Document Type : Original Article
Authors
1 Ph.D. Candidate, Department of Accounting, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
2 Assistant professor, Department of Accounting, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
3 Associate professor, Department of Accounting, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
4 Assistant professor, Department of Industrial Management & Information Technology, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
افزایش پیچیدگیها و عدمقطعیتهای تجاری به افزایش تقاضا برای گزارشگری و افشای اطلاعات ریسک از سوی استفادهکنندگان صورتهای مالی، افزایش توجه به گزارشگری ریسک در قوانین گزارشگری و استانداردهای حسابداری و نیز گسترش پژوهشهای حوزه افشای اطلاعات تفسیری و کیفی ریسک در سالهای اخیر منجر شده است (برادران حسنزاده و محرومی، 1396؛ ختن لو و همکاران، 1400؛ فصیحی و همکاران، 1398). افشای اطلاعات ریسک بهعنوان یکی از مهمترین اجزای اطلاعات تفسیری مالی برای عملکرد کارای بازارهای سرمایه یک نیاز اطلاعاتی اساسی بوده است و سرمایهگذاران را قادر میسازد تا ریسکها و عدم قطعیتهای شرکتها را در پرتفوی سرمایهگذاری خود ارزیابی کنند (Watson & Head, 2010).
یکی از مهمترین حوزههای ادبیات پژوهشی افشای اطلاعات تفسیری و کیفی، بررسی نحوه تصمیمگیری مدیران در انتخاب رویههای شناسایی حسابداری و افشای اطلاعات کیفی بوده است. در پژوهشهای پیشین نحوه تصمیمگیری مدیران در انتخاب استراتژیهای گزارشگری با توجه به هزینهها و منافع، الزامات گزارشگری، ارزشگذاری شرکتها، انتظارات بازار دربارۀ عملکرد شرکت و اختیارات مدیران بررسی شده است (اسدی و بیات، 1393؛ Cassell et al., 2015). ادبیات پژوهشی نشان میدهد شرکتها انواع استراتژیهای گزارشگری را برای تبادل اثربخش و کارای اطلاعات بر میگزینند (نیکبخت و حاجی عظیمی، 1392). گراهام و همکاران (2005) نشان میدهند مدیران تصمیمهای گزارشگری و تصمیمهای افشای داوطلبانه را بهطور مشترک اتخاذ میکنند و شرکتها باید یک استراتژی گزارشگری و افشای یکپارچه داشته باشند؛ زیرا هدف مشترک هر دو ارائه اطلاعات به افراد برونسازمانی و کاهش هزینههای نمایندگی است (Graham et al., 2005). باگنولی و واتس (2007) نشان میدهند رویه گزارشگری مالی بر تصمیمات افشای داوطلبانه شرکت تأثیر میگذارد (Bagnoli & Watts, 2007). بهطور خاص، یکی از پیشبینیهای نظری آنها برای افشای ریسک بهکاربردنی است.
ادبیات پژوهشی در حوزه انگیزهها و عوامل مؤثر بر افشای ریسک، به بررسی این موضوع میپردازند که چرا شرکتها سطوح متفاوتی از اطلاعات ریسک را افشا میکنند. در دستهای از پژوهشها نشان داده شده است که هرچه شرکتها با ریسک بیشتری روبهرو باشند، اقدام به افشای ریسک بالاتری خواهند کرد (Campbell et al., 2014)؛ در حالی که در دستهای دیگر از پژوهشها، بین اطلاعات ریسک افشاشده و ویژگیهای ریسک شرکت، ارتباط معنیداری یافت نشده است. نمازی و ابراهیمی (1395) در بررسی عوامل مؤثر بر افشای ریسک نشان دادند اندازه شرکت و اهرم مالی دارای اثر مثبت و معنادار بر میزان افشای ریسک است. رجب و هندلی شاچلر (2009) نشان دادند ویژگیهای اندازه و درجه اهرم مالی فاقد ارتباط معنیدار با افشای ریسک هستند (Rajab & Handley-Schachler, 2009). با توجه به شواهد متناقض در ادبیات پژوهشی این فرض مطرح میشود که مدیران ممکن است در مواجهه با ریسکها و عدم قطعیتها از استراتژیهای گزارشگری جایگزین برای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و هزینههای نمایندگی استفاده کنند.
محافظهکاری که بر مبنای انتخاب رویههای حسابداری شرکتها تعریف میشود، یک استراتژی گزارشگری شناخته شده است که با شناسایی به موقع اخبار بد در صورتهای مالی، عدم قطعیتهای تجاری را بهصورت کمی منتقل میکند. مفاهیم حسابداری مالی شماره 2 محافظهکاری را واکنش محتاطانه به شرایط عدماطمینان با هدف در نظر گرفتن عدم قطعیتها و ریسکهای ذاتی در موقعیتهای کسبوکار تعریف میکند. محافظهکاری حسابداری یک مفهوم پیشگیرانه برای مواجهه با عدمقطعیت در صورتهای مالی ازطریق به تأخیر انداختن شناسایی سود و تسریع در شناسایی هزینهها است (Hejranijamil et al., 2020).
در سالهای اخیر پژوهشهای مرتبط با محافظهکاری حسابداری افزایش چشمگیری داشته (مهرادی و همکاران، 1400) و تأثیر محافظهکاری حسابداری بر عدم تقارن اطلاعاتی، هزینه سرمایه و کارایی سرمایهگذاریها، ارزش سهام و ارزش شرکت بررسی شدهاند (حقیقت شهرستانی و همکاران، 1401؛ Billings & Cedergren, 2015؛ Francis et al., 2013). همچنین، در دستهای از پژوهشها به بررسی محافظهکاری بهعنوان یک ابزار مدیران در پاسخ به عدماطمینانهای تجاری پرداخته شده است که نشان دادهاند شرکتهایی که با عدم اطمینان بیشتر مواجهاند، روشهای حسابداری محافظهکارانهتری را اتخاذ میکنند (Dai & Ngo, 2021؛ Haque et al., 2019؛ Hejranijamil et al., 2020).
در برخی پژوهشها دیدگاه گستردهتری نسبت به گزارشگری مالی محافظهکارانه بهعنوان بخشی از سیاست افشای به موقع پیامدهای منفی بالقوه اقتصادی مطرح میشود. گزارشگری مالی محافظهکارانه نهتنها باید شامل شناسایی بهموقع هزینهها و بدهیهای احتمالی در صورتهای مالی باشد، باید شامل افشای بهموقع نتایج اقتصادی بالقوه بد نیز باشد (Guay & Verrecchia, 2018). سطح محافظهکاری حسابداری در تصمیمگیری سطح بهینه افشا اهمیت داشته و ویژگیهای سود با تصمیمات افشای داوطلبانه شرکتها در ارتباط است (Francis et al., 2008).
محافظهکاری و افشای ریسک دو استراتژی گزارشگری هستند که مدیران میتوانند از آنها برای گزارشگری عدمقطعیتهای تجاری و درنتیجه، کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه نمایندگی استفاده کنند. محافظهکاری و افشای ریسک بر مبنای دو انگیزه قراردادی و دعاوی حقوقی ارتباط مییابند. محافظهکاری و افشای ریسک با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی دربارۀ ریسکها و پیامدهای نامطلوب احتمالی منجر به کاهش هزینه بهره (Callen et al., 2016؛ Chiu et al., 2018) و کاهش احتمال دعاوی حقوقی (Beretta & Bozzolan, 2008؛ Merkl-Davies & Brennan, 2007) میشوند.
با وجود این، هم محافظهکاری و هم افشای ریسک ممکن است هزینههای درخور توجهی را بر شرکتها تحمیل کنند. بر مبنای دیدگاه مخالف با محافظهکاری حسابداری، محافظهکاری منجر به سوگیری هدفمند در گزارشگری مالی میشود؛ درنتیجه، اعداد حسابداری محافظهکارانه، سودمندی کمتری برای اهداف ارزشگذاری دارند (Kim et al., 2019)؛ بنابراین، افشای ریسک میتواند به یک گزینه جایگزین با هزینه کمتر بهمنظور گزارشگری عدم قطعیتها تبدیل شود. همچنین، افشای ریسک نیز ممکن است برخی اطلاعات محرمانه را افشا کند (Hope et al., 2016)؛ درنتیجه، شرکتها بسته به محیطهای عملیاتی و ویژگیهای مدیریتی با سطوح متفاوتی از هزینه برای این دو انتخاب مواجهاند. زمانی که تفاوت هزینه بین دو گزینه محافظهکاری و افشای ریسک بیشتر باشد، شرکتها انگیزه بالاتری برای ایجاد تبادل بین سطح محافظهکاری و افشای ریسک خواهند داشت. با تبادل بین سطح محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک، شرکتها میتوانند هزینه کلی ناشی از دو انتخاب حسابداری کاهش دهند.
در مقابل این دیدگاه، محافظهکاری با کاهش مدیریت سود، عدم تقارن اطلاعاتی و هزینههای نمایندگی را کاهش میدهد (García Lara et al., 2011) و شرکتهای با درجه محافظهکاری متوسط و بالا اطلاعات مربوطتری را ارائه میدهند (کردستانی و ایرانشاهی، 1391؛ برادران حسنزاده و محرومی، 1394)؛ درنتیجه، مدیران از محافظهکاری و افشای ریسک بهعنوان دو استراتژی همراستا بهمنظور گزارش ریسکها استفاده میکنند. همچنین، افشای اطلاعات ریسک بهعنوان یکی از مهمترین اجزای اطلاعات مالی تفسیری ابزار مهمی برای شفافسازی و اعتبارسنجی معیارهای کمی موجود در صورتهای مالی بهشمار میرود (Beretta & Bozzolan, 2008)؛ درنتیجه، ممکن است افزایش سطح محافظهکاری، بر انگیزههای مدیران برای افزایش سطح افشای ریسک اثرگذار باشد تا یکنواختی بین سیگنالهای اطلاعات کمی و کیفی حفظ شود.
