Document Type : Original Article
Authors
1 Ph.D. Candidate, Department of Accounting, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran.
2 Assistant Professor, Department of Accounting, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran.
3 Associate Professor, Department of Accounting, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran.
4 Assistant Professor, Department of Industrial Management & Information Technology, Faculty of Management & Accounting, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
چگونگی افشای ریسک و تصمیمگیری مدیران دربارة سطح اطلاعات مرتبط با ریسک که در گزارشهای مالی افشا میکنند، از جدیدترین و بحثبرانگیزترین موضوعاتی است که پژوهشگران، قانونگذاران و استفادهکنندگان صورتهای مالی، در حوزه ادبیات افشای شرکتی به آن توجه کردهاند (Elshandidy et al., 2018b، نمازی و ابراهیمیمیمند، 1395، ختنلو و همکاران، 1401). به افشای ریسک بهدلایل متعددی همچون ارائه اطلاعات به شیوهای تفصیلی (Beatty et al., 2019) و ارائه اطلاعات بهصورت کلی و عمومی (Campbell et al., 2014، ختنلو و همکاران، 1400) انتقاد شده است و درنتیجه، اجماعنظر دربارة لزوم بهبود افشای ریسک وجود دارد. در این راستا استدلال میشود نخستین قدم برای بهبود افشای ریسک، درک کامل از فرایند و چگونگی افشای ریسک توسط شرکتها است (Weber & Mubig, 2022). باوجود افزایش الزامات گزارشگری و استانداردهای حسابداری دربارة افشای اجباری ریسک، ادبیات پژوهشی، افشای ریسک را بهعنوان یک افشای شرکتی شبهاختیاری (Dobler et al., 2011) یا شبهاجباری (Mazumder & Hossain, 2018) توصیف میکند؛ به این معنا که الزامات افشای اجباری ریسک را نمیتوان محرک اصلی افشای ریسک در نظر گرفت (Mcchlery & Hussainey, 2021). در چنین شرایطی تنظیم استراتژیهای افشای ریسک شرکتها انعطافپذیر است و انگیزههای متفاوتی ازجمله سطح عدم اطمینان شرکت بر فرایند تصمیمهای افشای ریسک تأثیرگذارند (Arena et al., 2023، Gonidakis et al., 2020). نظریههای مختلفی ازجمله نظریه نمایندگی، نظریه علامتدهی و نظریه هزینههای اختصاصی از انگیزههای افزایش سطح افشا (Elshandidy et al., 2018a, Elshandidy et al., 2013) و همچنین کاهش سطح افشای ریسک (Hope et al., 2016) در شرایط عدم اطمینان حمایت میکنند. در این طیف وسیع از نتایج ادبیات نظری و پژوهشی، به افشای ریسک بهعنوان یک واکنش منطقی و استراتژی مدیران در برابر ریسکها و عدم قطعیتها و در محیطهای با عدم اطمینان بالا با هدف کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، هزینههای نمایندگی (Chiu et al., 2018 Li et al., 2019;) و نیز بهعنوان یک علامت دربارة مدیریت ریسک برای ذینفعان (Haj-Salem & Hussainey, 2021) توجه شده است. با وجود این، نظریههای اقتصادی، عدم اطمینان محیطی را به دو جزء متمایز ریسک و ابهام تفکیک کردهاند و ریسک را احتمال قابل محاسبة رویدادها و ابهام را رویدادهایی با احتمالات ناشناخته تعریف میکنند (Hsieh et al., 2019) و شواهدی را ارائه میکنند که نشان میدهند فرایند گزارشگری و تصمیمهای افشای مدیران در مواجهه با ابهام و ریسک متفاوتاند (Ilut & Schneider, 2022). ادبیات نظری و پژوهشی در حوزه نظریه پردازش اطلاعات و هزینههای اختصاصی نشان میدهد افشای ریسک در شرایط ابهام، درک ریسک سرمایهگذاران را دربارة احتمال وضعیتهای نامطلوب نسبت به احتمال وضعیتهای مطلوب افزایش میدهد (Rava, 2022)؛ بنابراین، افزایش افشای ریسک، به واکنش منفی سرمایهگذاران ابهامگریز نسبت به اطلاعات و نیز نوسان شدید قیمت سهام منجر میشود (Kravet & Muslu, 2013). در چنین شرایطی هزینههای افشای اطلاعات ریسک نسبت به منافع نمایندگی آن فزونی مییابد و ممکن است انگیزه و تمایل مدیران برای افشای اطلاعات ریسک کاهش یابد؛ درنتیجه، چنانچه واکنش متفاوت سرمایهگذاران نسبت به افشای ریسک در شرایط عدم اطمینان محیطی شامل ریسک و ابهام و نیز تعادل بین هزینهها و منافع افشای ریسک بر انگیزههای افشای ریسک اثرگذار باشد، این سؤال طرح میشود که افشای ریسک شرکتها در ابعاد متفاوت عدم اطمینان محیطی یعنی ریسک و ابهام چگونه خواهد بود.
این پژوهش بهمنظور پاسخ به مسئله طرحشده، رابطه بین افشای ریسک و عدم اطمینان محیطی را در سطح شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بررسی میکند. برای این منظور از دو معیار برای تعیین سطح عدم اطمینان خاص شرکت استفاده میشود. معیار نخست، مبتنی بر استراتژیهای کسبوکار شرکت شامل دو نوع استراتژی کاوشگرانه1 و تدافعی2 است که با استفاده از امتیاز بنتلی گود و همکاران (2013)، محاسبه و فرض میشود شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه در مقایسه با شرکتهای با استراتژی تدافعی، بهطور فعال عملکرد آیندة خود را با جستوجوی فرصتهای تجاری جدید خلق میکنند (Bentley-Goode et al., 2013) و درنتیجه با عدم اطمینان بالاتری مواجه میشوند. معیار دوم، براساس ادراک مدیریت از عدم اطمینان محیطی بررسی میشود. بر این مبنا، شرکتها براساس معیار پایش مستمر محیط، به دو دسته شرکتهای هوشیار و خنثی طبقهبندی میشوند. شرکتهای هوشیار بهطور مداوم محیط خود را بررسی میکنند و درنتیجه با احتمال بیشتری مسائل بالقوه را شناسایی خواهند کرد (Hsieh et al., 2019). در چنین شرایطی، بر مبنای تمایز مفهوم ابهام و ریسک، شرایط ابهام به ریسک، تبدیل و فرض میشود شرکتهای هوشیار نسبت به شرکتهای خنثی با سطوح پایینتری از ابهام مواجه خواهند شد. درنتیجه، چنانچه نوع استراتژیهای کسبوکار و هوشیاری شرکت نسبت به عدم اطمینان محیطی بهعنوان یکی از مشخصات ریسک آنها در نظر گرفته شود، هدف اصلی پژوهش بررسی رابطه بین استراتژیهای کسبوکار و سطح هوشیاری با افشای ریسک شرکتها است. بررسی این موضوع در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران اهمیت دارد. در مقایسه با سایر کشورها، محیط کسبوکار در ایران شرایطی ازجمله نوسانات شدید نرخ ارز، دورههای مداوم تورم (Monfared & Akin, 2017) و تغییرات مستمر در قوانین و مقررات کسبوکار را تجربه کرده است (Hejranijamil et al., 2020)؛ درنتیجه، شرکتهای ایرانی با شرایط عدم اطمینان بالایی مواجهاند که نوع استراتژیهای کسبوکار اخذشده و هوشیاری شرکت میتوانند بر سطح و نوع عدم اطمینانی اثرگذار باشند که با آن مواجهاند. در چنین شرایطی، افشای اطلاعات ریسک، یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی سرمایهگذاران و سایر استفادهکنندگان گزارشهای مالی در بررسی ریسکهای کسبوکار و ارزیابی عملکرد شرکتها محسوب میشود (Elshandidy et al., 2018b؛ طباطبائی و همکاران، 1401)؛ درنتیجه، طرح مسئله چگونگی افشای ریسک تحت ریسک و ابهام در سطح شرکت و پاسخ به آن میتواند در ایجاد بینش دربارة تصمیمات افشای ریسک شرکتها بر مبنای استراتژیهای کسبوکار و هوشیاری شرکتها و نیز نحوه تفسیر اطلاعات ریسک افشاشده توسط استفادهکنندگان گزارشهای مالی و بهبود الزامات گزارشگری و افشای ریسک توسط نهادهای استانداردگذار و قانونگذار مفید واقع شود.
در این پژوهش، بهمنظور توسعه و تبیین فرضیههای پژوهش، ادبیات نظری و پژوهشی حوزه تصمیمات افشا در شرایط عدم اطمینان شرکتها با تأکید بر استراتژیهای کسبوکار و هوشیاری شرکتها، بررسی و سپس روششناسی بهمنظور پاسخ به سؤال پژوهش ارائه میشود. درنهایت نیز نتایج آزمون فرضیهها و یافتهها بررسی و تفسیر میشوند و دربارة آنها بحث و نتیجهگیری میشود.
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
عدم اطمینان محیطی
تغییرات سریع محیط کسبوکار ناشی از پیشرفت فناوری، سرعت انتقال اطلاعات و بازارهای رقابتی به افزایش پیچیدگی و عدم اطمینان محیط کسبوکار منجر میشود (Hejranijamil et al., 2020). در نظریههای مالی و اقتصادی، ریسک بهعنوان موقعیتهای تصادفی با مجموعهای از پیامدهای احتمالی با احتمالات خاص و در مقابل ابهام بهعنوان رویدادهایی با پیامدها و احتمالات ناشناخته تعریف میشود و درک تمایز بین این دو مفهوم، موضوعی حیاتی بهمنظور درک کامل عدم اطمینان کسبوکار شناخته شده است (Rava, 2022; Heinsalu, 2011). تحلیل این دو مفهوم از دیدگاه لزوم وجود رویکردهای متفاوت در تصمیمگیری بحث میشود. در شرایط ریسک، شرکتها در محیطهای پیشبینیپذیر و با روابط علت و معلولی قابل درک فعالیت میکنند؛ در مقابل در شرایط ابهام، آینده پیشبینیناپذیر است و روابط علت و معلولی در سطح کمتری شناختهشده هستند (Hsieh et al., 2019)؛ درنتیجه، ابهام که با عنوان عدم اطمینان نایتی3 نیز شناخته میشود، در هر فرایند تصمیمگیری در شرایط واقعی وجود دارد و به موقعیتها و مسائل با احتمالات ناشناخته اشاره میکند که حداقل برخی اطلاعات درجه دو دربارة آنها در دسترس تصمیمگیرنده قرار دارند (Hsieh et al., 2019). ادبیات نظری و پژوهشی حسابداری، میزان عدم اطمینان محیطی در سطح شرکت را بر مبنای استراتژی کسبوکار و نیز میزان درک مدیریت از عدم اطمینان محیطی را شناسایی میکند (Hsieh et al., 2019 Lim et al., 2018;).
