Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Professor of Accounting, Faculty of Administrative Sciences and Economics, University of Isfahan, Isfahan, Iran.
2 Assistant Professor of Accounting Faculty of Administrative Sciences and Economics University of Isfahan, Isfahan, Iran.
3 Master of Accounting, Faculty of Administrative Sciences and Economics University of Isfahan, Isfahan, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
در سالهای اخیر، پژوهشگران توجه بسیاری به احساسات سرمایهگذاران کردهاند. احساسات، تورشی در رفتار سرمایهگذاران تلقی میشود که به علت فقدان عنصر منطق در آن، ممکن است در معرض اقدامات فرصتطلبانه مدیران قرار بگیرد. زمانی که احساسات سرمایهگذاران افزایش مییابد، آنها نسبت به صورتهای مالی و اطلاعات بنیادی شرکتها توجه چندانی ندارند و تحت تأثیر اخبار و اطلاعات مبالغهآمیز و گاهی غیر واقعی منتشرشده در رسانهها و مطبوعات هستند (Baker & Wurgler, 2006, 2007). این شرایط میتواند این انگیزه را در مدیران ایجاد کند که از وضعیت موجود به نفع خود استفاده کنند؛ بنابراین، ممکن است مدیران برای تأثیرگذاری بر بازار، اقدام به انتشار اطلاعاتی کنند که آیندهای رو به رشد و درخشان از شرکت را برای سرمایهگذاران ترسیم کند؛ اما چنانچه تصویر ساختهشده برای سرمایهگذاران با واقعیتهای شرکت سازگار نباشد، ممکن است احتمال تحریف صورتهای مالی افزایش مییابد (Cao & Narayanamoorthy, 2011)؛ اما مدیران، تنها بازیگر موقعیت مذکور نیستند. حسابرسان که مسئولیت اعتباردهی به صورتهای مالی را بر عهده دارند نیز با احساسات سرمایهگذاران مواجه میشوند. ممکن است بیتوجهی سرمایهگذاران به صورتهای مالی به علت افزایش احساسات، باعث شود حسابرسان، ریسک قضایی کمتری (بیشتری) احساس کنند و این موضوع میتواند خود را در عمل بهصورت کاهش (افزایش) محافظهکاری حسابرسان با تلاش کمتر (بیشتر) برای کسب شواهد حسابرسی کافی و مناسب و بنابراین، تحمیل حقالزحمه کمتر (بیشتر) به صاحبکار یا سختگیری کمتر (بیشتر) برای صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت نشان دهد (Li, 2009). در همین راستا این پژوهش درصدد بررسی تأثیر احساسات سرمایهگذاران بر احتمال تحریف صورتهای مالی و محافظهکاری حسابرسان است.
پژوهشهای مختلفی به بررسی احساسات سرمایهگذاران پرداختهاند (حاجیاننژاد و همکاران، 1401). احساسات منفی سرمایهگذاران کاهش همزمان در بازده سهام و خوشبینی آنها افزایش همزمان در بازده سهام را به همراه دارد (Chan & Fong, 2004) که درنهایت موجب قیمتگذاری نادرست میشود (Bergman & Roychowdhury, 2008). در همین راستا اسدی و مرشدی (1398) نشان دادند احساسات سرمایهگذاران بر خطر سقوط قیمت سهام تأثیر مثبت و معناداری دارد. حتی بیکر و همکاران (2012) دریافتند احساسات سرمایهگذاران میتواند به عنوان مکانیزمی برای انتقال جریان سرمایه بین بازارهای مختلف عمل کند. مدیران و تحلیلگران در برابر احساسات سرمایهگذاران از خود واکنش نشان میدهند. با افزایش احساسات سرمایهگذاران برآورد خوشبینانه تحلیلگران از سود در افق بلندمدت افزایش مییابد (Bergman & Roychowdhury, 2008)، احتمال ارائه سودهای پیشبینیشده توسط مدیران و بهطور خاص پیشبینیهایی که از سودهای مبتنی بر اصول پذیرفتهشده حسابداری بیشتر است و احتمال ارائه برجستهتر آنها در بیانیههای مطبوعاتی اقتصادی افزایش مییابد (Brown et al., 2012). در چنین شرایطی و با توجه به انگیزههای فرصتطلبانه مدیران، به نظر میرسد مدیران دارای انگیزه برای تحریف صورتهای مالی باشند.
همچنین، حسابرسان نیز با خدمات اعتباردهی خود نقش مهمی در بازار سرمایه دارند. باوجود بررسی پژوهشهای قبلی دربارۀ رفتار حسابرسان در واکنش به ریسک قضایی ازطریق افزایش حقالزحمه یا میزان محافظهکاری اعمالشده در گزارش حسابرسی، هیچکدام به این موضوع نپرداختهاند که در برابر احساسات سرمایهگذاران و با وجود رفتارهای فرصتطلبانه مدیران و افزایش ریسک گزارشگری نادرست، رفتار آنها از منظر تغییر در حقالزحمه حسابرسی و افزایش میزان محافظهکاری اعمالشده در گزارش حسابرسی چگونه خواهد بود. به نظر میرسد اگر در دورههایی که احساسات سرمایهگذاران افزایش مییابد حسابرسان به دلیل افزایش احتمال عدم موفقیت حسابرسی، ریسک قضایی بالایی درک کنند، این انگیزه را دارند که با پایینآوردن آستانه خود برای صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت و افزایش حقالزحمه حسابرسی، محافظهکاری خود را افزایش دهند و در راستای انگیزه حفظ شهرت خود گام بردارند (Chaney & Philipich, 2002) و اگر به دلیل بیتوجهی سرمایهگذاران به صورتهای مالی (Ali & Gurun, 2009)، ریسک قضایی کمتری درک کنند، دارای این انگیزهاند که با بالابردن آستانه خود برای صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت و کاهش حقالزحمه حسابرسی، محافظهکاری خود را کاهش دهند و در راستای انگیزه حفظ و بهبود رابطه با صاحبکار گام بردارند؛ بنابراین، به نظر میرسد حسابرسان در دورههایی که احساسات سرمایهگذاران افزایش مییابد، رویکرد محافظهکارانهتری را با تعدیل گزارشهای حسابرسی و با افزایش حقالزحمه حسابرسی دنبال کنند.
