Document Type : Original Article
Authors
1 Ph.D. Student, Department of Accounting, Gorgon Branch, Islamic Azad University, Gorgon, Iran
2 Assistant professor, Department of Accounting, Aliabad Katoul Branch, Islamic Azad University, Aliabad Katoul, Iran
3 Associate professor, Department of Accounting, Gorgan Branch, Islamic Azad University, Gorgan, Iran
4 Assistant professor. Department of Accounting, Gorgan Branch, Islamic Azad University, Gorgan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
سرمایه، یکی از مهمترین عوامل تولید، نقش مهمی در فعالیتهای مولد و محرک تولید دارد. با توجه به کمیابی منابع در اقتصاد، تعیین شاخص مناسبی برای تعیین برگشتپذیری یا ناپذیری آن مهم است (بادآور نهندی، نظاری ابر و دهقان، 1398؛ حسینی و نجفی، 1391). آنچه معمولاً بهصورت ضمنی در تصمیمگیری سرمایهگذاری جدید در نظر گرفته میشود، یک آهنگ برگشتناپذیری مشخص انتخاب یا عدم اطمینان و پیچیدگیهایی در طول کل جریان فعالیتهای مدیریت سرمایهگذاری است. مسائل برگشتپذیری یا برگشتناپذیری، با توجه به این امر که کالاهای سرمایهای عموماً مختص به صنعت یا شرکتاند و به منابع و هزینههای بیرویهای بهمنظور بازگردانی تصمیم (در صورت امکان) نیاز است، بررسی میشوند. به بیان دیگر، دانش لازم، مهارتها، سازماندهی مناسب یا موقعیت دسترسی به اطلاعات، بهطور فزاینده، تبدیل به متغیر استراتژیک برای مدیریت موفقیتآمیز و سرمایهگذاری انعطافپذیر و پیوسته و درنتیجه، توسعه یک سازمان شده است Guariglia, Tsoukalas, Tsoukas, 2012)).
برگشتپذیری ساختار سرمایه را میتوان زمان موردنیاز شرکت برای رسیدن به وضعیت اولیۀ خود قبل از تأمین مالی و به هم ریختن ساختار اولیه شرکت در نظر گرفت (2017 Focacci,). درواقع برگشتپذیری ساختار سرمایه معیاری مالی به حساب میآید که بازده سرمایهگذاری را مشخص خواهد کرد و پتانسیل بازده سرمایه را از یک سرمایهگذاری تا قیاس بهمنظور استفاده در چندین سرمایهگذاری فراهم خواهد کرد (کریمی، اماموردی و دباغی، 1392). اهمیت برگشتپذیری بهطور ضمنی در نظریههای تحلیلی تصمیمات سرمایهگذاری به رسمیت شناخته شده است Gupta, Rosenthal, 1991)).
با توجه به نظریه نمایندگی و اهمیت هیئتمدیره و تأثیرگذاری آن بر فعالیتهای سرمایهگذاری شرکت، مطالعات چندانی دربارۀ میزان تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر فعالیتهای سرمایهگذاری شرکتی نظیر برگشتپذیری ساختار سرمایه صورت نپذیرفته است؛ بنابراین، پژوهش حاضر درصدد بررسی تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه شرکت با توجه به نظریه نمایندگی است. سؤالی که در اینجا مطرح است این است که آیا افزایش روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره باعث تغییر سرعت برگشتپذیری ساختار سرمایه میشود.
ادبیات قبلی بررسی کرده است چگونه روابط اجتماعی مدیرعامل بر اثربخشی هیئتمدیره تأثیر میگذارد. این مطالعات به این نتیجه رسیدند که روابط شخصی نزدیک بین مدیرعامل و هیئتمدیره بر توانایی هیئتمدیره برای نظارت بر فرآیند تصمیمگیری مدیرعامل تأثیر منفی میگذارد (بادآور نهندی، نظاری ابر و دهقان، 1398؛ Larcker and et.al, 2005 ؛ Subrahmanyam, 2008؛Krishnan and et.al, 2011 ؛Westphal, 2014 ؛and et.al, 2019 Fan؛2020 Yin, Zhang, Han, ؛, 2020Hasan Bhuyan). اعضای هیئتمدیره که روابط شخصی با مدیرعامل دارند، در نظارت و کنترل، هوشیاری کمتری به خرج میدهند و مدیران عامل انگیزهای برای تخصیص منابع برای منافع خصوصی دارند و درنتیجه، مشارکت مؤثر هیئتمدیره در فرآیند تدوین استراتژی را کاهش میدهد (Whited, Wu, 2006) و از آنجایی که مدیران شرکت، کارگزار سهامداران هستند، ممکن است منافع این دو گروه همسو نباشد و اهداف مختلفی را دنبال کنند و مشکلاتی در حاکمیت شرکتی مطرح شود (رحیمیان، قادری و رسولی، 1395). انتظار میرود براساس نظریه نمایندگی ناشی از روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و کاهش مکانیسم نظارتی هیئتمدیره رفتار فرصتطلبانه مدیرعامل افزایش یابد و همچنین، برای حداکثرکردن منافع خود، دارای دید کوتاهمدت هستند؛ بنابراین، مدیران منافع بلندمدت را فدای منافع کوتاهمدت میکنند و درنتیجه، دست به اقداماتی میزنند که ممکن است کاهش برگشتپذیری ساختار سرمایه در سطح شرکت را در پی داشته باشد.
همچنین، براساس نظریه نمایندگی، این رابطه ممکن است تحت تأثیر نرخ تسهیلات بانکی و میزان استفاده شرکتها از این تسهیلات یا هزینه بدهی قرار بگیرد و تشدید شود (رضایی و افروزی، 1394)؛ بنابراین، دومین سؤال پژوهشی نیز درصدد بررسی این مسئله است که آیا هزینه بدهی نقشی در تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری سرمایه ایفا میکند یا خیر. استدلال این سؤال بر این اساس است که افزایش هزینههای نمایندگی و هزینههای انجام معاملات منجر به افزایش هزینههای تأمین مالی خواهد شد و مدیران عامل دارای روابط اجتماعی با هیئتمدیره در چنین شرکتهایی تصمیمات سرمایهگذاری را به سمت منافع شخصی خود سوق میدهند و ممکن است این تصمیمات باعث شرکت برگشتپذیری کندتر سرمایه شود. با توجه به مطالب طرحشده، در این پژوهش سعی شده است روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری و نقش تعدیلی هزینه بدهی با توجه به نظریه نمایندگی بررسی شوند و پژوهش حاضر در پی یافتن شواهد تجربی برای پاسخ به این سؤال اصلی پژوهش است که آیا هزینه بدهی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس را تحت تأثیر قرار میدهد یا خیر.