بهطور کلی استراتژی کسبوکار، به معنای راهکار اتخاذشده توسط شرکت بهمنظور رقابت در یک صنعت خاص یا بازار محصول و مجموعه اقدامات و تصمیمها در جهت سازگاری با محیط برای دستیابی به سطوح بالای عملکرد تعریف میشود (Porter & Strategy, 1980). بنتلیگود و همکاران (2013) بر مبنای اطلاعات مشاهدهشده توسط عموم و بر مبنای ادبیات حسابداری (Ittner et al., 1997)، استراتژی کسبوکار را به سه نوع استراتژی کاوشگرانه، تحلیلگر و تدافعی طبقهبندی میکنند که در آن، شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه درواقع رهبران نوآوری در بازار محسوب میشوند که فعالانه فعالیتهای تحقیق و توسعه را دنبال میکنند و بهسرعت به فرصتهای جدید در بازار محصول واکنش نشان میدهند. در مقابل، شرکتهای با استراتژی تدافعی، بر حفظ و پایداری محصول اصلی موجود و ایجاد موقعیت رهبری در تجارت فعلی خود متمرکز هستند (Bentley-Goode et al., 2013 Hsieh et al., 2019;). شرکتهای با استراتژی تحلیلگر با توجه به تعادل بین بهرهوری و نوآوری، اقدامات استراتژی کاوشگرانه و تدافعی را دنبال میکنند و ویژگیهای هر دو نوع استراتژی مذکور را نشان میدهند (Yuan et al., 2020). در این پژوهش، مشابه با پژوهشهای پیشین (Hsieh et al., 2019 Lim et al., 2018;) بر دو طیف استراتژی کاوشگرانه و تدافعی تمرکز میشود. با توجه به اینکه استراتژی کاوشگرانه بهطور فعال بر نوآوری در آینده متمرکزند، پیامدهای مورد انتظار تا حد زیادی ناشناختهاند (Bentley-Goode et al., 2019). همچنین، این احتمال وجود خواهد داشت که کشف فرصتهای جدید توسط شرکتهای کاوشگر، به از دست رفتن فرصتهای موجود برای شرکتهای مدافع منجر میشود و درنتیجه لازم است آنها به چنین ریسکها و تهدیدات شناختهشده پاسخ دهند (Bentley-Goode et al., 2013). پاسخ به ریسکها و تهدیدات شناختهشده دربرگیرندة ابهام کمتری نسبت به کشف در فضای ناشناخته است و درنتیجه شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه نسبت به شرکتهای با استراتژی تدافعی با عدم اطمینان بالاتری روبهرو هستند؛ بنابراین، استدلال میشود نوع استراتژی کسبوکار یک شرکت بر پیچیدگی عملیاتی و عدم اطمینان محیطی آن تأثیرگذار است (Bentley-Goode et al., 2013; Lim et al., 2018). وقفی و نیلوفری (1400) در بررسی تأثیر استراتژی کسبوکار بر ریسک شرکت با تأکید بر توانایی مدیریت، ارتباط معنادار بین استراتژی کسبوکار و ریسک سیستماتیک و ریسک مالی یافتند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهند اخذ استراتژی کاوشگرانه (تهاجمی) به افزایش ریسک سیستماتیک شرکت منجر خواهد شد. علاوه بر این، استراتژی کسبوکار یک شرکت بر محیط اطلاعاتی و نحوه افشای اطلاعات توسط آنها تأثیر میگذارد (Bentley-Goode et al., 2019). لیم و همکاران (2018) در پژوهش خود دریافتند گزارشگری مالی شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه به نسبت شرکتهای با استراتژی تدافعی، از خوانایی کمتری برخوردار است (Lim et al., 2018). همچنین، یافتههای آنها نشان دادند گزارشهای مالی شرکتهای کاوشگر لحن منفی و عدم اطمینان بیشتر را نشان میدهند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهند استراتژی کسبوکار در تعیین چارچوب سطح، عبارات استفادهشده و پیچیدگی افشای شرکتها اثرگذار است. بنتلیگود و همکاران (2019) در پژوهش خود دریافتند شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه بیانیههای مطبوعاتی و راهنمایی مدیریت دربارة سود بالاتر ارائه میدهند و همچنین تحلیلگران تمرکز بیشتری بر شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه بهنسبت شرکتهای با استراتژی تدافعی دارند (Bentley-Goode et al., 2019). نتایج پژوهش آنها نشان میدهند شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه نسبت به شرکتهای با استراتژی تدافعی، انگیزههای بیشتری برای افشای داوطلبانه و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی دارند. موسوی و همکاران (2023) در بررسی تأثیر استراتژی کسبوکار بر خوانایی صورتهای مالی نشان دادند استراتژی کسبوکار بهصورت مثبت و معنادار بر خوانایی صورتهای مالی اثرگذار است (Mousavi et al., 2023). نتایج پژوهش آنها نشان میدهند شرکتهای با استراتژی تهاجمی بهطور معناداری خوانایی افشا در صورتهای مالی را بهبود میبخشند.
همچنین، در ادبیات نظری و پژوهشی نشان داده شده است که میزان درک مدیریت از محیط بر میزان عدم اطمینانی که شرکتها با آن مواجهاند اثرگذار است (Miller, 1993; Hsieh et al., 2019). بررسی ادبیات پژوهشی نشان میدهد میزان ادراک مدیران از عدم اطمینان حتی در محیط فعالیت مشابه و نیز میزان تلاش آنها در پایش مستمر محیط برای شناسایی مسائل ضروری متفاوت است (Miller, 1993)؛ زیرا فعالیتهای مرتبط با بررسی و پایش مسائل پرهزینه است و بهویژه در محیطهای ناپایدار این هزینه چشمگیر خواهد بود (Boyd & Fulk, 1996). پایش محیطی مستمر و جامع به شرکتها امکان دستیابی قابل اتکا به الگوهای بازار، اطلاعات و دانش بالاتر نسب به پیشرفت فنی و بهبود محصول و درک ساختارهای کسبوکار درحال ظهور را میدهد و درنتیجه میتواند عدم اطمینان محیطی را کاهش دهد (Hejranijamil et al., 2020). در شرایط با عدم اطمینان بالا، انعطافپذیری و هوشیاری شرکتها نسب به محیط کسبوکار، سازگاری با شرایط را تسهیل میکند و میتواند بهعنوان پاسخ استراتژیک استفاده شود (Pina e Cunha, 2006). سیه و همکاران (2019) براساس تداوم پایش محیط فعالیت، شرکتها را به دو دسته هوشیار و خنثی طبقهبندی کردند (Hsieh et al., 2019). هوشیاری شرکتها بر مبنای سه مؤلفه پایش و جستوجوی اطلاعات، ایجاد ارتباط اطلاعات مختلف قبلی و ارزیابی فرصتهای سودآور توصیف میشود (Indrawat et al., 2015). دایان و همکاران (2019) استدلال میکنند که هوشیاری شرکتها فرصتهای ارزشمندی را برای ایجاد قابلیت مطلوب تولید محصول و فرایندهای پایداری ایجاد میکند. آنها نشان دادند صرفنظر از میزان نوسان بازار، تواناییهای شرکت، عنصر مهمی در ایجاد محصولات و فرایندهای پایدار است؛ درنتیجه، شرکتهای هوشیار سطح پایینتری از عدم اطمینان را تجربه خواهند کرد (Dyan et al., 2019) که بر تصمیمات گزارشگری توسط آنها اثرگذار است (Hsieh et al., 2019 Hejranijamil et al., 2020;).
افشای ریسک و عدم اطمینان محیطی
افشای ریسک، بهعنوان افشای اطلاعات دربارة فرصتها و چشماندازها، هر نوع مخاطره، آسیب و تهدیدی که قبلاً در شرکت تأثیر گذاشته یا ممکن است تأثیر بگذارد و همچنین مدیریت هر نوع فرصت، چشمانداز، مخاطره، آسیب و تهدید در نظر گرفته میشود (Linsley & Shrives, 2006). ادبیات افشای شرکتی، انگیزههای مدیران را در خصوص تصمیمات افشا و به اشتراک گذاشتن اطلاعات ریسک در شرایط عدم اطمینان محیطی بررسی میکند و علاوه بر اینکه شواهدی را مبنی بر ریسکگریز و ابهامگریز بودن افراد ارائه میدهد، نشان میدهد افراد در زمان مواجهه با ابعاد عدم اطمینان محیطی، یعنی ریسک و ابهام، رفتار متفاوتی از خود نشان میدهند (Epstein & Schneider, 2010; Ilut & Schneider, 2022). بهمنظور درک چگونگی تصمیمات افشای داوطلبانه مانند افشای ریسک، بهطور کلی لازم است انگیزه مدیران و رفتار سرمایهگذاران در شرایط عدم اطمینان درک و بررسی شود.