بازار سرمایه در برهههایی از زمان متأثر از احساسات سرمایهگذاران بوده که بهتبع نوساناتی غیرمنطقی را تجربه کرده است؛ بنابراین، مطالعه و پژوهش در زمینه احساسات سرمایهگذاران بسیار حائز اهمیت است. باوجود پژوهشهای تجربی گوناگونی که به ابعاد مختلفی از احساسات سرمایهگذاران پرداختهاند، در بستر بازار سرمایه ایران، به تأثیر احساسات سرمایهگذاران بر رفتار مدیران و حسابرسان پرداخته نشده است. بر همین اساس، پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا احساسات سرمایهگذاران بر احتمال تحریف صورتهای مالی و محافظهکاری حسابرسان تأثیر دارد.
مبانی نظری و بسط فرضیهها
الف) احساسات سرمایهگذاران و نقش آن در تصمیمگیری:
احساسات سرمایهگذاران را میتوان خوشبینی و بدبینی افراطی دانست که با واقعیتهای موجود سازگاری ندارد، با مدلهای منطقی و کلاسیک ریسک و بازده توضیح داده نمیشود و درنهایت منجر به انحراف از ارزشهای بنیادی و قیمتگذاری نادرست میشود (De Long et al., 1990; Chan & Fong, 2004; Baker & Wurgler, 2006, 2007). بهطور سنتی و در نظریههای کلاسیک مالی نقشی برای احساسات سرمایهگذاران در تأثیرگذاری بر بازار سرمایه در نظر گرفته نمیشده است؛ چون عقیده بر این بود که یا احساسات سرمایهگذاران مختلف پراکنده است و اثر همدیگر را خنثی میکند، یعنی احساسات سرمایهگذاران نمیتواند هماهنگ شود؛ به گونهای که یک موج احساسی را شکل دهد و بازار سهام را بهصورت سیستماتیک تحت تأثیر قرار دهد یا اگر احساسات بتواند بازار سهام را بهصورت سیستماتیک تحت تأثیر قرار دهد، قیمتگذاری نادرست توسط آربیتراژگرهای منطقی اصلاح خواهد شد (Changsheng & Yongfeng, 2012)؛ اما بیکر و ورگلر (2007) بیان میکنند بر خلاف دهههای گذشته، در بازارهای امروز دیگر موضوع تأثیرگذاری یا عدم تأثیرگذاری احساسات بر بازار سرمایه مطرح نیست (یعنی بسیار مشاهده شده است)؛ بلکه موضوع اصلی نحوه اندازهگیری احساسات و بررسی تأثیرات آن بر بازار سرمایه است.
با انتشار اخبار خوشبینانه دربارۀ عملکرد آتی یک شرکت یا اقتصاد یک منطقه، احساسات و به دنبال آن ریسکپذیری سرمایهگذاران افزایش مییابد (Bandopadhyaya & Jones, 2006). با افزایش احساسات سرمایهگذاران حجم معاملات در بازار سرمایه افزایش مییابد (اصغری و همکاران، 1399) و معاملهگران نوفه بهطور معناداری فعالتر میشوند (Antoniou et al., 2016)؛ درنتیجه، فشار سمت تقاضا بهشدت افزایش مییابد (Chan & Fong, 2004) و به دنبال آن قیمتها و بازده سهام افزایش پیدا خواهد کرد (Yang & Zhou, 2015; Mian & Sankaraguruswamy, 2012 ). در همین راستا شواهد بهدستآمده نشان میدهند احساسات سرمایهگذاران تأثیر مستقیمی بر بازده تعدیلشده براساس ریسک و بازده مازاد سهام (مهرانی و معدنچی زاج، 1397) دارد. از آنجا که سفتهبازان خوشبین تحت تأثیر عملکرد اخیر بازارند، افزایش بازده سهام بهنوبۀخود احساسات سرمایهگذاران را افزایش میدهد (Brown et al., 2012).