با توجه به شکاف پژوهشی در حوزه بررسی عوامل مؤثر بر افشای ریسک و نیز نحوه تصمیمگیری مدیران در انتخاب رویههای حسابداری محافظهکارانه و افشای اطلاعات ریسک، این سؤال مطرح میشود که مدیران چگونه میان استراتژیهای گزارشگری در شرایط عدماطمینان یعنی سطح محافظهکاری و افشای ریسک هماهنگی ایجاد میکنند. طرح این مسئله و بررسی آن ازنظر ایجاد دیدگاه برای استفادهکنندگان صورتهای مالی دربارۀ تفسیر اطلاعات کمی و کیفی گزارشهای مالی دربارۀ ریسکها و عدمقطعیتها حائز اهمیت است؛ زیرا سیاستهای اطلاعاتی و انتخابهای گزارشگری مالی مدیران در شرایط مختلف ممکن است بر رویههای شناسایی و افشای ریسک اثرگذار باشد. هدف این پژوهش، بررسی چگونگی هماهنگی تصمیمات مدیران در دو انتخاب محافظهکاری شرطی حسابداری و افشای ریسک، تحت تأثیر نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی و ویژگیهای مدیریتی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. در ادامه، به بررسی ادبیات نظری و پژوهشی حوزه محافظهکاری و افشای ریسک پرداخته و فرضیههایی تبیین میشود. سپس روش پژوهش، نتایج آزمون فرضیهها و درنهایت، تفسیر نتایج ارائه میشود.
مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش
مبانی نظری
رابطه بین محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک در زیر چتر رابطه بین تصمیمات شناخت حسابداری و تصمیمات افشا قرار میگیرد و مدیران این دو تصمیم را برای دستیابی به اهداف گزارشگری خود هماهنگ میکنند. محافظهکاری نقش مهمی در فرایند گزارشگری مالی دارد و رویة سودمندی برای ارزشگذاری خالص داراییها و اندازهگیری سود در وضعیت عـدماطمینـان فـراهم مـیآورد (قائمی و همکاران، 1392). واتس (2003) محافظهکاری را بهعنوان «الزام در افتراق تأییدپذیری برای شناسایی سود در مقابل زیان» تعریف میکند (Watts, 2003). اساساً محافظهکاری حسابداری، مکانیزمی برای مواجهه با عدم قطعیت اندازهگیری در نتایج عملیات و وضعیت مالی یک شرکت است. اعمال محافظهکاری در صورتهای مالی نهتنها بهعنوان یک مکانیسم طبیعی برای حفظ منافع سهامداران، بهعنوان روش عملی برای کمک به مدیران در مواجهه با عدماطمینان در محیطهای تجاری شایان توجه قرار گرفته است (Haque et al., 2019؛ Hejranijamil et al., 2020). ادبیات پژوهشی نشان میدهد شرکتها در مواجهه با عدم قطعیت بیشتر، سطح محافظهکاری را در گزارشگری مالی افزایش میدهند (Dai & Ngo, 2021).
هنگامی که مدیران استانداردهای حسابداری را اعمال میکنند، اختیارات چشمگیری دارند که باعث ایجاد تنوع در سطح محافظهکاری حسابداری در بین شرکتها و در طول دورههای گزارشگری برای یک شرکت میشود. محافظهکاری شرطی بهصورت شناسایی بهموقع اخبار اقتصادی منفی نسبت به اخبار اقتصادی مثبت و محافظهکاری غیرشرطی عمدتاً در نتیجۀ بهکارگیری استانداردهای حسابداری محافظهکارانه بدون توجه به اخبار اقتصادی سطح کلان، سطح صنعت یا شرکت اعمال میشود (Ruch & Taylor, 2015). از آنجایی که مدیران اغلب نسبت به محافظهکاری غیرشرطی اختیار کمتری دارند، این پژوهش بر محافظهکاری شرطی تمرکز دارد. علاوه بر آن، محافظهکاری شرطی ارتباط نظری واضحتری با افشای ریسک دارد.
افشای ریسک، افشای اطلاعاتی است که خواننده را از هر فرصت، تهدید یا خطر که بر شرکت اثر داشته یا ممکن است داشته باشد و مدیریت این فرصتها، تهدیدها و خطرها آگاه کند (Linsley & Shrives, 2016). افشای ریسک شرکتی به دو صورت افشای اجباری و افشای داوطلبانه صورت میگیرد. لزوم افشای اطلاعات ریسک و نحوه مدیریت ریسک براساس دستورالعمل ثبت و عرضه عمومی اوراق بهادار مصوب 1385، نمونه گزارش فعالیت هیئتمدیره و گزارش تفسیری مدیریت مصوب 4/10/1396 سازمان بورس و اوراق بهادار، افشای کمی و کیفی ریسکهای ناشی از ابزارهای مالی مرتبط با استاندارد حسابداری شماره 36 و شماره 37، توجه به مخاطرات از جمله مخاطرات خاص ناشی از عملیات در مناطق مشخص و مخاطرات نوسانات ارزی در استاندارد شماره 25 ازجمله الزامات گزارشگری و افشای ریسک در ایران هستند. افشای اجباری ریسک شرکت بهمنظور انطباق با قوانین و مقررات انجام میپذیرد و افشای داوطلبانه هر اطلاعاتی است که علاوه بر افشای اجباری افشا شود. علاوهبر دیدگاه حامی افشای اجباری ریسک (Linsley & Shrives, 2016) براساس نظریه نمایندگی افشای ریسک بهعنوان یک ابزار مؤثر برای کاهش تضاد منافع و هزینههای نمایندگی (Salem et al., 2019) و براساس نظریه علامتدهی، بهعنوان یک سیگنال اجتنابناپذیر برای ذینفعان و با هدف کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در نظر گرفته میشود (Haj-Salem & Hussainey, 2021). با وجود انتقادات طرحشده دربارۀ افشای ریسک شرکتها (ختن لو و همکاران، 1400)، سرمایهگذاران از اطلاعات ریسک در تصمیمهای سرمایهگذاری خود استفاده میکنند (Tan et al., 2017) و درنتیجه، افشای ریسک باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میشود (حیدری و همکاران، 1395؛ Miihkinen, 2013).
محافظهکاری و افشای ریسک دو ابزار و استراتژی گزارشگری مدیران برای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بهویژه دربارۀ ریسکهای منفی محسوب میشوند. از میان چهار انگیزه قراردادی، دعاوی حقوقی، مالیاتی و مقررات نظارتی که واتس (2003) برای محافظهکاری در نظر میگیرد، محافظهکاری شرطی عمدتاً ناشی از انگیزههای قراردادی و احتمال دعاوی حقوقی است (Qiang, 2007). افشای ریسک نیز اطلاعاتی را ارائه میدهد که در راستای اهداف قراردادی و احتمال دعاوی حقوقی است.
انگیزه قراردادی، محرک اصلی محافظهکاری است؛ زیرا اعتباردهندگان و دارندگان اوراق بدهی اطلاعات حسابداری محافظهکارانه را بهویژه در قالب شناسایی به موقع زیان ترجیح میدهند (Watts, 2003). از دیدگاه قراردادی، محافظهکاری یک مکانیسم قراردادی کارآمد است که هم به نفع وامگیرندگان و هم وامدهندگان است. محافظهکاری حسابداری ازطریق شناسایی به موقع اخبار بد از منافع اعتباردهندگان محافظت میکند (Gong et al., 2008) و با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و تضادهای نمایندگی، منجر به رتبهبندی اعتباری بالاتر و درنتیجه، هزینه بدهی کمتر (Ahmed et al., 2002) و همچنین، منجر به کاهش هزینه سرمایه، افزایش کارایی سرمایهگذاری و ارزش شرکتها میشود (Francis et al., 2008؛ LaFond & Watts, 2008). کالن و همکاران (2016) دریافتند شرکتهای با سطح محافظهکاری بالاتر، از نرخهای بهره پایینتری برخوردار میشوند (Callen et al., 2016). همچنین، افشای عوامل ریسک، برای دارندگان بدهی امکان ارزیابی بهتر ریسکهای اعتباری را فراهم و در ازای آن صرف ریسک کمتری را طلب میکنند (Chiu et al., 2018).
از دیدگاه دعاوی حقوقی، گزارشگری محافظهکارانه، ریسک دعاوی حقوقی را هم در سطح شرکت (Qiang, 2007) و هم در سطح مدیران (Levy et al., 2018) کاهش میدهد. نگرانی دربارۀ دعاوی حقوقی باعث اعمال محافظهکاری میشود؛ زیرا بیشنمایی در سود، احتمال دعاوی حقوقی (Watts, 2003) و هزینههای دادرسی شرکتها را افزایش میدهد (Wu & Jones, 2010). همچنین، افشای ریسک میتواند از شرکتها در برابر دعاوی حقوقی سهامداران محافظت کند. افزایش افشا عموماً دعاوی حقوقی سهامداران را کاهش داده (Billings & Cedergren, 2015) و شرکتها زمانی که در معرض ریسک دعاوی حقوقی بالاتر قرار میگیرند، افشای ریسک بیشتری انجام میدهند (Nelson & Pritchard, 2016).
پیشینۀ تجربی
در ادبیات پژوهشی، نتایجی دربارۀ رابطه بین انتخاب رویههای شناسایی و افشای اطلاعات کیفی توسط مدیران ارائه شدهاند. هوی و همکاران (2009) در بررسی رابطه بین محافظهکاری حسابداری و افشای داوطلبانه پیشبینی سود مدیریت دریافتند شرکتهایی که گزارشگری با سطح بالاتر محافظهکاری ارائه میدهند، پیشبینیهای سود کمتری را در دورههای آتی ارائه میکنند که نشان میدهد گزارشگری محافظهکارانه میتواند جایگزین افشای داوطلبانه شود (Hui et al., 2009). هانگ و همکاران (2014) دریافتند شرکتهایی که آستانههای سود را میبینند یا از آن عبور میکنند، لحن غیرعادی مثبتتری را در پیشبینیهای سود خود نشان میدهند (Huang et al., 2014). این نشان میدهد شرکتهایی که سود خود را به سمت بالا مدیریت کردهاند، احتمالاً برای حفظ ثبات رویه بهطور استراتژیک لحن افشای کیفی خود را افزایش میدهند.