نظریه نمایندگی، انگیزههای افشای ریسک را در شرایط ریسک و عدم اطمینان پیشبینی میکند. افشای ریسک یک ابزار مؤثر برای کاهش تضاد منافع محسوب میشود و به کاهش هزینههای نمایندگی و مدیریت عدم اطمینان کمک میکند (Cabedo & Tirado, 2004). هینل و اسمیت (2017) در بررسی اثرات قیمتی افشای ریسک ناشی از عدم اطمینان سرمایهگذاران نسبت به تغییرات جریانهای نقدی شرکتها، نشان دادند افشای ریسک با کاهش صرف ریسک ناشی از عدم اطمینان، به کاهش هزینه سرمایه منجر میشود (Heinle & Smith, 2017)؛ بنابراین، زمانی که شرکتها ریسک جریان نقدی آنها بیشازحد انتظار باشد، اطلاعات ریسک بیشتری را به دست میآورند و افشا میکنند. همچنین، براساس نظریه علامتدهی، زمانی که شرکت با شرایط سخت و محیطی پرتنش روبهرو باشد، ارائه اطلاعات ریسک به بازار بهعنوان یک علامت دربارة نحوه مدیریت ریسک خواهد بود (Salem et al., 2019). در این حالت، سرمایهگذاران و اعتباردهندگان با مشاهده شفافیت صورتهای مالی و صداقت شرکتها، هزینه سرمایه و نرخ بهره پایینتری مطالبه خواهند کرد (Chiu et al., 2018). در این راستا، الشندیدی و همکاران (2013) و الشندیدی و همکاران (a2018) ارتباط مثبت و معناداری بین افشای ریسک و ریسکهای شرکت یافتند (Elshandidy et al., 2018a, Elshandidy et al., 2013) که نشان میدهد زمانی که شرکتها با ریسک و عدم اطمینان بالایی مواجهاند، نسبت به سطوح ریسک حساساند و افشای ریسک بیشتری را بهمنظور جلوگیری از تفسیر نادرست بازار، بهعنوان یک علامت از بهبود مدیریت ریسک و تطابق با استانداردهای حسابداری و مقررات گزارشگری ارائه خواهند کرد (Elamer et al., 2019; Mbithi et al., 2020). خلیف و حسینی (2016) در پژوهش خود نشان دادند ویژگیهای شرکت ازجمله اندازه، اهرم، سودآوری و ریسک با افشای ریسک رابطه مثبت دارند و این رابطه با تأثیر از سیستمهای نظارتی و قانونی، اجتناب از عدم اطمینان، نوع صنعت و روشهای اندازهگیری تعدیل میشود (Khlif & Hussainey, 2016). کولمونت و همکاران (2020) ارتباط مثبت و معناداری بین افشای ریسک و ضریب بتا یافتند (Coulmont et al., 2020). نتایج آنها نشان دادند شرکتها داوطلبانه اطلاعات کافی دربارة ریسکهای خود افشا میکنند و درنتیجه افشای ریسک میتواند منعکسکنندة ریسک سیستماتیک شرکتها باشد. مانجد و ابراهیم، بین معیارهای ریسک مالی اهرم و نسبت پوشش داراییها و افشای ریسک، رابطه مثبت و معنادار و بین ریسک نقدینگی و افشای ریسک رابطه منفی یافتند (Monjed & Ibrahim, 2020). یافته پژوهش آنها نشان میدهد با افزایش ریسک مالی، شرکتها سطوح بالاتری از اطلاعات ریسک را افشا میکنند. نمازی و ابراهیمیمیمند (1395) نشان دادند بین اندازه شرکت و اهرم مالی با میزان افشای ریسک، رابط مثبت و معنادار و بین سطح ریسک بازار شرکت و افشای ریسک رابطه منفی و معنادار وجود دارد. این یافته نشان میدهد شرکتهای با ریسک بالاتر، در تلاش برای عدم جلبتوجه، افشای ریسک خود را کاهش میدهند. طباطبائی و همکاران (1401) در بررسی واکنش بازار نسبت به افشای ریسک، ارتباط مثبت و معناداری بین قدرمطلق بازده غیرعادی انباشته سهام و افشای ریسک شرکتها یافتند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهند افشای ریسک برای سرمایهگذاران دارای محتوای اطلاعاتی است و هرچه میزان افشای ریسک افزایش یابد، میزان واکنش سرمایهگذاران نیز افزایش خواهد یافت.
در مقابل، مدلهای نظری و شواهد تجربی مبنی بر ابهامگریزبودن افراد (Billings et al., 2015) نشان میدهد تأثیر ابهام بهعنوان یکی از ابعاد عدم اطمینان محیطی، بر تصمیمات افشای شرکتها ممکن است متفاوت باشد (Rava, 2022). زمانی که شرکتها با ابهام بالاتر مواجه میشوند، افزایش ابهام ممکن است به تغییر در ادراک سرمایهگذاران و بروز رفتار بدبینانه سرمایهگذاران ابهامگریز منجر شود. سرمایهگذاران ابهامگریز، وزن بیشتری به احتمال وضعیتهای نامطلوب آتی میدهند؛ درنتیجه، ارائه اطلاعات بیشتر، به واکنش منفی شدید از سوی سرمایهگذاران و افزایش نوسان قیمت در زمان ارائه اطلاعات منجر میشود (Epstein & Schneider, 2008). در این راستا، پژوهشهای حوزه افشای ریسک بر مبنای نظریه هزینه اختصاصی نشان میدهند افزایش افشای ریسک، به افزایش نوسان بازدهی سهام و به عبارت دیگر به افزایش درک سرمایهگذاران از اطلاعات ریسک منجر میشود (فصیحی و همکاران، 1398 Kravet & Muslu, 2013; Li et al., 2019;)؛ درنتیجه، به تحمیل هزینههای ناشی از درک ریسک افشاشده توسط استفادهکنندگان منجر میشود. کمبپل و همکاران (2014) در بررسی رابطه بین سطح افشای ریسک و معیارهای ریسک مبتنی بر بازار در دوره مالی پس از افشای ریسک، ارتباط مثبت بین افشای ریسک و بتا و انحراف معیار بازدهی سهام در دوره مالی پس از افشای ریسک یافتند (Campbell et al., 2014). این موضوع به این معناست که افشای عوامل ریسک، هم ریسک سیستماتیک منعکس در بتا و هم ریسک غیرسیستماتیک منعکس در نوسانات بازده را افزایش میدهد. همچین، سطح بالای افشای ریسک میتواند عدم اطمینان را افزایش دهد (Kravet & Muslu, 2013) و به افشای برخی اطلاعات محرمانه منجر شود (Hope et al., 2016). در چنین شرایطی، انگیزه و تمایل مدیران برای افشای اطلاعات کاهش مییابد (Epstein & Schneider, 2008; Billings et al., 2015). هوپ و همکاران (2016) نشان دادند شرکتهایی با هزینههای اختصاصی بالا انگیزههای کمتری برای ارائه افشای عوامل ریسک خاص دارند (Hope et al., 2016). مککلری و حسینی (2021) در بررسی رفتار افشای ریسک شرکتها دریافتند الزامات گزارشگری ریسک تأثیر چشمگیری بر افشای اطلاعات ندارد و در مقابل، درجه ریسک، کیفیت مؤسسات حسابرسی و دیدگاه سازمانی بر افشای اطلاعات تأثیرگذارند (Mcchlery & Hussainey, 2021). همچنین، آنها ارتباط منفی و معنادار بین سطح ریسک و افشای ریسک یافتند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهند رفتار افشای ریسک تا حدی بر مبنای مفاهیم تقلیدی و هنجاری و نیز تعادل بین مزایا و هزینههای نمایندگی توضیح داده میشود.
بنابراین، افشای ریسک که بهعنوان یک سیگنال اجتنابناپذیر برای ذینفعان و با هدف کاهش عدم تقارن اطلاعات دربارة ریسکها و عدم اطمینانهای شرکت در نظر گرفته میشود، ممکن است در برخی شرایط عدم اطمینان که بهعنوان ابهام تعریف میشود، پیامدهای منفی داشته باشد و به ارزشگذاری بسیار پایین یا سرمایهگذاری غیربهینه منجر شود (Haj-Salem & Hussainey, 2021)؛ ازاینرو، تفاوت در واکنش سرمایهگذاران نسبت به افشای ریسک در شرایط ریسک و ابهام و تعادل بین هزینهها و منافع افشای ریسک، ممکن است بر انگیزههای افشای اطلاعات ریسک در شرایط عدم اطمینان اثرگذار باشد.
توسعه فرضیههای پژوهش
همانطور که گفته شد، شرکتهای با استراتژی کسبوکار کاوشگرانه به چند دلیل در معرض عدم اطمینان بالاتری نسبت به شرکتهای با استراتژی کسبوکار تدافعی قرار دارند: (1) وجود سطوح بالای نوآوری و تحقیق و توسعه در فعالیتهای تجاری که در نوع خود ریسک بالاتری دارند (Lim et al., 2018)، (2) سرمایهگذاری در پروژههای پرریسک (Rajagopalan, 1997) و (3) تمایل به سرمایهگذاری بیشازحد در پروژههای با بازدهی بالا اما پرریسک (Navissi et al., 2017). بهدلیل ماهیت نوآورانه استراتژی کاوشگرانه، روابط علت و معلولی در چنین شرکتهایی نسبت به شرکتهای با استراتژی تدافعی، کمتر شناخته شده و کمتر پیشبینی شدهاند (Hsieh et al., 2019)؛ درنتیجه، این شرکتها با عدم اطمینان بیشتری مواجهاند (Bentley-Goode et al., 2019). در مقابل نیز شرکتهای با استراتژی تدافعی بر بهرهوری عملیات موجود تمرکز میکنند و استراتژی با ریسک و عدم اطمینان کمتری را اتخاذ میکنند (Lim et al., 2018).