اگر براساس فرضیه بازار کارای سرمایه بیان شود که قیمتها در بازار کارا باید منعکسکننده تمام اطلاعات موجود باشد، پس براساس شواهد تجربی بهدستآمده ادعا میشود که افزایش قیمتها به دلیل افزایش احساسات سرمایهگذاران میتواند کارایی بازار سرمایه را مخدوش کند (Mian, & Sankaraguruswamy, 2012; Hengelbrock et al., 2013). چون در این حالت، قیمتها به جای در بر گرفتن اطلاعات مربوط به عملکرد شرکت، به دلیل یک عامل غیرمنطقی متورم شدهاند که ربطی به عوامل بنیادی ندارد (Changsheng & Yongfeng, 2012). قرارگرفتن در مقابل موج احساسی برای اصلاح روند نادرست، ممکن است به قدری برای آربیتراژورهای منطقی، ریسکی و پر هزینه باشد که تمایلی برای انجام فروش کوتاهمدت یا استقراضی نداشته باشند و بر این اساس، میتوان بیان کرد افزایش احساسات سرمایهگذاران موجب قیمتگذاری نادرست خواهد شد (Hengelbrock et al., 2013; Bernile & Lyandres, 2011). با تدوام این قیمتگذاری نادرست، احتمال وقوع بحران مالی افزایش مییابد؛ اما سرانجام این حباب، تخلیه و قیمتها اصلاح خواهد شد و به این ترتیب، سهامهایی که بیش از حد ارزشگذاری شدهاند، روندی نزولی را طی خواهند کرد (Lemmon & Portniaguina, 2006; Chan & Fong, 2004).
ب) مبانی تأثیر احساسات سرمایهگذاران بر انگیزههای فرصتطلبانه مدیران:
مبانی نظری نشان میدهد مدیران با در نظر گرفتن احساسات سرمایهگذاران، رفتار خود را تنظیم میکنند. در این راستا مدیریت سودهای پیشبینیشده ازجمله مواردی است که توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است؛ برای مثال، برگمن و رویچودری (2008) به این نتیجه رسیدند که سرمایهگذاران بدبین ممکن است سهام شرکت را کمتر از حد ارزشگذاری کنند. در این شرایط، مدیران این استراتژی را انتخاب میکنند که با انتشار سودهای پیشبینیشدهای که مدیریت شدهاند، این بدبینی را تبدیل به خوشبینی کنند. در سمت دیگر، زمانی که خوشبینی بر سرمایهگذاران حاکم است، مدیران با هدف حفظ این خوشبینی، سیاست سکوت را در پیش میگیرند و افشای داوطلبانه خود دربارۀ عملکرد آتی واحد تجاری را کاهش میدهند. بر همین اساس، برگمن و رویچودری (2008) نتیجه میگیرند سیاستهای انتخابی مدیران در افشا، در راستای حفظ ارزشگذاریهای خوشبینانه است.
با افزایش احساسات، سرمایهگذاران واکنش مثبتتری به اخبار خوب نشان میدهند؛ ولی نسبت به اخبار بد بیتوجه میشوند. همچنین، با کاهش احساسات، سرمایهگذاران واکنش منفیتری به اخبار بد نشان میدهند و نسبت به اخبار خوب بیتوجه میشوند (Li et al., 2021). علی و گورون (2009) نیز با بیان دیگری به این غفلت و بیتوجهی اشاره میکنند. آنها نشان دادند با افزایش احساسات سرمایهگذران توجه آنها به اجزای سود کمتر میشود که نتیجه آن قیمتگذاری نادرست سهام خواهد بود. اگر احساسات سرمایهگذاران سبب غفلت و بیتوجهی آنها نسبت به اطلاعات واقعی شود، شاید بتوان تصور کرد زمانی که احساسات سرمایهگذاران افزایش یابد، ریسک قضایی مدیران کاهش خواهد یافت (Brown et al., 2012). این کاهش ریسک قضایی میتواند بهنوبۀخود مدیران را برای سوءاستفاده از شرایط احساسی حاکم تحریک کند. با کاهش ریسک قضایی، احتمال انتشار اخبار بد ازطرف مدیران کاهش مییابد و این اخبار دیرتر و با دقت کمتری افشا میشود (Cao & Narayanamoorthy, 2011).
سیمپسون (2013) نیز مانند برگمن و رویچودری (2008) به تنظیم سیاستهای مدیران براساس احساسات سرمایهگذاران اعتقاد دارد. او دریافت با افزایش احساسات سرمایهگذاران، احتمال متورمکردن سود توسط مدیر افزایش مییابد و مدیران میزان اقلام تعهدی غیرعادی بیشتری را در تهیه صورتهای مالی به کار میگیرند. او اینگونه استدلال میکند که وقتی احساسات سرمایهگذاران افزایش مییابد، مدیران سعی میکنند انتظارت سرمایهگذاران خوشبین را برآورده کنند و وضعیت شرکت را به گونهای به تصویر بکشند که حداکثر جذابیت را برای آنها داشته باشد که در این راه از مدیریت سود افزایشدهنده درآمد استفاده خواهند کرد. همچنین، وقتی سرمایهگذاران بدبین هستند، مدیران رویکرد محافظهکارانهتری را انتخاب میکنند و احتمال مدیریت سود کاهندۀ درآمد افزایش مییابد. او در تشریح این نتیجه بیان میکند که سرمایهگذاران بدبین اطلاعات را با دقت بیشتری مطالعه و بررسی میکنند؛ به همین دلیل، مدیران درصددند با کاهش سود، از هزینههای بعدی ناشی از افزایش دقت و بررسی سرمایهگذاران دربارۀ اطلاعات مالی و به خطر افتادن شهرت واحد تجاری جلوگیری کنند.
بنابراین، انگیزه حفظ روند صعودی سود، ترس از واکنش شدید سرمایهگذاران در صورت شکست روند مطلوب سهام و در پی آن، ریزش قیمت سهام میتواند یک انگیزه بالقوه برای مدیران باشد تا با استفاده از رویههای فرصتطلبانه، انتظارات سرمایهگذاران را خوشبینانه نگهدارند. درمجموع براساس شواهد تجربی انتظار میرود با افزایش احساسات سرمایهگذاران، انگیزههای فرصتطلبانه، مدیران را برای سوءاستفاده از این تورش رفتاری بهمنظور کسب منافع شخصی تحریک کند. بر همین اساس، فرضیه اول پژوهش بهصورت زیر تدوین میشود:
فرضیه اول: احساسات سرمایهگذاران بر احتمال تحریف صورتهای مالی تأثیر مثبت و معنادار دارد.