دیر و همکاران (2017) نشان دادند الزامات گزارشگری و افشای ریسک به شکل چشمگیری سطح افشای ریسک را افزایش میدهد (Dyer et al., 2017)؛ درنتیجه، وجود الزامات گزارشگری احتمالاً مدیران را تشویق به افزایش سطح اطلاعات میکند و اعتبار اطلاعات اختیاری را افزایش میدهد. وانگ (2019) نشان داد با الزامیشدن افشای ریسک، مدیران از محافظهکاری پایینتری استفاده میکنند و این در حالی است که شرکتهایی که عوامل ریسک خاصشرکت بیشتری را افشا میکنند، تمایل به گزارشگری محافظهکارانهتری دارند (Wang, 2019). ناگار و همکاران (2019) در بررسی اثرات تعاملی محافظهکاری، اطلاعات نامتقارن و افشا دریافتند محافظهکاری نسبت به ارزش شرکت منجر به تمایل برای جمعآوری اطلاعات خصوصی و نیز تغییر قیمت خرید و فروش سهام و درنتیجه، کاهش ارزش سهام میشود (Nagar et al., 2019). این موضوع نشان میدهد با اعمال محافظهکاری، مدیران بهمنظور واکنش به نوسانات قیمتها، افشای داوطلبانه را بهبود میدهند.
داگوستا و دیآنجلیس (2020) رابطهای منفی بین محافظهکاری با لحن افزایشی مدیریت در گزارشات تحلیلی مدیریت یافتند (D'Augusta & DeAngelis, 2020). آنها این یافته را بهعنوان شواهد تأثیر محافظهکاری حسابداری بر نظمدهی افشای اطلاعات کیفی تفسیر میکنند که میتواند لحن مدیریت را در بیشنمایی محدود کند. چو و همکاران(2020) در بررسی ارتباط بین محافظهکاری در گزارشگری مالی و افشای داوطلبانه مسئولیت اجتماعی شرکتها نشان دادند میزان افشاهای داوطلبانه و اعتبار آنها بسته به درجه محافظهکاری گزارشگری مالی متفاوت است و درنتیجه، ذینفعان باید سیاستهای گزارشگری مالی یک شرکت را هنگام تفسیر افشای داوطلبانه مسئولیت اجتماعی در نظر بگیرند (Cho et al., 2020).
دای و انگو (2021) نشان دادند شرکتها زمانی که با سطح بالایی از عدماطمینان سیاسی مواجه میشوند، تمایل بیشتری به گزارشگری محافظهکارانه دارند (Dai & Ngo, 2021). حسیه و همکاران (2019) در بررسی محافظه کاری در حسابداری و گزارشگری مالی بهعنوان پاسخی منطقی به عدم قطعیت، نشان دادند شرکتهایی که با عدماطمینان بیشتر مواجهاند، روشهای حسابداری محافظه کارانهتری را اتخاذ میکنند (Hsieh et al., 2019). یافتههای تجربی هاک و همکاران (2019) نشان دادند محافظهکاری حسابداری مدیریت سود را در زمان عدمقطعیت کاهش میدهد و ارزش شرکت را بهبود میبخشد (Haque et al., 2019). هجرانی جمیل و همکاران (2020) در بررسی تأثیر عدماطمینان بر سطح محافظهکاری نشان دادند شرکتهای با استراتژی جستجوگرانه، روشهای محافظهکارانهتری را در گزارشگری مالی به کار میگیرند (Hejranijamil et al., 2020). این نتایج نشان میدهند مواجهه با عدمقطعیت بیشتر منجر به اعمال محافظهکاری بالاتر میشود.
نیکبخت و حاجی عظیمی (1392) نشان دادند کیفیت افشا و محافظهکاری شرطی بهعنوان دو سیاست اطلاعاتی جایگزین به کار میروند. اسدی و بیات (1393)، رابطۀ منفی و معنادار بین محافظهکاری و دفعات پیشبینی سود یافتند؛ درنتیجه، مدیران با محافظهکاری بیشتر، تمایل کمتـری برای افشای پیشبینیهای خود دارند. مشایخ و نیکبخت (1395) نشان دادند با افزایش محافظهکاری شرطی و غیرشرطی، حجم تسهیلات دریافتی شرکتها افزایش مییابد؛ درنتیجه، مدیرانی که قصد تأمین مالی ازطریق بدهی دارند احتمالاً از محافظهکاری بالاتر استفاده خواهند کرد. اسدی مشیزی و همکاران (1399) دریافتند معیارهای اهرم مالی، بیشاطمینانی مدیریت، اندازه شرکت و کیفیت افشا ازجمله عوامل مؤثر بر معیار محافظهکاری حسابداری هستند. یافتههای آنها نشان میدهند به احتمال زیاد شرکتهای با کیفیت افشای حسابداری پایین به اعمال محافظهکاری بیشتر بهمنظور پیشبرد اهداف مدیریتی خود دست میزنند. محمدینسب و بولو (1401) نشان دادند با افزایش ریسک شرکت، سطح افشای ریسک و هموارسازی سود به طرز معناداری افزایش مییابد. این نتایج نشان میدهند مدیران از استراتژی هموارسازی سود بهمنظور ابزاری برای اطمینانبخشی به ذینفعان استفاده میکنند تا عدم نوسان در سود را نشان دهند.نتایج پژوهش حاجیهاشمی و عبدلی (1399) نشان میدهند بیشاطمینانی مدیران باعث میشود شرکتها سطوح افشای داوطلبانه بالاتری داشته باشند. نتایج این پژوهش نشان میدهند مدیران با بیشاطمینانی بالا، از آنجایی که به تواناییها و دانش خود اعتقاد بیشتری دارند، با نگرانی کمتری به افشای اطلاعات بهصورت داوطلبانه مبادرت میورزند و آمادگی پاسخگویی بیشتری برای عملیات خود دارند.
درنهایت، پژوهشهای قبلی شواهدی را ارائه میدهند که تصمیمهای شناخت در رویههای حسابداری و افشای اطلاعات ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. در بیشتر پژوهشهای پیشین بر تأثیر انتخاب رویههای حسابداری از جمله سطح محافظهکاری حسابداری و افشای اطلاعات کیفی مانند پیشبینی سود تمرکز وجود داشته است؛ در حالی که افشای اطلاعات ریسک بهعنوان یکی از مهمترین اطلاعات کیفی مورد نیاز استفادهکنندگان صورتهای مالی بهویژه در سالهای اخیر بوده و در پاسخ به این نیاز مجموعه درخور توجهی از مقررات گزارش ریسک ظهور کرده است که خواستار کمیت و کیفیت بیشتر در گزارشگری ریسک شرکتها بهمنظور کاهش سطح عدم تقارن اطلاعاتی هستند (Elshandidy et al., 2018). این عوامل، نقش عمدهای در پیدایش ادبیات گسترده و رو به رشد گزارشگری ریسک داشته است. با وجود این، در هیچ پژوهشی به بررسی نحوه ارتباط بین انتخاب رویههای حسابداری و افشای ریسک پرداخته نشده است. پژوهش حاضر نیز با هدف بررسی اینکه مدیران چگونه تصمیمات خود را در اعمال سطح محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک هماهنگ میکنند، در راستای گسترش جریان ادبیات پژوهشی ذکر شده است. نتایج پژوهش حاضر، اطلاعات بیشتری دربارۀ عوامل مؤثر بر افشای ریسک و تأثیر محافظهکاری بر افشای اطلاعات کیفی ارائه میدهد.
تدوین فرضیهها
با توجه به پیوند محافظهکاری شرطی و افشای ریسک براساس انگیزه قراردادی و دعاوی حقوقی، مدیران ممکن است با در نظر گرفتن هزینهها و محدودیت منافع، از افشای ریسک بهعنوان یک استراتژی جایگزین یا تکمیلکننده محافظهکاری برای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی دربارۀ ریسکها و عدمقطعیتها استفاده کنند. محافظهکاری حسابداری و هم افشای ریسک، هزینههای درخور توجهی را بر شرکتها تحمیل میکنند و هزینهها و منافع هرکدام از این رویکردها بر نوع این رابطه میتواند اثرگذار باشد. چنین هزینهها و منافعی اغلب به ذینفعان یا استفادهکنندگان صورتهای مالی بستگی دارد و همچنین، شرکتها بسته به محیطهای عملیاتی، ساختارهای حاکمیتی، ویژگیهای مدیریتی یا سطح نیاز به تأمین مالی، با سطوح متفاوتی از هزینهها برای این دو انتخاب مواجهاند.
بر مبنای دیدگاه مخالف با محافظهکاری، محافظهکاری حسابداری منجر به سوءگیری هدفمند، تحریف واقعیتهای اقتصادی، ارائۀ کمتر از واقع سود و تصمیمگیری ناکارآمد میشود (Gigler et al., 2009). از منظر ارزشگذاری، افزایش سطح محافظهکاری میتواند منجر به افزایش هزینه ناشی از سوگیری در اعداد حسابداری ایجاد شود. اعداد حسابداری محافظهکارانه، سودمندی کمتری برای پیشبینی عملکرد آتی شرکت و اهداف ارزشگذاری دارند (Goldberg et al., 2020). این کاهش سودمندی میتواند بر استفادهکنندگان صورتهای مالی که از اعداد حسابداری برای پیشبینی نتایج عملکرد آتی شرکت استفاده میکنند، تأثیر بگذارد. پژوهشهای قبلی نشان میدهند محافظهکاری، پایداری و قدرت پیشبینی سود را کاهش میدهد (Kim & Kross, 2005)؛ درنتیجه، هنگامی که مدیران تصمیم میگیرند شناسایی کاهش ارزش داراییها را به تعویق بیندازند، ممکن است لازم باشد ازطریق افشای کیفی به دارندگان بدهی و سرمایهگذاران دربارۀ پیامدهای منفی احتمالی آینده هشدار دهند. به این ترتیب، سطح مطلوبی از شفافیت دربارۀ اخبار بد، بدون تحمل تمام هزینههای محافظهکاری و افشای ریسک، حفظ میشود (Wang, 2019)؛ درنتیجه، این فرض طرح میشود که شرکتها انگیزه دارند تا با جایگزینکردن محافظهکاری شرطی و افشای ریسک، هزینه کلی را کاهش دهند.