بنابراین، استراتژی کسبوکار اخذشده توسط شرکتها یکی از مشخصههای عدم اطمینان و ریسک آنها محسوب میشود و انتظار میرود با سطح افشای ریسک بهعنوان یک استراتژی افشای مدیران در پاسخ به عدم اطمینان رابطه داشته باشد. با وجود این، جهت و چگونگی این رابطه پیشبینیپذیر نیست؛ زیرا بر مبنای نظریه نمایندگی و علامتدهی، افزایش سطح عدم اطمینان منجر به افزایش انگیزه افشای ریسک توسط شرکتها میشود، افزایش افشای ریسک، عدم تقارن اطلاعاتی دربارة ریسکها و عدم اطمینانهای شرکت را کاهش میدهد و نیز بهعنوان یک علامت دربارة مدیریت مناسب ریسک و بهمنظور جلوگیری از تفسیر نادرست بازار از شرایط شرکت (Elshandidy et al., 2013; Gonidakis et al., 2020) ارائه میشود. همچنین، بر مبنای نظریه نهادی، شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه انگیزه بالاتری نسبت به شرکتهای تدافعی برای ارائه اطلاعات داوطلبانه دارند؛ زیرا انگیزه بیشتری برای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، اتکای بالاتری به تأمین مالی برونسازمانی و تأکید بیشتری بر بازاریابی مبتنی بر برندسازی دارند (Bentley-Goode et al., 2019). وبر و موبیگ (2022) در پژوهش خود نشان دادند شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه، عوامل ریسک بالاتری را ارائه خواهند کرد (Weber & Mubig, 2022). یافتههای پژوهش آنها نشان میدهند این نوع استراتژی، شرکتها را با ریسکها و عدم قطعیتهای بیشتری روبهرو کرده است و درنتیجه، نهادهای نظارتی، افشای ریسک بالاتری را در این شرکتها انتظار خواهند داشت. برزگر و همکاران (1398) نشان دادند استراتژی تمایز و استراتژی رهبری هزینه بر افشای فعالیتهای تحقیق و توسعه بهترتیب تأثیر معنیدار مثبت و منفی دارد. نتایج این پژوهش نشان میدهند نوع استراتژی تجاری شرکت میتواند بر افشای داوطلبانه اثرگذار باشد. با توجه به این موارد انتظار میرود شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه انگیزههای افشای داوطلبانه بالاتری داشته باشند و درنتیجه، افشای ریسک بیشتری را نسبت به شرکتهای تدافعی ارائه دهند.
همچنین، نظریه هزینه اختصاصی نوعی تعادل بین هزینهها و منافع افشای ریسک را پیشبینی میکند؛ به این معنا که اگر شرکتها در شرایط عدم اطمینان بالا اطلاعات ریسک کمتری را افشا کنند، به معنای مدیریت ریسک ضعیف توسط بازار تفسیر میشود و اگر افشای ریسک بالایی را ارائه کنند، بهدلیل وجود سرمایهگذاران ابهامگریز، ممکن است متحمل هزینههای اختصاصی شوند (Abraham & Shrives, 2014). همچنین، در خصوص شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه، بهدلیل ماهیت نوآورانه کسبوکار و محصولات، افشای ریسک بالا به افشای اطلاعات محرمانه در برابر رقبا منجر میشود (Hope et al., 2016). در چنین شرایطی ممکن است هزینههای افشای اطلاعات ریسک نسبت به منافع آن فزونی داشته باشد و درنتیجه، انگیزه افشای ریسک در شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه برای افشای ریسک کاهش یابد. با توجه به موارد ذکرشده، فرضیه اول پژوهش را میتوان بهصورت زیر بیان کرد:
فرضیه اول) استراتژی کسبوکار بر افشای ریسک شرکتها اثر معنادار دارد.
همانطور که در قبل بحث شد، میزان پایش مستمر محیط که با عنوان هوشیاری شرکت شناخته میشود، بر سطح و نوع عدم اطمینانی اثرگذار است که شرکتها با آن مواجهاند. سیه و همکاران (2019) استدلال میکنند شرکتهای هوشیار بهطور مداوم بر محیط خود، نظارت و تمام تغییرات در محیط کسبوکار را درک میکنند؛ درنتیجه، با احتمال بیشتری مسائل و مشکلات بالقوه را به محض ظهور اولین نشانه شناسایی خواهند کرد و زمان بیشتری برای بررسی پیامدهای احتمالی این مسائل و نیز منابع برای پاسخ به این مسائل خواهند داشت (Hsieh et al., 2019). بر این مبنا شرکتهای هوشیار با احتمال بالاتری، وقوع مسائل و تهدیدهای غیرمنتظره را بهموقع تشخیص میدهند و درنتیجه عدم اطمینان در هر دوره کاهش مییابد. بنابراین، انتظار میرود شرکتهای هوشیار که با عدم اطمینان کمتری نسبت به شرکتهای خنثی مواجهاند، افشای ریسک کمتری را ارائه کنند. با وجود این، چنانچه عدم اطمینان محیطی به دو بعد ریسک و ابهام تفکیک شود (Epstein & Schneider, 2010)، ادبیات نظری و پژوهشی تمایز بین تأثیر ریسک و ابهام را بر تصمیمات افشا و گزارشگری مالی نشان میدهد (Billings et al., 2015 Ilut & Schneider, 2022;). راوا (2022) در بررسی تأثیر ابهام بر تصمیمات افشای داوطلبانه، نشان داد با افزایش ابهام به معنای عدم اطمینان دربارة احتمال پیامدها، رهنمودهای مدیریت کاهش مییابند و در مقابل، افزایش ریسک به معنای عدم اطمینان دربارة پیامدها، با افزایش افشای رهنمودهای مدیریت همراه است (Rava, 2022). این نتایج نشان میدهند مدیران ابهام و ریسک موجود در محیط را در نظر میگیرند و در دورههای افزایش ابهام، افشای کمتر را ارائه میکنند که در تضاد رفتار آنها در دورههای افزایش ریسک است. سیه و همکاران (2019) در پژوهش خود نشان دادند شرکتهای هوشیار که با سطح پایینی از ابهام روبهرو هستند، محافظهکاری کمتر و زمانی که ریسکهای در معرض افزایش مییابد، محافظهکاری بیشتری را در گزارشگری مالی اعمال میکنند (Hsieh et al., 2019). این نتایج نشان میدهند ریسک و ابهام اثرات متفاوتی بر تصمیمات گزارشگری مالی دارند. هجرانیجمیل و همکاران (2020) در پژوهش خود رابطه مثبت و معنیداری بین سطح محافظهکاری و هوشیاری شرکتها یافتند (Hejranijamil et al., 2020). پژوهش آنها نشان میدهد آگاهی بیشتر شرکتها نسبت به سطح بالای عدم اطمینان در محیط کسبوکار به واکنش محتاطانه مدیران منجر خواهد شد. در این راستا، میتوان فرض کرد پایش مستمر بر محیط و شناسایی بهموقع احتمال وقوع مسائل، ابهام را در هر دوره کاهش میدهد؛ اما بر مبنای تمایز مفهوم ابهام و ریسک (Epstein & Schneider, 2010) شرایط ابهام به ریسک تبدیل میشود و درنتیجه فرض میشود شرکتهای هوشیار آگاهی بیشتری نسبت به ریسکهای در معرض خواهند داشت؛ بنابراین، بر مبنای نظریه نمایندگی (Heinle & Smith, 2017) و نظریه علامتدهی (Elshandidy et al., 2018a) انتظار میرود شرکتهای هوشیار با کاهش ابهام و تبدیل آن به ریسک، سطوح بیشتری از افشای ریسک ارائه دهند. بر این مبنا فرضیه دوم پژوهش بهصورت زیر تبیین میشود:
فرضیه دوم) هوشیاری شرکت بر افشای ریسک اثر معنادار دارد.
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، از نوع پژوهشهای توصیفی و همبستگی است و ازنظر نوع داده در گروه پژوهشهای کمّی قرار میگیرد. این پژوهش رابطه بین استراتژیهای کسبوکار و هوشیاری شرکت با افشای ریسک در گزارشهای مالی سالانه در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران را در بازة زمانی 1395 تا 1400 بررسی میکند. قلمرو مکانی و جامعه آماری پژوهش تمامی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران هستند و نمونه پژوهش براساس معیارهای زیر انتخاب شده است:
1- دادههای مورد نیاز بهمنظور محاسبه متغیرهای پژوهش معتبر و در دسترس باشند. 2- متغیر استراتژی کسبوکار، ضریب بتا و نوسان بازدهی سهام در هر دوره، بر مبنای میانگین دادههای پنج سال گذشته محاسبه میشود. بهمنظور محاسبه این متغیرها به اطلاعات سالهای 1389 تا 1394 نیاز است؛ درنتیجه، شرکتهای نمونه پیش از سال 1389 در سازمان بورس و اوراق بهادار تهران پذیرفتهشده باشند. 3- در طول دوره زمانی پژوهش، از بورس اوراق بهادار حذف نشده باشند. 4- بهمنظور محاسبه متغیر افشای ریسک صورتهای مالی، یادداشتهای همراه و گزارشهای هیئتمدیره شرکتها شامل گزارش فعالیت هیئتمدیره (برای دوره 1395 تا 1400) و گزارش تفسیری مدیریت (برای دوره 1396 به بعد) بهطور کامل در سایت بورس موجود باشند. 5- بهمنظور افزایش قابلیت مقایسه و کنترل تأثیر دوره گزارشگری اطلاعات، دوره مالی آنها منتهی به پایان اسفند ماه باشد و طی دوره پژوهش تغییر فعالیت و تغییر سال مالی نداده باشند. 6- شرکتهای نمونه، جزء شرکتهای صنعت بانک، لیزینگ، مؤسسات مالی و صنعت بیمه بهدلیل ماهیت خاص فعالیت و نیز تفاوت در مفاهیم و الزامات گزارشگری ریسک نباشند. 7- وقفه معاملاتی بیش از سه ماه نداشته باشند. 8- بهدلیل آنکه وجود شرکتهای با ارزش ویژه منفی ممکن است منجر به سوگیری چشمگیری در فرایند تجزیه و تحلیل و نتایج غیرقابل اعتماد شود، ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام آنها در هیچیک از دورههای سالانه پژوهش منفی نباشد.
براساس این، تعداد 888 سال - شرکت بهعنوان نمونه نهایی انتخاب شدند و اطلاعات مورد نیاز پژوهش، از صورتهای مالی، یادداشتهای همراه صورتهای مالی، گزارش فعالیت هیئتمدیره و گزارش تفسیری مدیریت استخراج شده است. همچنین، دادههای کمّی استفادهشده در اندازهگیری متغیرها با استفاده از نرمافزار رهاورد نوین جمعآوری شدهاند.