ج) مبانی تأثیر احساسات سرمایهگذاران بر عملکرد حسابرسان:
حسابرسان را نیز میتوان مانند سایر افراد بهرهمند از منطق اقتصادی، بررسی کرد. بهطور شهودی افراد منطقی هنگام تصمیمگیری هزینهها و منافع تصمیم خود را با هم مقایسه میکنند و درنهایت اقدامی را انجام میدهند که منافعش بر هزینههایش فزونی داشته باشد. اگر حسابرس بخواهد با انجام رفتاری محافظهکارانه، سختگیری بیشتری در قبال صاحبکار خود داشته باشد، میتواند از این طریق در برابر دعاوی قضایی آتی برای خود مصونیتی را فراهم آورد (Li, 2009)؛ ولی هزینه آن میتواند کنارگذاشتن حسابرس توسط صاحبکار باشد. در همین راستا یافتهها نشان میدهد صاحبکارانی که از جانب حسابرسشان مجبور میشوند تا سود خود را با تجدید ارائه کاهندهدرآمد اصلاح کنند، تمایل بیشتری به برکناری حسابرسشان دارند (Thompson & McCoy, 2008). تجربه نشان میدهد آستانه تعدیل اظهارنظر حسابرسان نسبت به صاحبکارانی که اقدام به تغییر آنها کردهاند، پایینتر بوده است و صاحبکارانی که رفتار سختگیرانهای را از جانب حسابرسان خود مشاهده کردهاند، نسبت به سایر شرکتها حسابرسان خود را بیشتر تغییر دادهاند (Krishnan, 1994). کری و همکاران (2008) نیز دریافتند صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت، احتمال تغییر حسابرسان توسط صاحبکارانشان را بیشتر میکنند که این نتیجه با دیدگاه آنها مبنی بر هزینهدار بودن صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت سازگار است.
بنابراین، همانطور که مشاهده میشود افزایش میزان محافظهکاری (سختگیری بیشتر در حسابرسی) برای حسابرسان هزینهبردار است که این هزینه نیز در اینجا بهصورت از دست دادن یک صاحبکار بروز پیدا کرده است. بر این اساس، اگر حسابرسان ریسک قضایی را پایین ارزیابی کنند، به گونهای که منافع اقتصادی ازدسترفته بابت قطع همکاری با صاحبکار بر آن فزونی یابد، ممکن است در زمان ارزیابی شواهد حسابرسی و تعیین بهکارگیری صحیح فرض تداوم فعالیت توسط مدیریت، دچار تورش شوند و احتمال تداوم فعالیت را بالاتر تلقی کنند (Blay, 2005) و بدین ترتیب، رفتار مسامحهکارانهتری را از خود نشان دهند.
درمجموع، براساس یافتههای تجربی، میتوان برای رفتار حسابرسان در زمانی که احساسات سرمایهگذاران افزایش مییابد، چنین استدلال کرد که با افزایش احساسات سرمایهگذاران، اگر حسابرسان به دلیل بیتوجهی آنها نسبت به اطلاعات مالی (Ali & Gurun, 2009) ریسک قضایی کمتری را احساس کنند، انتظار میرود با بالابردن آستانه خود برای صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت و کاهش حقالزحمه حسابرسی (به دلیل کاهش حجم آزمونهای محتوا)، زمینه جلب رضایت صاحبکار خود را فراهم آورند و در جهت انگیزههای اقتصادی خود و بهطور خاص حفظ پیوند اقتصادی با صاحبکار گام بردارند. بر همین اساس، فرضیههای دوم و سوم پژوهش بهصورت زیر تدوین میشوند:
فرضیه دوم: احساسات سرمایهگذاران بر حقالزحمه حسابرسی تأثیر منفی و معنادار دارد.
فرضیه سوم: احساسات سرمایهگذاران بر احتمال صدور بند ابهام در تداوم فعالیت در گزارش حسابرسی تأثیر مثبت دارد.
