Investigating the effect of company complexity on the relationship between managementability and lack of transparency of information

Document Type : Original Article

Authors

1 دانشیار حسابداری ، گروه حسابداری، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

2 Ph.D. Student of Accounting, University of Mazandaran, Babolsar, Iran.

3 MSc. of Accounting, KAR Higher Education Institute, Department of Management and Accounting, Qazvin, Iran.

Abstract

The main purpose of this study is to investigate the impact of company complexity on the relationship between management ability and lack of information transparency in listed companies in Tehran Stock Exchange. For this purpose, to measure information opacity, the ranking of three indicators of information uncertainty, information asymmetry and market metrics and availability of information areused.In order to measure management ability, model of Demerjian et al. (2012) is incorporated. The research hypotheses are tested based on a statistical sample consisting of 106 companies during a 9-year period from 2010 to 2018, using a panel data model regression model. The results show that there is a negative and significant relationship between management ability and lack of transparency of company information. Also, the complexity of the company negatively affects the relationship between management ability and lack of information transparency. In general, the results indicate that as management ability increases, information opacity decreases; so that this reduction shows the transparency of the company. However, complexity in the corporate environment affects the ability of managers to process information and reduces information transparency.
 

Keywords

Main Subjects


امروزه کمتر کسی اهمیت شفافیت اطلاعات مالی شرکت‌ها را نادیده می‌گیرد؛ زیرا تصمیم‌گیری درست برای سرمایه‌گذاری در بنگاههای اقتصادی و تخصیص بهینۀ منابع کمیاب در جامعه، مستلزم وجود اطلاعات مالی شفاف و مقایسه‌پذیر است [10]. استفاده‌کنندگان از اطلاعات مالی، به‌خصوص سرمایه‌گذاران برای تصمیم‌گیری در زمینۀ خرید و فروش سهام، ارزیابی عملکرد مدیران و دیگر تصمیم‌های اقتصادی مهم به اطلاعات مالی نیاز دارند. وجود اطلاعات مالی شفاف و مقایسه‌پذیر رکن اصلی پاسخگویی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی آگاهانه و از ملزومات بی‌بدیل توسعۀ اقتصادی و دستیابی به یک بازار سرمایۀ کارا به‌شمار می‌رود. افزون بر این، افشای اطلاعات، پیامدهای اقتصادی متعددی ازجمله بهبود نقدشوندگی سهام در بازار سرمایه، کاهش هزینۀ سرمایه شرکت‌ها و افزایش کاربران و افزایش توان پیش‌بینی استفاده‌کنندگان از اطلاعات را به دنبال دارد که این موارد درنهایت به افزایش ارزش شرکت منجر می‌شود. در طرف مقابل، نقصان اطلاعات شفاف در بازار موجب افزایش هزینۀ معاملات و شکست بازار خواهد شد؛ ازاین‌رو، در بسیاری از شکست‌های اخیر بازار سرمایه، نبود شفافیت، یکی از عوامل تأثیرگذار قلمداد شده است. به عقیدۀ آزوفرا و همکاران (2007) و چنگ و کورتنای (2006)، کیفیت پایین افشای اطلاعات علاوه بر اینکه موجب گمراهی سرمایه‌گذاران می‌شود، اثر نامطلوبی بر سرمایه و ثروت سرمایه‌گذاران دارد و باعث تخصیص ناکارآمد منابع و انتقال نامناسب ثروت و درنتیجه از دست دادن سرمایه‌گذاران می‌شود [10].

کیفیت افشا میزان دقت گزارشگری مالی در انعکاس اطلاعات مربوط به عملیات و جریان‌های نقدی واحد انتفاعی تعریف می‌شود که متأثر از عوامل مختلفی ازجمله توانمندی مدیریت شرکت است [4]. اعتقاد بر این است که مدیران توانا درک مناسب‌تری از فن‌آوری و روند صنعت دارند و با اتکای بیشتری می‌توانند تقاضای محصولات را پیش‌بینی کنند. همچنین، سرمایه‌گذاری مناسب‌تر در طرح‌های باارزش‌تر و مدیریت کارای کارمندان نیز از ویژگی مدیران توانمند است. انتظار می‌رود این مدیران در کوتاه‌مدت بتوانند درآمد بیشتری با استفاده از سطح معینی از منابع کسب کنند یا با استفاده از منابع کمتر بتوانند به سطح معینی از درآمد دست یابند [32]. ازنظر تئوری علامت‌دهی، شرکت‌های دارای عملکرد مطلوب، از سطح افشای بیشتری برخوردارند؛ زیرا این شرکت‌ها توانایی بازپرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت خود را دارند و می‌توانند سودآوری خود را تداوم بخشند [4]؛ بنابراین، مدیران با توانایی بالا، انگیزۀ بیشتری برای افشای اطلاعات به بازار دارند تا بتوانند عملکرد خوب خود را به بازار سرمایه ارائه دهند و مزیت‌های رقابتی کسب کنند [39]. چامنر و پاگلیس (2005) و چامنر و همکاران (2009) معتقدند در شرکت‌هایی که مدیران توانمند اداره می‌کنند، عدم تقارن اطلاعاتی کمتری وجود دارد و سرمایه‌گذاران ارزش‌گذاری بالاتری برای چنین شرکت‌هایی دارند. به‌ عبارت دیگر، مدیران توانمند امکان دستکاری اعداد حسابداری را کاهش می‌دهند و ازاین‌رو، با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، ارزش شرکت را افزایش می‌دهند [4].

افزون بر این، طبق شواهد و تجربیات موجود، مسائل درونی احتمالی وجود دارند که می‌توانند بر ارتباط بین توانایی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعات مالی تأثیر بگذارند. این مسائل می‌تواند ناشی از پیچیدگی شرکت و عملکرد گذشتۀ مدیرعامل باشد [39]. ایگور [39] در پژوهش خود بیان کرد سطح پیچیدگی شرکت، یکی از مهم‌ترین عوامل در انتخاب مدیران شرکت است؛ بنابراین، یک احتمال بالقوه وجود دارد که تصمیم‌گیری دربارۀ شفافیت شرکت نتیجه‌ای از پیچیدگی شرکت باشد تا توانایی مدیریت. پیچیدگی سازمانی ویژگی‌ای است که باعث می‌شود درک فعالیت‌ها دشوار شود و شفافیت عملیات شرکت برای استفاده‌کنندگان اطلاعات کاهش یابد. پیچیدگی سازمانی، گردآوری، تجمیع، تلخیص و تحلیل اطلاعات مربوط و انتقال اطلاعات به بازار را دچار مشکل می‌کند [7]. به ‌عبارت دیگر، پیچیدگی شرکت می‌تواند بر هزینه‌ای که مدیریت برای به ‌دست آوردن اطلاعات متحمل می‌شود، تأثیر بگذارد. تأثیر پیچیدگی بر شفافیت شرکت بدین شرح است که می‌تواند تقاضای سرمایه‌گذاران را برای اطلاعات بیشتر از مدیریت افزایش دهد. همچنین، در متون تئوری سازمانی، شرکت‌ها پیچیدگی را مانع مهمی در پردازش اطلاعات می‌دانند. عواملی که باعث ایجاد پیچیدگی در محیط شرکت می‌شوند، باعث افزایش نااطمینانی در ارزیابی آیندۀ واحد تجاری می‌شوند [19] و نااطمینانی ایجادشده در محیط تجاری می‌تواند بر توانایی مدیران در پردازش اطلاعات تأثیر بگذارد که به افزایش نااطمینانی اطلاعاتی، عدم تقارن اطلاعاتی و خطا در برآورد سود توسط مدیریت منجر می‌شود و شفافیت اطلاعات را کاهش می‌دهد.

با توجه به مطالب پیش‌گفته، این پرسش‌ها مطرح می‌شود که آیا سطح توانایی مدیریت، عامل مهمی در شفافیت اطلاعات شرکت‌ها است و آیا پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و شفافیت اطلاعات شرکت‌ها تأثیر می‌گذارد. بر اساس این، هدف اصلی پژوهش حاضر، فراهم‌کردن شواهدی برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های مطرح‌شده دربارۀ تأثیر پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در عصری که شرکت‌ها برای بقا در بازارهای رقابتی با چالش‌های فراوانی روبه‌رو هستند، شناسایی عوامل مؤثر بر شفافیت اطلاعات شرکت از اهمیت بسزایی برخوردار است و می‌تواند ذی‌نفعان سازمان‌ها را در امر برنامه‌ریزی یاری رساند. نتایج این پژوهش موجب بسط مبانی نظری متون مرتبط با توانایی مدیریت و شفافیت اطلاعاتی شرکت‌ها می‌شود و ایده‌های جدیدی برای انجام پژوهش‌های بعدی درخصوص موضوع پژوهش پیشنهاد می‌کند. شایان ذکر است تأثیر بالقوۀ پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات شرکت، موضوعی بسیار بااهمیت است که نمونۀ آن در داخل کشور تا کنون مطالعه نشده است؛ بنابراین، بررسی این موضوع از نوآوری‌های پژوهش پیش‌رو است. در ادامه، پس از بررسی مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش، فرضیه‌های آزمون‌شده و روش‌های به‌ کار گرفته شده برای آزمون فرضیه‌ها ارائه می‌شود. در پایان نیز موضوع پژوهش پس از ارائۀ یافته‌های پژوهش بحث و نتیجه‌گیری می‌شود.