مدلهای پژوهش
فرضیه اول پژوهش، رابطه معنادار بین استراتژی کسبوکار بهعنوان یک ویژگی عدم اطمینان شرکتها و افشای ریسک را پیشبینی میکند که با استفاده از رابطه رگرسیونی (1) آزمون میشود:
که در آن، متغیر وابسته سطح افشای ریسک و متغیر مستقل استراتژی کسبوکار شرکت در دوره است. ضریب ، رابطه افشای ریسک و استراتژی کسبوکار را تبیین خواهد کرد. بهمنظور کنترل عوامل مؤثر بر افشای ریسک، از متغیر اندازه شرکت ( )، اهرم مالی ( )، نرخ بازدهی داراییها ( )، ضریب بتا ( )، انحراف معیار بازدهی سهام ( )، زیاندهبودن شرکت ( )، اثرات صنعت ( ) و اثرات سال ( ) استفاده شده است که در ادامه دلایل استفاده و نحوه اندازهگیری هریک توضیح داده میشوند.
فرضیه دوم پژوهش، رابطه معنادار بین سطح پایش محیط بهعنوان یک ویژگی عدم اطمینان شرکتها و افشای ریسک را پیشبینی میکند که با استفاده از رابطه رگرسیونی (2) آزمون میشود:
که در آن، متغیر وابسته سطح افشای ریسک و متغیر مستقل هوشیاری شرکت در دوره است. ضریب ، رابطه افشای ریسک و هوشیاری شرکت را تبیین خواهد کرد. متغیرهای کنترلی رابطه (2) مشابه رابطه (1) هستند.
اندازهگیری متغیرهای پژوهش
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک ( )
اطلاعات ریسک، اطلاعات عمدتاً تفسیری و کیفی هستند که بیشتر در گزارشهای مالی سالانه افشا میشوند. در این پژوهش همانند بیشتر پژوهشهای حوزه گزارشگری و افشای ریسک، مانند کراوت و مازلو (2013)، کمبپل و همکاران (2014) و نمازی و ابراهیمیمیمند (1395)، بر اطلاعات تفسیری افشای ریسک تمرکز شده و با استفاده از روش تحلیل محتوا و کدگذاری اطلاعات ریسک، سطح افشای ریسک اندازهگیری شده است (Kravet & Muslu, 2013; Campbell et al., 2014). مطابق با الشندیدی و همکاران (2013) و کوتاری و همکاران (2009)، تحلیل محتوا تنها محدود به بخش خاصی از گزارشهای سالانه نبوده است و تمام قسمتها در یادداشتهای همراه صورتهای مالی، گزارش فعالیت هیئتمدیره و گزارش تفسیری مدیریت تحلیل شدهاند (Elshandidy et al., 2013; Kothari et al., 2009). بهمنظور کاهش ذهنیت و افزایش قابلیت اطمینان فرایند کدگذاری اطلاعات ریسک (Linsley & Shrives, 2006) لازم است قوانین کدگذاری در ابتدا تعیین شوند. در این پژوهش مطابق با الشندیدی و همکاران (2013)، کراوت و مازلو (2013) و نمازی و ابراهیمیمیمند (1395) بر واحد عبارت بهجای کلمه بهمنظور جلوگیری از شمارش مضاعف تعداد ریسکهای افشاشده تمرکز شده است (Kravet & Muslu, 2013; Elshandidy et al., 2013). واژههای کلیدی مدنظر بر مبنای ترکیب واژههای توسعهیافته کراوت و مازلو (2013) و الشندیدی و همکاران (2013) تعریف شدهاند. این واژهها شامل این موارد هستند: میتواند / نمیتواند، میتوانسته / توانسته است، ممکن است، ممکن بوده است، ریسک، عدم اطمینان، نامشخص، غیرمطمئن، احتمال، شانس، بالقوه، تغییر یا تغییرات، وابسته، مشروط به، اثر (تأثیر - مؤثر)، در معرض، در برابر، نوسان، امکان، زیان، کاهش، افزایش، چالش، تهدید، فرصت، دوام، فاجعه، کمبود و به دست آوردن (دستیابی) (Elshandidy et al., 2013; Kravet & Muslu, 2013). در مرحله بعد با استفاده از نرمافزار تحلیل محتوای Maxqda، هر عبارت که دربرگیرندة حداقل یکی از واژههای کلیدی مذکور باشد، بهعنوان یک اطلاعات ریسک کدگذاری میشود و درنهایت با شمارش تعداد اطلاعات ریسک کدگذاریشده در گزارشهای مالی شرکت در دوره سالانه ، متغیر سطح افشای ریسک ( ) اندازهگیری شده است.
متغیر مستقل: استراتژی کسبوکار شرکت ( )
متغیر مستقل استراتژی کسبوکار شرکت، بر مبنای معیار ترکیبی بنتلیگود و همکاران (2013) اندازهگیری میشود که در آن سه نوع استراتژی کاوشگرانه، تحلیلگر و تدافعی را معرفی میکند. این معیار بر مبنای شاخصهای میزان سرمایهگذاری در توسعه محصولات جدید، راندمان تولید و توزیع محصولات، سرمایهگذاری کلی، مخارج بازاریابی برای فرصتهای بازار محصول، ثبات مدیریتی و شدت سرمایه یک شرکت اندازهگیری میشود (Bentley-Goode et al., 2013). همچنین، با توجه به اینکه هماهنگی دقیق تمام فعالیتهای مورد نیاز برای تغییر اثربخش در استراتژی کسبوکار نسبتاً دشوار است، بنتلیگود و همکاران (2013) استدلال میکنند نوع استراتژیهای کسبوکار اتخاذشده توسط شرکتها، بهطور چشمگیری پایدار و ثابت است (Bentley-Goode et al., 2013). این معیار با استفاده از شش متغیر برای هر دوره t و بر مبنای میانگین مقادیر در بازه زمانی پنج ساله t تا 4-t محاسبه میشود: (1) نسبت هزینههای تحقیق و توسعه به فروش، (2) نسبت تعداد کارکنان به فروش، (3) درصد تغییر فروش نسبت به دوره قبل، (4) نسبت هزینههای عمومی و اداری به فروش، (5) انحراف معیار تعداد کارمندان و (6) شدت سرمایه و بهصورت نسبت خالص املاک، زمین و تجهیزات به کل داراییها. این متغیرها برای هر سال - شرکت محاسبه میشوند و سپس برای هر سال و در هر صنعت جداگانه در پنجکها رتبهبندی میشود. مطابق با بنتلیگود و همکاران (2013) و سیه و همکاران (2019)، صنایع شرکتهای نمونه بر مبنای کد رقمی ISIC طبقهبندی میشود (Bentley-Goode et al., 2013; Hsieh et al., 2019). در مرحله بعد، به تمام متغیرهای محاسبهشده براساس رتبه پنجکی آنها، مقدار بین 1 تا 5 نسبت داده میشود. برای متغیرهای (1) تا (5)، از آنجایی که انتظار میرود مقدار آن برای شرکتهای کاوشگر بیشتر باشد، چنانچه مقدار متغیر در پایینترین پنجک قرار گیرد، مقدار 1 و چنانچه در بالاترین پنجک قرار گیرد، مقدار 5 نسبت داده میشود. دربارة متغیر (6)، انتظار میرود شدت سرمایه برای شرکتهای تدافعی بیشتر باشد و چنانچه مقدار متغیر در پایینترین پنجک قرار گیرد، مقدار 5 و چنانچه در بالاترین پنجک قرار گیرد، مقدار 1 به آن نسبت داده میشود؛ درنهایت، جمع رتبههای پنجک برای هر سال - شرکت، یک مقدار مشخص بین عدد 6 تا 30 است و معرف متغیر استراتژی کسبوکار ( ) خواهد بود. مطابق با پژوهشهای لیم و همکاران (2018) و سیه و همکاران (2019)، در این پژوهش روی دو طرف طیف یعنی استراتژی تدافعی و کاوشگرانه تمرکز میشود (Hsieh et al., 2019; Lim et al., 2018)؛ بنابراین، بهمنظور شناسایی استراتژی شرکتها، چنانچه مقدار رتبه نهایی عددی بین 6 تا 18 را اختیار کند، استراتژی تدافعی و چنانچه عددی بین 19 تا 30 را اختیار کند، استراتژی کاوشگرانه در نظر گرفته میشود. بهمنظور آزمون فرضیه اول پژوهش، در حالت اول، متغیر استراتژی کسبوکار شرکت بهصورت امتیاز خام کسبشده برای هر سال - شرکت وارد مدل پژوهش میشود. در مرحله بعد، بهمنظور تحلیل بیشتر، برحسب امتیاز کسبشده براساس معیار ترکیبی مذکور، استراتژی کسبوکار بهصورت یک متغیر مجازی، تعریف و وارد مدل میشود؛ به این صورت که برای هر سال - شرکت با استراتژی کاوشگرانه (امتیاز بین 19 تا 30)، مقدار یک و با استراتژی تدافعی (امتیاز بین 6 تا 18) مقدار صفر در نظر گرفته میشود.
متغیر مستقل: هوشیاری شرکت ( )
در ادبیات پژوهشی (Baker et al., 2016; Julio & Yook, 2012) نشان داده شده است زمانی که شرکتها با تحولات غیرمنتظره روبهرو میشوند، استخدام نیروی جدید، سرمایهگذاریها و مخارج اختیاری خود را به تأخیر میاندازند. وقوع این سه رویداد نشان میدهد احتمالاً یک شرکت هوشیار بوده و نسبت به یک منبع ابهام پاسخ داده است. در این پژوهش از معیار ترکیبی سیه و همکاران (2019) برای شناسایی شرکتهای هوشیار ( ) استفاده میشود (Hsieh et al., 2019). سیه و همکاران (2019) استدلال میکنند شرکتهای هوشیار، بودجه درخور توجهی را برای پایش مستمر محیط و جستوجوی اطلاعات دربارة مسائل نوظهور تخصیص میدهند (Hsieh et al., 2019)؛ درنتیجه، زمانی که عدم اطمینان افزایش مییابد، این شرکتها، سرمایهگذاری، مخارج اختیاری و نیز حقوق و دستمزد خود را بهمنظور تأمین بودجه مورد نیاز برای پاسخ و به حداقل رساندن این عدم اطمینان کاهش میدهند. بنابراین، معیار ترکیبی آنها بر مبنای مشاهده کاهش غیرعادی در سه شاخص (1) تعداد کارکنان، (2) مخارج سرمایهای و (3) مخارج اختیاری توسعه یافته است.