روش پژوهش
الف) دوره زمانی و روش نمونهگیری: در این پژوهش بهمنظور انجام آزمونهای مدنظر، دوره زمانی پژوهش بین سالهای 1392 تا 1399 است؛ ضمن اینکه برای محاسبه برخی متغیرها، از دادههای موجود در سالهای 1391 و 1390 نیز استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه شرکتهای پذیرفتهشده در فرابورس ایران است. از آنجا که پژوهش حاضر در یک سمت درصدد بررسی محافظهکاری حسابرسان است، مطالعه این مورد در بازاری که شرکتهای حاضر در آن را اغلب شرکتهای کوچکتر و گاهی ریسکیتر تشکیل میدهد، به نظر مناسبتر میرسد. به عبارت دیگر، شرایط سختگیرانۀ حاکم برای پذیرش شرکتها در بورس اوراق بهادار و ادامه و فعالیت آنها در بازار مذکور، موجب میشود تا شرکتهای فعال در آن، نسبت به شرکتهای فرابورسی بهاصطلاح بنیادیتر به نظر برسند. بهطبع حسابرسان در شرایطی که با شرکتهای بهاصطلاح بنیادیتر یا ایمنتری روبهرو هستند، صرفنظر از گرایشهای احساسی موجود در بازار، به نظر میرسد تمایل کمتری برای انجام رفتار محافظهکارانه و بهطور خاص صدور اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت داشته باشند. دلایل مشابهی را نیز میتوان برای انگیزه تحریف صورتهای مالی توسط مدیران بیان کرد. این انگیزه در کنار مواردی همچون کمبودن تعداد پژوهشهای منحصراً انجامگرفته در فرابورس، شرایطی را فراهم کرده است تا برای دستیابی به اهداف پژوهش، فرابورس ایران گزینه مناسبی برای انجام این مطالعه تجربی به نظر برسد. از جامعه آماری مذکور (409 شرکت)، آن دسته از شرکتها که معیارهای ذیل را دارا بودند، بهعنوان نمونه آماری، انتخاب و مابقی حذف شدند: 1) طی دوره زمانی پژوهش در فرابورس ایران حضور داشته باشند؛ 2) فعالیت آنها در صنعت مالی، بانکی و واسطهگریهای مالی نباشند؛ 3) سال مالی آنها منتهی به 29 اسفند ماه باشد؛ 4) در دوره زمانی پژوهش، سال مالی خود را تغییر نداده باشند؛ 5) اطلاعات آنها دردسترس باشد. 6) وقفه معاملاتی بیش از یک سال نداشته باشند. با توجه به شرایط و محدودیتهای مذکور از بین شرکتهای پذیرفتهشده در فرابورس ایران درنهایت، نمونهای شامل 51 شرکت انتخاب شد که 408 مشاهده (سال - شرکت) را در اختیار قرار میدهد.
ب) متغیرهای پژوهش: در این پژوهش از سه دسته متغیر شامل متغیرهای مستقل، وابسته و کنترل استفاده شده است که شیوه محاسبه هر کدام در ادامه تشریح میشود.
متغیر مستقل: احساسات سرمایهگذاران (SENTIMENT). در این پژوهش به پیروی از فریرا، ماچادو و سیلوا (2021)، برای اندازهگیری متغیر احساسات سرمایهگذاران از شاخص میراندا (2018) به روش تحلیل مؤلفه اصلی (PCA) از چهار مؤلفه شامل تعداد عرضههای اولیه عمومی (NIPO)، نسبت رشد و نزول بازار سرمایه (AD)، صرف سود تقسیمی (DP) و مشارکت سرمایهگذاران حقیقی در حجم معاملات (PartIndInv) استفاده شد. نسبت رشد و نزول بازار بهصورت تعداد نمادهای مثبت، تقسیم بر تعداد نمادهای منفی محاسبه شد. صرف سود تقسیمی بهصورت تفاوت لگاریتمی متوسط نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری شرکتهایی که سود نقدی پرداخت کردهاند و شرکتهایی که سود نقدی پرداخت نکردهاند، محاسبه شد (Baker & Wurgler, 2007) و درنهایت، مشارکت سرمایهگذاران حقیقی در حجم معاملات نیز بهصورت حاصل تقسیم حجم معاملات سرمایهگذاران حقیقی بر حجم کل معاملات محاسبه شد. شایان ذکر است قبل از محاسبه شاخص احساسات سرمایهگذاران به روش تحلیل مؤلفه اصلی، لازم است هریک از متغیرهای اصلی از سایر تأثیرات احتمالی خالص شوند. بدین منظور به پیروی از توحیدی (1399) هر یک از متغیرهای اصلی مذکور از تأثیرات متغیرهای تورم، نقدینگی، قیمت سکه طلا، نرخ برابری ارز دلار و قیمت نفت برنت خالص شدند. در این پژوهش شاخص احساسات با توجه به متغیرهای اصلی «در سطح بازار» اندازهگیری شد. تمام متغیرهای ذکرشده برای محاسبه شاخص احساسات و همچنین، متغیرهای کنترلی ذکرشده برای خالصسازی از اثرات اطلاعات نامربوط، بهصورت ماهانه اندازهگیری شدند؛ بنابراین، شاخص احساسات نیز بهصورت «ماهانه» محاسبه شد.
متغیرهای وابسته: در این پژوهش از سه متغیر وابسته بهصورت زیر استفاده شده است: تحریف (MISSAUD). در این پژوهش به پیروی از سبحانیان (1397) برای اندازهگیری متغیر تحریف از گزارشهای حسابرس مستقل استفاده شد. چنانچه در گزارش حسابرس مستقل به انحراف از استانداردهای حسابداری مالی، اشاره و با توجه به اهمیت آن اظهارنظر مشروط یا مردود صادر شده باشد؛ برای این متغیر عدد یک و در غیر این صورت، عدد صفر اختصاص داده شد. حقالزحمه حسابرسی (AFEE). این متغیر به پیروی از امین و همکاران (2021) بهصورت لگاریتم طبیعی حقالزحمههای حسابرسی به کار گرفته شد. همچنین، شایان ذکر است اطلاعات این متغیر بهوسیله شاخص قیمت مصرفکننده بر مبنای سال پایه 1395 تعدیل شده است. اظهارنظر ابهام در تداوم فعالیت (GCO). یک متغیر مجازی است؛ به این صورت که اگر شرکت گزارش حسابرسی حاوی بند ابهام در تداوم فعالیت دریافت کرده باشد، عدد یک و در غیر این صورت، عدد صفر اختصاص داده شد.