در مقابل رابطه جایگزینی، ارتباط بین دو استراتژی محافظهکاری شرطی و افشای ریسک میتواند بهصورت ارتباط تکمیلی و مثبت نیز طرح شود. نقش اطلاعاتی محافظهکاری منجر به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و افراد برونسازمانی و هزینه سرمایه میشود (García Lara et al., 2011) و اعمال سطح محافظهکاری بالاتر، باعث افزایش ارزش حقوق صاحبان سهام و ارزش شرکت میشود (روحی ملکی و پاکمرام، 1396؛ LaFond & Watts, 2008)؛ درنتیجه، براساس نظریه عدم تقارن اطلاعاتی، محافظهکاری و افشای ریسک دو استراتژی همراستا در مواجهه با شریط عدماطمینان است و شرکتهای با ریسک بالاتر، محافظهکاری شرطی و افشای ریسک بیشتری را بهمنظور کاهش هزینه نمایندگی اعمال خواهند کرد.
همچنین، محافظهکاری حسابداری با شناسایی بهموقع اخبار بد در صورتهای مالی، بهصورت کمی و افشای ریسک با ارائه اطلاعات کیفی دربارۀ عوامل احتمالی دارای تأثیر منفی بر عملکرد شرکت، عدم قطعیتهای تجاری را به اشتراک میگذارد. افزایش افشای ریسک منجر به افزایش درک سرمایهگذاران از اطلاعات ریسک میشود (فصیحی و همکاران، 1398؛ Li et al., 2019). کمبپل و همکاران (2014) نشان دادند افشای عوامل ریسک، هم ریسک سیستماتیک منعکس در بتا و هم ریسک غیر سیستماتیک منعکس در نوسانات بازده را افزایش میدهد (Campbell et al., 2014)؛ درنتیجه، سهامداران و اعتباردهندگان ممکن است انتظار محافظهکاری بیشتری برای تطابق با ریسک درک شده داشته باشند؛ زیرا محافظهکاری ارتباط نزدیکی با ریسکها و عدم قطعیتها دارد. براساس مفاهیم حسابداری مالی شماره 2 محافظهکاری واکنش محتاطانه به عدماطمینان است تا عدم قطعیتها و ریسکهای ذاتی در موقعیتهای کسبوکار به اندازه کافی در نظر گرفته شوند. سرمایهگذاران میتوانند اختلافات بین اطلاعات سخت (کمی) و نرم (کیفی) را از یک منبع، تشخیص و به سیگنالهای متناقض واکنش منفی نشان دهند (D'Augusta & DeAngelis, 2020)؛ بنابراین، مدیران برای ارائه سیگنالهای یکنواخت از اطلاعات کمی و کیفی با فشار مواجهاند. اگر مدیران سطح پایین محافظهکاری را اعمال و در عین حال، سطح بالایی از اطلاعات ریسک را افشا کنند، استفادهکنندگان ممکن است این سؤال را داشته باشند که چرا ریسکها و عدمقطعیتهای افشاشده، در اعداد صورتهای مالی منعکس نمیشوند؛ درنتیجه، احتمالاً مدیران با افزایش سطح محافظهکاری، افشای ریسک بیشتری را انجام میدهند.
با توجه به مطالب ذکرشده، دو نوع ارتباط متناقض شامل ارتباط جایگزینی (منفی) و تکمیلی (مثبت) بین افشای ریسک و محافظهکاری شرطی ممکن است وجود داشته باشد؛ درنتیجه، فرضیه اول پژوهش به شرح زیر تبیین میشود:
فرضیه اول: محافظهکاری شرطی با افشای ریسک رابطه معنادار دارد.
همچنین، برخی ویژگیهای شرکتها میتواند باعث تغییرات در سطح گزارشگری شود. زمانی که تفاوت هزینه بین دو گزینه محافظهکاری و افشای ریسک بیشتر باشد، شرکتها انگیزه بالاتری برای ایجاد تبادل بین سطح محافظهکاری و افشای ریسک خواهند داشت و رابطه جایگزینی بین محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک در این موارد قویتر خواهد بود. شرکتهایی که به دنبال تأمین مالی ازطریق بدهی هستند، انگیزههای قویتری برای گزارشگری محافظهکارانه نسبت به افشای ریسک دارند. دنگ و همکاران (2018) دریافتند شرکتهایی که نیاز بیشتری به تأمین مالی ازطریق بدهی دارند، سطح محافظهکاری خود را کاهش نمیدهند و داوطلبانه گزارشهای محافظهکارانه را برای جلب رضایت اعتباردهندگان احتمالی در ازای کاهش هزینه بدهی ارائه میکنند (Deng et al., 2018). همچنین، حتی اگر افشای ریسک اطلاعات مفیدی را برای دارندگان بدهی در جهت ارزیابی بهتر ریسک اعتباری فراهم کند (Chiu et al., 2018)، ممکن است افشای ریسک با دو مسئله مواجه باشد. هدف افشای ریسک، ارائه اطلاعات دربارۀ عوامل اثرگذار بر عملیات شرکت است و این در حالی است که مدیران اغلب تمایل به افشای اخبار خوب به جای اخبار بد دارند (Kothari et al., 2009)؛ بنابراین، عدم تقارن اطلاعاتی بیشتری دربارۀ اخبار بد نسبت به اخبار خوب بین مدیران و افراد برونسازمانی وجود دارد. اعتباردهندگان به دلیل ریسک عدم بازپرداخت تعهدات، دربارۀ ریسکهای منفی نگرانی داشته و از جنبه مثبت ریسکهای شرکت بهره نمیبرند. نمازی و ابراهیمی (1395) در بررسی وضعیت افشای ریسک نشان دادند در میان عوامل ریسک مالی افشاشده در گزارشگری شرکتها، کمترین فراوانی مرتبط با عوامل ریسک اعتباری هستند. همچنین، سطح بالای افشای ریسک میتواند با افزایش درک ریسک سرمایهگذاران عدماطمینان را افزایش دهد (Kravet & Muslu, 2013) و منجر به افشای برخی اطلاعات محرمانه شود (Hope et al., 2016). همچنین، سرمایهگذاران به اطلاعات کمی حسابداری نسبت به اطلاعات کیفی در قالب افشا واکنش قویتری نشان میدهند (Michels, 2017)؛ درنتیجه، براساس انگیزه قراردادی، حتی اگر شرکتها برای کاهش هزینه بدهی نیاز بیشتری به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی داشته باشند، سطح بالاتر محافظهکاری حسابداری، نسبت به افزایش افشای ریسک، منفعت بیشتری برای شرکت خواهد داشت و میتوان انتظار داشت شرکتهای با نیاز بیشتری به تأمین مالی ازطریق بدهی، بهمنظور کاهش عدم تقارن اطلاعاتی دربارۀ ریسک منفی، بیشتر بر گزارشگری محافظهکارانه تکیه کنند. به عبارت دیگر، شرکتهایی که نیاز بیشتری به تأمین مالی ازطریق بدهی دارند، انگیزه بیشتری برای تبادل بین سطح افشای ریسک و سطح محافظهکاری حسابداری دارند و فرضیه دوم پژوهش بهصورت زیر طرح میشود:
فرضیه دوم: نیاز شرکت به تأمین مالی ازطریق بدهی دارای اثر افزایشی (کاهشی) بر رابطه منفی (مثبت) بین سطح محافظهکاری شرطی و سطح افشای ریسک است.
ادبیات پژوهشی نشان میدهد ویژگیهای شخصیتی مدیران بر تصمیمهای گزارشگری و افشا تأثیر زیادی دارد. احمد و دالمن (2013) نشان دادند بیشاطمینانی مدیران با سطح محافظهکاری ارتباط منفی دارد (Ahmed & Duellman, 2013). همچنین، رامشه و ملانظری (1393) رابطه منفی و معناداری بین محافظهکاری شرطی و غیرشرطی با بیش اطمینانی مدیریت یافتند. از آنجایی که مدیران بیشاطمینان تواناییها، چشمانداز شرکت و بازده پروژههای سرمایهگذاری را بیش از واقع ارزیابی میکنند (Hui et al., 2012)، کمتر احتمال دارد زیان را بهموقع شناسایی کنند. همچنین، مدیران بیشاطمینان، ریسکپذیری بالاتری دارند (Goldberg et al., 2020). مدیران با ویژگی بیشاطمینانی، تمایل به ارائه پیشبینیهای بیش از حد خوشبینانه دارند (Hribar & Yang, 2016)؛ بنابراین، انتظار میرود سطح پایینتری از افشای ریسک را ارائه دهند. خوشخلق و وکیلیفرد (1400) نشان دادند رفتارهای خوشبینانه مدیران با کاهش شفافیت محیط گزارشگری باعث کاهش افشای ریسک در گزارشگری سالانه میشود؛ درنتیجه، این فرض طرح میشود که مدیران بیشاطمینان، در هماهنگی سطح محافظهکاری و افشای ریسک سازگارترند و در سیاستهای گزارشگری از سطوح پایین هم محافظهکاری و هم افشای ریسک استفاده کنند. براساس مطالب فوق، فرضیه دیگر پژوهش مطرح میشود:
فرضیه سوم: بیشاطمینانی مدیران دارای اثر افزایشی (کاهشی) بر رابطه مثبت (منفی) بین سطح محافظهکاری و سطح افشای ریسک است.
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر همانند رویه رایج در پژوهشهای حسابداری، در حوزه پارادایم اثباتگرایی قرار میگیرد؛ به این معنا که در آن به بررسی پدیدههای واقعی و عینی موجود با استفاده از روششناسی قانون بنیاد پرداخته میشود. همچنین، ازنظر هدف، کاربردی و از نوع پژوهشهای توصیفی و همبستگی است. برای تحلیل دادههای پژوهش از نرمافزارهای Eivews10 و SPSS26 استفاده شده است.
این پژوهش به بررسی ارتباط بین سطح محافظهکاری شرطی و سطح افشای ریسک و عوامل مؤثر بر آن در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 1390 تا 1399 میپردازد. برای محاسبه برخی از متغیرها مانند بازده سهام از اطلاعات سالهای 1389 و 1400 نیز استفاده شده است. نمونه پژوهش براساس معیارهای زیر انتخاب شده است:
بهمنظور افزایش قابلیت مقایسه، دوره مالی آنها منتهی به پایان اسفند ماه باشد و طی دوره پژوهش تغییر سال مالی نداده باشند. پیش از سال 1389 در سازمان بورس و اوراق بهادار تهران پذیرفتهشده باشد، صورتهای مالی، یادداشتهای همراه و گزارشهای هیئتمدیره شرکتها شامل گزارش فعالیت هیئتمدیره (برای دوره 1390 تا 1399) و گزارش تفسیری مدیریت (برای دوره 1396 به بعد) بهطور کامل در سایت بورس موجود باشند. شرکتهای نمونه، جزء شرکتهای صنعت بانک، لیزینگ، مؤسسات مالی و صنعت بیمه به دلیل ماهیت خاص فعالیت و نیز تفاوت در مفاهیم و الزامات گزارشگری ریسک نباشند و همچنین، وقفه معاملاتی بیش از سه ماه نداشته باشند.