بهمنظور محاسبه کاهش غیرعادی در شاخص سرمایهگذاری، ابتدا سطح سرمایهگذاری مورد انتظار بر مبنای میانگین متحرک سه سال قبل، محاسبه و سپس سطح غیرعادی سرمایهگذاری با استفاده از رابطه (3) محاسبه میشود.
رابطه (3) |
|
که در آن، ، سطح غیرعادی سرمایهگذاری و ، ، ، ، بهترتیب مخارج سرمایهای شرکت تقسیم بر جمع فروش در دوره ، ، و است. مطابق با همتی و همکاران (1394)، مخارج سرمایهای در هر دوره بر مبنای وجه نقد پرداختی برای خرید داراییهای ثابت شرکت در نظر گرفته میشوند.
بهمنظور محاسبه کاهش غیرعادی در شاخص تعداد کارکنان، میانگین متحرک تعداد کارکنان در سه سال قبل، محاسبه و سپس سطح غیرعادی کارکنان با استفاده از رابطه (4) محاسبه میشود.
رابطه (4) |
|
که در آن، ، شاخص تعداد غیرعادی کارکنان و ، ، ، ، بهترتیب تعداد کارکنان شرکت تقسیم بر جمع داراییها در دوره ، ، و است.
بهمنظور محاسبه کاهش غیرعادی در هزینههای اختیاری، سطح غیرعادی هزینههای اختیاری با استفاده از تخمین رابطه رگرسیونی (5) محاسبه میشود:
رابطه (5) |
|
که در آن، جمع هزینههای اختیاری شرکت در دوره است که با استفاده از جمع هزینه تحقیق و توسعه، هزینه تبلیغات و هزینه فروش، عمومی و اداری محاسبه میشود. جمع داراییها و جمع فروش در دوره است. مقدار باقیمانده با استفاده از برازش مقطعی رگرسیون رابطه (5) در هر سال و در هر صنعت، محاسبه و بهعنوان شاخص سطح غیرعادی هزینههای غیرعادی در نظر گرفته میشود.
چنانچه مقدار هریک از شاخصهای سطح غیرعادی سرمایهگذاری ( )، سطع غیرعادی تعداد کارکنان ( ) و سطح غیرعادی مخارج اختیاری ( ) منفی و کمتر از 33 درصد میانگین هر شاخص در هر صنعت و در هر سال باشد، بهعنوان کاهش غیرعادی آن شاخص شناسایی میشود و به آن مقدار 1 و در غیر این صورت مقدار صفر تخصیص داده میشود. برای تعیین شرکتهای هوشیار، فرض میشود پایش محیطی شرکت یک ویژگی پایدار است (weick, 1979). اگر شرکتی بهطور همزمان سه کاهش غیرعادی را در هر نقطه در دوره نمونه انجام دهد (به این معنا که هر سه شاخص، برابر با یک باشند) بهعنوان هوشیار شناسایی میشود و در تمام سالها در بازة زمانی پژوهش، به آن مقدار 1 تخصیص داده میشود و در غیر این صورت بهعنوان شرکت خنثی، شناسایی و به آن مقدار صفر تخصیص داده میشود.
متغیرهای کنترلی
متغیرهای کنترلی، متغیرهای اثرگذار بر افشای ریسک هستند که در پژوهشهای پیشین رابطه آنها با افشای ریسک بررسی شده است. متغیر اندازه شرکت بهعنوان شاخص ریسک نظارتی، بهصورت لگاریتم طبیعی جمع داراییها در پایان دوره اندازهگیری میشود و مطابق با پژوهشهای کوتاری و همکاران (2009)، خلیف و حسینی (2016)، مانجد و ابراهیم (2020)، الشندیدی و همکاران (a2018)، محمدی نسب و بلو (1401) و نمازی و ابراهیمیمیمند (1395)، انتظار میرود رابطه مثبت و معنادار با افشای ریسک داشته باشد (Khlif & Hussainey, 2016; Kothari et al., 2009; Elshandidy et al.,2018a; Monjed & Ibrahim, 2020,). متغیر اهرم مالی ( )، بهعنوان شاخص ریسک مالی در نظر گرفته شده است و بهطور کلی بر مبنای نظریه علامتدهی و نمایندگی فرض میشود شرکتهای با اهرم مالی بالاتر، افشای ریسک بیشتر ارائه کنند؛ زیرا افزایش سطح افشای ریسک میتواند هزینه پایش شرکتها را دربارة شرکتهای با اهرم مالی بالاتر کاهش دهد. خلیف و حسینی (2016)، مانجد و ابراهیم (2020)، نمازی و ابراهیمیمیمند (1395) و محمدینسب و بولو (1401) نیز رابطه مثبت و معنادار بین افشای ریسک و اهرم مالی یافتند؛ به این معنا که مدیران در صورت وجود نسبت اهرمی بالاتر، اطلاعات ریسک را افشا میکنند تا توانایی شرکت برای انجام تعهدات کوتاهمدت و بلندمدت را به سرمایهگذاران و اعتباردهندگان علامت دهند (Khlif & Hussainey, 2016; Monjed & Ibrahim, 2020). متغیر بازدهی داراییها ( ) بهعنوان شاخص سودآوری شرکت در نظر گرفته میشود و براساس نظریه علامتدهی مدیران در شرکتهای با عملکرد بهتر اقدام به افشای ریسک بالاتری میکنند (Merkl-Davies & Brennan, 2007) و بهصورت نسبت سود خالص قبل از مالیات تقسیم بر جمع داراییها در پایان دوره اندازهگیری میشود. متغیر بتا ( ) بهعنوان شاخص ریسک سیستماتیک در نظر گرفته شده است و مطابق با میهیکنن (2012) بهصورت میانگین ضریب بتا در دوره پنج ساله تا اندازهگیری میشود (Miihkinen, 2012). ضرب بتا برای هر دوره نیز با استفاده از کوواریانس بازدهی سالانه سهام به بازدهی سالانه بازار محاسبه میشود. الشندیدی و همکاران (a2018)، کولمونت و همکاران (2020) و محمدینسب و بولو (1401) رابطه مثبت و معنادار بین شاخص بتا و سطح افشای ریسک یافتند (Elshandidy et al., 2018a; Coulmont et al., 2020). ارتباط مثبت بین ضریب بتا و افشای ریسک مطابق با نظریه نمایندگی بر این مبنا فرض میشود که افزایش ریسک درکشده توسط سرمایهگذاران، به افزایش سطح افشا و درنتیجه به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و صرف ریسک منجر میشود (Coulmont et al., 2020). نوسان بازدهی سهام ( ) نیز شاخص ریسک کلی شرکت است و بهصورت میانگین انحراف معیار بازدهی سهام در دوره پنج ساله تا اندازهگیری میشود. دربارة تأثیر ریسک شرکت بر افشای ریسک نیز ادبیات پژوهشی نتایج مختلطی را نشان داده است. الشندیدی و همکاران (2013)، نمازی و ابراهیمیمیمند (1395) و مککلری و حسینی (2021) بین این متغیر و سطح افشای ریسک رابطه منفی و معنادار یافتند (Elshandidy et al., 2013; Mcchlery & Hussainey, 2021). ارتباط منفی بین ریسک بازار شرکت و سطح افشای ریسک بر این مبنا فرض میشود که شرکتهای با ریسک بالا در تلاش برای عدم جلبتوجه بازار، سطح افشای ریسک خود را کاهش میدهند. کمبپل و همکاران (2014) بین انحراف نوسان بازده سهام شرکت و افشای ریسک غیرسیستماتیک و کوتاری و همکاران (2009) بین انحراف نوسان بازده سهام شرکت و افشای ریسک نامطلوب رابطه مثبت و معناداری یافتند (Campbell et al., 2014; Kothari et al., 2009). ارتباط مثبت بین سطح افشا و معیار ریسک کلی شرکت براساس نظریه علامتدهی بهعنوان تلاش شرکت برای جلوگیری از تفسیر نادرست بازار و در تلاش برای نمایش توانایی مدیریت موفق ریسکها تفسیر میشود (Linsley & Shrives, 2006). بهطور کلی این فرض وجود دارد که کاهش سودآوری شرکت نشاندهندة بالاتربودن ریسک آن است که بر سطح افشای ریسک اثرگذار است (Campbell et al., 2014; Kravet & Muslu, 2013). در این راستا، متغیر زیاندهبودن شرکت ( )، یک متغیر مجازی است و چنانچه شرکت در یک دوره زیان اعلام کرده باشد، برابر با 1 و در غیر این صورت برابر با صفر در نظر گرفته میشود. بهمنظور کنترل عوامل کلان اقتصادی در سطح صنعت و در سالهای بررسیشده، مطابق با پژوهش کمپبل و همکاران (2014) و وبر و موبینگ (2022) از متغیر اثرات صنعت ( ) و اثرات سال ( ) استفاده شده است (Campbell et al., 2014; Weber & Mubig, 2022,).
یافتههای پژوهش
بررسی آمار توصیفی
بهمنظور کسب دانش دربارة ماهیت نمونه آماری پژوهش و تحلیل متغیرهای پژوهش، ابتدا لازم است توصیف آماری دادهها بررسی شود. در نگاره (1) آمار توصیفی متغیرهای پژوهش ارائه شده است.