متغیرهای کنترل: در این پژوهش از 11 متغیر کنترل بهصورت زیر استفاده شده است: اندازه شرکت (SIZE). لگاریتم طبیعی ارزش دفتری کل داراییها. اهرم مالی (LEV). نسبت کل بدهیها به ارزش دفتری کل داراییها. نسبت جاری (CR). نسبت داراییهای جاری به بدهیهای جاری. بازده داراییها (ROA). نسبت سود خالص به ارزش دفتری کل داراییها. نسبت حسابهای دریافتنی و موجودیها به کل داراییها (RECINV). مجموع حسابهای دریافتنی و موجودیها تقسیم بر ارزش دفتری کل داراییها. رشد شرکت (GROWTH). تغییرات فروش سال جاری نسبت به سال قبل تقسیم بر فروش سال قبل. دوره تصدی حسابرس (TENURE). تعداد سالهایی که حسابرس به حسابرسی واحد مدنظر مشغول بوده است. اندازه حسابرس (BIG). یک متغیر مجازی است؛ به این صورت که اگر شرکت توسط سازمان حسابرسی یا مؤسسه حسابرسی مفید راهبر، حسابرسی شده باشد، عدد یک و در غیر این صورت، عدد صفر اختصاص داده شد. بازده داراییها (ROA). سود خالص تقسیم بر جمع کل داراییها. اقلام تعهدی اختیاری (DACC). قدرمطلق اقلام تعهدی اختیاری بر مبنای باقیمانده مدل کوتاری و همکاران (2005)که بهصورت مقطعی برآورد میشود. ریسک ورشکستگی (ZSCORE). به پیروی از پور طبرستانی و همکاران (1398) از مدل Z آلتمن بومیشدۀ کردستانی و همکاران (1393) استفاده شد.
ج) روش آزمون فرضیهها: بهمنظور آزمون فرضیه اول از مدل (1) بهصورت لاجیت استفاده شده است:
مدل (1) |
برای عدم رد فرضیه اول انتظار میرود ضریب براساس مبانی نظری مثبت و معنادار شود.
بهمنظور آزمون فرضیه دوم از مدل (2) استفاده شده است:
مدل (2) |
برای عدم رد فرضیه دوم انتظار میرود ضریب براساس مبانی نظری مثبت و معنادار شود.
بهمنظور آزمون فرضیه سوم از مدل (3) بهصورت لاجیت استفاده شده است:
مدل (3) |
|
برای عدم رد فرضیه سوم انتظار میرود ضریب براساس مبانی نظری مثبت و معنادار شود.
نتایج: جدولهای (1) و (2) بهترتیب آمار توصیفی متغیرهای کمّی و کیفی پژوهش را نشان دادهاند:
جدول 1: آمار توصیفی متغیرهای کمّی پژوهش
Table 1: The descriptive statistics of the quantitative variables of the study
نام متغیر |
نماد |
میانگین |
میانه |
حداکثر |
حداقل |
انحراف معیار |
لگاریتم حقالزحمه حسابرسی |
398/6 |
461/6 |
683/8 |
928/2 |
121/1 |
|
احساسات سرمایهگذاران |
024/0 |
035/0 |
273/0 |
288/0- |
180/0 |
|
احساسات سرمایهگذاران |
236/0 |
097/0 |
030/1 |
204/0- |
370/0 |
|
احساسات سرمایهگذاران |
137/0 |
095/0 |
030/1 |
771/0- |
499/0 |
|
نسبت جاری |
879/1 |
067/1 |
953/51 |
007/0 |
023/4 |
|
اندازه شرکت |
490/14 |
532/14 |
971/18 |
996/9 |
890/1 |
|
اهرم مالی |
792/0 |
665/0 |
002/4 |
011/0 |
632/0 |
|
بازده داراییها |
060/0 |
050/0 |
220/1 |
191/1- |
238/0 |
|
نسبت حسابهای دریافتنی و موجودیها به کل داراییها |
468/0 |
488/0 |
982/0 |
009/0 |
235/0 |
|
رشد شرکت |
496/161 |
172/0 |
00/42153 |
967/85- |
476/2322 |
|
دوره تصدی حسابرس |
085/3 |
00/3 |
000/10 |
000/1 |
116/2 |
|
اقلام تعهدی اختیاری |
151/0 |
109/0 |
543/1 |
0008/0 |
166/0 |
|
ریسک ورشکستگی |
499/0- |
018/0- |
441/1 |
161/9- |
608/1 |
جدول 2: آمار توصیفی متغیرهای کیفی پژوهش
Table 2: The descriptive statistics of the qualitative variables of the study
نام متغیر |
نماد |
وجود |
عدم وجود |
جمع |
|||
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
||
بند ابهام در تداوم فعالیت |
78 |
1/19 |
330 |
9/80 |
408 |
100 |
|
تحریف |
221 |
2/54 |
187 |
8/45 |
408 |
100 |
|
اندازه حسابرس |
95 |
3/23 |
313 |
7/76 |
408 |
100 |
همچنین، مدل (4) نیز نتیجه تحلیل مؤلفه اصلی را برای محاسبه متغیر احساسات سرمایهگذاران نشان میدهد:
مدل (4) |
SENTIMENTi,t = 0/6221ADi,t + 0/5045DPi,t - 0/1242NIPOi,t + 0/5857PartIndInvi,t |
جدول (3) نتایج اجرای مدل (1) بهصورت لاجیت را برای آزمون فرضیه اول پژوهش نشان میدهد:
جدول 3: نتایج آزمون فرضیه اول
Table 3: The results of the test of the first hypothesis
متغیر |
ضرایب |
خطای استاندارد |
آمارهz |
معناداری |