بر این اساس، تعداد 87 شرکت بهعنوان نمونه نهایی انتخاب و اطلاعات مورد نیاز پژوهش، از صورتهای مالی، یادداشتهای همراه صورتهای مالی، گزارش فعالیت هیئتمدیره و گزارش تفسیری مدیریت استخراج شده است.
مدلهای پژوهش
فرضیه اول پژوهش، رابطه معنادار بین محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک را پیشبینی میکند که با استفاده از رابطه (1) آزمون میشود. در این پژوهش همانند هانگ و همکاران (2014) و آگوستا و انجلیس (2020)، متغیر محافظهکاری بهعنوان متغیر مستقل در نظر گرفته و فرض میشود مدیران تصمیمات شناخت را قبل از تصمیم افشا اتخاذ میکند؛ زیرا مدیران دربارۀ افشای ریسک نسبت به انتخاب سطح محافظهکاری اختیار بیشتری دارند (Huang et al., 2014؛ D'Augusta & DeAngelis, 2020).
رابطه (1) |
|
که در آن، مقدار ثابت، متغیر وابسته سطح افشای ریسک و متغیر مستقل محافظهکاری شرطی است. ضریب ، رابطه افشای ریسک و محافظهکاری شرطی را تبیین خواهد کرد. متغیرهای کنترلی سطح افشای ریسک است و از متغیرهای ریسک شرکت مطابق پژوهشهای پیشین استفاده میشود.
فرضیه دوم پژوهش دربارۀ تأثیر نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی بر رابطه بین محافظهکاری و افشای ریسک با استفاده از (2) آزمون میشود.
رابطه (2) |
|
که در آن متغیر نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی است. همه متغیرهای کنترلی مانند متغیرهای رابطه (1) هستند. ضریب متغیر تأثیر متغیر نیاز تأمین مالی ازطریق بدهی بر رابطه بین افشای ریسک و محافظهکاری شرطی را تبیین خواهد کرد.
بهمنظور آزمون فرضیه سوم پژوهش، از رابطه (3) به بررسی تأثیر بیشاطمینانی مدیریت، بر ارتباط بین محافظهکاری و افشای ریسک استفاده میشود:
رابطه (3) |
|
که در آن ، متغیر بیشاطمینانی مدیران است. همه متغیرهای کنترلی مانند متغیرهای مدل (1) هستند. ضریب متغیر تأثیر متغیر بیشاطمینانی مدیریت بر رابطه بین افشای ریسک و محافظهکاری شرطی را تبیین خواهد کرد.
اندازهگیری متغیرهای پژوهش
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک
در پژوهش حاضر برای اندازهگیری سطح افشای ریسک همانند بیشتر پژوهشهای حوزه گزارشگری و افشای ریسک مانند کمبپل و همکاران (2014)، لینسلی و شرایوز (2006)، کراوت و مازلو (2013) و نمازی و ابراهیمی (1395)، با استفاده از روش تحلیل محتوا و کدبندی ریسکهای افشاشده در یادداشتهای همراه صورتهای مالی، گزارش فعالیت هیئتمدیره و گزارش تفسیری مدیریت، دادههای مرتبط با افشای ریسک استخراج و گردآوری شدهاند (Campbell et al., 2014؛ Linsley & Shrives, 2006، Kravet & Muslu, 2013). روش تحلیل محتوا بهعنوان یک تکنیک برای استنباط تکرارپذیر و معتبر از متون یا مطالب معنیدار و براساس زمینه استفادهشدۀ متون در نظر گرفته میشود (Haj-Salem & Hussainey, 2021). مسئله اساسی دربارۀ روش تحلیل محتوا آن است که این روش فرآیندی ناگزیر ذهنی بوده است و درنتیجه، روش کدگذاری اطلاعات کیفی برای نتیجهگیری معتبر باید قابل اطمینان باشد. میلن و آدلر (1999) سه نوع ویژگی را برای ایجاد قابلیت اطمینان شناسایی میکنند: ثبات، دقت و تکرارپذیری (Milne & Adler, 1999). برای ایجاد قابلیت اطمینان در استفاده از روش تحلیل محتوا و بهبود ویژگی تکرارپذیری، یک نفر کدگذار، فرآیند تحلیل محتوا را در این پژوهش انجام داده است. همچنین، برای حفظ ویژگی دقت، قوانین تصمیمگیری در شناسایی واحد افشای ریسک از قبل تعریف شده است. مطابق تعریف لینسلی و شرایوز (2006)، هر عبارتی که حاوی اطلاعات دربارۀ فرصتها و چشم اندازها، هر نوع مخاطره، آسیب و تهدیدی که قبلاً در شرکت تأثیر گذاشته یا ممکن است تأثیر بگذارد و همچنین، مدیریت هر نوع فرصت، چشمانداز، مخاطره، آسیب و تهدید باشد، واحد عبارت ریسک در نظر گرفته میشود (Linsley & Shrives, 2006). مزیت اصلی معیار اندازهگیری عبارت به جای تعداد کلمات، این است که از شمارش مضاعف کلمات تکراری جلوگیری میکند. کراوت و مازلو (2013)، لیسنلی و شرایوز (2006) و نمازی و ابراهیمی (1395) نیز در پژوهش خود از این رویکرد استفاده کردند (Kravet & Muslu, 2013، Linsley & Shrives, 2006). درنهایت، برای اندازهگیری پایایی فرآیند کدبندی، تعداد 20 نمونه یادداشت همراه صورتهای مالی، گزارش تفسیری مدیریت و گزارش فعالیت هیئتمدیره شرکتهای مورد بررسی، مجدداً کدبندی و با استفاده از ضریب پایایی پیاسکات با کدبندی اولیه مقایسه شدند. مقدار ضریب پیاسکات برابر با 78/0 بوده که با توجه به اینکه بالاتر از 7/0 است، میتوان پایایی دادهها را تأیید کرد. درنهایت، در تخمین مدلهای پژوهش مطابق با پژوهش کمبپل و همکاران (2014) از لگاریتم تعداد عبارات ریسک شرکت i در زمان t استفاده شده است (Campbell et al., 2014).
متغیر مستقل: محافظهکاری شرطی
معیار محافظهکاری شرطی با استفاده از امتیاز خان و واتس (2009) محاسبه میشود که یک نوع سال شرکتی از ضریب زمانبندی نامتقارن مقطعی باسو (1997) است (رابطه 4) (Khan & Watts, 2009؛ Basu, 1997). در پژوهش صفرزاده و ثقفیپور (1394)، رامشه و ملانظری (1393) نیز از این شاخص برای اندازهگیری محافظهکاری شرطی استفاده شده است.
رابطه(4) |
|
سود خالص تقسیم بر جمع ارزش بازار حقوق صاحبان سهام در اول دوره، بازده سالانه سهام شرکت بوده و متغیر در صورت وجود اخبار بد (بازده سالانه سهام منفی باشد) برابر با یک و در غیر این صورت برابر با صفر در نظر گرفته میشود. خان و واتس (2009) با مدل باسو (1997) (مدل 4) شروع میکنند و ضرایب بهموقعبودن خبر خوب () و خبر بد () را با توابع خطی از سه ویژگی شرکت شامل اندازه (MV)، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری (MTB) و اهرم مالی (LEV) (رابطه 5 و 6) جایگزین میکنند (Khan & Watts, 2009؛ Basu, 1997).
رابطه(5) |
|
رابطه (6) |
|
که در آن لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام شرکت، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام و نسبت جمع بدهیها به ارزش بازار حقوق صاحبان سهامست. ضرایب و با استفاده از برازش سالانه رگرسیونهای مقطعی به دست میآیند. با جایگزینکردن مدل (5) و (6) در مدل (4)، مدل (4) برای هر سال – شرکت، بهصورت مقطعی برآورد میشود. از ضرایب برآوردی حاصل از مدل (4) برای محاسبه معیار محافظهکاری شرطی استفاده میشود. مقدار بیشتر بیانگر میزان محافظهکاری شرطی بالاتر است.
متغیر مستقل: نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی
متغیر نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی با استفاده از معیار کسری تأمین مالی مطابق پژوهش دنگ و همکاران (2018) و بهصورت مجموع سود سهام نقدی و مخارج سرمایهای و تغییر در سرمایه در گردش به کسر وجوه نقد داخلی (سود قبل از مالیات بهعلاوه هزینه استهلاک) تقسیم بر کل داراییها محاسبه میشود (Deng et al., 2018). مقادیر بالاتر این معیار نشان میدهند شرکت نیاز ببشتری به تأمین مالی دارد.
متغیر مستقل: پیشاطمینانی مدیران
متغیر بیشاطمینانی مدیران مانند پژوهش احمد و دالمن (2013) و رامشه و ملانظری (1393) براساس بیشاطمینانی مبتنی بر سرمایهگذاری محاسبه میشود (Ahmed & Duellman, 2013). این شاخص که میزان سرمایهگذاری مازاد در داراییها را نشان میدهد از باقیمانده مدل رگرسیونی رشد داراییها بر رشد فروش بر مبنای سال - صنعت و طبق رابطه (7) محاسبه میشود:
رابطه (7) |
|
که در آن رشد فروش شرکت در پایان دوره مالی که بهصورت نسبت تفاضل فروش در دوره و به فروش در دوره محاسبه میشود. رشد داراییهای شرکت در پایان دوره مالی که بهصورت نسبت تفاضل جمع داراییها در دوره و به جمع داراییها در دوره محاسبه میشود. مقدار مثبت باقیماندههای رگرسیون بیانگر سرمایهگذاری بیش از حد در داراییها (بیشاطمینانی مدیریت) و مقدار منفی این باقیماندهها بیانکنندۀ سرمایهگذاری کمتر از حد در داراییها (اطمینان کمتر از حد مدیریت) است. درنهایت، چنانچه مقدار این باقیمانده مثبت بود، مقدار متغیر برابر یک و در غیر این صورت برابر صفر در نظر گرفته میشود.