مطالعه حاضر دارای دانشافزایی مناسبی در زمینه مدیریت مالی و حوزه مدیریت ساختار سرمایه و روابط اجتماعی مدیرعامل - هیئتمدیره و هزینه بدهی است؛ نخست اینکه پژوهش حاضر بهعنوان نخستین پژوهش داخلی به بررسی برگشتپذیری ساختار سرمایه در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است؛ از این رو، میتواند به توسعه مدیریت ساختار سرمایه در کشورهای در حال توسعه ازجمله بازار سرمایه نوظهور ایران، کمک شایانی کند. دوم اینکه، با توجه به پژوهشهای محدود، مطالعه حاضر، پژوهشی در سطح بینالمللی نیز هست که به بررسی نقش تعدیلی هزینه بدهی بر تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه با توجه به نظریه نمایندگی میپردازد و منجر به گسترش ادبیات موضوعی پژوهش میشود. سوم اینکه، مطالعه حاضر به ادبیات رو به رشدی میافزاید که عوامل برگشتپذیری ساختار سرمایه شرکتها را بررسی میکند و با بررسی تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و هزینه بدهی بر میزان برگشتپذیری ساختار سرمایه درک جامعتری از ساختار سرمایه به ما نشان میدهد. چهارم اینکه با بررسی نقش تعدیلی هزینه بدهی بر تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه براساس نظریه نمایندگی، بهعنوان یک دستاورد علمی میتواند اطلاعات سودمندی را در اختیار سرمایهگذاران، قانونگذاران بازار سرمایه، تدوینکنندگان استانداردهای حسابداری و سایر استفادهکنندگان اطلاعات حسابداری قرار دهد. درنهایت، نتایج پژوهش، ایدههای جدیدی را برای انجام پژوهشهای آتی در حوزه روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره، با توجه به نظریه نمایندگی و برگشتپذیری ساختار سرمایه پیشنهاد میکند. در ادامه، مبانی نظری، روششناسی، نتایج بهدستآمده از آزمون فرضیهها و یافتههای پژوهش ارائه میشوند.
مبانی نظری و تدوین فرضیههای پژوهش
برگشتپذیری ساختار سرمایه
یکی از مهمترین موضوعات جدید، نظریه حفظ سرمایه است و اساس این نظریه، اندازهگیری سود مبتنی بر حفظ سرمایه اول دوره واحد انتفاعی است. این نظریه در تبیین هدفهای دستوری تئوری جامع حسابداری، جایگاه بسیار با اهمیتی دارد. سرمایهگذاری ازجمله مهمترین وظایف هر مدیر شرکتی است که با شناخت از عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری و بهکارگیری درست آن، منجر به برگشتپذیری سریعتری میشود که این مورد در بازدهی بیشتر شرکت و رضایت سهامداران مؤثر است (حجازی، فرهادی و ویسی حصار، 1398). از دلایل اهمیت برگشتپذیری ساختار سرمایه به وضعیت قبلی خود، بحران تدریجی و تحریمهای علیه ایران است که باعث کاهش شدید تقاضا و تولید در طی سالهای 1392 تا 1400 شده و انقباض طولانیمدت در سرمایهگذاریهای سودآور بوده است و همچنین، اثرات بحران کووید-19 که در سالهای آینده آشکار خواهد شد.
سرمایه برگشتپذیر، سرمایهای است که میتواند بهراحتی نقد شود و درنتیجه، سهم بالقوهای را هم در نقدینگی شرکت در آینده و هم در توانایی مدیریت، برای بهرهبرداری از فرصتها به محض ظهور (استنتاج اخیر بیان مجدد انگیزه سفتهبازی کینز[1] برای ترجیح نقدینگی است) ارائه دهد. همه این تحولات با هم به اهمیت اساسی اقدامات برگشتپذیری برای حمایت از سرمایهگذاری استراتژیک و تصمیمات مدیریت اشاره میکند (سهیلی و همکاران، 1396).
در مقابل مفهوم برگشتپذیری، برگشتناپذیری سرمایه قرار دارد که نخستینبار Abel and Eberly (1994) ارائه کردند. برگشتناپذیری زمانی رخ میدهد که قیمت فروش مجدد سرمایه، به دلیل ویژگیهای خاص سرمایه، رکود بازار و غیره، کمتر از قیمت خرید است (Poulsen, Faff, Gray, 2013). هنگامی که یک شرکت، سرمایهگذاری برگشتناپذیری را انجام میدهد، گزینه سرمایهگذاری خود را اعمال کرده یا سوزانده است و امکان انتظار برای رسیدن اطلاعات جدیدی را که ممکن است بر مطلوبیت یا زمان سرمایهگذاری تأثیر بگذارد، از بین میبرد و اگر شرایط بازار بهطور نامطلوبی تغییر کند، نمیتواند دیگر سرمایهگذاری انجام دهد (Saunders, Gale, Sherry, 2015).
زمانی که تصمیمات سرمایهگذاری قابل برگشت نیست یا بازگشت سرمایه نامشخص است، شرکت با هزینه سرمایه بالاتری مواجه میشود. این هزینۀ سرمایۀ بالاتر باعث کاهش موجودی سرمایه شرکت میشود. مخالف این اثر، محدودیت برگشتناپذیری است. وقتی محدودیت برقرار میشود، شرکت مایل به فروش سرمایه است؛ اما قادر به فروش سرمایه خود نیست. این اثر باعث افزایش موجودی سرمایه شرکت میشود. علاوه بر این، افزایش در عدمقطعیت میتواند موجودی سرمایه بلندمدت مورد انتظار تحت برگشتناپذیری را نسبت به موجودی تحت برگشتپذیری افزایش یا کاهش دهد؛ با این حال، تغییرات در نرخ رشد مورد انتظار تقاضا، نرخ بهره، سهم سرمایه در تولید و کشش قیمتی تقاضا، همگی اثرات واضحی دارند (Abel and Aberly, 1999). شرکتها ساختار سرمایه اولیه خود را هنگام تأسیس و راهاندازی واحدهای انتفاعی طراحی میکنند و سپس هرگاه برای انجام سرمایهگذاری به تأمین مالی نیاز داشته باشند، تصمیمات مربوط به آن، ساختار سرمایه را تحت تأثیر قرار میدهد و با تصمیمگیری مربوط به ساختار مالکیت، مشکلات نمایندگی به وجود خواهد آمد (Jameson, Prevost, Puthenpurackal, 2014). ماهیت این مشکلات بسته به شرایط واحد انتفاعی و مالکیت اعمالشده بر آن متفاوت است؛ زیرا هرگونه تغییر در اجزای ساختار حاکمیت شرکتها به تغییر مسیر تصمیمات راهبردی و استراتژیک و عملکرد شرکتها و نیز افزایش هزینههای نمایندگی منجر میشود (رسولی قهرودی و فخرایی، 1396).
مطابق مطالعات انجامشده در حوزه تأمین مالی نیز، تعارضهای نماینـدگی، یکـی از عوامـل تعیینکننده ساختار سرمایه شرکتها است. همچنین، تصمیمات تأمین مالی، یکی از تصمیمات اسـتراتژیک در شـرکتهـا است (مؤمنی، صالحی و نورعلیزاده اصل، 1399). سرمایهگذاری ازجمله مهمترین وظایف هر مدیر شرکتی است که با شناخت از عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری و بهکارگیری درست آن به برگشتپذیری سریعتری ختم میشود که این مورد در بازدهی بیشتر شرکت و رضایت سهامداران مؤثر است (حجازی، فرهادی و ویسیحصار، 1399).
روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره
بر طبق پژوهشهای گذشته، وجود روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره در نظریه نمایندگی، تضعیف عملکرد نظارتی هیئتمدیره تعبیر میشود (بادآور نهندی، نظاری ابر و دهقان، 1398؛2005 Larcker and et.al,؛Krishnan and et.al ,2011؛ Fan and et.al, 2019؛2008 Subrahmanyam,؛2014 Westphal,؛ Yin, Zhang, Han 2020؛Hasan Bhuyan, 2020) که دو نتیجه اصلی، از پیشینۀ پژوهشها دربارۀ تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل شرکت استخراج میشود؛ نخست، روابط مدیرعامل و هیئتمدیره منجر به تضعیف اثربخشی هیئتمدیره میشود. این مطالعات نشان دادند روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره ظرفیت مکانیسم نظارت هیئتمدیره را مختل میکنند؛ برای مثال، لارکر و همکاران (2005) و حسن بویان (2020) نشان دادند روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره، اثربخشی هیئتمدیره را در نظارت بر نقض استقلال مدیران خارجی کاهش میدهد (Larcker and et.al, 2005, Hasan Bhuyan, 2020). ین، ژانگ و هان (2020) دریافتند روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره نهتنها مکانیسم نظارت بر مدیران عامل را نرم میکند، قدرت چانهزنی مدیران عامل را با هیئتمدیره برای مزایای خصوصی بیشتر، مانند پاداش و تصدی بیشتر بهبود میبخشد (Yin, Zhang, Han, 2020). دوم، روابط اجتماعی مدیرعامل، اثربخشی فرآیند تصمیمگیری استراتژیک را مختل میکند. از آنجایی که براساس نظریه نمایندگی، یک شرکت در قالب توافق یا قرارداد منعقدشده بین سهامداران و مدیران با هدف ایجاد ثروت برای سهامداران تعریف شده است (رضائی پیته نوئی و همکاران،1400)، بررسیها نشان میدهند عدم استقلال در هیئتمدیرهای که ارتباطات اجتماعی با مدیرعامل دارند، منجر به از دست دادن کنترل در فرآیندهای تصمیمگیری استراتژیک میشود و مدیرعامل بهعنوان منبعی از قدرت اجرایی بر هیئتمدیره نفوذ دارد که اگر منافع مدیرعامل با منافع سهامداران در یک جهت نباشد، نفوذ و قدرت مدیرعامل بر هیئتمدیره به نفع سهامداران نخواهد بود (ظاهری عبدهوند، مقدم و تامرادی، 1400).
روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و برگشتپذیری ساختار سرمایه
منابع مورد نیاز برای تحصیل داراییها به دو طریق سهامداران و اعتباردهندگان تأمین میشود و این داراییها ادعای صاحبان سهام یا اعتباردهندگان هستند. تضاد منافع بین دو گروه سهامداران و اعتباردهندگان باعث ایجاد مشکلات نمایندگی و افزایش هزینههای نمایندگی میشود (رحیمیان، قادری و رسولی، 1395). مشکلات نمایندگی در شرکت به این ترتیب است که سهامداران و بستانکاران در یک طرف بازی و مدیران در طرف دیگر قرار گرفتهاند و افزایش منافع هر یک برای دیگری، هزینهای به همراه خواهد داشت (ستایش و همکاران، 1390). اعتباردهندگان منابع خود را هنگامی قرض میدهند که بدانند شرکت در پروژههای کمریسک سرمایهگذاری میکند؛ اما وقتی شرکت میتواند در پروژههای با ریسک بالا سرمایهگذاری کند، تضاد منافع ایجاد میشود. همچنین، تضاد منافع میان سهامداران و مدیران زمانی ایجاد میشود که مدیران، منافع سهامداران را برای افزایش میزان پاداش و مزایای خود استفاده کنند یا ممکن است به دلیل حفظ جایگاه شغلی خود در راستای حداکثرکردن سود سهامداران عمل نکنند و به دلیل عدم تقبل ریسک، از سرمایهگذاری در پروژههای سودآور اجتناب کنند؛ بنابراین، هر گروه تجزیهوتحلیل متفاوتی از ساختار سرمایه و ابزارهای آن دارد که هیئتمدیره در کاهش این تضاد منافع کمککننده است (Dawar, 2014).
براساس نظریه نمایندگی، روابط اجتماعی مدیرعامل شرکت، اثربخشی فرایند تصمیمگیری استراتژیک را مختل میکند؛ به دلیل اینکه بیشتر مدیران انگیزهای برای تخصیص منابع به نفع منافع شخصی خود دارند (Gupta, Rosenthal, 1991). بررسیها نشان میدهند عدم استقلال در هیئتمدیره که ارتباطات اجتماعی با مدیرعامل دارند، منجر به از دستدادن کنترل در فرآیندهای تصمیمگیری استراتژیک میشود (Fan, 2018 ؛Yin, Zhang, Han, 2020). مدیرعامل، هیئتمدیره را تا حد زیادی منفعل نگه میدارد و در فرآیند تصمیمگیری استراتژیک دخالت نمیدهد که این نقض حاکمیت شرکتی است و بهنوعی باعث ایجاد تضاد نمایندگی در یک شرکت میشود که این تضاد از ناهماهنگی مدیران ناشی میشود (Fan, 2019). از آنجایی که براساس نظریه نمایندگی روابط اجتماعی مدیرعامل، نظارت هیئتمدیره را ضعیف میکند، انتظار میرود روابط اجتماعی مدیرعامل، برگشتپذیری ساختار سرمایه را کاهش دهد. درواقع، نظارت ضعیفتر هیئتمدیره به این معنی است که مدیران عامل، قدرت بیشتری در کنترل تصمیمات شرکت دارند و این امر شروعی بر موضوع مشکلات حاکمیت شرکتی در شرکت است Chen and et.al, 2020)). درواقع مشکلات حاکمیت شرکتی از آنجا شروع میشود که مدیران موجب ایجاد عدم تقارن اطلاعاتی و کاهش ارزش سهامداران شوند. مدیران، اطلاعاتی را که برایشان منافعی دارد، بهطور محرمانه نگهداری میکنند و اطلاعات بیاهمیت را برای سهامداران و سایرین منتشر میکنند (مکیان و رئیسی، 1393). مدیران برای حداکثرکردن منافع خود، دارای دید کوتاهمدت هستند. از آنجا که آنها براساس عملکرد کوتاهمدت پاداش میگیرند، کوتاهمدتنگر هستند. مدیران منافع بلندمدت را فدای منافع کوتاهمدت میکنند و درنتیجه، در پروژههایی سرمایهگذاری میکنند که ممکن است کاهش برگشتپذیری ساختار سرمایه را برای شرکت در پیداشته باشد. با توجه به مطالب گفتهشده و براساس نظریه نمایندگی، فرضیه اول بهصورت زیر بیان میشود:
فرضیه اول: افزایش روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره باعث کاهش برگشتپذیری ساختار سرمایه میشود.
هزینه بدهی، روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و برگشتپذیری ساختار سرمایه
هزینه بدهی هزینهای است که شرکت بابت وجوه تأمینشده ازطریق وام و تسهیلات بانکی متحمل میشود. با توجه به اینکه در کشور ایران اخذ تسهیلات بانکی برای منبع مالی از ارزانترین و آسانترین راههای تأمین مالی است و همچنین، نسبت به سایر منابع مالی، پذیرفتنیترین هزینه مالیاتی است و قسمتی از این هزینهها ا طریق کاهش مالیات پرداختی بهنوعی به واحد تجاری برگشت داده میشود، بیشتر شرکتها هزینه بدهی بالایی دارند یا به عبارتی اهرمی هستند (احمدپور، کاشانیپور و شجاعی، 1389).