 

مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش

توانایی مدیریت و شفافیت شرکت

شفافیت اطلاعاتی، شاخص عملکرد مدیریت در ارائۀ اطلاعات ضروری به شکلی صحیح، روشن، به‌موقع و دردسترس است [23]. شفافیت در گزارشگری مالی سبب تسهیل نظارت بر عملکرد مدیران ازسوی سهامداران می‌شود؛ حال آنکه باوجود عدم شفافیت در گزارشگری مالی، کنترل و نظارت سهامداران بر مدیران کاهش خواهد یافت. به بیان دیگر، افشای صحیح و مناسب اطلاعات مالی، مسئلۀ نمایندگی را با پرکردن شکاف عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سهامداران تعدیل می‌کند. حال آنکه افشای مالی ضعیف موجب گمراه‌شدن سهامداران می‌شود و اثر نامطلوبی بر ثروت آنان دارد. هیلی و پالپو [34] معتقدند شرکت‌ها می‌توانند ازطریق گزارشگری مالی و افشای اطلاعات، عدم تقارن اطلاعاتی و تضادهای نمایندگی بین مدیران و سرمایه‌گذاران خارجی را کاهش دهند؛ ازاین‌رو، کیفیت افشا بر کیفیت تصمیمات سرمایه‌گذاری تأثیر می‌گذارد. افشای کافی اطلاعات توسط شخصیت اقتصادی، به سرمایه‌گذاران و بستانکاران در جستجوی فرصت‌های سرمایه‌گذاری یاری می‌کند و بدین‌سان سرمایه به کاراترین شرکت‌ها روانه می‌شود. بوشمن و همکاران [29] شفافیت اطلاعات مالی را توان دسترسی گسترده به اطلاعات مربوط و اتکاپذیر دربارۀ عملکرد مالی، وضعیت مالی، فرصت‌های سرمایه‌گذاری، حاکمیت، ارزش و خطرپذیری شرکت‌ها در اقتصاد تعریف کرده‌اند. تصمیم‌گیری دربارۀ شفافیت اطلاعاتی شرکت، یکی از وظایف مدیران است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند مدیران توانمند، آگاهی بیشتری دربارۀ وضعیت شرکت و صنعت دارند و در شرایط مختلف می‌توانند با افزایش سطح افشای اطلاعات، علامت‌دهی مناسبی به بازار سرمایه داشته باشند و هزینه‌های نمایندگی را کاهش دهند؛ بنابراین، مدیران با توانایی بالا، انگیزۀ بیشتری برای افشای اطلاعات به بازار دارند تا بتوانند عملکرد خوب خود را به بازار سرمایه، ارائه و مزیت‌های رقابتی کسب کنند [39].

توانایی مدیریت، یکی از ابعاد سرمایۀ انسانی شرکت‌هاست که به‌عنوان دارایی نامشهود طبقه‌بندی می‌شود. دمیرجان و همکاران (2012) توانایی مدیریت را کارایی مدیران نسبت به رقبا در تبدیل منابع شرکت به درآمد تعریف می‌کنند. این منابع تولید درآمد در شرکت‌ها عبارت‌اند از بهای موجودی‌ها، هزینه‌های اداری و توزیع و فروش، دارایی‌های ثابت، اجاره‌های عملیاتی، هزینه‌های تحقیق و توسعۀ گذشته و دارایی‌های نامشهود شرکت (دمیرجان و همکاران، 2012). توانایی مدیریتی بالاتر به مدیریت کاراتر عملیات روزانه شرکت منجر می‌شود؛ به‌ویژه در دوره‌های بحرانی عملیات که تصمیم‌گیری‌های مدیریتی تأثیر زیادی بر عملکرد شرکت دارند. مدیران تواناتر با احتمال بیشتری در پروژه‌های با ارزش فعلی خالص مثبت بالاتر سرمایه‌گذاری می‌کنند و همچنین، توانایی بیشتری در اجرای مناسب آنها دارند. افزون بر این، در دوره‌هایی که شرکت با بحران روبه‌روست، مدیران تواناتر تصمیم‌گیری مناسب‌تری در ارتباط با تأمین منابع مورد نیاز دارند (اندرو و همکاران، 2013). مدیران تواناتر علاوه بر داشتن دانش و آگاهی بیشتر دربارۀ مشتریان و شرایط کلان اقتصادی، درک بهتری دربارۀ معیارهای پیچیده‌تر دارند و قادرند آنها را به درستی اجرا کنند (دمیرجان و همکاران، 2013). مدیران تواناتر درک مناسب‌تری از فناوری و روند صنعت دارند و با اتکای بیشتری تقاضای محصولات را پیش‌بینی می‌کنند. همچنین، سرمایه‌گذاری مناسب‌تر در پروژه‌های با ارزش‌تر و مدیریت کارای کارمندان نیز از ویژگی مدیران توانمند است. در کوتاه‌مدت انتظار بر این است مدیرانی که توانایی‌های بیشتری دارند، با استفاده از سطح معینی از منابع، درآمد بیشتری ایجاد کنند یا با استفاده از منابع کمتر، به سطح معینی از درآمد دست یابند (دمیرجان و همکاران، 2012). به بیان دیگر، چنین مدیرانی کارایی منابع به‌کاررفته را به حداکثر می‌رسانند [9].

پژوهش‌های متعددی نشان داده‌اند مدیران با توانایی بیشتر، عملکرد بهتری در شرکت برای سهامداران خود دارند [39]. فرانسیس و همکاران (2008) بیان می‌دارند مدیران توانا و خوش‌نام به دو دلیل، تمایل کمتری به گزارشگری غیرشفاف دارند. نخست اینکه، این مدیران به دلیل ارزش‌های اخلاقی و همچنین، حفظ شهرت و جایگاه خود در مقایسه با سایر مدیران به گزارشگری شفاف اقدام می‌کنند. دوم اینکه، با توجه به نتایج پژوهش‌های فرانسیس و همکاران (2004؛ 2005) که نشان داده‌اند کیفیت بالای گزارشگری مالی به کاهش هزینۀ سرمایه منجر می‌شود، کیفیت ضعیف گزارشگری مالی ازسوی مدیران توانا و خو‌ش‌نام، با هزینۀ سرمایه بالا، جریمۀ سنگینی را برای این مدیران در پی خواهد داشت [17]؛ بنابراین، انتظار می‌رود توانایی مدیریت با شفافیت اطلاعات شرکت مرتبط باشد.

 

پیچیدگی شرکت، توانایی مدیریت و شفافیت شرکت

باوجود همۀ استدلال‌هایی که در ارتباط با شفافیت بیشتر وجود دارد، شرکت‌ها تمایلی به شفافیت کامل ندارند. دلایل متعددی برای این موضوع بیان شده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از هزینه‌های مرتبط با جمع‌آوری، پردازش و افشای اطلاعات، وجود منافع مرتبط با عدم افشا و وجود پدیدۀ اثرات خارجی. در چنین شرایطی، قوانین سختگیرانه مرتبط با افشا مطلوب نیست و شرکت‌ها به دنبال راه‌کارهایی برای عدم افشا یا افشای کمتر خواهند بود [15]. اطلاعات عملکرد مالی شرکت با افشای مدیریت به استفاده‌کنندگان منتقل می‌شود. مدیران ممکن است به دو دلیل اطلاعات را به سرمایه‌گذاران منتقل نکنند. نخست، مدیران به همۀ اطلاعاتی که در ارزیابی عملکرد و وضعیت شرکت مفیدند، دسترسی ندارند. دوم، مدیران به اطلاعاتی دسترسی دارند که در تجدید ارزیابی عملکرد مالی شرکت مفید است؛ ولی جمع‌آوری، تحلیل و انتقال آنها به سرمایه‌گذاران بسیار پرهزینه است. احتمال اینکه این دو حالت با افزایش پیچیدگی سازمانی حادث شود، وجود دارد [7].

بوشمن و همکاران [29] معتقدند پیچیدگی شرکت می‌تواند بر تصمیمات شفافیت شرکت توسط مدیران تأثیر بگذارد. ایگور [39] نیز در پژوهش خود بیان کرد سطح پیچیدگی شرکت یک تعیین‌کنندۀ مهم در انتخاب مدیران شرکت است؛ بنابراین، یک احتمال بالقوه وجود دارد که تصمیمات دربارۀ شفافیت شرکت نتیجه‌ای از پیچیدگی شرکت باشد تا توانایی مدیریت؛ به این ترتیب که پیچیدگی محیط شرکت باعث افزایش عدم اطمینان در ارزیابی آیندۀ واحد تجاری می‌شود [19] و نااطمینانی ایجادشده در محیط تجاری می‌تواند بر توانایی مدیران در پردازش اطلاعات تأثیر بگذارد که به افزایش نااطمینانی اطلاعاتی، عدم تقارن اطلاعاتی و خطا در برآورد سود توسط مدیریت منجر می‌شود و شفافیت اطلاعات را کاهش می‌دهد.