متغیرهای کنترلی
در این پژوهش برای کنترل عوامل مؤثر بر سطح افشای ریسک، از متغیرهای مؤثر بر افشای ریسک شرکت برمبنای پژوهشهای پیشین (محمدی نسب و بولو، 1401؛ نمازی و ابراهیمی، 1395؛ Campbell et al., 2014) استفاده شده است. در ادامه دلایل استفاده و نحوه اندازهگیری هریک شرح داده میشود:
بتا (): متغیر بتا بهعنوان شاخص ریسک سیستماتیک انتظار میرود دارای اثر مثبت بر سطح افشای ریسک باشد و بهصورت نسبت کوواریانس بازده سهام و بازار بر واریانس بازده بازار برای دوره 12 ماهه از ماه چهارم سال مالی و منتهی به ماه سوم پس از پایان سال مالی اندازهگیری شده است. محمدینسب و بولو (1401) بین افشای ریسک و ضریب بتا رابطه مثبت و معناداری یافتند.
بازدهی سهام (): بهعنوان متغیر کنترلی عملکرد شرکت، احتمالاً رابطه مثبت با افشای ریسک خواهد داشت و بهصورت بازدهی خرید و نگهداشت سهام برای دوره 12 ماهه، از ماه چهارم سال مالی و منتهی به ماه سوم پس از پایان سال مالی اندازهگیری شده است.
نوسان بازده سهام شرکت (): بهعنوان شاخص ریسک غیر سیستماتیک شرکت احتمالاً دارای رابطه مثبت با افشای ریسک خواهد بود (Kothari et al., 2009)؛ اگرچه نمازی و ابراهیمی (1395) رابطه منفی و معناداری بین سطح ریسک بازار شرکت و میزان افشای ریسک یافتند. دلیل این امر میتواند تلاش شرکتهای با ریسک بالاتر برای عدم جلب توجه باشد. این متغیر بهصورت انحراف معیار بازده روزانه سهام در دوره 12 ماهه، از ماه چهارم سال مالی و منتهی به ماه سوم پس از سال مالی اندازهگیری شده است.
چولگی بازده سهام شرکت (): چولگی بالاتر در بازدهی سهام احتمالاً با تغییرات بزرگ و مثبت اخیر قیمت سهام مرتبط است؛ درنتیجه، اطلاعاتی که بهتازگی منتشر شده است، عدم اطمینان شرکت را کاهش میدهد؛ بنابراین، انتظار میرود بر افشای ریسک تأثیر منفی داشته باشد (Nelson & Pritchard, 2016). این متغیر بهصورت چولگی بازده روزانه سهام در دوره 12 ماهه از ماه چهارم سال مالی و منتهی به ماه سوم پس از پایان سال مالی اندازهگیری شده است.
نرخ بازدهی داراییها (): براساس نظریه علامتدهی مدیران در شرکتهای با عملکرد بهتر اقدام به افشای ریسک بالاتری میکنند (Merkl-Davies & Brennan, 2007) و بهصورت نسبت سود خالص قبل از مالیات تقسیم بر جمع داراییها اندازهگیری شده است.
سودآوری (): انتظار میرود این متغیر اثر منفی بر افشای ریسک داشته باشد؛ زیرا سودآوری پایین شرکت نشاندهنده بالاتربودن ریسک شرکت است (Campbell et al., 2014) و بهصورت نسبت سودخالص قبل از مالیات بر ارزش بازار حقوق صاحبان سهام اندازهگیری شده است.
اهرم مالی (): بالاتربودن نسبت اهرمی، بیانکنندۀ بالابودن ریسک اعتباری است و همچنین، براساس نظریه علامتدهی احتمالاً اثر مثبت بر افشای ریسک خواهد داشت (Merkl-Davies & Brennan, 2007) و بهصورت نسبت مجموع بدهیها به مجموع داراییها در پایان دوره اندازهگیری شده است. محمدینسب و بولو (1401) و نمازی و ابراهیمی (1395) رابطه مثبت و معنادار بین اهرم مالی و میزان افشای ریسک یافتند.
نرخ مؤثر مالیات (): شرکتهایی که از پرداخت مالیات بیشتر اجتناب میکنند، در معرض ریسک ممیزی مالیات بالاتری قرار خواهند گرفت (Guedhami & Pittman, 2008)؛ بنابراین، انتظار میرود این متغیر تأثیر منفی بر افشای ریسک داشته باشد. این متغیر بهصورت نسبت جمع کل هزینههای مالیاتی بر سود قبل از مالیات محاسبه شده است.
فرصت رشد (): متغیر فرصت رشد ارتباط مثبتی با ریسک شرکت دارد (Fama & French, 1993) و درنتیجه، انتظار میرود اثر مثبتی بر افشای ریسک داشته باشد و بهصورت نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری صاحبان سهام اندازهگیری شده است.
اندازه شرکت (): بهعنوان شاخص ریسک نظارتی در نظر گرفته میشود. براساس فرضیه هزینههای سیاسی واتس و زیمرمن (1986)، شرکتهای بزرگتر با خطر بیشتری از دعوی قضایی روبهرو هستند و بنابراین، افشای ریسک بالاتری انجام میدهند (Watts & Zimmerman, 1986). از لگاریتم طبیعی جمع داراییها در پایان دوره برای اندازهگیری این متغیر استفاده شده است. محمدینسب و بولو (1401) و نمازی و ابراهیمی (1395) رابطه مثبت و معنادار بین اندازه شرکت و میزان افشای ریسک یافتند.
گردش سهام (): بهعنوان شاخص عدم قطعیت اطلاعات (Jiang et al., 2005) احتمالاً تأثیر مثبت بر افشای ریسک خواهد داشت و بهصورت میانگین گردش روزانه سهام در دوره 12 ماهه، از ماه چهارم سال مالی و منتهی به ماه سوم پس از پایان سال مالی اندازهگیری شده است. گردش روزانه سهام بهصورت نسبت حجم معاملات روزانه سهام به کل سهام منتشره محاسبه میشود.
متغیر کنترلی اثرات ثابت صنعت (): بهمنظور کنترل عوامل کلان اقتصادی در سطح صنعت، از متغیر کنترلی اثرات ثابت صنعت در سطح 22 صنعت در شرکتهای نمونه استفاده شده است.
بررسی آمار توصیفی
در نگاره (1) آمار توصیفی متغیرهای پژوهش ارائه شده است. میانگین متغیر سطح افشای ریسک حدود عدد 17 است؛ به این معنا که بهطور متوسط شرکتها 17 مورد افشای ریسک انجام دادهاند. انحراف استاندارد متغیر سطح افشای ریسک 34/7 است که نشان میدهد میزان افشای ریسک در سالهای شرکت بسیار متفاوت است. در تخمین مدلها از لگاریتم سطح افشای ریسک استفاده شده است.
نگاره 1: آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
متغیر |
نماد |
حداقل |
حداکثر |
میانگین |
انحراف معیار |
لگاریتم سطح افشای ریسک |
LOG(RD) |
85/0 |
69/1 |
1966/1 |
1790/0 |
سطح افشای ریسک |
00/7 |
00/49 |
1540/17 |
3491/7 |
|
محافظهکاری شرطی |
Conserv |
06/42- |
48/73 |
0865/0- |
4241/4 |
شاخص بتا |
19/4- |
08/2 |
8807/0- |
6341/0 |
|
سودآوری |
DNI |
65/1- |
16/1 |
1967/0 |
2074/0 |
نرخ مؤثر مالیات |
ETR |
16/0- |
19/2 |
0988/0 |
1149/0 |
اهرم مالی |
LEV |
01/0 |
99/0 |
5345/0 |
2157/0 |
فرصت رشد |
MTB |
29/0 |
33/25 |
4196/3 |
2048/3 |
بازده سالانه سهام شرکت |
20/0- |
69/0 |
15736/0 |
2455/0 |
|
چولگی بازده سهام شرکت |
RETSKEW |
54/14- |
92/11 |
7456/0- |
8153/3 |
نوسان بازده سهام شرکت |
RETVOL |
00/0 |
11/0 |
0284/0 |
0110/0 |
نرخ بازدهی داراییها |
ROA |
57/0- |
93/0 |
2044/0 |
1870/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
81/11 |
76/20 |
14067/15 |
7113/1 |
گردش سهام |
TURNOVER |
00/0 |
02/0 |
0025/0 |
0029/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
|
آزمون فرضیههای پژوهش
بهمنظور آزمون فرضیههای پژوهش، از رابطههای رگرسیونی (1) و (2) و (3) با استفاده از روش تخمین رگرسیون حداقل مربعات ساده (OLS) استفاده شده است. در ابتدا نتایج آزمون کلموگروف - اسمیرنف نتایج بیانکنندۀ نرمالبودن توزیع جملات خطا است. نتایج آزمون بروش پاگان نشاندهنده استفاده از الگوی دادههای تابلویی و نتایج آزمون هاسمن بیانکنندۀ استفاده از روش الگوی اثرات ثابت برای همه مدلهای پژوهش بوده است که درنتیجه، روش دادههای تابلویی با اثرات ثابت انتخاب شده است. همچنین، نتایج آزمون لوین_لی_چو مانایی متغیرها، آزمون LR عدم وجود ناهمسانی واریانس و آماره VIF نبود همخطی بین متغیرهای مستقل را نشان داده است. نگاره (2)، نتایج آزمون فرضیه اول پژوهش دربارۀ رابطه بین محافظهکاری و افشای ریسک را نشان میدهد.
