است؛ حتی اگر استفادهکنندگان صورتهای مالی بهطور کامل رفتارهای زیرکانه حسابداری شرکت را تشخصی دهند، ارزیابی مناسب از قابلیت مقایسۀ حسابداری بین شرکتها دشوار خواهد شد. سرمایهگذاران باید درک کنند چگونه انتخابهای حسابداری شرکت و خطمشیهای مختلف و متعدد شرکت به خروجیهای صورتهای مالی منتهی میشود و سپس بتوانند همۀ این انتخابها و برآوردها را در بین شرکتهای مشابه مقایسه کنند. در این میان، شرکتها برای پیشیگرفتن از رقبا و کسب سود در صنعت خود به پیادهسازی استراژیهای کسبوکار اقدام میکنند. استراتژی کسبوکار معمولاً در سطح محصولات یا واحد تجاری استراتژیک اجرا میشود و بر بهبود کیفیت اطلاعات و موقعیت رقابتی در یک صنعت خاص یا یک بخشی از بازار خاص تأکید دارد. حال عامل اثرگذار بر استراتژی کسبوکار شرکت در قبال مقایسهپذیر بودن صورتهای مالی بهمنزلۀ یکی از خصوصیات کیفی اطلاعات، عدم تقارن اطلاعاتی است. عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه باعث میشود افراد مطلع از اعلان سود یا هر خبر بااهمیت دیگر نسبت به سایرین در موقعیت تصمیمگیری مناسبتری قرار گیرند؛ بنابراین، عدهای از سهامداران از آگاهی بیشتری نسبت به سایرین برخوردارند و این امر موجب ایجاد عدم تقارن اطلاعاتی میشود [42]. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر استراتژی کسبوکار بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی با تأکید بر نقش عدم تقارن اطلاعاتی است. نتایج پژوهش نشان دادند استراتژی کسبوکار یعنی استراتژی تهاجمی (تدافعی)، بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تأثیر مثبت (منفی) معنیداری دارد؛یعنی استراتژی تهاجمی (تدافعی) سبب افزایش (کاهش) قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی میشود. این نتیجه غیر همراستا با نتایج پژوهشهای قبلی [19، 42، 24] است؛ با این حال، شرکتهای با استراتژی تهاجمی در مقایسه با شرکتهای با استراتژی تدافعی، به دلیل اینکه در محیط رقابتی فعالیت میکنند، به دنبال مدیریت درآمدها هستند تا مدیریت هزینه. همچنین تحت پوشش بیشتر تحلیلگران هستند و افشای داوطلبانۀ بیشتری را دنبال میکنند. درنهایت صورتهای مالی با کیفیت و قابلیت مقایسۀ بیشتری را ارائه میکنند [11، 10]. همچنین ممکن است قابلیت مقایسۀ بیشتر اطلاعات، سبب تشدید ریسک آشکارسازی اطلاعات مالکانه با افشای اجباری اطلاعات شود؛ بنابراین، با توجه به اینکه شرکتهای تدافعی، بیشتر با مدیرت هزینهها به دنبال حفظ موقعیت تجاری خود هستند و گزارش نتایج عملیات در صورتهای مالی دارای حق اعمال اختیار هستند، ممکن است در بازارهای با رقابت محصول بالا از این اختیار برای گزارش اطلاعات به گونهای استفاده کنند که قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی را کاهش دهد [42]. همچنین مشخص شد عدم تقارن اطلاعاتی تأثیری بر قابلیت مقایسۀ اطلاعات ندارد. از دلایل این نتایج میتوان به شرایط عدم اطمینان در محیط بازار ایران، وجود سرمایهگذار ناآگاه و همچنین کارانبودن بازار سرمایه ایران اشاره کرد. همچنین با توجه به اینکه بیشتر مالکان در شرکتهای بورس تهران، دولتی و نهادیاند و به نوعی عدم تقارن اطلاعاتی برای آنها بیمعنی است، وجودداشتن یا نداشتن عدم تقارن اطلاعاتی با حضور این مالکان تأثیری در خطمشی شرکتها در گزارشگری با کیفیت اطلاعات ازجمله قابلیت مقایسۀ آنها ندارد. این نتیجه همراستا با پژوهشهای قبلی مانند[10، 42، 8، 24] نیست؛ ولی با افزایش عدم تقارن اطلاعاتی، استراتژی استراتژی تهاجمی(تدافعی) بر قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی تأثیر منفی (مثبت) معنیدار دارد. این نتیجه همراستا با پژوهشهای قبلی مانند [10، 42، 8، 24] است؛ درحالیکه انتظار میرود به لحاظ میزان پوشش بیشتر تحلیلگران و حجم افشای داوطلبانۀ بیشتر اطلاعات در شرکتهای تهاجمی نسبت به شرکتهای تدافعی، عدم تقارن اطلاعاتی شرکتهای تهاجمی، کمتر از شرکتهای مدافعان باشد و عدم تقارن اطلاعاتی به قابلیت مقایسۀ بیشتر اطلاعات منجر شود؛ ولی باید بیان کرد وقتی عدم تقارن اطلاعاتی بیشتر باشد، گزارشگری مالی و ارائۀ اطلاعات راهبردی شرکت، سیگنال مهمی از اطلاعات خصوصی و محرمانۀ مدیران خواهد بود و این امر سبب افزایش هزینههای مالکانۀ رقابت میشود و قابلیت مقایسۀ صورتهای مالی را کاهش میدهد[10، 42]. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش حاضر، به سرمایهگذاران پیشنهاد میشود در شرکتهای تهاجمی (پیشگام) سرمایهگذاری کنند؛ زیرا با ریسک مشابه شرکتهای تدافعی، بازده بیشتری کسب میشود. به مدیران شرکتها پیشنهاد میشود در رابطه با تهیه صورتهای مالی با قابلیت مقایسۀ بیشتر، دقت بیشتری داشته باشند؛ چون تهیۀ اطلاعات با کیفیت بیشتر، سبب کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بازار میشود و با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، سبک و استراتژی کسبوکار، بهتر اطلاعات مفید و با کیفیت ارائه میدهد؛ زیرا بهطور منطقی سرمایهگذاران در فرایند سرمایهگذاری، ابتدا به مقایسۀ صورتهای مالی شرکتها میپردازند. به سازمان بورس اوراق بهادار و مراجع قانونگذار پیشنهاد میشود قوانینی دربارۀ افشای اطلاعات شرکت وضع کنند تا همۀ استفادهکنندگان به آن اطلاعات دسترسی داشته باشند؛ زیرا این امر به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی منجر میشود و به هر میزان بازار غیر شفافتر باشد، کارایی آن کمتر خواهد بود و نسبت تعداد مبادلاتِ موفق کاهش خواهد یافت.
10. Bagnoli, M., & Watts, S. G. (2010). “Oligopoly, Disclosure, and Earnings Management”. The Accounting Review, 85 (4), 1191–1214.
11. Beatty, A., Liao, S., & Yu, J. J. (2013). “The spillover effect of fraudulent financial reporting on peer firms' investments”. Journal of Accounting & Economics, 55 (2–3), 183–205.
12. Bon Kima, J., Li, L., Yi Lu,L., Yu,Y. (2016). “Financial statement comparability and expected crash risk”. Journal of Accounting and Economics. 61(2-3), 294-312.
13. Charles, E., Stevens, E., Makarius, E. (2015). “Overcoming Information Asymmetry in Foreign Entry Strategy: The Impact of Reputation”.Global Strategy Journal. 5(3), 256–272.
14. Chen, C-W., Collins, D. W., Kravet, T., & Mergenthaler, R. D. (2015). “Financial Statement Comparability and the Efficiency of Acquisition Decisions”. Contemporary Accounting Research, 35(1), 164-202.
37. Mehrvarz, F., Marfou, M. (2016). The Relationship between Financial Statements Comparability with Stock Price in Formativeness about Future Earnings. Empirical Studies in Financial Accounting, 13(49), 83-110. (In Persian)
38. Nurul Houqe, M. , Kerr, M. and Monem, M. (2013). “Business Strategy and Earnings Quality”. Electronic copy available at: http://ssrn. com/abstract=2198626
40. Porter, M. E. (2008). “The Five Competitive Forces That Shape Strategy”. Harward Business Review, 80(1),23–41.
41. Ross, J., Shi, L., and Xhi, H. (2016). “The determinants of accounting comparability around the world”, Journal of Business Finance & Accounting,46(1-2),1-25.
42. Seavey, S. E., Imhof, M., Watanabe, O,V. (2016). “Proprietary Costs of Competition and Financial Statement Comparability”, College of Business Administration University of Nebraska-Lincoln. available at: http://ssrn. com ,1-39.
44. Tang, V. W. (2010). “Proprietary Costs of Mandatory Disclosure & the Decision to First Access the Public Market”. Working Paper: Georgetown University.
45. Tucker, J. W. (2010). “Is silence golden? Earnings warnings and subsequent changes in analyst following”. Journal of Accounting, Auditing & Finance, 25(3): 431-456.