کلین (1998) اظهار داشت شرکت‌های پیچیده، نیازهای مشاوره‌ای بیشتری دارند؛ بنابراین، نیازمند هیأت مدیره‌های بزرگ‌تر و مدیران توانا‌تری هستند. شرکت‌ها می‌توانند در ابعاد مختلف مانند دامنۀ عملیات، اندازه و میزان اعتماد به سرمایۀ خارجی پیچیده باشند. در بیشتر پژوهش‌های انجام‌شده در این زمینه، تأثیر ویژگی‌های خاص شرکت شامل اندازه و اهرم مالی شرکت به‌عنوان معیارهای پیچیدگی [31، 39] بر تصمیمات شفافیت اطلاعات شرکت توسط مدیران بررسی شده است. دربارۀ چگونگی ارتباط بین پیچیدگی شرکت و کیفیت افشا، دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است. بر مبنای مطالعات نظری واسان و بون (2010) و آتیگ و همکاران (2006)، شرکت‌های بزرگ‌تر به دلیل توجه بیشتر ازسوی بازار، قانون‌گذاران و تحلیل‌گران، بیش از شرکت‌های کوچک در معرض موشکافی و بررسی توسط عموم قرار دارند و از این ‌نظر، مدیران این شرکت‌ها تمایل به افشای میزان بیشتری اطلاعات دارند (یاتریدیس، 2011) تا وجوه بیشتری را با هزینۀ سرمایه کمتر به ‌دست آورند (بوتوسان، 1997) و همچنین، به کاهش هزینه‌های نمایندگی کمک کنند (واتز و زیمرمن، 1983). با وجود این، جنسن و مک‌لینگ (1976)، استدلال متفاوتی آورده‌اند؛ مبنی بر اینکه مدیران شرکت‌های بزرگ قاعدتاً باید به دلیل هزینه‌های سیاسی بالاتر، مقررات سرسختانه‌تر، مالیات و نیز مقررات اجتماعی، انگیزه‌ای برای مضایقه از انتشار اطلاعات داشته باشند [8].

پژوهش‌های نظری ارتباط بین اهرم مالی و کیفیت افشا نیز بیان‌کنندۀ این است که با افزایش مبلغ بدهی‌ها مدیران برخی از شرکت‌ها درصدد آن خواهند بود که با افشای بهتر و بیشتر اطلاعات خود، نااطمینانی اعتباردهندگان را کاهش دهند؛ زیرا اعتباردهندگان برای اعطای اعتبار، صورت‌های مالی حسابرسی شده درخواست می‌کنند و هرچه کیفیت اطلاعات ارائه‌شده بالاتر باشد، اعطای اعتبار راحت‌تر صورت می‌گیرد. همچنین، مدیران سعی می‌کنند تا با گزارش اطلاعات با کیفیت بالا، هزینۀ بهره و سایر شروط محدودکنندۀ قراردادهای بدهی را کاهش دهند [2]؛ اما هر چقدر نسبت بدهی بالاتر رود، ظرفیت استقراضی شرکت، کاهش و ریسک ورشکستگی افزایش خواهد یافت. در این صورت می‌توان بیان کرد افشای بهتر و با کیفیت‌تر اطلاعات، تبعات مناسبی برای شرکت نخواهد داشت و انتظار می‌رود مدیران کیفیت افشای خود را افزایش ندهند [12].

مباحث فوق حاکی از این است که شواهد تجربی مربوط به تأثیر پیچیدگی شرکت بر افشای اطلاعات متفاوت است. به‌ عبارت دیگر، تأثیر پیچیدگی شرکت بر افشای اطلاعات، وابسته به مزیت نسبی منافع و هزینه‌ها است؛ بنابراین، نیازمند پژوهش‌های تجربی بیشتری است و انتظار می‌رود پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و شفافیت اطلاعات تأثیرگذار باشد.

 

پیشینۀ تجربی

جبارزاده کنگرلویی و رادی [6] به بررسی رابطه بین توانایی مدیریت و شفافیت شرکتی با تأکید بر ضعف کنترل‌های داخلی پرداختند. نتایج آنها نشان دادند بین توانایی مدیریت و شفافیت شرکتی رابطۀ مستقیم وجود دارد. همچنین، ضعف کنترل‌های داخلی بر رابطه بین توانایی مدیریت و شفافیت شرکتی تأثیر معناداری دارد. بشیری منش و مهری کامرود [4] به بررسی تأثیر توانایی مدیریت بر کیفیت افشای اطلاعات با تأکید بر محافظه‌کاری پرداختند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند توانایی مدیران تأثیر مثبت و معناداری بر کیفیت افشای اطلاعات دارد. همچنین، محافظه‌کاری بر کیفیت افشای اطلاعات تأثیر منفی و معناداری دارد؛ اما شواهدی بر تأثیرگذاری محافظه‌کاری بر رابطه بین توانایی مدیر و کیفیت افشای اطلاعات مشاهده نشد. دیدار و همکاران [10] به بررسی تأثیر کیفیت حاکمیت شرکتی بر کیفیت افشا با تأکید بر نقش تعدیل‌کنندۀ رقابت بازار محصول در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج آنها نشان دادند کیفیت حاکمیت شرکتی بر کیفیت افشا تأثیر مثبت و معناداری دارد؛ اما رقابت بازار محصول در حالت کلی بر این رابطه تأثیر معناداری ندارد. جهانشاد و زالی [7] به بررسی تأثیر پیچیدگی سازمانی بر رفتار پیش‌بینی سود پرداختند. نتایج آنها نشان می‌دهند پیچیدگی سازمانی در هر دو سطح پیچیدگی هزینه و پیچیدگی اطلاعاتی خود اثر کاهشی بر صحت و خوش‌بینی پیش‌بینی سود مدیریت دارد. سپاسی و کاظم‌پور [12] به بررسی عوامل اثرگذار بر هزینۀ نمایندگی و کیفیت افشای اطلاعات پرداختند. یافته‌های آنها حاکی از آن است که ساختار سرمایه، مالکیت مدیریتی و مدیریت سود تأثیر منفی و معناداری بر کیفیت افشا اطلاعات می‌گذارند؛ اما رابطۀ معناداری بین مالکیت نهادی و کیفیت افشا مشاهده نشد. حاجیان و همکاران [8] به بررسی عوامل مؤثر بر سطح افشای اطلاعات شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج نشان می‌دهند رابطۀ معنی‌داری بین اندازۀ شرکت، اهرم مالی و سن شرکت با سطح افشای اطلاعات وجود ندارد؛ با این ‌حال، رابطۀ مستقیم و معنی‌داری بین سودآوری شرکت و وضعیت نقدینگی آن با سطح افشا مشاهده شد. ایزدی‌نیا و همکاران [3] به بررسی تأثیر توانایی مدیریت بر کیفیت سود در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آنها از تجدید ارائۀ صورت‌های مالی (سود و زیان) به‌عنوان یکی از معیارهای کیفیت سود استفاده کردند. نتایج پژوهش آنها نشان دادند بین توانایی مدیریت و تجدید ارائۀ صورت‌های مالی رابطۀ منفی و معناداری وجود دارد. به ‌عبارت دیگر، در شرکت‌هایی با مدیران توانمندتر، تجدید ارائۀ صورت‌های مالی کمتر است؛ درنتیجه، این شرکت‌ها کیفیت سود بالاتری دارند. پیری و همکاران [5] تأثیر توانایی مدیریتی بر کیفیت گزارشگری مالی در طول چرخه عمر شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی کردند. نتایج نشان دادند در دوره رشد، توانایی مدیریتی تأثیر مستقیم و معناداری بر کیفیت گزارشگری مالی شرکت‌ها دارد. در صورتی ‌که در دوره بلوغ و افول، توانایی‌های مدیریتی شرکت‌ها نمی‌تواند به افزایش کیفیت گزارشگری این شرکت‌ها منجر شود. همچنین، نتایج نشان‌دهندۀ تأثیر مستقیم اندازۀ شرکت، حاشیۀ سود و صداقت مدیریت و تأثیر غیرمستقیم اهرم مالی بر کیفیت گزارشگری مالی شرکت‌هاست. مشایخی و فرهادی [20] به بررسی تأثیر اندازۀ شرکت بر رابطه بین کیفیت افشا و هزینۀ حقوق صاحبان سهام شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج پژوهش نشان می‌دهند رابطۀ منفی و معنی‌داری بین کیفیت افشا و هزینۀ حقوق صاحبان سهام برای گروه شرکت‌های بزرگ وجود دارد؛ اما چنین رابطه‌ای برای گروه شرکت‌های کوچک‌تر از میانگین مشاهده نمی‌شود. ستایش و کاظم‌نژاد [13] به شناسایی و تبیین عوامل مؤثر بر کیفیت افشای اطلاعات شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کیفیت افشا، رابطۀ مستقیم و معناداری با سابقه، نقدینگی، سودآوری و اندازه مؤسسۀ حسابرسی و همچنین، رابطۀ معکوس و معناداری با اهرم مالی و مالکیت خانوادگی شرکت‌ها دارد. افزون بر این، براساس آزمون تحلیل واریانس، نوع صنعت بر کیفیت افشا مؤثر است. با وجود این، شواهدی دال بر وجود رابطۀ معنادار بین کیفیت افشا با اندازۀ شرکت و ترکیب هیئت‌مدیره یافت نشد.