نگاره 2: نتایج آزمون فرضیه اول پژوهش
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک ( |
||||
متغیر |
نماد ریاضی |
ضریب |
آماره T |
معناداری |
عرض از مبدأ |
α |
1190/7- |
0437/13- |
000/0 |
محافظهکاری شرطی |
Conserv |
0865/0 |
4508/9 |
000/0 |
بتا |
β |
1818/0- |
2051/4- |
000/0 |
سودآوری |
DNI |
6197/0- |
8039/3- |
0002/0 |
نرخ مؤثر مالیات |
ETR |
2818/0 |
2553/1 |
2097/0 |
اهرم مالی |
LEV |
1793/0 |
7264/6 |
000/0 |
فرصت رشد |
MTB |
0411/0 |
9612/7 |
000/0 |
بازده سهام شرکت |
RET |
0821/0 |
7315/5 |
000/0 |
چولگی بازده سهام شرکت |
RETSKEW |
0074/0 |
1287/1 |
2594/0 |
نوسان بازده سهام شرکت |
RETVOL |
6776/2- |
1011/1- |
2712/0 |
نرخ بازدهی داراییها |
ROA |
7001/0 |
6357/3 |
0003/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
2413/0 |
2058/13 |
000/0 |
گردش سهام |
TURNOVER |
9029/68 |
1889/6 |
000/0 |
سابر آمارههای اطلاعاتی |
||||
اثرات ثابت صنعت |
Industry FE |
بله |
||
ضریب تعیین |
R-squared |
4567/0 |
||
ضریب تعیین تعدیلشده |
Adjusted R-squared |
4350/0 |
||
آماره F |
F-statistic |
0466/21 |
||
معناداری |
Prob(F-statistic) |
000/0 |
||
آماره دوربین واتسون |
Durbin-Watson |
7606/1 |
||
تعداد مشاهدات |
N |
870 |
||
منبع: یافتههای پژوهش |
مقدار آماره دوربین واتسون برابر 7606/1 است که با توجه به آنکه در بازه 5/1 تا 5/2 قرار دارد، میتوان بهطور تقریبی نبود خودهمبستگی سریالی بین مقادیر باقیمانده مدل را پذیرفت. با توجه به سطح معنیداری آماره F، میتوان نتیجه گرفت در سطح اطمینان 99درصد مدل رگرسیون از لحاظ آماری معنادار است. ضریب تعیین تعدیلشده برابر 43/0 نشان میدهد که حدود 43درصد از تغییرات متغیر افشای ریسک بهوسیله متغیر مستقل و متغیرهای کنترلی توضیح داده میشود. مثبتبودن ضریب متغیر محافظهکاری شرطی با مقدار 0865/0 در سطح اطمینان 99درصد نشان میدهد بین سطح محافظهکاری شرطی و سطح افشای ریسک رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و با افزایش سطح محافظهکاری شرطی، سطح افشای ریسک نیز افزایش مییابد که به معنای رد وجود رابطه جایگزینی و وجود ارتباط تکمیلی بین دو گزینه محافظهکاری شرطی و افشای ریسک در تصمیمات گزارشگری مدیران است.
همچنین، بین متغیر بتا و سطح افشای ریسک رابطه منفی و معناداری وجود دارد و این رابطه مطابق با استدلال لینسلی و شرایوز (2006) میتواند بر این مبنا فرض شود که شرکتهای با ریسک بالا نمیخواهند توجه بازار را به خود جلب کنند (Linsley & Shrives, 2006). بین سودآوری و سطح افشای ریسک رابطه منفی و معنادار و بین متغیرهای درجه اهرم مالی، فرصت رشد، بازدهی سهام، نرخ بازدهی داراییها، گردش سهام و اندازه شرکت با سطح افشای ریسک رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین متغیرهای نرخ مؤثر مالیات، نوسان بازدهی سهام و چولگی بازدهی سهام با سطح افشای ریسک رابطه معناداری مشاهده نشد.
برای بررسی فرضیه دوم پژوهش و تأثیر تأمین مالی ازطریق بدهی بر رابطه بین محافظهکاری شرطی و افشای ریسک، از مدل (2) استفاده شد که نتایج رگرسیون مدل آزمون فرضیه دوم در نگاره (3) ارائه شدهاند.
نگاره 3: نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک ( |
||||
متغیر |
نماد ریاضی |
مقدار |
آماره t |
معناداری |
عرض از مبدأ |
α |
2720/7- |
8652/6- |
000/0 |
سطح نیاز تأمین مالی ازطریق بدهی |
FIN_Needs |
0659/0- |
2276/0- |
8201/0 |
ضرب سطح نیاز تأمین مالی ازطریق بدهی در محافظهکاری شرطی |
FIN_Needs × Conserv |
2995/0- |
8279/2- |
0050/0 |
محافظهکاری شرطی |
Conserv |
0611/0 |
9313/3 |
0001/0 |
شاخص بتا |
1570/0- |
1536/2- |
0320/0 |
|
سودآوری |
DNI |
9055/0- |
4224/3- |
0007/0 |
نرخ مؤثر مالیات |
ETR |
6282/0 |
2161/1 |
2248/0 |
اهرم مالی |
LEV |
1692/0 |
9388/2 |
0035/0 |
فرصت رشد |
MTB |
0347/0 |
7229/3 |
0002/0 |
بازده سهام شرکت |
0674/0 |
2058/3 |
0015/0 |
|
چولگی بازده سهام شرکت |
RETSKEW |
0131/0 |
2416/1 |
2153/0 |
نوسان بازده سهام شرکت |
RETVOL |
1356/0 |
0337/0 |
9731/0 |
نرخ بازدهی داراییها |
ROA |
0505/1 |
0107/3 |
0028/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
2474/0 |
8701/6 |
000/0 |
گردش سهام |
TURNOVER |
0192/92 |
3198/4 |
000/0 |
سایر آمارههای اطلاعاتی |
||||
اثرات ثابت صنعت |
Industry FE |
بله |
||
ضریب تعیین |
R-squared |
4894/0 |
||
ضریب تعیین تعدیلشده |
Adjusted R-squared |
4376/0 |
||
آماره F |
F-statistic |
4401/9 |
||
معناداری |
Prob(F-statistic) |
000/0 |
||
آماره دوربین واتسون |
Durbin-Watson |
6417/1 |
||
تعداد مشاهدات |
N |
870 |
||
منبع: یافتههای پژوهش |
با توجه به سطح معنیداری آماره F، میتوان نتیجه گرفت در سطح اطمینان 99درصد مدل رگرسیون از لحاظ آماری معنادار است. ضریب منفی و معنادار متغیر FIN_Needs × Conserv نشاندهنده آن است که شرکتهای که نیاز بالایی به تأمین مالی از طریق بدهی دارند، بین محافظهکاری شرطی و افشای ریسک ارتباط جایگزینی ایجاد میکنند. همچنین، بین متغیر سطح نیاز تأمین مالی ازطریق بدهی و سطح افشای ریسک ارتباط معناداری وجود ندارد. این نتایج بیانکنندۀ آن است که احتمالاً شرکتهای با نیاز تأمین مالی بدهی بالاتر برای کاهش هزینه بدهی از سطح بالاتر محافظهکاری حسابداری نسبت به افشای ریسک استفاده میکنند.
فرضیه سوم پژوهش، تأثیر ویژگی بیشاطمینانی مدیران را بر ارتباط بین سطح محافظهکاری و افشای ریسک پیشبینی میکند که برای بررسی آن از مدل (3) استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیه سوم در نگاره (4) ارائه شدهاند.
نگاره 4: نتایج آزمون فرضیه سوم پژوهش
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک ( |
||||
متغیر |
نماد ریاضی |
مقدار |
آماره t |
معناداری |
عرض از مبدأ |
α |
1190/7- |
0437/13- |
000/0 |
بیشاطمینانی مدیران |
OverConf |
3665/0 |
4211/8 |
000/0 |
ضرب بیشاطمینانی مدیران در محافظهکاری شرطی |
OverConf × Conserv |
0158/0- |
4773/1- |
1400/0 |
محافظهکاری شرطی |
Conserv |
0729/0 |
3563/8 |
000/0 |
شاخص بتا |
1215/0- |
9760/2- |
0030/0 |
|
سودآوری |
DNI |
1608/0- |
0435/1- |
2970/0 |
نرخ مؤثر مالیات |
ETR |
1623/0 |
7444/0 |
4569/0 |
اهرم مالی |
LEV |
1390/0 |
3757/5 |
000/0 |
فرصت رشد |
MTB |
0289/0 |
3588/6 |
000/0 |
بازده سهام شرکت |
0870/0 |
1376/7 |
000/0 |
|
چولگی بازده سهام شرکت |
RETSKEW |
0059/0- |
0399/1-- |
2987/0 |
نوسان بازده سهام شرکت |
RETVOL |
1242/6- |
8327/2- |
0047/0 |
نرخ بازدهی داراییها |
ROA |
1374/0- |
6882/0- |
4915/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
7037/0 |
0669/18 |
000/0 |
گردش سهام |
TURNOVER |
8701/22 |
8429/1 |
0657/0 |
سایر آمارههای اطلاعاتی |
||||
اثرات ثابت صنعت |
Industry FE |
بله |
||
ضریب تعیین |
R-squared |
6555/0 |
||
ضریب تعیین تعدیلشده |
Adjusted R-squared |
6107/0 |
||
آماره F |
F-statistic |
6302/14 |
||
معناداری |
Prob(F-statistic) |
0000/0 |
||
آماره دوربین واتسون |
Durbin-Watson |
6205/1 |
||
تعداد مشاهدات |
N |
870 |
||
منبع: یافتههای پژوهش |
ضریب متغیر OverConf × Conserv نشان میدهد بیشاطمینانی مدیران تأثیر معناداری بر رابطه بین محافظهکاری شرطی و افشای ریسک ندارد. همچنین، ضریب مثبت و معنادار متغیر بیشاطمینانی مدیران نشاندهنده آن است که مدیران با ویژگی بیشاطمینانی، اقدام به افشای ریسک بیشتری میکنند.