نگاره 1. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
Figure 1: Descriptive statistics
متغیر |
نماد |
حداقل |
حداکثر |
میانگین |
انحراف معیار |
میانه |
چارک اول |
چارک سوم |
|
سطح افشای ریسک |
|
27 |
42 |
33 |
28/2 |
34 |
33 |
36 |
|
استراتژی کسبوکار |
|
8 |
27 |
78/16 |
18/3 |
17 |
14 |
19 |
|
هوشیاری |
|
0 |
1 |
89/16 |
37/0 |
0 |
0 |
0 |
|
اندازه |
|
36/11 |
32/21 |
19/15 |
58/1 |
96/14 |
16/14 |
01/16 |
|
اهرم مالی |
|
01/0 |
98/0 |
50/0 |
20/0 |
52/0 |
36/0 |
65/0 |
|
نرخ بازدهی داراییها |
|
29/0- |
83/0 |
17/0 |
15/0 |
13/0 |
05/0 |
27/0 |
|
بتا |
|
65/0- |
38/2 |
77/0 |
49/0 |
72/0 |
37/0 |
13/1 |
|
انحراف معیار بازدهی سهام |
|
03/0 |
25/0 |
14/0 |
04/0 |
14/0 |
11/0 |
17/0 |
|
زیاندهبودن |
|
0 |
1 |
06/0 |
23/0 |
0 |
0 |
0 |
|
منبع: یافتههای پژوهش |
|
|
|||||||
ج
مقدار میانگین متغیر افشای ریسک نشان میدهد شرکتها بهطور متوسط تعداد 33 افشای ریسک در گزارشهای مالی سالانه ارائه کردهاند. همچنین، محدوده بین چارکی نشان میدهد بیشتر شرکتها از سال 1395 سطح مشخصی از افشای ریسک را ارائه میکنند که ممکن است بهدلیل الزامیشدن افشای اطلاعات ریسک در گزارشات تفسیری مدیریت مصوب سال 1396 باشد و همچنین با نتایج پژوهش ختنلو و همکاران (1400) مبنی بر وجود همپوشانی در اطلاعات ریسک ارائهشده توسط شرکتها سازگار است. مقادیر حداقل و حداکثر این متغیر، تغییراتی را در سطح اطلاعات ریسک ارائهشده نشان میدهند که احتمالاً منعکسکنندة تفاوت در نمایههای ریسک شرکتها است. میانگین امتیاز استراتژی کسبوکار شرکتها مقدار 78/16 است و مقدار میانه این متغیر نشان میدهد توزیع مقادیر حول مقدار 17 متمرکز است و این موضوع با نتایج پژوهشهای اسدی و همکاران (1400) سازگار است. همچنین، براساس میانگین متغیر ( ) شرکتهای کل نمونه در طول بازه زمانی پژوهش، در حدود 17 درصد شرکتها بهعنوان شرکت هوشیار شناسایی شدهاند.
همچنین در نگاره (2)، تعداد مشاهدات براساس دستهبندی صنایع شرکتهای نمونه بر مبنای کد دو رقمی SIC ارائه شده است. بالاترین امتیاز خام استراتژی کسبوکار مرتبط با صنایع تولیدی (16/17) و خدماتی (84/16) است که بهطور میانگین در این صنایع سطح افشای ریسک بالاتری نسبت به صنایع دیگر (بهترتیب 90/33 و 91/32) ارائه شده است.
نگاره 2. آمار توصیفی متغیرهای افشای ریسک و استراتژی کسبوکار به تفکیک صنایع
Figure 2: Descriptive Statistics of Risk Disclosure and Business Strategy by Industry
صنعت |
کد دو رقمی SIC |
صنایع زیرمجموعه |
تعداد مشاهدات |
میانگین افشای ریسک |
میانگین امتیاز خام استراتژی کسبوکار |
معادن و استخراج |
14-10 |
استخراج کانههای فلزی، استخراج زغالسنگ، استخراج نفت و گاز بهجز اکتشاف، استخراج سایر معادن |
60 |
58/32 |
20/16 |
تولیدی |
39-20 |
فرآوردههای نفتی، فلزات اساسی، دارویی، شیمیایی، سیمان آهک و گچ، کاشی و سرامیک، کانی غیرفلزی، غذایی بهجز قند و شکر، قند و شکر، خودرو و قطعات، دستگاههای برقی، ماشینآلات و تجهیزات، منسوجات، لاستیک و پلاستیک، محصولات چوبی، محصولات فلزی، محصولات کاغذی |
774 |
90/33 |
16/17 |
حملونقل و ارتباطات |
49-40 |
مخابرات، حملونقل و انبارداری و ارتباطات |
30 |
59/32 |
30/16 |
خدماتی |
89-70 |
رایانه |
24 |
91/32 |
84/16 |
منبع: یافتههای پژوهش |
آزمون فرضیههای پژوهش
بهمنظور آزمون فرضیه اول و دوم، از رابطههای رگرسیونی چندگانه (1) و (2) و روش تخمین رگرسیون حداقل مربعات ساده (OLS) استفاده شده است. به این ترتیب، ابتدا لازم است برای اطمینان از نتایج تخمین، برقراری پیشفرضهای کلاسیک رگرسیون در مدلها بررسی شود. ابتدا آماره جارک - برا (نگاره 3) بیانکنندة نرمالبودن توزیع جملات خطا در مدل (1) (در هر دو حالت: حالت اول بر مبنای امتیاز خام متغیر مستقل استراتژی کسبوکار و در حالت دوم بر مبنای متغیر مستقل مجازی استراتژی کسبوکار) و مدل (2) است.
نگاره 3. نتایج آزمون نرمالبودن جملات خطا
Figure 3: Normality Test for Residuals
مدلهای پژوهش |
آماره جارک - برا |
معناداری |
مدل (1)- بر مبنای امتیاز خام متغیر استراتژی کسبوکار |
383/3 |
184/0 |
مدل (1)- بر مبنای متغیر مجازی استراتژی کسبوکار |
677/1 |
432/0 |
مدل (2) |
803/1 |
405/0 |
منبع: یافتههای پژوهش |
همچنین، سطح معناداری آماره در آزمون لوین - لی - چو برای همه متغیرهای پژوهش کمتر از 05/0 بوده و نشاندهندة مانابودن متغیرهای پژوهش است. همچنین، مقادیر آماره VIF برای تمام متغیرهای مستقل حول مقدار 1 بوده و کمتر از حد پذیرفتنی 5 است. این موضوع نشاندهندة نبود همخطی بین متغیرهای مستقل است.
قبل از برآورد مدلها در ابتدا لازم است الگوی مناسب برآورد هر مدل مشخص شود. نتایج آزمون چاو و هاسمن برای مدل (1) در نگاره (4) ارائه شدهاند.
نگاره 4. نتایج آزمون انتخاب الگوی برآورد مدل (1) پژوهش
Figure 4: Data Structure Selection of First Model
مدلهای پژوهش |
آزمون چاو |
آزمون هاسمن |
||
|
آماره |
معناداری |
آماره |
معناداری |
مدل (1)- بر مبنای امتیاز خام متغیر استراتژی کسبوکار |
690/4 |
000/0 |
697/9 |
206/0 |
مدل (1)- بر مبنای رتبه متغیر مجازی استراتژی کسبوکار |
773/4 |
000/0 |
731/13 |
056/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
|
نتایج آزمون چاو با توجه به معنیداری آماره، نشاندهندة استفاده از الگوی دادههای تابلویی و نتایج آزمون هاسمن با توجه به معنیداری آماره، نشاندهندة استفاده از روش الگوی اثرات تصادفی برای مدل (1) و در هر دو حالت است. همچنین، بهمنظور اطمینان از همسانی واریانس از تخمینزن GLS استفاده شده است.
نگاره (5) نتایج حاصل از تخمین مدل (1) را براساس دو حالت متغیر استراتژی کسبوکار بهصورت امتیاز خام و متغیر مجازی نشان میدهد.
نگاره 5. نتایج آزمون فرضیه اول پژوهش
Figure 5: First Hypothesis Test
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک ( ) |
|||
متغیر |
نماد ریاضی |
امتیاز استراتژی کسبوکار |
رتبه استراتژی کسبوکار: =1 =0 |
ضریب آماره t |
ضریب آماره t |
||
عرض از مبدأ |
α |
***945/20 (463/15) |
***788/12 (278/9) |
استراتژی کسبوکار |
|
***381/0 (345/14) |
***181/1 (224/7) |
اندازه |
|
***212/0 (645/2) |
***375/0 (191/4) |
اهرم مالی |
|
***250/2 (686/4) |
***043/2 (837/3) |
نرخ بازده داراییها |
|
***112/3 (006/6) |
**369/1 (424/2) |
بتا |
|
***423/1 (740/5) |
*481/0 (746/1) |
انحراف معیار بازدهی سهام |
|
**212/5- (518/2-) |
151/0- (066/0) |
زیاندهبودن |
|
**512/0 (267/2) |
**775/0 (066/3) |
سایر آمارههای اطلاعاتی |
|||
اثرات صنعت |
Industry |
بله |
بله |
اثرات سال |
year |
بله |
بله |
ضریب تعیین تعدیلشده |
Adjusted R-squared |
585/0 |
500/0 |
آماره F |
F-statistic |
***(540/13) |
***(673/9) |
آماره دوربین واتسون |
Durbin-Watson |
383/2 |
271/2 |
تعداد مشاهدات |
N |
888 |
888 |
در هر ستون، اعداد بالا ضرایب متغیر و اعداد داخل پرانتز آماره t را نشان میدهند. همچنین *** و ** و * به معنای معناداری بهترتیب در سطح اطمینان 99 درصد، 95 درصد و 90 درصد است. |
|||
منبع: یافتههای پژوهش |
در نگاره (5)، ستون اول نتایج آزمون مدل (1) را در حالت اول و بر مبنای امتیاز استراتژی کسبوکار و ستون دوم نتایج آزمون مدل (1) را در حالت دوم و بر مبنای متغیر مجازی استراتژی کسبوکار نشان میدهد. در هر دو حالت مقدار آماره دوربین واتسون در بازه 5/1 تا 5/2 قرار دارد و درنتیجه میتوان بهطور تقریبی فرض عدم وجود خودهمبستگی سریالی بین مقادیر باقیماندة مدل را پذیرفت. همچنین در هر دو حالت، آماره F، معناداری مدل رگرسیون را در سطح اطمینان 99 درصد نشان میدهد. ضریب تعیین تعدیلشده در حالت اول در حدود 58 درصد و در حالت دوم 50 درصد است که نشان میدهد مدل پژوهش تا حد قابل قبولی تغییرات سطح افشای ریسک شرکتها را تبیین میکند. ضریب متغیر استراتژی کسبوکار ( ) مثبت (381/0) و در سطح اطمینان 95 درصد معنادار است که نشان میدهد نوع استراتژی کسبوکار بر افشای ریسک شرکتها اثرگذار است. همچنین در ستون دوم، ضریب متغیر مجازی ( ) مثبت (181/1) و معنادار در سطح اطمینان 95 درصد است. این موضوع نشان میدهد شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه ( ) احتمالاً با عدم اطمینان محیطی بیشتر روبهرو هستند و درنتیجه تمایل بالاتری به افشای ریسک نسبت به شرکتهای با استراتژی تدافعی ( ) دارند. همچنین، ضرایب متغیرهای اندازه شرکت، اهرم مالی، ضریب بتا و نرخ بازدهی داراییها رابطه مثبت و معنادار با افشای ریسک دارد؛ به این معنا که شرکتهای بزرگتر، با اهرم مالی بالاتر و عملکرد مناسب دارای انگیزههای متفاوتی در افشای اطلاعات ریسک هستند. این موضوع سازگار با نظریه نمایندگی و علامتدهی و همراستا با نتایج پژوهش پیشین است (Khlif & Hussainey, 2016 Merkl-Davies & Brennan, 2007; ;محمدینسب و بولو، 1401). همچنین، انحراف معیار بازدهی سهام با افشای ریسک رابطه منفی و معنادار دارد که نشان میدهد شرکتهای با ریسک بالاتر، افشای ریسک کمتری را بهمنظور عدم جلبتوجه بازار ارائه میکنند (نمازی و ابراهیمی میمند، 1395).