المامون و همکاران [24] نشان دادند هرچه قدرت مدیران بیشتر می‌شود، ریسک کاهش قیمت سهام نیز بیشتر می‌شود. به‌علاوه، این ارتباط در شرکت‌هایی بیشتر مشهود است که مدیرعامل از توانایی پایین‌تری برخوردار است. سایدو [38] نشان داد توانایی مدیرعامل، سودآوری شرکت را بهبود می‌بخشد. یجیانگ و همکاران [40] بیان داشتند هرچه نااطمینانی سیاسی اقتصادی بیشتر باشد، عدم شفافیت سود نیز بیشتر می‌شود. ایگور [39] در پژوهشی تأثیر توانایی مدیرعامل بر عدم شفافیت اطلاعات شرکت را بررسی کرد. تحلیل او نشان می‌دهد شرکت‌های با مدیرعامل‌های با توانایی بالا به‌طور معناداری ابهام کمتری نسبت به شرکت‌هایی دارند که مدیرعامل‌های با توانایی پایین دارند. بوچکای و همکاران [28] در پژوهشی تأثیر توانایی مدیران را بر افشای اختیاری اطلاعات بررسی کردند. نتایج آنها نشان دادند مدیران توانمند سعی می‌کنند برای ارائۀ عملکرد خوب به بازار کار، سطح افشای اختیاری، به‌ویژه در بعد اطلاعات چشم‌انداز آتی را افزایش دهند و چشم‌انداز مثبتی را ترسیم کنند. بیک و همکاران [27] در پژوهشی با ملاحظۀ شرایط بین‌المللی، به بررسی ارتباط قابلیت‌های مدیران و کیفیت سود و نقش نهادهای قانونی کشورها بر این رابطه اقدام کردند. آنها نشان دادند مدیران توانا، به ارائه گزارش‌هایی اقدام می‌کنند که در آنها کیفیت اقلام تعهدی، پایین، هموارسازی سود، زیاد و همچنین، مدیریت سود واقعی بیشتر است. همچنین، کیفیت نهادهای قانونی کشورها باعث کاهش رابطۀ منفی بین قابلیت مدیران و کیفیت سود می‌شود. بیک و همکاران [26] در پژوهشی تأثیر توانایی مدیران ارشد اجرایی بر پیش‌بینی مدیریت سود را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنان نشان دادند پیش‌بینی مدیران ارشد اجرایی دارای توانایی بالاتر در مقایسه با مدیران ارشد اجرایی دارای توانایی کمتر، از دقت بالاتری برخوردار است و بازار به اخبار پیش‌بینی مدیران ارشد دارای توانایی بالاتر نسبت به مدیران ارشد اجرایی با توانایی کمتر، توجه بیشتری می‌کند. چو و هوآ [30] در پژوهشی به بررسی این موضوع پرداختند که آیا قابلیت‌های مدیران، توانایی ارائۀ اطلاعات مفید دربارۀ سودهای آتی شرکت به بازار سرمایه را دارد. نتایج حاکی از آن است که بازده سهام در شرکت‌های با مدیران توانا نسبت به شرکت‌های با مدیران ضعیف، منعکس‌کنندۀ سودهای آتی بیشتری‌اند. همچنین، آنها نشان دادند قابلیت‌های مدیران بر اظهارنظرهای تحلیل‌گران دربارۀ شرکت، تأثیر مثبت می‌گذارد و باعث ترغیب سرمایه‌گذاران به سرمایه‌گذاری در شرکت می‌شود.

 

فرضیه‌های پژوهش

با توجه به مبانی نظری ارائه‌شده در قسمت‌های قبل، فرضیه‌های پژوهش به شرح ذیل تدوین می‌شوند:

فرضیه اول: بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات شرکت رابطۀ منفی و معناداری وجود دارد.

فرضیه دوم: پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات شرکت اثر تعدیل‌کنندۀ کاهشی دارد.

 

روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی و بر مبنای هدف از نوع کاربردی است و به روش پس‌رویدادی انجام شده است. جامعۀ آماری این پژوهش از کلیۀ شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل شده است که از ابتدای سال 1389 تا پایان سال 1397 در بورس فعال بوده‌اند. در انتخاب شرکت‌ها معیارهای گزینشی زیر انتخاب شدند: سال مالی شرکت‌ها منتهی به پایان اسفندماه است؛ به دلیل حذف شرکت‌های ورشکسته، ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام شرکت‌های نمونه مثبت باشد؛ به دلیل ماهیت خاص فعالیت، تنها از اطلاعات شرکت‌های تولیدی استفاده می‌شود و شرکت‌های فعال در سایر بخش‌ها (سرمایه‌گذاری، بانک‌ها، بیمه‌ها، واسطه‌گری‌ها) حذف می‌شوند؛ به‌منظور سیال‌بودن سهام شرکت‌ها و درنتیجه، اتکاپذیربودن قیمت سهام و بازده آن و برای مقایسۀ بهتر، شرکت‌ها بیش از 3 ماه وقفۀ معاملاتی نداشته باشند و از شرکت‌هایی استفاده می‌شود که طی بازه زمانی پژوهش از فهرست شرکت‌های پذیرفته‌شده حذف نشده‌اند و داده‌های لازم در دوره پژوهش برای آنها به‌طور کامل دردسترس‌اند. تعداد 106 شرکت حائز شرایط فوق به‌عنوان نمونۀ پژوهش انتخاب شدند. پس از جمع‌آوری داده‌ها، برای جمع‌بندی و محاسبات از نرم‌افزار اکسل استفاده شده است. سپس تجزیه‌وتحلیل نهایی به‌وسیلۀ الگوی رگرسیونی چندمتغیره و با استفاده از نرم‌افزار استاتا انجام شده است.

 

الگوها و متغیرهای پژوهش

برای آزمون فرضیۀ اول پژوهش، به پیروی از ایگور [39]، الگوی (1) به شرح ذیل برآورد شده است:

الگوی (1)

 

برای آزمون فرضیۀ دوم پژوهش، به پیروی از ایگور [39]، الگوی (2) به شرح ذیل برآورد شده است:

الگوی (2)

 

 

که در آن؛

متغیر وابسته:

Opacity index عدم شفافیت اطلاعات شرکت است که با استفاده از رتبه‌بندی سه معیار ذیل اندازه‌گیری شده است. مطابق اندرسون و همکاران [25]، درجه ابهام شرکت با افزایش رتبۀ این شاخص افزایش پیدا می‌کند [39]. نحوۀ اندازه‌گیری رتبۀ شاخص عدم شفافیت اطلاعات شرکت به این ترتیب است که هر یک از معیارهای عدم شفافیت اطلاعات شرکت از بزرگ‌ترین تا کوچک‌ترین رقم، مرتب‌سازی و دسته‌بندی می‌شوند؛ به این ‌صورت که دهک اول امتیاز 10، دهک دوم امتیاز 9 تا آخرین دهک که امتیاز 1 می‌گیرد. سپس، امتیازهای هر یک از معیارهای عدم شفافیت اطلاعات شرکت با هم جمع می‌شوند و به فاکتور 30 (کل امتیازهای احتمالی) تقسیم می‌شوند تا یک شاخص در محدوده 1/0 تا 1 به‌ دست آید. ارزش‌های پایین‌تر، بیان‌کنندۀ شرکت‌هایی با بیشترین شفافیت و ارزش‌های بالاتر، بیان‌کنندۀ شرکت‌هایی با بیشترین ابهام‌اند [25].

Volume معاملات تجاری (نمایندۀ نااطمینانی اطلاعاتی): لگاریتم طبیعی میانگین حجم معاملات روزانۀ شرکت طی هر سال [37]. بالابودن حجم معاملات سهام شرکت، نااطمینانی سهامدار به سهام شرکت را نشان می‌دهد و این امر به شفافیت پایین اطلاعات شرکت منجر می‌شود [6]. از این معیار در پژوهش‌های جبارزاده کنگرلویی و رادی [6]، کردستانی و همکاران [18]، ستایش و همکاران [14]، ایگور [39] و اندرسون و همکاران [25] به‌عنوان شاخص معکوس شفافیت اطلاعات بهره گرفته شده است.

Spread اختلاف قیمت خرید و فروش سهام (نمایندۀ عدم تقارن اطلاعاتی): شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام تقسیم بر میانگین قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام [33].

Forecast error خطای پیش‌بینی سود (معیار رسیدگی بازار و دردسترس بودن اطلاعات): نسبت تفاوت بین اولین سود هر سهم پیش‌بینی‌شده و سود واقعی هر سهم به قیمت سهام [36].

 

متغیر مستقل

Ability توانایی مدیریت که با استفاده از رتبه‌بندی الگوی دمیرجان و همکاران (2012) اندازه‌گیری شده است. توانایی مدیران به مفهوم استفادۀ بهینۀ مدیران از منابع است؛ به این معنا که در سطح ثابتی از منابع بتوانند به خروجی بیشتری برسند یا منابع کمتری برای رسیدن به خروجی مدنظر استفاده کنند. در این پژوهش، برای اندازه‌گیری توانایی‌های مدیریت، ابتدا کارایی شرکت‌ها به کمک روش تحلیل پوششی داده‌ها (DEA) محاسبه می‌شود. تحلیل پوششی داده‌ها، کارایی نسبی واحدهایی را اندازه‌گیری می‌کند که ورودی‌ها و خروجی‌های مشابهی دارند. کارایی یا ناکارایی هر واحد تصمیم‌گیرنده به عملکرد آن واحد در انتقال ورودی‌ها به خروجی‌هایش در مقایسه با سایر واحدها در حوزه‌ای خاص بستگی دارد. این روش، مرز کارایی را بین صفر و 1 برای شرکت‌ها ایجاد می‌کند. شرکت‌هایی با نمره کارایی 1 شرکت‌هایی بسیار کارا هستند و شرکت‌هایی با نمره کارایی کمتر از 1 زیر مرز کارایی قرار دارند و باید با کاهش هزینه‌ها یا افزایش درآمدها به مرز کارایی برسند (دمیرجان و همکاران، 2012). در این پژوهش، سنجش کارایی شرکت با تحلیل پوششی داده‌ها، برگرفته از مدل دمیرجان و همکارانش (2012) است. پژوهش حاضر، مشابه روش یادشده برای بیان خروجی شرکت از متغیر فروش شرکت استفاده می‌کند و برای ورودی از دارایی‌های ثابت، دارایی‌های نامشهود، بهای تمام‌شده، هزینه‌های اداری، عمومی و فروش بهره می‌برد. در مدل دمیرجان و همکارانش (2012) برای ورودی از مخارج تحقیق و توسعه، خالص اجارۀ عملیاتی و سرقفلی هم استفاده شده است که به دلیل دسترسی‌نداشتن به داده‌های آن در ایران، این متغیرها در مدل لحاظ نشده‌اند [21]. رابطه (1) و الگوی (3) برای سنجش کارایی شرکت استفاده شده‌اند.