دسترسی به بازارهای مالی برای شرکتهای دارای مشکلات شدید عدم تقارن اطلاعاتی، دشوار است و آنها را مجبور میکند تا برای تأمین مالی و عملیات خود بهشدت به تأمین مالی ازطریق بدهی و ایجاد وامهای با نرخهای بهره بالا سوق دهد و باعث ایجاد هزینه بدهی فزاینده شود (اخگر و میرزائی، 1398؛ رشیدی، 1398). مانسو (2008) نیز در مقاله خود با عنوان «برگشتپذیری سرمایه و هزینه بدهی» بیان کرد تأمین مالی بدهی بر تصمیمهای سرمایهگذاری تأثیر میگذارد و ناکارآمدی درخور توجهی ایجاد میکند. اندازه این ناکارآمدی به درجه برگشتپذیری سرمایهگذاری بستگی دارد. علاوه بر این، مدیرعامل شرکتهایی که با یک تجارت بسیار نامطمئن روبهرو هستند، ممکن است براساس نظریه نمایندگی با ایجاد روابط اجتماعی با هیئتمدیره بتواند به اهداف و منافع خود در شرکت برسد که این در امر نظارتی هیئتمدیره اختلال ایجاد میکند و درنتیجه ممکن است منجر به اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری در جهت منافع مدیرعامل و نه سهامداران شود و به تبع آن، افزایش هزینههای نمایندگی و برگشتناپذیری سرمایه شرکت خواهد شد (Manso, 2008)؛ بنابراین، براساس نظریه نمایندگی انتظار میرود به دلیل افزایش هزینههای نمایندگی و هزینههای انجام معاملات، شرکتها با افزایش هزینههای تأمین مالی مواجه شوند و مدیرعامل با توجه به تضاد نمایندگی ایجادشده در پروژههای سرمایهگذاری به دنبال پاداش و منافع شخصی خود باشد (فخاری و رجب بیگی، 1394) یا در پروژههایی با برگشتپذیری سرمایه کمتر سرمایهگذاری کند. رضایی و افروزی (1394)، در مقاله خود با عنوان «رابطه هزینه بدهی با حاکمیت شرکتی در شرکتهای دارای ارتباطات سیاسی» بیان کردند بین هزینه بدهی و ارتباطات هیئتمدیره با مدیرعامل رابطه منفی وجود دارد. Chuluun, Prevost, Puthenpurackal (2014) در مطالعه خود بیان کردند روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره باعث کاهش هزینه بدهی به دلیل روابط بیشتر میشود؛ بنابراین، با توجه به مبانی نظری ارائهشده و نظریه نمایندگی، فرضیه دوم پژوهش به شرح زیر تدوین میشود:
فرضیه دوم: هزینه بدهی، تأثیر منفی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری سرمایه را تشدید میکند.
روش پژوهش
انتخاب نمونه و منابع گردآوریداده
این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی، ازنظر زمانی، پسرویددادی و ازنظر ماهیت، توصیفی از نوع همبستگی است که خواص و ویژگیهای متغیرها و رابطه بین متغیرها را با تحلیل رگرسیون بررسی میکند. سپس بعد از جمعآوری دادهها نمونههای جامعه آماری و تجزیهوتحلیل دادهها برای آزمون فرضیهها انجام میگیرند. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1390 الی 1399 است. همچنین، با توجه به اینکه برای سنجش متغیر برگشتپذیری ساختار سرمایه به دادههای 4 سال قبل از 1390 نیز نیاز است، دادههای مورد نیاز شرکتهای نمونه باید برای دورۀ 14 (سالهای 1386 تا 1399) دردسترس باشند. همچنین، نمونه آماری پژوهش باید شرکتهایی باشند که تاریخ پذیرش آنها در سازمان بورس اوراق بهادار قبل از سال 1386 باشد و تا پایان سال 1399 نیز در فهرست شرکتهای بورسی و اطلاعات آنها دردسترس باشد و تغییر فعالیت یا سال مالی نیز نداشته باشند. همچنین، برای افزایش اعتبار نتیجه پژوهش از شرکتهای سرمایهگذاری و واسطهگری مالی یا شرکتهایی که سال مالی آنها پایان اسفند ماه نبوده، استفاده نشده است. بر این اساس، تعداد 112 شرکت بهعنوان نمونه آماری پژوهش به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. دادههای پژوهش حاضر با مراجعه به صورتهای مالی و یادداشتهای توضیحی همراه صورتهای مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران استخراج شدند.
مدل و متغیرهای پژوهش و نحوه اندازهگیری آنها
مدلهای اصلی پژوهش براساس پژوهش فوکاچی (2017) استفاده میشوند.
(1) |
CRit = b0 + b1SCit + b2SD_CFit + b3WWit + b4SIZEit + b5LEVit + b6Qit + b7AGEit + b8CAPEXit + eit
|
(2) |
CRit = b0 + b1SCit + b2IRit + b3SCit* IRit + b4SD_CFit + b5WWit + b6SIZEit + b7Levit + b8Qit + b9AGEit + b10CAPEXit + eit |
که در مدلهای فوق فرضیههای آماری شامل:
مدل اول
H0 روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه تأثیر منفی ندارد.
H1 روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه تأثیر منفی دارد.
مدل دوم
H0 هزینه بدهی تشدیدکننده تأثیر منفی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه نیست.
H1 هزینه بدهی تشدیدکننده تأثیر منفی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه است.
متغیر وابسته
برگشتپذیری ساختار سرمایه (CR): برای سنجش آن از مدل فوکاچی (2017) استفاده شده است. به اعتقاد فوکاچی (2017)، برگشتپذیری ساختار سرمایه را میتوان زمان موردنیاز شرکت برای رسیدن به وضعیت اولیۀ خود قبل از تأمین مالی و به هم ریختن ساختار اولیه شرکت، در نظر گرفت و تفسیر آن این است که هرچه مقدار t بزرگتر از صفر باشد (t>0)، نرخ برگشتناپذیری بالاتر است (Focacci, 2017)؛ درنتیجه، زمان لازم برای بازیابی وضعیت اولیه شرکت بیشتر است که ازطریق رابطه 1 محاسبه میشود:
رابطه (1) |
|
که در رابطه فوق:
t: برگشتپذیری ساختار سرمایه
: نسبت کل داراییها به میانگین حقوق صاحبان سهام است که در رابطه ابتدایی آن به شکل رابطه 2 بوده که بعد از مراحل ریاضی و ln آن فرمول کلی آن رابطه 1 شده است:
رابطه (2) |
|
: یا نسبت مالکانه نسبت اهرم واقعی، یکی از نسبتهای اهرمی شرکتها است و نشان میدهد چه مقدار از دارایی کل شرکت از محل حقوق صاحبان سهام تأمین شده است (گرد، وقفی و فکوری، 1393). نسبت مالکانه، سهم صاحبان سهام را در کل داراییهای شرکت نشان میدهد. به عبارت دیگر، نشان میدهد چند درصد از داراییهای شرکت را میتوان به حقوق صاحبان سهام (سرمایه، اندوختهها و سود انباشته) نسبت داد. بالابودن نسبت حقوق صاحبان سهام به کل داراییها میتواند نشاندهندۀ درجه اطمینان بزرگی برای شرکت باشد که میتواند بهموقع به تعهدات خود عمل کند. همچنین، بالابودن این نسبت نشان میدهد شرکت دارای اهرم مالی بالایی نیست و میتواند بر بازده سهام اثرگذار باشد (قائدی و جمالمنش، 1396).
: بهعنوان نماینده همه شرایط دیگر مؤثر بر سودآوری شرکت فرض میشود که برای اندازهگیری آن از میانگین 5 ساله ROE (سودخالص به میانگین ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام) شرکت استفاده میشود.