VIF |
5023617/0- |
7210957/0 |
70/0- |
486/0 |
052/1 |
|
7252186/0- |
5540844/0 |
31/1- |
191/0 |
237/1 |
|
0299451/0- |
9120614/0 |
03/0- |
974/0 |
595/1 |
|
0866/0 |
1952928/0 |
44/0 |
657/0 |
174/1 |
|
617987/2- |
677167/1 |
56/1- |
119/0 |
686/1 |
|
118802/4- |
193695/2 |
88/1- |
060/0 |
118/1 |
|
0041237/0- |
2709892/0 |
02/0- |
988/0 |
047/1 |
|
0723116/0- |
1411095/0 |
51/0- |
608/0 |
694/1 |
|
90013/12- |
9148512/0 |
10/14- |
000/0 |
684/1 |
|
آماره والد |
34/1131 |
000/0 |
ضریب تعیین |
59/0 |
مدل (1) پس از مقاومسازی ماتریس واریانس کواریانس برآورد شد تا هرگونه خودهمبستگی و ناهمسانی واریانس را برطرف کند. معنادارشدن آماره والد حاکی از معناداربودن کل مدل است. کمتربودن آماره VIF از 10 نیز نشاندهنده نبود مشکل همخطی بین متغیرهاست. از آنجا که معناداری متغیر احساسات بیشتر از سطح خطای 5 درصد است، احساسات تأثیر معناداری بر احتمال تحریف صورتهای مالی ندارد و موجب افزایش احتمال تحریف صورتهای مالی نمیشود؛ بنابراین، فرضیه اول رد میشود.
جدول (4) نتایج اجرای مدل (2) را بهصورت ترکیبی با اثرات تصادفی برای آزمون فرضیه دوم نشان میدهد:
جدول 4: نتایج آزمون فرضیه دوم
Table (4): The results of the test of the second hypothesis
متغیر |
ضرایب |
خطای استاندارد |
آماره t |
معناداری |
VIF |
298/0- |
068/0 |
38/4- |
000/0 |
098/1 |
|
278/0 |
067/0 |
12/4 |
000/0 |
340/1 |
|
003/0- |
006/0 |
56/0- |
573/0 |
278/1 |
|
296/0 |
281/0 |
06/1 |
291/0 |
235/1 |
|
0611/0 |
163/0 |
37/0 |
708/0 |
446/1 |
|
011/0- |
138/0 |
08/0- |
936/0 |
517/1 |
|
00002/0- |
000004/0 |
77/6- |
000/0 |
089/1 |
|
105/0- |
315/0 |
34/0- |
737/0 |
172/1 |
|
0160/0- |
021/0 |
74/0- |
457/0 |
583/1 |
|
200/1 |
188/0 |
38/6 |
000/0 |
574/1 |
|
آماره F |
56/328 |
0000/0 |
ضریب تعیین |
68/0 |
مدل (2) نیز پس از مقاومسازی ماتریس واریانس کواریانس برآورد شد تا هرگونه خودهمبستگی و ناهمسانی واریانس را برطرف کند. همانطور که نتایج نشان میدهند کل مدل معنادار است و مشکل همخطی بین متغیرهای مستقل نیز وجود ندارد. همچنین، معناداری متغیر احساسات کمتر از سطح خطای 5 درصد است و میتوان نتیجه گرفت احساسات تأثیر معکوس و معناداری بر حقالزحمه حسابرسی دارد؛ یعنی فرضیه دوم پژوهش رد نشده است.
جدول 5 نیز نتایج اجرای مدل (3) را بهصورت لاجیت برای آزمون فرضیه سوم پژوهش نشان میدهد:
جدول 5: نتایج آزمون فرضیه سوم
Table 5: The results of the test of the third hypothesis
متغیر |
ضرایب |
خطای استاندارد |
آماره z |
معناداری |
VIF |
579/0 |
540/0 |
07/1 |
284/0 |
052/1 |
|
137/0- |
148/0 |
93/0- |
352/0 |
289/1 |
|
077/0- |
088/0 |
88/0- |
378/0 |
106/2 |
|
871/0- |
173/1 |
74/0- |
458/0 |
500/1 |
|
368/0- |
370761/1 |
27/0- |
788/0 |
757/1 |
|
180/0- |
865/0 |
21/0- |
834/0 |
729/8 |
|
488/0- |
334/0 |
46/1- |
144/0 |
514/8 |
|
199/4 |
472/0 |
89/8 |
000/0 |
731/1 |
|
260/0 |
151/0 |
72/1 |
086/0 |
764/1 |
|
586/1- |
650/0 |
44/2- |
015/0 |
065/1 |
|
00003/0 |
00003/0 |
24/1 |
215/0 |
112/1 |
|
806/0 |
818/0 |
98/0 |
325/0 |
383/1 |
|
آماره والد |
92/114 |
0000/0 |
ضریب تعیین |
59/0 |
مدل (2) نیز پس از مقاومسازی ماتریس واریانس کواریانس برآورد شد. نتایج نشان میدهند کل مدل معنادار است و مشکل همخطی بین متغیرهای مستقل نیز وجود ندارد. همچنین، معناداری متغیر احساسات بیشتر از سطح خطای 5 درصد است و میتوان نتیجه گرفت احساسات تأثیر معناداری بر احتمال صدور بند ابهام در تداوم فعالیت در گزارش حسابرسی ندارد؛ یعنی فرضیه دوم پژوهش رد شده است.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش بود که آیا احساسات سرمایهگذاران بر احتمال تحریف صورتهای مالی و محافظهکاری حسابرسان (در قالب حقالزحمه حسابرسی و احتمال صدور بند ابهام در تداوم فعالیت در گزارش حسابرسی) تأثیر دارد. برای پاسخ به این سؤالات سه فرضیه، تدوین و آزمون شدند.