رابطه (1)

 

 

 

در این مدل:

Sales درآمد حاصل از فروش برای شرکت i در سالt

COGS بهای تمام‌شده کالای فروش‌رفته برای شرکت i در سال t

SG&A هزینه‌های عمومی، اداری و فروش برای شرکت i در سال t

PPE خالص دارایی‌های ثابت برای شرکت i در سالt

Other Intan دارایی‌های نامشهود برای شرکت i در سال t

 maxvکارایی شرکت

کارایی شرکت‌ها متأثر از دو عامل ویژگی‌های خاص شرکتی و توانایی مدیر است (الگوی (3) این رابطه را نشان می‌دهد). پس از حذف ویژگی‌های خاص شرکتی، مقدار باقیمانده بیان‌کنندۀ توانایی‌های مدیر است [21].

الگوی (3)

 

 

 

که در این مدل:

Firm Efficiency امتیاز کارایی شرکت با روش تحلیل پوششی داده‌ها

Total Assets جمع دارایی‌ها

Market Share سهم از بازار: مقدار فروش در پایان سال t تقسیم بر جمع فروش کل صنعت در پایان سال t

Positive Free Cash Flow جریان‌های نقدی آزاد مثبت: اگر شرکتی جریان‌های نقدی مثبت داشته باشد، برابر یک و در غیراین صورت صفر در نظر گرفته شده است. در این پژوهش برای اندازه‌گیری جریان‌های نقدی آزاد از شاخص لن و پولسن (1989) به شرح ذیل استفاده شده است:

جریان‌های نقدی آزاد = سود عملیاتی + هزینۀ استهلاک – مالیات بر درآمد – هزینۀ بهره – سود سهام تقسیمی

Age تعداد سال‌های فعالیت شرکت از سال تأسیس

Foreign Currency Indicator نماد ارز خارجی و متغیر مصنوعی است. در صورتی که شرکت صادرات داشته باشد، ارزش یک و در غیراین صورت، صفر در نظر گرفته شده است.

 

متغیر تعدیل‌گر:

پیچیدگی شرکت (Complex)، متغیر تعدیل‌گر پژوهش است. کلین (1998) اظهار داشت شرکت‌های پیچیده، نیازهای مشاوره‌ای بیشتری دارند؛ بنابراین، نیازمند هیئت‌مدیرۀ بزرگ‌تر و مدیران توانا‌تری‌اند. شرکت‌ها می‌توانند در ابعاد مختلف مانند دامنۀ عملیات، اندازه و میزان اعتماد به سرمایۀ خارجی پیچیده باشند. شرکت‌های متنوع در چندین بخش فعالیت می‌کنند و این تنوع، پیچیدگی آنها را افزایش می‌دهد (رز و شفارد، 1997). علاوه بر این، نیازهای مشاورۀ مدیران با افزایش منابع شرکت افزایش می‌یابد (پفر، 1972؛ پفر و سلانچیک، 1978؛ کلین، 1998؛ لینال و همکاران، 2003). افزون بر این، شرکت‌های دارای اهرم بالا به میزان بیشتری به منابع خارجی وابسته‌اند و به این دلیل نیازهای مشاورۀ بیشتری دارند (پفر، 1972؛ کلین، 1998). تنوع، اندازۀ شرکت و اهرم، شاخص‌های پیچیدگی و نیاز مدیران به مشاوره‌اند. با افزایش پیچیدگی شرکت به موازات هر یک از این ابعاد، به همین ترتیب، نیاز به هیئت‌مدیره‌های بزرگ و مدیران توانا نیز افزایش می‌یابد [31]. در این پژوهش، به پیروی از ایگور [39]، پیچیدگی شرکت با استفاده از معیارهای اندازۀ شرکت و اهرم مالی اندازه‌گیری شده است. بدین ترتیب که اگر مقدار شاخص پیچیدگی شرکت برای هر دو معیار، مساوی یا بیشتر از ارزش میانۀ آن باشد، شرکت «پیچیده» نامیده می‌شود. به ‌عبارت دیگر، برای شرکت‌هایی که به لحاظ هر دو معیار ارزش یک گرفته باشند، ارزش یک و در غیراین صورت، ارزش صفر در نظر گرفته شده است.

 

متغیرهای کنترل:

Firm size اندازۀ شرکت: لگاریتم طبیعی ارزش دفتری کل دارایی‌ها [39].

پژوهش‌ها نشان داده‌اند اندازۀ شرکت می‌تواند شاخصی برای میزان اطلاعات قبلی باشد که دربارۀ شرکت دردسترس بوده است [35]. سینگوی و دسای (1971) بیان داشتند شرکت‌های بزرگ به‌منظور دستیابی راحت‌تر به بازار اوراق بهادار و دسترسی آسان‌تر به منابع مالی خارجی و همچنین، توجه بیشتر از سوی بازار، قانون‌گذاران و تحلیل‌گران، باید اطلاعات مالی را به‌وضوح و شفاف ارائه کنند [1]. با وجود این، جنسن و مک‌لینگ (1976)، استدلال متفاوتی آورده‌اند؛ مبنی بر اینکه مدیران شرکت‌های بزرگ قاعدتاً باید به دلیل هزینه‌های سیاسی بالاتر، مقررات سرسختانه‌تر، مالیات و نیز مقررات اجتماعی، انگیزه‌ای برای مضایقه از انتشار اطلاعات داشته باشند [8].

Growth رشد فروش: نسبت رشد فروش به کل دارایی‌ها [39].

یافته‌های پژوهش زارزسکی (1996) حاکی از آن است که با افزایش فروش، کیفیت و میزان افشا افزایش می‌یابد [13]. مدیران شرکت‌های سودآور، انگیزۀ بیشتری برای افشای اطلاعات به بازار دارند تا بتوانند عملکرد خوب خود را به بازار سرمایه، ارائه و مزیت‌های رقابتی کسب کنند [39]. درمقابل، زمانی که سودآوری پایین است، مدیریت ممکن است به‌منظور پنهان‌کردن دلایل زیان یا کاهش سود، اطلاعات کمتری افشا کند. مدیریت شرکت تمایلی به ارائۀ اطلاعات مربوط به کاهش فروش و سود بخش‌ها، به‌ویژه زمانی که یک یا چند بخش زیان‌ده است، ندارد [13].

CAPX مخارج سرمایه‌ای: نسبت مخارج سرمایه‌ای (وجه نقد پرداختی بابت خرید دارایی‌های ثابت) به کل دارایی‌ها [39].

اوسو آنساه (1998) در دفاع از تأثیر احتمالی مخارج سرمایه‌ای بر میزان افشای اطلاعات استدلال می‌کند شرکت‌ها ممکن است به دلایلی ازجمله رقابت ترجیح دهند اطلاعات مخارج سرمایه‌ای شرکت را افشا کنند [6]. لانگبرگ و سیواراماکریشنان (2010) افزایش سطح مخارج سرمایه‌ای را نوعی علامت‌دهی به بازار و نشانه‌ای از وضعیت رو به بهبود شرکت می‌دانند و معتقدند مدیران با افشای دقیق میزان اطلاعات مخارج سرمایه‌ای، به بازار در رابطه با وضعیت مناسب و رو به رشد خود علامت می‌دهند [11].

Debt ratio بدهی بلندمدت: نسبت بدهی بلندمدت به کل دارایی‌ها [39].

پژوهش‌ها نشان داده‌اند با افزایش مبلغ بدهی‌ها مدیران برخی از شرکت‌ها درصدد آن خواهند بود که با افشای بهتر و بیشتر اطلاعات خود، نااطمینانی اعتباردهندگان، هزینۀ بهره و سایر شروط محدودکنندۀ قراردادهای بدهی را کاهش دهند [2]. درمقابل، اهرم مالی بالا شرکت را با ریسک مالی بیشتر در آینده مواجه می‌کند. همین امر ممکن است به پرداخت‌نکردن تعهدات مرتبط باشد؛ بنابراین، افشای بهتر و با کیفیت‌تر اطلاعات، تبعات مناسبی برای شرکت نخواهد داشت و انتظار می‌رود شرکت کیفیت افشای خود را افزایش ندهد [12].

Risk نوسان‌پذیری بازده سهام: انحراف معیار بازده‌های سالانه سهام طی سه سال گذشته [39].