در رابطه 2 طبق ادبیات پژوهش (Focacci, 2017؛ Vander, Hoorn and Whitty, 2017). مقدار بهینه این رابطه از یک مقدار آستانه 66/0 (حدود 3/2) تبعیت میکند؛ بدین معنی که نسبت اهرمی با در نظر گرفتن شرایطی مانند نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، میانگین 66 درصد است که میتوان آن را بهعنوان معیاری از ساختار مالی متوازن شرکت دانست. از میان شرکتهای مورد بررسی در پژوهش حاضر، شرکت تکنوتار در سال 1394 و شرکت ماشینسازی نیرو محرکه در سال 1393، با نسبت مالکانه 85 درصد، بالاترین این نسبت را به خود اختصاص دادهاند؛ اما به دلیل اینکه برای شرکتهای کشور ایران راحتترین و ارزانترین راه تأمین مالی، تسهیلات بانکی است، این نسبت برای بیشتر شرکتهای بازار سرمایه ایران متوازن نبوده و نیز پژوهش مشابه داخلی در این حوزه انجام نگرفته است.
در رابطه 1 از آنجا که هرچه مقادیر t بزرگتر است، میزان نرخ برگشتپذیری آن شرکت کمتر است، مقادیر t محاسبهشده، در عدد منفی یک (1-) ضرب میشوند تا معیار مستقیمی از برگشتپذیری ساختار سرمایه محاسبه شود.
متغیر مستقل
روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره (SC): متغیر روابط اجتماعی براساس ادبیات قبلی شامل تعداد سالهایی که در 5 سال اخیر، رئیس یا نائبرئیس هیئتمدیره و مدیرعامل، در یک شرکت با هم همکار بودهاند (Yin, Zhang, Han, 2020) یا همدانشگاهی و همشهری بودن مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره حضور مشترک مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره در مؤسسات خیریه مشابه (Fan, 2018)، گرایش و عقاید سیاسی مشترک مدیرعامل و هیئتمدیره Zhang & et.al, 2020)) و نیز هرگونه روابط غیر خانوادگی و غیر رسمی بین افراد ناشی از شغل فعلی یا قبلی، تحصیل و فعالیتهای ورزشی تعریف میشود Krishnan& et.al, 2011))؛ اما به دلیل محدودیت در جمعآوری اطلاعات مربوط به این متغیر، از معیار اول یعنی تعداد سالهایی که در 5 سال اخیر، رئیس یا نائب رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل، در یک شرکت با هم همکار بودهاند، استفاده شده است.
متغیر تعدیلگر
هزینه بدهی (IR): هزینهای است که شرکت بابت وجوه تأمینشده ازطریق وام و تسهیلات بانکی متحمل میشود (کریمی، اماموردی و دباغی، 1392). به تبعیت از تحقیق Cai, Zhu (2020) این هزینه از تقسیم هزینه بهره سال بر کل بدهیهای پایان دوره به دست میآید.
متغیرهای کنترل
در یک پژوهش نمیتوان اثرات همه متغیرها را بر یکدیگر و بهطور همزمان بررسی و مطالعه کرد؛ بنابراین، با کنترل برخی از متغیرها اثر آنها خنثی میشود. بهمنظور حصول اطمینان از اینکه آیا بر روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته تأثیر دارد یا خیر، تأثیر متغیر کنترل، ثابت نگهداشته میشود و در شرایطی که تأثیر متغیر کنترل خنثی یا حذف میشود، تأثیر متغیر مستقل مطالعه میشود. متغیرهای کنترل پژوهش حاضر با توجه به ادبیات نظری حوزه مطالعه ساختار سرمایه که برخی از متغیرها به شکل متغیر مستقل یا تعدیلگر بر متغیر وابسته پژوهش تأثیرگذار بودهاند، انتخاب شدهاند تا تأثیر این متغیرها بر نتیجه پژوهش حاضر خنثی شود.
عدم قطعیت بنیادین (SD_CF): عدم قطعیت بنیادین یا همان ریسک جریان نقدی یکی از متغیرهای کنترل این پژوهش است که به تبعیت از پژوهشهای Hasan, Habib (2017) و Irvine, Paul and Pontif (2008) از انحراف استاندارد سهساله نسبت جریان وجه نقد عملیاتی شرکت به کل داراییهای شرکت بهعنوان شاخص عدم قطعیت بنیادین استفاده میشود.
اندازه شرکت (SIZE): ازطریق لگاریتم ارزش دفتری کل داراییها محاسبه میشود.
اهرم مالی (LEV): نشاندهنده نسبت بدهیها به مجموع ارزش بازار حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری بدهیها است ( Irvine, Paul, and Pontiff, 2008؛ (Yin, Zhang, 2020.
محدودیت مالی (WW): منابع مالی عمده به پروژههای سرمایهگذاری، مستلزم اتخاذ استراتژیهای تأمین مالی از سوی شرکتها است که بر ساختار مطلوب سرمایه مؤثر خواهد بود که این امر سادهای نیست و شرکتها با منابع مالی محدود مواجه بودهاند و دارای محدودیتهایی هستند (کاشانیپور و همکاران، 1389). Whited, Wu در سال (2006) برای اندازهگیری محدودیت در تأمین مالی شاخصی را مطرح کردند که ابراهیمی کردلر و همکاران (1387) آن را با شرایط بازار ایران بومیسازی کردند:
رابطه (3) |
WW= 80. 04 – 5. 182 CFO – 0. 106 Div + 5. 112 Lev – 0. 662 Log TA |
که در رابطه فوق:
Div: سود تقسیمی بر داراییها
Lev: نسبت بدهی بر داراییها
CFO: جریان نقد حاصل از عملیات بر داراییها
LogA: لگاریتم طبیعی کل داراییها
فرصتهای رشد (Q): از شاخص کیوتوبین که برای محاسبه این شاخص طبق نظر Collins, Kothari (1989) و طبق پژوهش دارابی و داوودخانی (1394) از جمع ارزش بازار سرمایه شرکت در پایان دوره و ارزش دفتری بدهیها بر ارزش دفتری کل داراییها استفاده میشود.
سن شرکت (AGE): از تفاوت سال تأسیس و سال مورد بررسی به دست میآید. Kieschnick, Moussawi (2018)، فتاحی نافچی و خواجهوند کاجی (1397) بیان کردند میتوان سن شرکت را بهعنوان زمان بین تأسیس اولیه یک شرکت و زمان حال شرکت (برحسب سال) اندازهگیری کرد.
مخارج سرمایهای (CAPEX): مخارج سرمایهای، مخارجی هستند که برای حفظ یا افزایش تولید و خدمات و تداوم آن انجام میگیرد و در آینده برای شرکت سودآور است (فخاری و رجببیگی، 1394). از تغییرات داراییهای ثابت مشهود بهعلاوه هزینه استهلاک به دست میآید (Ullah and et.al, 2021) که برای استانداردسازی این دادهها بر میانگین سرمایه حقوق صاحبان سهام تقسیم میشود.
یافتههای پژوهش
آمار توصیفی
نگاره (1)؛ آمار توصیفی متغیرهای مورد آزمون در فاصله زمانی سالهای 1390- 1399 نشان میدهد. نتایج جدول نشان میدهند متغیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره برابر با تعداد سالهای همکاری رئیس یا نائبرئیس هیئتمدیره و مدیرعامل، در یک شرکت است و دارای مقدار میانگین (95/4) سال و میانه (4) سال که کمترین و بیشترین مقدار این متغیر بهترتیب برابر (2) و (13) سال است.