نتایج نشان دادند فرضیه اول پژوهش رد شده است؛ یعنی احساسات سرمایهگذاران بر احتمال تحریف در صورتهای مالی تأثیرگذار نیست. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه با نتایج حاصل از پژوهش امین و همکاران (2021) مطابقت ندارد. نتیجه مذکور احتمالاً در قالب وجود چارچوبهای نهادی و ساختاری مناسب توجیهپذیر است؛ برای مثال، وجود قوانین و سازوکارهای نظارتی مناسب همراه با تعیین مجازاتهایی برای گزارشگری نادرست (ایزدینیا و همکاران، 1394) و سایر عوامل ذیربط، در جلوگیری از ظهور و بروز انگیزههای فرصتطلبانه مدیران در قالب تحریف صورتهای مؤثر بوده است. همچنین، رهروی دستجردی و همکاران (1397) نیز بیان میکنند ممکن است عواملی مانند عوامل سیاسی «مانند توافق برجام»، زیستمحیطی «مانند خشکسالی»، اجتماعی «مانند ایجاد مصداقهای مسئولیتهای اجتماعی در شرکت»، «فرهنگی «مانند اتحاد مردم برای نخریدن محصولات بیکیفیت» و مواردی از این دست، بتوانند تأثیر بسیار بزرگتری بر شکلگیری انگیزههای تحریف در مدیران داشته باشند.
فرضیه دوم پژوهش رد نشد؛ یعنی احساسات سرمایهگذاران تأثیری معکوس و معنادار بر حقالزحمه حسابرسی داشت. همانطور که پیش از این نیز شرح داده شد اگر حسابرسان به دلیل احساساتیشدن سرمایهگذاران و بیتوجهی آنها نسبت به اطلاعات مالی، ریسک کمتری را احساس کنند، انتظار میرود با کاهش حقالزحمه حسابرسی (به دلیل کاهش حجم آزمونهای محتوا)، زمینه جلب رضایت صاحبکار خود را فراهم آورند و در جهت انگیزههای اقتصادی خود و حفظ پیوند اقتصادی با صاحبکار گام بردارند. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه با نتایج حاصل از پژوهش امین و همکاران (2021) مطابقت دارد؛ ولی با نتایج نیککار و همکاران (1401) مطابقت ندارد.
فرضیه سوم پژوهش نیز رد شد؛ یعنی احساسات سرمایهگذاران تأثیر معناداری بر احتمال صدور بند ابهام در تداوم فعالیت در گزارش حسابرسی ندارد. در توضیح علت رد این فرضیه میتوان اینگونه استدلال کرد که ممکن است واکنش حسابرسان نسبت به ریسک قضاییِ افزایشیافته بهصورت سلسلهمراتبی باشد (Wu & Ye, 2020; Krishnan et al., 2013)؛ یعنی احساسات سرمایهگذاران از نقطهای به بعد باعث افزایش ریسک قضایی حسابرس شود. نتایج پژوهش حاضر نشان دادند احساسات سرمایهگذاران در دوره زمانی این پژوهش به اندازهای نبوده است که بتواند ریسک قضایی را برای حسابرسان به قدری تغییر دهد که در تمایل آنها برای صدور یا عدم صدور بند ابهام در تداوم فعالیت تغییری ایجاد کند. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه با نتایج حاصل از پژوهش امین و همکاران (2021) مطابقت ندارند.
پیشنهادهای پژوهش
نتایج این پژوهش نشان دادند حسابرسان در شرایطی که بازار سرمایه حالت احساسی دارد، محافظهکاری خود را کاهش میدهند (ازطریق کاهش در حقالزحمه حسابرسی). این رفتار میتواند رفتار پرخطری برای حسابرسان باشد؛ به این دلیل که سرمایهگذاران بالاخره از فضای احساسی خارج میشوند و ارزیابیهای منطقیتری خواهند داشت. در چنین شرایطی، اگر حسابرسان در ارزیابی ریسک قضایی مرتکب اشتباه شوند و حجم آزمونهای محتوا را بیش از اندازه کاهش دهند، ممکن است در معرض ریسک حسابرسی، ریسک شهرت و ریسکهای قضایی قرار بگیرند؛ بنابراین، به حسابرسان پیشنهاد میشود در شرایط احساسی بازار، محتاطانهتر، عمل و تردید حرفهای خود را همواره حفظ کنند. همچنین، به سرمایهگذاران در بازار سرمایه پیشنهاد میشود آگاهی خود را نسبت به علوم مالی و سرمایهگذاری بهطور مستمر افزایش دهند. ارتقای این آگاهی به آنها کمک میکند در شرایطی که بازار حالت احساسی دارد، آنها از رفتار رمهوار، پرهیز و براساس منطق و تحلیل، تصمیمگیری کنند. ضررهای بزرگی که در شرایط احساسی بازار در سال 1399 متوجه سرمایهگذاران شد، اهمیت این موضوع را نشان میدهد.