نوسان‌پذیری بیشتر می‌تواند به دلیل تقاضای سرمایه‌گذاران برای اطلاعات، به افشای بیشتر و شفافیت منجر شود؛ زیرا نااطمینانی بیشتری در پیش‌بینی عملکرد برای چنین شرکت‌هایی وجود دارد [16]. درمقابل، یافته‌های پژوهش موسوی شیری و همکاران [22] حاکی از آن است که بین کیفیت افشای اطلاعات و نوسان‌پذیری بازده سهام رابطۀ منفی و معنی‌داری وجود دارد.

Performancet-1 عملکرد گذشتۀ شرکت: نسبت سود خالص به ارزش دفتری کل دارایی‌ها در سال گذشته [39].

سینگوی و دسای (1971) ادعا می‌کنند سودآوری بالاتر باعث می‌شود مدیریت اطلاعات بیشتری برای نشان‌دادن توانایی‌اش در حداکثرکردن سرمایۀ سهامداران و افزایش پاداش مدیریتی خود نشان دهد. درمقابل، مدیرانی که سودآوری پایین را تجربه می‌کنند، احساس تهدید می‌کنند و سعی دارند نتایج ضعیف‌شان را با افشای اطلاعات کمتر محو کنند [6].

یافته‌های پژوهش

آمار توصیفی

به‌منظور تجزیه‌وتحلیل اطلاعات، ابتدا آمار توصیفی داده‌‌های بررسی‌شده محاسبه و در نگاره (1) ارائه شد.


 

نگاره 1. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش

متغیر

نماد

میانگین

میانه

حداکثر

حداقل

انحراف معیار

عدم شفافیت اطلاعات

Opacity index

548/0

567/0

000/1

100/0

209/0

توانایی مدیریت

Ability

001/0-

005/0

338/0

516/0-

129/0

پیچیدگی شرکت

Complex

235/0

000/0

000/1

000/0

424/0

اندازۀ شرکت

Firm size

815/13

700/13

066/19

031/10

449/1

رشد فروش

Growth

102/0

092/0

781/2

716/2-

270/0

مخارج سرمایه‌ای

CAPX

040/0

024/0

431/0

000/0

048/0

بدهی بلندمدت

Debt ratio

067/0

043/0

530/0

000/0

073/0

نوسان‌پذیری بازده سهام

Risk

743/0

499/0

786/4

014/0

716/0

عملکرد گذشته شرکت

Performance

129/0

109/0

579/0

289/0-

120/0

               منبع: یافته‌های پژوهش

 

 

 

براساس نگاره (1)، میانگین رتبۀ شاخص عدم شفافیت اطلاعات شرکت 548/0 است. همچنین، به‌طور متوسط 24% از شرکت‌های نمونه از پیچیدگی بالایی برخوردارند. با توجه به مثبت‌بودن میانگین رشد فروش چنین استنباط می‌شود که میزان فروش شرکت‌های نمونه درحال افزایش است. میانگین نوسان‌پذیری بازده سهام با مقدار 743/0 نشان می‌دهد شرکت‌های نمونه، ریسک بالایی دارند. انحراف معیار داده‌ها پراکندگی داده‌ها از میانگین را نشان می‌دهد. انحراف معیار کم، نشان‌دهندۀ پراکندگی کم داده‌ها از میانگین و انحراف معیار زیاد، نشان‌دهندۀ پراکندگی زیاد داده‌ها از میانگین است. متغیر مخارج سرمایه‌ای با انحراف معیار 048/0 دارای کمترین پراکندگی از میانگین و متغیر اندازۀ شرکت با انحراف 449/1، دارای بیشترین پراکندگی از میانگین است.

 

آزمون پایایی متغیرهای پژوهش

نتایج ارائه‌شده در نگاره (2) نشان می‌دهند سطح معناداری آمارۀ آزمون لوین، لین و چو (2002) کمتر از 05/0 است و فرضیۀ صفر مبنی بر ریشه واحد برای متغیرها تأیید نمی‌شود. این مطلب نشان می‌دهد میانگین و واریانس متغیرها در طول زمان و کواریانس آنها بین سال‌های مختلف ثابت است و رگرسیون استفاده‌شده برای آزمون فرضیه‌های پژوهش کاذب نیست؛ بنابراین، متغیرهای پژوهش مانا هستند.

 

نگاره 2. نتایج آزمون پایایی متغیرهای پژوهش

متغیر

نماد متغیر

آماره t

سطح معناداری

نتیجه

عدم شفافیت اطلاعات

Opacity index

234/15-

000/0

پایا

توانایی مدیریت

Ability

285/16-

000/0

پایا

توانایی مدیریت*پیچیدگی شرکت

Ability*Complex

127/5-

000/0

پایا

اندازۀ شرکت

Firm size

797/7-

000/0

پایا

رشد فروش

Growth

554/23-

000/0

پایا

مخارج سرمایه‌ای

CAPX

786/11-

000/0

پایا

بدهی بلندمدت

Debt ratio

239/89-

000/0

پایا

نوسان‌پذیری بازده سهام

Risk

171/16-

000/0

پایا

عملکرد گذشته شرکت

Performance

990/12-

000/0

پایا

               منبع: یافته‌های پژوهش

 


نتایج آزمون تشخیص نوع الگو

برای انتخاب الگوی مناسب برای تخمین، آزمون‌های چاو، بروش پاگان و هاسمن اجرا شده‌اند. نتایج این آزمون‌ها در نگاره (3) ارائه شده‌اند. سطح معناداری آماره F آزمون چاو، بیانگر ارجحیت الگوی اثرات ثابت بر الگوی اثرات مشترک است. همچنین، سطح معناداری آمارۀ کای بار دو آزمون بروش پاگان، بیان‌کنندۀ ارجحیت الگوی اثرات تصادفی بر الگوی اثرات مشترک است. به‌منظور تعیین الگوی اثرات ثابت در مقابل اثرات تصادفی از آزمون هاسمن استفاده شده است. سطح معناداری آمارۀ کای دو آزمون هاسمن، نشان‌دهندۀ ارجحیت الگوی اثرات ثابت بر الگوی اثرات تصادفی است؛ بنابراین، برای تخمین الگوها از روش داده‌های تابلویی با رویکرد اثرات ثابت استفاده شده است.


 


نگاره 3. نتایج آزمون‌های چاو، بروش پاگان و هاسمن

الگو

نوع آزمون

آمارۀ آزمون

مقدار آماره

سطح معناداری

1

چاو

F

55/7

000/0

1

بروش پاگان

Chibar2

05/477

000/0

1

هاسمن

chi2

06/70

000/0

2

چاو

F

55/7

000/0

2

بروش پاگان

Chibar2

34/477

000/0

2

هاسمن

chi2

81/72

000/0

                            منبع: یافته‌های پژوهش

 


نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش

نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش در نگاره (4)

ارائه شده‌اند.


نگاره 4. نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش

متغیر

نماد

ضرایب

خطای استاندارد

آماره z

سطح معناداری

VIF

مقدار ثابت

C

391/0-

066/0

92/5-

000/0

-

توانایی مدیریت

Ability

063/0-

035/0

80/1-

072/0

05/1

اندازۀ شرکت

Firm size

069/0

005/0

97/14

000/0

01/1

رشد فروش

Growth

012/0-

016/0

78/0-

436/0

04/1

مخارج سرمایه‌ای

CAPX

058/0-

106/0

55/0-

585/0

09/1

بدهی بلندمدت

Debt ratio

074/0-

076/0

97/0-

334/0

05/1

نوسان‌پذیری بازده سهام

Risk

038/0

008/0

95/4

000/0

01/1

عملکرد گذشته شرکت

Performance

221/0-

049/0

48/4-

000/0

12/1

آماره Wald chi2 (سطح معناداری)

08/267 (000/0)

نتایج آزمون ناهمسانی واریانس

نوع آزمون

آماره Chi2 (سطح معناداری)

والد تعدیل‌شده

81/1375 (000/0)

نتایج آزمون خودهمبستگی سریالی

نوع آزمون

آماره F (سطح معناداری)

والدریچ (2002)

631/31 (000/0)

      منبع: یافته‌های پژوهش  


برای بررسی همسانی واریانس میان باقیمانده‌های الگو از آزمون والد تعدیل‌شده استفاده شده است. نتیجۀ این آزمون برای الگوی اول پژوهش مؤید وجود ناهمسانی واریانس میان باقیمانده‌های الگو است. به‌منظور رفع مشکل مزبور، الگو به روش حداقل مربعات تعمیم‌یافته برآورد شده است. همچنین، برای بررسی خودهمبستگی سریالی میان باقیمانده‌های الگو از آزمون والدریچ (2002) استفاده شده است. نتیجۀ این آزمون نشان‌دهندۀ وجود مشکل خودهمبستگی سریالی بین باقیمانده‌های الگو است. به‌منظور رفع مشکل مزبور، از روش خودهمبستگی مرتبه اول استفاده شده است. برای بررسی هم‌خطی بین متغیرهای پژوهش از آزمون عامل تورم واریانس استفاده شد. مقدار آماره VIF نشان می‌دهد مشکل هم‌خطی بین متغیرها وجود ندارد. سطح خطای آزمون والد کمتر از 05/0 است؛ ازاین‌رو، الگوی رگرسیونی برازش‌شده از اعتبار کافی برخوردار است. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده در نگاره‌ (4)، توانایی مدیریت دارای ضریب منفی و سطح خطای کمتر از 1/0 است؛ ازاین‌رو، دلیلی برای رد فرضیۀ اول پژوهش وجود ندارد؛ بنابراین، توانایی مدیریت باعث کاهش سطح عدم شفافیت اطلاعات مالی شرکت‌ها می‌شود. همچنین، متغیرهای کنترلی اندازۀ شرکت و نوسان‌پذیری بازده سهام شرکت رابطۀ مثبت و معنادار و متغیر عملکرد گذشتۀ شرکت رابطۀ منفی و معناداری با عدم شفافیت اطلاعات شرکت دارند.