نگاره 1: امار توصیفی متغیرهای وابسته و مستقل
Table 1: Descriptive statistics of dependent and independent variables
متغیر |
نماد |
میانگین |
میانه |
کمترین |
بیشترین |
انحراف معیار |
برگشتپذیری ساختار سرمایه |
CR |
135/2- |
849/1- |
863/13- |
830/9 |
751/2 |
روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره |
SC |
957/4 |
4 |
2 |
13 |
276/2 |
منبع: یافتههای پژوهش
در نگاره 1، میانگین اهرم مالی نشان میدهد حدود 37 درصد داراییهای شرکتهای نمونه ازطریق بدهی، تأمین مالی شده است. همچنین، نکته شایان توجه دیگر در نگاره (1)، میانگین فرصتهای رشد است که ازطریق شاخص کیوتوبین به دست میآید. با توجه به اینکه میانگین این متغیر بزرگتر از عدد یک است، ارزش بازار حقوق صاحبان سهام اغلب شرکتهای نمونه، بیشتر از ارزش دفتری آنها است. کمترین مقدار مخارج سرمایهای 549/0- است که مربوط به داده شرکت لعابیران برای سال 1390 است؛ یعنی در این شرکت، داراییهای ثابت مشهود انتهای دوره نسبت به ابتدای دوره کاهش یافتهاند که نشان از فروش یا واگذاری این داراییها است.
نگاره 2؛ آمار توصیفی متغیرهای تعدیلگر و کنترل
Table 2. Descriptive statistics of moderator and control variables
متغیر |
نماد |
میانگین |
میانه |
کمترین |
بیشترین |
انحراف معیار |
عدم قطعیت بنیادین |
SD_CF |
052/0 |
040./0 |
001/0 |
270/0 |
043/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
351/6 |
258/6 |
496/4 |
772/8 |
721/0 |
اهرم مالی |
LEV |
373/0 |
354/0 |
002/0 |
959/0 |
240/0 |
محدودیت مالی |
WW |
440/78 |
261/78 |
713/72 |
599/110 |
156/3 |
فرصتهای رشد |
Q |
366/2 |
632/1 |
088/0 |
891/8 |
850/1 |
سن شرکت |
AGE |
920/38 |
500/39 |
9 |
69 |
349/12 |
مخارج سرمایهای |
CAPEX |
478/0 |
198/0 |
549/0- |
381/4 |
812/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
آمار استنباطی
پیش از برازش نهایی مدل باید از نوع روش تخمین (روش دادههای تلفیقی یا پانل) و نوع الگوی تخمین (اثرات ثابت یا تصادفی) اطمینان حاصل شود؛ از این رو، برای انتخاب نوع روش تخمین از آزمون Fلیمر و برای تعیین نوع الگو از آزمون هاسمن استفاده شده است. فرض صفر در این آزمون نیز مبنیبر تصادفیبودن رد میشود و فرض آثار ثابت پذیرفته میشود. نتایج آزمون افلیمر و هاسمن در نگاره (4) مشاهده میشوند. نتیجه آزمون افلیمر نشان میدهد احتمال بهدستآمده برای آماره افلیمر در هر دو مدل پژوهش کمتر از 5 درصد است؛ بنابراین، برای آزمون این فرضیهها، دادهها در تمام مدلها بهصورت تابلویی استفاده میشوند. طبق نتایج حاصل از آزمون هاسمن برای مدلهای پژوهش، باید از روش اثرات ثابت استفاده شود.
نگاره 3. نتایج آزمون افلیمر و هاسمن
Table 3. The results of the F-Limer and Hausman test
مدل |
آماره افلیمر |
معناداری آماره افلیمر |
نتیجه |
آماره هاسمن |
معناداری آماره هاسمن |
نتیجه |
مدل اول |
833/2 |
000/0 |
تابلویی |
066/18 |
000/0 |
اثرات ثابت |
مدل دوم |
827/2 |
000/0 |
تابلویی |
261/16 |
000/0 |
اثرات ثابت |
منبع: یافتههای پژوهش
نتایج آزمون بروش پاگان برای بررسی فرض ناهمسانی واریانس در اجزای اخلال مدل نیز حاکی از وجود ناهمسانی واریانس بودهاند که برای رفع این مشکل، از روش حداقل مربعات تعمیمیافته برای برآورد مدلها استفاده شده است. همچنین، برای اطمینان از نبود مشکل همخطی بین متغیرهای توضیحی، آزمون همخطی با استفاده از عامل تورم واریانس (VIF) بررسی شد که با توجه به آنکه مقادیر این آماره برای متغیرهای توضیحی کمتر از 10 است، همخطی بین آنها وجود ندارد. درنهایت، برای آزمون وجود خودهمبستگی از آزمون ولدریج استفاده میشود که به علت دردسترس نبودن این آزمون در مدلهای پانل دیتا در نرمافزار Eviews برای اجرای آزمون مذکو از نرمافزار STATA استفاده میشود. با توجه به نگاره (4)، بررسی نتایج آزمون خودهمبستگی حاکی از سطح معنیداری کمتر از 1 درصد است. بر این اساس فرضیه صفر مبنی بر نبود وجود همبستگی رد میشود؛ بنابراین، شکل خودهمبستگی در مدل مشهود است.
نگاره 4. نتایج آزمون خودهمبستگی
Table 4. Autocorrelation test results
آماره |
مقدار |
p-value |
نتیجه |
آزمون ولدریج فرضیه اول |
202/10 |
001/0 |
خودهمبستگی دارد |
آزمون ولدریج فرضیه دوم |
912/9 |
002/0 |
خودهمبستگی دارد |
آزمون فرضیههای پژوهش
با توجه به اینکه در صورت وجود ناهمسانی واریانس در مدلهای پانل دیتا، برآوردهای OLSناکارا است، در این شرایط از برآورد مدل به روش حداقل مربعات تعمیمیافته (GLS) استفاده شده است. همچنین، به علت وجود خودهمبستگی، برای آزمون نهایی مدل رگرسیون ازطریق روش اثرات ثابت، ازمتغیرهای کمکی (AR) استفاده شد.
آزمون فرضیه اول پژوهش
تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه در این فرضیه آزمون شده است که نتایج آزمون این فرضیه در نگاره (5) نشان داده شدهاند.
مدل رگرسیونی فرضیه اول به شرح زیر است:
CRit = b0 + b1SCit + b2SD_CFit + b3WWit + b4SIZEit + b5LEVit + b6Qit + b7AGEit + b8CAPEXit + eit
نگاره 5. نتایج آزمون فرضیه اول
Table 5. Results of the first hypothesis test
متغیر |
نماد |
ضریب |
انحراف معیار |
آماره تی |
معناداری |
مقدار ثابت |
b0 |
903/2 |
667/1 |
741/1 |
082/0 |
روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره |
SC |
037/0- |
015/0 |
437/2- |
015/0 |
عدم قطعیت بنیادین |
SD_CF |
201/0 |
759/0 |
265/0 |
790/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
398/0- |
164/0 |
427/2- |
015/0 |
اهرم مالی |
LEV |
502/0- |
341/0 |
470/1- |
141/0 |
محدودیت مالی |
WW |
049/0- |
020/0 |
418/2- |
015/0 |
فرصتهای رشد |
Q |
020/0 |
012/0 |
582/1 |
114/0 |
سن شرکت |
AGE |
145/0 |
027/0 |
346/5 |
000/0 |
مخارج سرمایهای |
CAPEX |
221/0 |
038/0 |
815/5 |
000/0 |
آماره اف فیشر |
518/17 |
||||
معناداری آماره اف فیشر |
000/0 |
||||
ضریب تعیین تعدیلشده |
722/0 |
||||
آماره دوربین واتسون |
839/1 |
منبع: یافتههای پژوهش
طبق نتایج نگاره (5)، اماره اففیشر بیانکنندۀ معناداری کلی مدل رگرسیونی برازششده در سطح خطای 5 درصد است. مقدار آماره دوربین - واتسن نیز حکایت از نبود مشکل خودهمبستگی در میان جمله پسماند دارد. با توجه به ضریب تعیین این مدل میتوان حدود 72 درصد از تغییرات متغیر وابسته را ازطریق متغیرهای مستقل و کنترلی توضیح داد. همچنین، با توجه به نگاره (5) بین روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و برگشتپذیری ساختار سرمایه، در سطح اطمینان 95 درصد رابطه منفی و معناداری وجود دارد؛ بنابراین، فرضیه صفر آماری، رد و فرضیه اول پژوهش تأیید میشود. نتایج مرتبط با متغیرهای کنترلی نیز نشان میدهند بین اندازه شرکت و محدودیت مالی با برگشتپذیری ساختار سرمایه، در سطح اطمینان 95 درصد رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بین سن شرکت و مخارج سرمایهای با برگشتپذیری ساختار سرمایه، در سطح اطمینان 95 درصد رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
آزمون فرضیه دوم پژوهش
تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه با متغیر تعدیلگر هزینه بدهی در این فرضیه آزمون شده است که نتایج آزمون این فرضیه در نگاره (6) نشان داده شدهاند.