نتیجهگیری و پیشنهادها
پژوهش حاضر در راستای بررسی استراتژیهای گزارشگری مالی مدیران، به بررسی رابطه بین سطح محافظهکاری شرطی و سطح افشای ریسک در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. فرضیه اول پژوهش، وجود رابطه بین سطح محافظهکاری شرطی و سطح افشای ریسک را با توجه هزینهها و منافع هریک و هدف مشترک آنها در راستای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی پیشبینی کرده که نتایج آزمون فرضیه اول، نشاندهنده وجود رابطه مثبت و معنیدار بین سطح افشای ریسک و سطح محافظهکاری شرطی است. این یافته با نتایج پژوهش هوی و همکاران (2009)، وانگ (2019)، آگوستا و آنجلس (2020)، اسدی و بیات (1393)، نیکبخت و حاجیعظیمی (1392) و اسدی مشیزی و همکاران (1399) دربارۀ وجود رابطه جایگزینی بین رویه شناسایی محافظهکاری و افشای کیفی در تضاد است (Hui et al., 2009؛ Wang, 2019؛ D'Augusta & DeAngelis, 2020). این نتیجه براساس نظریه عدم تقارن اطلاعاتی و نقش اطلاعاتی محافظهکاری (LaFond & Watts, 2008) توضیحپذیر است. مطابق با یافته پژوهش روحیملکی و پاکمرام (1396)، محافظهکاری حسابداری ازنظر مشارکتکنندگان بازار سرمایه بهویژه سرمایهگذاران مطلوب است و با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی منجر به افزایش تقاضای خرید سهام در شرکتهای با سطح بالای محافظهکاری شرطی و درنهایت، افزایش قیمت سهام و افزایش ارزش شرکت میشود؛ درنتیجه، برخلاف دیدگاه مخالف محافظهکاری، در حالت کلی اعمال محافظهکاری شرطی نسبت به افشای ریسک هزینه بالاتری برای شرکت نخواهد داشت. این نتیجه با یافتههای دای و انگو (2021)، هاک و همکاران (2019)، هجرانیجمیل و همکاران (2020) و حسیه و همکاران (2019) نیز در انطباق است (Dai & Ngo, 2021؛ Haque et al., 2019؛ Hejranijamil et al., 2020؛ Hsieh et al., 2019). شرکتهایی که در شرایط عدم قطعیت بالاتری قرار دارند، سطح محافظهکاری بالاتری را در گزارشگری مالی اعمال میکنند؛ درنتیجه، مطابق با انگیزه قراردادی و دعاوی حقوقی زمانی که شرکتها با عدم قطعیت و ریسک بالاتری روبهرو میشوند، اقدام به اعمال محافظهکاری بیشتر و نیز افشای ریسک بالاتر بهمنظور کاهش هزینههای نمایندگی از جمله هزینه بدهی و احتمال دعاوی حقوقی میکنند.
همچنین، این نتیجه با توجه به استدلال داگوستا و دیآنجلس (2020) دربارۀ درک سرمایهگذاران از اختلافات بین اطلاعات کمی و کیفی توضیحپذیر است (D'Augusta & DeAngelis, 2020). محافظهکاری عدم قطعیتها را بهصورت کمی و افشای ریسک عدم قطعیتها را بهصورت کیفی به استفادهکنندگان برونسازمانی انتقال میدهد؛ بنابراین، افزایش سطح افشای ریسک، درک ریسک سهامداران را افزایش میدهد (مطابق با پژوهش فصیحی و همکاران (1398) و لی و همکاران (2019)) و درنتیجه، در تناسب با سطح عدماطمینان درکشده ازطریق افشای ریسک بهمنظور حفظ یکنواختی بین اطلاعات کمی و کیفی، با افزایش سطح محافظهکاری، مدیران افشای ریسک بیشتری را بهمنظور حفظ یکنواختی بین اطلاعات کمی و کیفی انجام میدهند (Li et al., 2019). وجود یکنواختی بین سطح محافظهکاری حسابداری و سطح افشای ریسک، با نتایج پژوهش هانگ و همکاران (2014) و ناگار و همکاران (2019) که نشان میدهد احتمالاً مدیران با اعمال محافظهکاری، سطح افشا را بهبود میبخشند، سازگار است (Huang et al., 2014؛ Nagar et al., 2019). همچنین، این نتیجه با این فرض توضیحپذیر است که وجود الزامات گزارشگری و افشای ریسک، مدیران را برای ایجاد رابطه جایگزینی و تبادل بین افشای ریسک و سطح محافظهکاری ریسک بخصوص از بعد فزونی هزینهها از منافع افشاء محدود میکند؛ اگرچه از دست دادن این انعطافپذیری میتواند هزینههای کلی گزارشگری شرکتها را افزایش دهد. این نتیجه با استدلال لینسلی و شرایوز (2006) در حمایت از افشای اجباری ریسک و نتایج پژوهش دیر و همکاران (2017) سازگار است (Linsley & Shrives, 2006؛ Dyer et al., 2017).
نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش نشان میدهند شرکتهای با نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی، انگیزه بالاتری برای اعمال سطح بیشتر محافظهکاری شرطی و در مقابل انگیزه پایینتری برای افشای ریسک دارند. این نتیجه براساس نظریه قراردادی توضیحپذیر و مطابق با نتایج پژوهش دنگ و همکاران(2018) و میشلز (2017) است (Deng et al., 2018؛ Michels, 2017). شرکتهای که به دنبال تأمین مالی ازطریق بدهی هستند، محافظهکاری بالاتر و افشای ریسک کمتری را بهمنظور کاهش هزینه بدهی ارائه میکنند. این امر میتواند ناشی از این موضوع باشد که در افشای ریسک، مدیران اغلب تمایل به افشای اخبار خوب به جای اخبار بد دارند (Kothari et al., 2009) و نیز در میان موضوعات ریسک مالی، کمتر به عوامل ریسک اعتباری (مطابق با پژوهش نمازی و ابراهیمی (1395)) پرداخته میشود و درنتیجه، در افشای ریسک عدم تقارن اطلاعاتی بیشتری بین مدیران و اعتباردهندگان وجود خواهد داشت؛ درنتیجه، میزان نیاز شرکت به تأمین مالی ازطریق بدهی، رابطه جایگزینی بین محافظهکاری و افشای ریسک را تشدید میکند. این یافته نشان میدهد هزینهها و منافع نسبی گزارشدهی محافظهکارانه و افشای ریسک عوامل مهمی هستند که شرکتها در هنگام تعیین رویههای گزارشگری و افشا در نظر میگیرند. همچنین، برخلاف پژوهشهای پیشین (مانند احمد و دالمن، 2013؛ رامشه و ملانظری، 1393) یافتههای پژوهش، دربارۀ تأثیر ویژگیهای بیشاطمینانی مدیران بر ارتباط بین دو گزینه محافظهکاری و افشای ریسک ارتباط معناداری را نشان نمیدهد (Ahmed & Duellman, 2013). به نظر میرسد سوءگیری رفتاری مدیران بر هماهنگی تصمیمات گزارشگری مدیران دربارۀ ریسک اثرگذار نیست. یافتههای پژوهش نشان دادهاند مدیران با ویژگی بیشاطمینانی عوامل ریسک بیشتری را افشا میکنند و این یافته با نتایج پژوهش خوش خلق و وکیلیفرد (1400) در تضاد است؛ اما براساس نتایج پژوهش گلدبرگ و همکاران (2020) و حاجی هاشمی و عبدلی (1399) توضیحپذیر است. مدیران با ویژگی بیشاطمینانی ریسکپذیری بالاتری دارند و نیز سطوح افشای داوطلبانه بالاتری را ارائه میدهند (Goldberg et al., 2020).
یافتههای این پژوهش برای سازمان بورس اوراق بهادار و تدوینکنندگان استانداردهای حسابداری با هدف بهبود و افزایش الزامات گزارشگری و افشای ریسک شرکتها میتواند مفید باشد؛ زیرا براساس یافتههای پژوهش، وجود الزامات دقیق درخصوص دستهبندی ریسکهای مطلوب و نامطلوب و نیز ماهیت ریسک، می تواند باعث شود مدیران در تبادل بین دو انتخاب حسابداری محافظهکاری و افشای ریسک انعطاف کمتری داشته باشند؛ درنتیجه، عدم تقارن اطلاعاتی دربارۀ عوامل خاص ریسک در شرایط مختلف ازجمله نیاز به تأمین مالی ازطریق بدهی کاهش یافته و استفادهکنندگان صورتهای مالی از اطلاعات شفافتر دربارۀ ریسکها و عدم قطعیتهای شرکت بهرهمند میشوند.
همچنین، این پژوهش میتواند در ایجاد دیدگاه در تفسیر اطلاعات ریسک توسط استفادهکنندگان مفید واقع شود. استفادهکنندگان صورتهای مالی، در تفسیر اطلاعات گزارشهای مالی دربارۀ ریسکها و عدم قطعیتها، لازم است سیاستهای گزارشگری مالی یک شرکت را در نظر گیرند؛ زیرا هریک از این سیاستها و انتخابهای گزارشگری در شرایط مختلف مانند نیاز شرکت به تأمین مالی ممکن است بر نحوه افشای اطلاعات ریسک اثرگذار باشد؛ درنتیجه، به سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و نیز تحلیلگران مالی پیشنهاد میشود در ارزیابی وضعیت و مشخصات ریسک شرکت، اطلاعات کیفی ریسک افشاشده در صورتهای مالی را در تطبیق با اطلاعات کمی در نظر گیرند و بر این اساس، ارزیابی مناسبتری نسبت به ریسکهای موجود داشته باشند و درنهایت، تصمیمهای سرمایهگذاری یا اعتباردهی مناسبتری اتخاذ کنند.
در پژوهشهای آتی، پیشنهاد میشود به بررسی تأثیر عوامل دیگر مانند افزایش سرمایه ازطریق انتشار سهام و سایر ویژگیهای مدیریتی مانند وضعیت حاکمیت شرکتی بر نحوه سیاستگذاری مدیران در انتخاب بین محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک پرداخته شود؛ زیرا هریک از این عوامل میتواند بر هزینههای اعمال محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک اثرگذار باشد. همچنین، بررسی پیامدهای بازار ناشی از هماهنگی بین دو انتخاب محافظهکاری حسابداری و افشای ریسک از مواردی هستند که میتواند در پژوهشهای آتی بررسی شوند.
محدودیت پژوهش مرتبط با ذهنیبودن فرآیند اندازهگیری متغیر سطح افشای ریسک به دلیل استفاده از فرآیند تحلیل محتوا - که فرآیندی ناگزیر ذهنی است - بوده و ممکن است با تغییر قوانین کدبندی و شاخصهای اندازهگیری، متغیر سطح افشای ریسک تغییر کند و نتایج پژوهش تحت تأثیر قرار گیرند؛ اگرچه برای افزایش پایایی و بهبود ویژگیهای دقت و تکرارپذیری، نهایت تلاش صورت گرفته است.