 

نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش

نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش در نگاره (5) ارائه شده‌اند.

 

 

 

 


نگاره 5. نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش

متغیر

نماد

ضرایب

خطای استاندارد

آماره z

سطح معناداری

VIF

مقدار ثابت

C

391/0-

066/0

93/5-

000/0

-

توانایی مدیریت

Ability

110/0-

042/0

64/2-

008/0

39/1

توانایی مدیریت*پیچیدگی شرکت

Ability*Complex

162/0

070/0

30/2

021/0

36/1

اندازۀ شرکت

Firm size

069/0

005/0

02/15

000/0

03/1

رشد فروش

Growth

011/0-

016/0

67/0-

501/0

04/1

مخارج سرمایه‌ای

CAPX

067/0-

106/0

63/0-

530/0

10/1

بدهی بلندمدت

Debt ratio

069/0-

076/0

90/0-

366/0

05/1

نوسان‌پذیری بازده سهام

Risk

038/0

008/0

94/4

000/0

01/1

عملکرد گذشته شرکت

Performance

227/0-

049/0

60/4-

000/0

12/1

آماره Wald chi2 (سطح معناداری)

34/270 (000/0)

نتایج آزمون ناهمسانی واریانس

نوع آزمون

آماره Chi2 (سطح معناداری)

والد تعدیل‌شده

59/1399 (000/0)

نتایج آزمون خودهمبستگی سریالی

نوع آزمون

آماره F (سطح معناداری)

والدریچ (2002)

445/32 (000/0)

      منبع: یافته‌های پژوهش


 

برای بررسی همسانی واریانس میان باقیمانده‌های الگو، از آزمون والد تعدیل‌شده استفاده شده است. نتیجۀ این آزمون برای الگوی دوم پژوهش مؤید وجود ناهمسانی واریانس میان باقیمانده‌های الگو است. به‌منظور رفع مشکل مزبور، الگو به روش حداقل مربعات تعمیم‌یافته برآورد شده است. همچنین، برای بررسی خودهمبستگی سریالی میان باقیمانده‌های الگو از آزمون والدریچ (2002) استفاده شده است. نتیجۀ این آزمون نشان‌دهندۀ وجود مشکل خودهمبستگی سریالی بین باقیمانده‌های الگو است. به‌منظور رفع مشکل مزبور، از روش خودهمبستگی مرتبۀ اول استفاده شده است. برای بررسی هم‌خطی بین متغیرهای پژوهش از آزمون عامل تورم واریانس استفاده شد. مقدار آماره VIF نشان می‌دهد مشکل هم‌خطی بین متغیرها وجود ندارد. سطح خطای آزمون والد کمتر از 05/0 است؛ ازاین‌رو، الگوی رگرسیونی برازش‌شده از اعتبار کافی برخوردار است. با توجه به نتایج به‌دست‌آمده در نگاره‌ (5)، توانایی مدیریت دارای ضریب منفی و سطح خطای کمتر از 05/0 است؛ ازاین‌رو، دلیلی برای رد فرضیۀ اول پژوهش وجود ندارد. همچنین، اثر تعاملی توانایی مدیریت و پیچیدگی شرکت، دارای ضریب مثبت و سطح خطای کمتر از 05/0 است؛ ازاین‌رو، دلیلی برای رد فرضیۀ دوم پژوهش وجود ندارد؛ بنابراین، توانایی مدیریت باعث کاهش سطح عدم شفافیت اطلاعات مالی شرکت‌ها می‌شود. با وجود این، پیچیدگی در محیط شرکت باعث افزایش عدم شفافیت اطلاعات مالی شرکت‌ها می‌شود و رابطۀ معکوس بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات را به رابطۀ مستقیم تبدیل کرده است؛ درنتیجه، پیچیدگی در محیط شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات تأثیر معنادار دارد. همچنین، متغیرهای کنترلی اندازۀ شرکت و نوسان‌پذیری بازده سهام شرکت رابطۀ مثبت و معنادار و متغیر عملکرد گذشتۀ شرکت رابطۀ منفی و معناداری با عدم شفافیت اطلاعات شرکت دارند.

 

نتیجه‌گیری و پیشنهادها

در این پژوهش به بررسی تأثیر پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شد. نتایج پژوهش نشان می‌دهند بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات شرکت رابطۀ منفی و معناداری وجود دارد. به ‌عبارت دیگر، شرکت‌های دارای مدیران با توانایی بالا به‌طور معناداری ابهام کمتری نسبت به سایر شرکت‌ها دارند. می‌توان بیان کرد مدیران توانمند می‌توانند اطلاعات بیشتری را به‌منظور اطلاع‌رسانی بازار دربارۀ مهارت‌های برتر خود افشا کنند. در شرکت‌هایی که مدیران توانمند اداره می‌کنند، عدم تقارن اطلاعاتی کمتری وجود دارد و سرمایه‌گذاران ارزش‌گذاری بالاتری برای چنین شرکت‌هایی دارند. همچنین، یافته‌ها نشان می‌دهند پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و عدم شفافیت اطلاعات شرکت اثر تعدیل‌کننده دارد. به ‌عبارت دیگر، عواملی که باعث ایجاد پیچیدگی در محیط شرکت می‌شوند، باعث افزایش نااطمینانی در ارزیابی آیندۀ واحد تجاری می‌شوند [19] و نااطمینانی ایجادشده در محیط تجاری می‌تواند بر توانایی مدیران در پردازش اطلاعات تأثیر بگذارد که به افزایش نااطمینانی اطلاعاتی، عدم تقارن اطلاعاتی و خطا در برآورد سود توسط مدیریت منجر می‌شود و شفافیت اطلاعات را کاهش می‌دهد. نتایج این مطالعه با پژوهش جبارزاده کنگرلویی و رادی [6]، بشیری منش و مهری کامرود [4]، جهانشاد و زالی [7]، ایزدی‌نیا و همکاران [3]، ایگور [39]، بوچکای و همکاران [28]، بیک و همکاران [26] و چو و هوآ [30] در تطابق و با نتایج بیک و همکاران [27] در تضاد است. از علت‌های احتمالی نتایج مغایر بیک و همکاران [27] با پژوهش حاضر، محیط اقتصادی و دورۀ اقتصادی متفاوت، استفاده از روش‌ها، شاخص‌ها و اندازۀ نمونۀ مطالعات مذکور هستند.

با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد می‌شود سهامداران عمده و اعضای هیئت‌مدیره، در انتخاب و گزینش مدیران، افراد توانمند و کارآمد را انتخاب کنند تا بتوانند با بهبود شفافیت اطلاعاتی در بازار سرمایه، ارزش‌افزایی بیشتری برای مالکان داشته باشند. همچنین، به سرمایه‌گذاران به‌خصوص سرمایه‌گذارانی که قصد خرید و نگهداری سهام دارند، پیشنهاد می‌شود هنگام انتخاب مقصد سرمایه‌گذاری، به توانایی مدیریت توجه ویژه‌ای داشته باشند؛ زیرا طبق نتایج پژوهش، توانایی مدیریت رابطۀ معکوسی با عدم شفافیت اطلاعات شرکت دارد. پیرو پیشنهاد دوم، به سازمان بورس اوراق بهادار پیشنهاد می‌شود سازوکاری اتخاذ کند تا شرکت‌ها اطلاعاتی را در رابطه با توانایی مدیریت خود ارائه دهند تا سرمایه‌گذاران و استفاده‌کنندگان را در گرفتن تصمیم یاری کند. درنهایت، به دلیل تأثیر منفی پیچیدگی شرکت بر ارتباط بین توانایی مدیریت و شفافیت اطلاعات شرکت، به استفاده‌کنندگان پیشنهاد می‌شود برای ارزیابی بهتر شرکت و درنهایت، تصمیم‌گیری صحیح‌تر، نسبت به پیچیدگی سازمانی توجه بیشتری نشان دهند و اثرات پیچیدگی سازمانی را در تصمیم‌گیری‌های خود لحاظ کنند. به ‌عبارت دیگر، با توجه به اینکه پیچیدگی در محیط شرکت باعث افزایش عدم شفافیت اطلاعات مالی شرکت‌ها می‌شود، در شرکت‌های پیچیده به‌صورت بلندمدت سرمایه‌گذاری نکنند. در راستای پژوهش، به‌منظور انجام پژوهش‌های آتی پیشنهاد می‌شود پژوهش حاضر با استفاده از سایر معیارهای اندازه‌گیری پیچیدگی شرکت، توانایی مدیران و عدم شفافیت اطلاعات شرکت‌ها آزمون و نتایج مقایسه شوند. همچنین، به بررسی تأثیر معیارهای حاکمیت شرکتی، متغیرهای کلان اقتصادی و هزینه‌های نمایندگی بر ارتباط بین توانایی مدیران و عدم شفافیت اطلاعات شرکت‌ها پرداخته شود.