مدل رگرسیونی فرضیه دوم به شرح زیر است:
CRit= b0 + b1SCit + b2IRit + b3SCit* IRit + b4SD_CFit + b5WWit + b6SIZEit + b7Levit + b8Qit + b9AGEit + b10CAPEXit + eit
نگاره 6. نتایج آزمون فرضیه دوم
Table 6. The results of the second hypothesis test
متغیر |
نماد |
ضریب |
انحراف معیار |
آماره تی |
معناداری |
مقدار ثابت |
b0 |
250/3 |
613/1 |
014/2 |
044/0 |
روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره |
SC |
033/0- |
015/0 |
188/2- |
029/0 |
هزینه بدهی |
IR |
767/2- |
029/1 |
687/2- |
007/0 |
اثر تعاملی |
SC*IR |
672/0- |
296/0 |
268/2- |
023/0 |
عدم قطعیت بنیادین |
SD_CF |
232/0 |
762/0 |
304/0 |
760/0 |
اندازه شرکت |
SIZE |
370/0- |
166/0 |
224/2- |
026/0 |
اهرم مالی |
LEV |
446/0- |
343/0 |
297/1- |
194/0 |
محدودیت مالی |
WW |
048/0- |
020/0 |
424/2- |
015/0 |
فرصتهای رشد |
Q |
019/0 |
012/0 |
566/1 |
117/0 |
سن شرکت |
AGE |
133/0 |
026/0 |
998/4 |
000/0 |
مخارج سرمایهای |
CAPEX |
210/0 |
037/0 |
623/5 |
000/0 |
آماره اف فیشر |
850/16 |
||||
معناداری آماره اف فیشر |
000/0 |
||||
ضریب تعیین تعدیلشده |
715/0 |
||||
آماره دوربین واتسون |
852/1 |
منبع: یافتههای پژوهش
طبق نتایج نگاره (6)، ملاحظه آماره اففیشر در این نگاره، بیانکنندۀ معناداری کلی مدل رگرسیونی برازششده در سطح خطای 5 درصد است. مقدار آماره دوربین - واتسن نیز حکایت از نبود مشکل خودهمبستگی در میان جمله پسماند دارد. با توجه به ضریب تعیین این مدل میتوان حدود 71 درصد از تغییرات متغیر وابسته را ازطریق متغیرهای مستقل و کنترلی توضیح داد. همچنین، با توجه به نگاره (6) و معناداری متغیر اثر تعاملی و از آنجایی که علامت متغیر اثر تعاملی با متغیر مستقل روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره مشابه است، فرضیه صفر آماری مدل دوم، رد و فرضیه دوم پژوهش تأیید میشود و میتوان گفت هزینه بدهی، تأثیر منفی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری سرمایه را تشدید میکند.
بحث و نتیجهگیری
با توجه به هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و برگشتپذیری ساختار سرمایه با نقش تعدیلی هزینه بدهی براساس نظریه نمایندگی، یافتههای پژوهش حاکی از آن بود که بین روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره و برگشتپذیری ساختار سرمایه رابطه منفی و معناداری وجود دارد؛ بدین معنا که با کاهش روابط غیررسمی موجود بین مدیرعامل و هیئتمدیره، افزایش برگشتپذیری سرمایه اتفاق میافتد. این یافته مطابق با پیشبینی وجود عدم تقارن اطلاعاتی بهوجودآمده براساس نظریه نمایندگی بین مدیران و سهامدارن است. مدیران از سرمایهگذاری مطلوب مطلعاند؛ در حالی که سهامدارن از این فرصتها اطلاع کافی ندارند؛ بنابراین، مدیران از عدم تقارن اطلاعاتی بهوجودآمده برای دنبالکردن منافع شخصی خود استفاده میکنند و در پروژههایی سرمایهگذاری میکنند که برگشتپذیری کمتری دارند. نتایج این فرضیه با مطالعه اول و دوم Bhuyan (2020) مطابقت دارند که بیان کرد ارتباطات مدیرعامل با هیئتمدیره تأثیر منفی بر نظارت هیئتمدیره و تأثیر مثبت بر مشاوره هیئتمدیره و ارزشگذاری شرکت دارد و در مطالعه دوم، تأثیر ارتباطات مدیرعامل و هیئتمدیره را بر هزینه سرمایه سهام بررسی کرد. شواهد بررسیهای او نشان دادند روابط مدیرعامل با هیئتمدیره اثر منفی و ازنظر آماری اثر معنیداری بر هزینه سرمایه سهام دارد؛ اما یافتههای پژوهش حاضر با یافتههای مقاله سوم Bhuyan (2020) مغایرت دارد که بیان کردند شرکتهایی با ارتباطات اجتماعی با هیئتمدیره، ثروت سهامداران را در معاملات ادغام فرامرزی به حداکثر میرسانند. همچنین، یافتههای این پژوهش با پژوهشZhang (2020) مطابقت دارند که بیان کرد روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره باعث افزایش هزینههای نمایندگی میشود و با افزایش نظارت سهامداران اثر این روابط کمتر میشود. مطابق با استدلالهای آنها، چنین روابطی هزینههای نمایندگی را افزایش میدهند و این رابطه زمانی تضعیف میشود که شرکتها نظارت قوی توسط سهامداران داشته باشند و منافع مدیران یا ناظران با ارزش شرکت همسو باشد. این مدیران، زمانی که با نظارت سهامداران یا سرپرستان مواجه میشوند، یا زمانی که منافع آنها با ارزش شرکت همسو میشود، به احتمال زیاد اقتصادی عمل میکنند.