 

  1. امیری، اسماعیل، خدامی‌پور، احمد و یحیی کامیابی. (1397). اثر رفتارهای کوته‌بینانه و خوش‌بینانۀ مدیریت بر شفافیت اطلاعات مالی. پژوهش‌های کاربردی در گزارشگری مالی، دوره هفتم، شماره 13، صص 177-141.
  2. امیری، هادی و هاجر محمدی خورزوقی. (1391). تحلیل ارتباط بین تأمین مالی ازطریق بدهی و کیفیت سود شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. فصلنامۀ حسابداری مالی، دوره چهارم، شماره 16، صص 81-61.
  3. ایزدی‌نیا، ناصر، گوگردچیان، احمد و مژگان تنباکویی. (1393). تأثیر توانایی مدیریت بر کیفیت سود در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره ششم، شماره 3، صص 36-21.
  4. بشیری منش، نازنین و ملیحه مهری کامرود. (1397). تأثیر توانایی مدیریت بر کیفیت افشای اطلاعات با تأکید بر محافظه‌کاری. پژوهش‌های کاربردی در گزارشگری مالی، دوره هفتم، شماره 12، صص 90-71.
  5. پیری، پرویز، دیدار، حمزه و سیما خدایاریگانه. (1393). بررسی تأثیر توانایی مدیریت بر کیفیت گزارشگری مالی در طول چرخه عمر شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره ششم، شماره 3، صص 118-99.
  6. جبارزاده کنگرلویی، سعید و یاسر رادی. (1398). بررسی تأثیر توانایی مدیریت بر شفافیت شرکتی با تأکید بر اثر تعدیل‌گری ضعف کنترل‌های داخلی در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره یازدهم، شماره 1، صص 80-55.
  7. جهانشاد، آزیتا و اعظم زالی. (1396). تأثیر پیچیدگی سازمانی بر رفتار پیش‌بینی سود. تحقیقات حسابداری و حسابرسی، دوره نهم، شماره 33، صص 55-42.
  8. حاجیان، نجمه، انواری رستمی، علی‌اصغر، رحمانی، علی و عادل آذر. (1394). بررسی عوامل مؤثر بر سطح افشای اطلاعات شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره هفتم، شماره 1، صص 92-71.
  9. خواجوی، شکرالله و محمدحسین قدیریان آرانی. (1396). نقش توانایی مدیریت در پیش‌بینی بحران مالی. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره نهم، شماره 4، صص 101-83.
  10. دیدار، حمزه، منصورفر، غلامرضا و الهام زارع. (1396). بررسی تأثیر کیفیت حاکمیت شرکتی بر کیفیت افشا با تأکید بر نقش تعدیل‌کنندۀ رقابت بازار محصول در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره نهم، شماره 1، صص 117-96.
  11. رنجبر، محمدحسین، رجب دری، حسین و امیررضا خانی ذلان. (1397). بررسی رابطه بین مخارج سرمایه‌ای و کارایی سرمایه‌گذاری در مراحل مختلف چرخۀ عمر شرکت. بررسی‌های حسابداری، دوره پنجم، شماره 18، صص 64-47.
  12. سپاسی، سحر و مرتضی کاظم‌پور. (1395). عوامل اثرگذار بر هزینۀ نمایندگی و کیفیت افشای اطلاعات. پژوهش‌های کاربردی در گزارشگری مالی، دوره پنجم، شماره 8، صص 24-7.
  13. ستایش، محمدحسین و مصطفی کاظم‌نژاد. (1391). شناسایی و تبیین عوامل مؤثر بر کیفیت افشای اطلاعات شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پیشرفت‌های حسابداری دانشگاه شیراز، دوره چهارم، شماره 1، صص 79-49.
  14. ستایش، محمدحسین، مصطفی کاظم‌نژاد و مهدی ذوالفقاری. (1390). بررسی تأثیر کیفیت افشا بر نقدشوندگی سهام و هزینۀ سرمایه شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی، دوره سوم، شماره 3، صص 74-55.
  15. صمدی لرگانی، محمود. (1389). تبیین ارتباط بین شفافیت گزارشگری مالی با گزارشگری مالیاتی. پایان‌نامۀ دکتری حسابداری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
  16. علوی طبری، سیدحسین و منا پارسایی. (1398). رابطۀ کیفیت حسابرسی با شفافیت شرکتی در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پژوهش‌های حسابداری مالی و حسابرسی، دوره یازدهم، شماره 41، صص 68-43.
  17. فروغی، داریوش و امین ساکیانی. (1397). تأثیر توانایی مدیریتی بر ریسک سقوط قیمت سهام. پژوهش‌های حسابداری مالی و حسابرسی، دوره دهم، شماره 40، صص 68-47.
  18. کردستانی، غلامرضا؛ بهرامفر، نقی و علی امیری. (1398). تأثیر کیفیت افشا بر عدم تقارن اطلاعاتی. پژوهش‌های حسابداری مالی و حسابرسی، دوره یازدهم، شماره 42، صص 178-159.
  19. محمدیان، زینب. (1395). بررسی تأثیر پیچیدگی و عدم اطمینان محیطی بر صحت پیش‌بینی سود مدیریت با تأکید بر کیفیت حسابرسی به‌عنوان متغیر میانجی در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد حسابداری، دانشگاه ارومیه، ایران.
  20. مشایخی، بیتا و سوران فرهادی. (1392). تأثیر اندازۀ شرکت بر رابطه بین کیفیت افشا و هزینۀ حقوق صاحبان سهام شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران. فصلنامۀ حسابداری مدیریت، دوره ششم، شماره 19، صص 115-101.
  21. مشایخی، بیتا و عابد عظیمی. (1395). تأثیر توانایی‌های مدیریت بر رابطه بین مدیریت سود واقعی و عملکرد آتی شرکت. بررسی‌های حسابداری و حسابرسی، دوره بیست‌وسوم، شماره 2، صص 267-253.
  22. موسوی شیری، محمود، سلیمانی، حمید، مؤمنی، یوسف و حجت سلیمانی. (1394). رابطه بین کیفیت افشای اطلاعات حسابداری و نوسان‌پذیری بازده سهام. پژوهش‌های تجربی حسابداری، دوره پنجم، شماره 18، صص 144-131.
  23. نوبخت، زهرا. (1383). ارزیابی شفافیت اطلاعات در بورس اوراق بهادار تهران. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
    1. Al Mamun, M., Balachandran, B., & Duong, H.N. (2020). Powerful CEOs and stock price crash risk. Journal of Corporate Finance, https://doi.org/10.1016/j.jcorpfin.2020.101582.
    2. Anderson, R. C., Duru, A., & Reeb, D. M. (2009). Founders, heirs, and corporate opacity in the United States. Journal of Financial Economics, 92 (2), 205–222.
    3. Baik, B. O. K., Farber D. B., & Lee, S. S. (2011). CEO Ability and Management Earnings Forecasts. Contemporary Accounting Research, 28 (5), 1645-1668.
    4. Baik, B., Choi, S., Farber, D.B., & Zhang, J. (2012). Managerial ability and earnings quality: an international analysis. Available at: http://www.kaaedu.or.kr/func/download. Php?path.
    5. Bochkay, K., Chychyla, R., & Nanda, D. (2016). Uncertain ability, career concerns and voluntary disclosure: Evidence from CEO participation in earnings conference calls. Working paper: School of Business Administration, University of Miami
    6. Bushman, R., Chen, Q., Engel, E., & Smith, A. (2004). Financial accounting information, organizational complexity and corporate governance systems. Journal of Accounting and Economics, 37, 167–201.
    7. Cho, S.Y., & Hoa, H.T. (2011). The influence of product market competition on the timing and quality of corporate financial disclosure. Available at: SSRN.
    8. Coles, J. L., Daniel, N. D., & Naveen, L. (2008). Boards: Does one size fit all? Journal of Financial Economics, 87 (2), 329–356.
    9. Demerjian, P., Lev, B., & McVay, S. (2012). Quantifying managerial ability: A new measure and validity tests. Management Science, 58 (7), 1229-1248.
    10. Diamond, D. W., & Verrecchia, R. E. (1991). Disclosure, liquidity, and the cost of capital. Journal of Finance, 46 (4), 1325–1359.
    11. Healy, P.M., & Palepu, K.G. (2001). Information asymmetry, corporate disclosure, and the capital markets: A review of the empirical disclosure literature. Journal of Accounting and Economics, 31 (1–3), 405–440.
    12. Kitagawa, N., & Okuda, S.’, (2016). Management Forecasts, Idiosyncratic Risk, and the Information Environment. The International Journal of Accounting, http://dx.doi.org/10.1016/j.intacc.2016.10.002.
    13. Lang, M. H., & Lundholm, R. J. (1996). Corporate disclosure policy and analyst behavior. Accounting Review, 71 (4), 467–492.
    14. Leuz, C., & Verrecchia, R. E. (2000). The economic consequences of increased disclosure. Journal of Accounting Research, 38 (3), 91–124.
    15. Saidu, S. (2019). CEO characteristics and firm performance: focus on origin, education and ownership. Journal of Global Entrepreneurship Research, https://doi.org/10.1186/s40497-019-0153-7.
    16. Uygur, O. (2017). CEO ability and corporate opacity. Global Finance Journal, http://dx.doi.org/10.1016/j.gfj.2017.05.002.
    17. Yiqiang Jin, J., Kanagaretnam, K., Liu, Y., & J. Lobo, G. (2019). Economic policy uncertainty and bank earnings opacity. Journal of Accounting and Public Policy, https://doi.org/10.1016/j.jaccpubpol.2019.05.002.