از دیگر یافتههای پژوهش حاضر این است که هزینه بدهی اثر تعدیلی بر تأثیر منفی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری سرمایه دارد و باعث تشدید تأثیر منفی این دو متغیر میشود؛ بدین معنا که افزایش نرخ وامهای شرکت باعث تأثیر منفی بیشتر روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه میشود. یکی از دلایل افزایش وام و استقراض شرکت، طبق تئوری علامتدهی به دلیل خوب جلوه دادن اوضاع بد شرکت و پرداخت سود سهام به سهامداران و جذب بیشتر سرمایهگذاران است که طبق یافتههای پژوهش با وجود روابط بین مدیرعامل و هیئتمدیره، تأثیر هزینه بدهی بالا بر دوره زمانی برگشتپذیری ساختار سرمایه افزوده میشود و بر زمان برگشت ساختار سرمایه به وضعیت اولیه اضافه میشود. نتایج آزمون این فرضیه، با پژوهش Manso (2008) مطابقت دارد که بیان کرد تأمین مالی بدهی بر تصمیمهای سرمایهگذاری تأثیر میگذارد و ناکارآمدی درخور توجهی ایجاد میکند. مطابق با پیشبینی نظریه نمایندگی، در شرکتهای با هزینه بدهی بالا، هزینههای تأمین مالی، بیشتر از سایر شرکتها است و مدیران در این شرکتها تمایل بیشتری برای فعالیتهای با دیدگاه کوتاهمدت و منافع شخصی دارند که این تمایل بر تصمیمگیری دربارۀ فعالیتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است و باعث میشود این مدیران با افق کوتاهمدتی که دارند، برگشتپذیری سرمایه را کمتر در نظر بگیرند و منجر به نرخ پایین برگشتپذیری سرمایه شوند؛ بنابراین، در شرکتهایی با هزینه بدهی بالا تأثیر منفی روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره بر برگشتپذیری ساختار سرمایه، بیشتر از سایر شرکتها است. همچنین، نتایج پژوهش حاضر با یافتههای پژوهش رضایی و افروزی (1394) مطابقت دارد. آنها نشان دادند بین هزینه بدهی و ارتباطات سیاسی شرکتها رابطه منفی و معناداری وجود دارد. درضمن، هزینه بدهی در شرکتهای دارای ارتباطات سیاسی تحت تأثیر نقش دوگانه مدیرعامل قرار نگرفت؛ در حالی که هزینه بدهی در شرکتهای دارای ارتباطات سیاسی تحت تأثیر استقلال اعضای هیئتمدیره بهصورت منفی و معنادار قرار گرفت. همچنین، با پژوهش Thakolwiroj, Sithipolvanichgul(2021) مطابقت دارد که به بررسی متغیرهای اندازه هیئتمدیره، مدیران خارجی، مالکیت مدیریتی، دوگانگی مدیرعامل، فراوانی جلسات هیئتمدیره، تجربه هیئتمدیره و جنسیت بر ساختار سرمایه پرداختند. آنها نشان دادند هرچه مدیران مستقلتر باشند، هزینه تأمین مالی بدهی کمتر است؛ زیرا آنها تیم مدیریت را با دقت بیشتری نسبت به مدیرانی که استقلال کمتری دارند، دربارۀ تأمین مالی بدهی کنترل میکنند. علاوه بر این، نتایج نشان میدهند هرچه درصد مالکیت مدیریتی بالاتر باشد، سطح اهرم و تأمین مالی بدهی بالاتر است؛ در حالی که اندازه هیئتمدیره و جلسات هیئتمدیره رابطه منفی با ساختار سرمایه دارند. یافتههای این مطالعه نشان میدهند وجود حاکمیت شرکتی مناسب به مکانیسمهای تأمین مالی بهتر منجر میشود؛ زیرا تضمین میکند شرکت در موقعیت بهتری برای کسب منابع مالی خارجی قرار دارد.
پیشنهادهای پژوهش
با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیهها، از آنجا که روابط بین تأمینکننده و مشتری روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره عامل کاهنده برگشتپذیری ساختار سرمایه است، پیشنهادات زیر مطابق با دستاوردهای پژوهش ارائه میشوند:
1- دستاوردها، اهمیت و نقش نظارت بیشتر سهامداران و کاهش روابط رسمی و غیررسمی بین مدیرعامل و هیئتمدیره برای کارآمدبودن هرچه بیشتر سرمایهگذاری و درنتیجه، افزایش برگشتپذیری ساختار سرمایه را نشان میدهند. با توجه به اهمیت نسبتهای سودآوری، لزوم توجه به منابع حاضر برای شرکت، کارایی این منابع باید بیش از پیش مدنظر سهامداران و سرمایهگذاران قرار بگیرد. نرخ بازگشت سرمایه، ارزشآفرینی از محل داراییهای شرکت اعم از داراییهای مولد یا غیر مولد نیز، قادر خواهد بود چشماندازی از برنامههای میانمدت و بلندمدت شرکت را برای اعتباردهندگان ترسیم کند.
2- همچنین، تصمیمگیری دربارۀ تأمین مالی شرکت با توجه به یافتههای این پژوهش بر برگشتپذیری ساختار سرمایه به وضعیت اولیه خود اثرگذار است و برای تهیه سرمایه بهمنظور سرمایهگذاریها، مدیریت شرکت در راستای تعیین منـابعمالی مناسب باید هزینه منابع متعدد تأمینمالی را مشخص کند و آثاری که ایـن منـابع مـالی میتواند بر برگشتپذیری ساختار سرمایه در یک بازه زمانی مشخص بر جای بگذارد، تعیین کند.
3- با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، به سرمایهگذاران و تحلیلگران و بهویژه اعتباردهندگان مالی پیشنهاد میشود در هنگام خرید سهام، تجزیهوتحلیل صورتهای مالی یا ارزیابی عملکرد شرکتها به شاخص برگشتپذیری ساختار سرمایه آنها توجه ویژه کنند.
4- با در نظر گرفتن جایگاه ساختار سرمایه شرکتها در سازمانها پیشنهاد میشود مدیریت فناوری بورس تهران گزینهای را در این خصوص تدوین کند که همه شرکتها آن را به کار ببرند. همچنین، نظارت و حصول اطمینان از اجرای صحیح قوانین مربوط به آن است.
5- به پژوهشگران آتی پیشنهاد میشود از آنجایی که شاخصهای مختلفی برای متغیرهای روابط روابط اجتماعی مدیرعامل و هیئتمدیره وجود دارد، میتوانند با جستجوی مطالعات جدید و نظر خبرگان و انجام پژوهش کیفی به معیارهای قابل اندازهگیری دیگری دست یابند و تأثیر آنها را بر برگشتپذیری ساختار سرمایه بسنجند.
6- در این پژوهش، الگوی برآوردشده بهصورت یکجا برای کلیه صنایع به کار گرفته شد. بر همین اساس، پیشنهاد میشود در مطالعات آینده، الگوی پژوهش برای صنایع مختلف به تفکیک برآورد شود.
محدودیتهای پژوهش
محدودیتهایی در تعمیم نتایج حاصل از این پژوهش وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند:
2. با توجه به انتخاب نمونه آماری از بین شرکتهای فعال بورسی و عدم دسترسی به اطلاعات شرکتهای غیر بورسی و نیز کوچکبودن نمونه آماری به دلیل ارائه ناقص اطلاعات در صورتهای مالی شرکتهای بورسی و حضور متغیرهایی که کنترل آنها دور از دسترس محقق است، در تعمیم یافتهها به جامعه آماری و استفاده از نتایج باید با احتیاط رفتار شود.
1 :Speculation motiveیعنی پولی که نگهداری میشود تا در شرایط مناسبتر تبدیل به سایر داراییها (مانند اوراق سهام و قرضه، مسکن، طلا، ارز و غیره) شود. درواقع پول نگهداریشده برای انگیزه سفتهبازی همان پول راکد است که فرد برای نیاز مبادلاتی یا احتیاطی نگهداری نکرده است؛ بلکه صرفاً برای پرهیز از زیان سایر داراییها است که عامل نگهداری این بخش از پول شده است.