فرضیه دوم پژوهش، وجود رابطه معنادار بین هوشیاری شرکت و سطح افشای ریسک را پیشبینی میکند که شرکتها بر مبنای معیار استمرار پایش محیطی، به دو دسته شرکتهای هوشیار و خنثی، تقسیم و با استفاده از رابطه رگرسیونی (2) برآورد میشوند. نتایج آزمون چاو با توجه به معنیداری آماره، نشاندهندة استفاده از الگوی دادههای تلفیقی بوده و درنتیجه آزمون هاسمن انجام نشده است. مشابه با مدل (1) بهمنظور اطمینان از وجود همسانی واریانس از تخمینزن GLS استفاده شده است. نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش در نگاره (6) ارائه شدهاند.
نگاره 6. نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش
Figure 6: Second Hypothesis Test
متغیر وابسته: سطح افشای ریسک ( ) |
|||
متغیر |
نماد ریاضی |
ضریب آماره t |
|
عرض از مبدأ |
α |
***456/12 (052/15) |
|
پایش محیط |
|
**422/0 (272/2) |
|
اندازه |
|
***463/0 (651/9) |
|
اهرم مالی |
|
**640/0 (572/1) |
|
نرخ بازده داراییها |
|
**747/1 (106/3) |
|
بتا |
|
***164/1 (650/7) |
|
انحراف معیار بازدهی سهام |
|
422/2- (157/1-) |
|
زیاندهبودن |
|
**022/0 (405/0) |
|
سایر آمارههای اطلاعاتی |
|||
اثرات صنعت |
Industry |
بله |
|
اثرات سال |
year |
بله |
|
ضریب تعیین تعدیلشده |
Adjusted R-squared |
564/0 |
|
آماره F |
F-statistic |
***896/25 |
|
آماره دوربین واتسون |
Durbin-Watson |
9345/1 |
|
تعداد مشاهدات |
N |
888 |
|
در هر ستون، اعداد بالا ضرایب متغیر و اعداد داخل پرانتز آماره t را نشان میدهد. همچنین *** و ** و * به معنای معناداری بهترتیب در سطح اطمینان 99 درصد، 95 درصد و 90 درصد است. |
|||
منبع: یافتههای پژوهش |
مشابه با مدل اول، آماره F، معنیداری مدل رگرسیون را در سطح اطمینان 99 درصد نشان میدهد. همچنین، مقدار آماره دوربین واتسون در بازه 5/1 تا 5/2 قرار دارد و درنتیجه میتوان بهطور تقریبی فرض عدم وجود خودهمبستگی سریالی بین مقادیر باقیماندة مدل را پذیرفت. ضریب مثبت و معنادار متغیر هوشیاری شرکت ( ) نشان میدهد شرکتهایی که بهطور مستمر محیط فعالیت را بررسی میکنند و به عبارت دیگر شرکتهای هوشیار، افشای ریسک بالاتری را نسبت به شرکتهای خنثی ارائه میکنند. این موضوع نشان میدهد براساس ادبیات پژوهشی پیشین (Hsieh et al., 2019)، شرکتهای هوشیار با ابهام کمتری مواجههاند؛ با وجود این، براساس تمایز مفهوم ریسک نسبت به ابهام و تأثیر آن بر تصمیمات افشای داوطلبانه (Rava, 2022)، شرکتهای هوشیار احتمالاً با پایش مستمر محیط، عدم اطمینان محیطی را شناسایی میکنند و درنتیجه قادر به شناسایی عوامل ریسک بالقوه خواهند بود. چنین شرکتهایی بهمنظور کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، افشای ریسک بیشتری را ارائه خواهند کرد. همچنین براساس نظریه پردازش اطلاعات، شرکتهای خنثی که با ابهام بالاتری روبهرو هستند، احتمالاً تمایل کمتری به افشای اطلاعات ریسک در گزارشهای مالی سالانه خواهند داشت.
بحث و نتیجهگیری
در ادبیات نظری و پژوهشی افشای شرکتی، به افشای ریسک بهعنوان یک پاسخ منطقی مدیران در مواجهه با عدم اطمینان محیطی توجه شده است. در این پژوهش چگونگی افشای ریسک در مواجهه با ابعاد عدم اطمینان شامل ریسک و ابهام در سطح شرکت و بر مبنای استراتژی کسبوکار و هوشیاری شرکت بررسی شده است. فرضیه اول پژوهش ارتباط بین استراتژی کسبوکار و افشای ریسک را پیشبینی میکند. یافتههای پژوهش ارتباط مثبت و معنادار بین استراتژی کسبوکار و افشای ریسک را نشان میدهد؛ به این معنا که شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه با عدم اطمینان و ریسک بالاتری مواجهاند و درنتیجه افشای ریسک بیشتری را نسبت به شرکتهای با استراتژی تدافعی ارائه خواهند کرد. این یافته مطابق با نظریه نمایندگی، نظریه علامتدهی و سازگار با نتایج پژوهشهای الشندیدی و همکاران (a2018)، بنتلیگود و همکاران (2019)، وبر و موبیگ (2022)، موسوی و همکاران (2023) و برزگر و همکاران (1398) است (Elshandidy et al., 2018a; Bentley-Goode et al., 2019; Weber & Mubig, 2022; Mousavi et al., 2023). این یافته نشان میدهد زمانی که شرکتها استراتژی کسب را بهگونهای اتخاذ میکنند که آنها را با ریسک و عدم اطمینان بالایی مواجه میکند، انگیزه بالاتری برای افشای داوطلبانه و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و درنتیجه کاهش هزینههای نمایندگی خواهند داشت. در چنین شرایطی افشای ریسک ممکن است به وقوع هزینههای اختصاصی مانند افزایش درک ریسک سهامداران و افشای اطلاعات محرمانه برای رقبای بلقوه منجر شود (Hope et al., 2016)؛ با وجود این، افشای ریسک پایین ممکن است از سوی بازار بهعنوان مدیریت ریسک ضعیف تفسیر شود و بهویژه دربارة شرکتهای با استراتژی کاوشگرانه که وابستگی بیشتری به تأمین مالی برونسازمانی دارند، یافتههای پژوهش بیانکنندة فزونی مزایای افشای اطلاعات ریسک نسبت به هزینههای آن است.
همچنین، ادبیات افشای شرکتی، تمایز در تصمیمات افشای داوطلبانه را در شرایط ریسک و ابهام پیشبینی میکند (Ilut & Schneider, 2022). در این راستا نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش مبنی بر ارتباط بین هوشیاری شرکت و افشای ریسک نشان میدهد شرکتهای هوشیار افشای ریسک بیشتر را نسبت به شرکتهای خنثی ارائه میکنند. این یافته نشان میدهد شرکتهای هوشیار با پایش مستمر محیطی، با احتمال بالاتری ریسکهای بالقوه را شناسایی میکنند و درنتیجه با ابهام کمتری نسبت به سایر شرکتها مواجه خواهند شد؛ درنتیجه، مطابق با نظریه پردازش اطلاعات، کاهش ابهام و شناسایی بیشتر ریسکهای در معرض، به افزایش سطح افشای اطلاعات توسط شرکتها منجر خواهد شد. این یافته با نتایج پژوهش سیه و همکاران (2019)، هجرانیجمیل و همکاران (2020) و راوا (2022) سازگار است (Hsieh et al., 2019; Rava, 2022; Hejranijamil et al., 2020). این یافته، بر اهمیت گنجاندن ابعاد عدم اطمینان شامل ابهام و ریسک هنگام تجزیه و تحلیل تصمیمات افشای داوطلبانه اطلاعات مرتبط با ریسک تأکید میکند.
بهطور کلی، نتایج این پژوهش نشان میدهند رویکرد و جهتگیری استراتژیک یک شرکت پیامدهای فراتر از جنبههای عملیاتی و رقابتی دارد و این پیامدها به رفتار و تصمیمگیری شرکتها در گزارشگری و به اشتراک گذاشتن اطلاعات مرتبط با ریسک گسترش مییابد (مطابق با پژوهش لیم و همکاران (2018) (Lim et al., 2018)). نتایج این پژوهش مبنی بر وجود ارتباط بین استراتژیهای کسبوکار و رویکرد شرکت در پایش مستمر محیط فعالیت با افشای ریسک، درک کاملتری دربارة نحوه مدیریت و افشای ریسکهای شرکتی ارائه میدهد که میتواند از سوی سرمایهگذاران، تحلیلگران، قانونگذاران و سایر استفادهکنندگان اطلاعات ریسک درخور توجه واقع شود؛ ازاینرو، به سرمایهگذاران، تحلیلگران و سایر استفادهکنندگان اطلاعات ریسک پیشنهاد میشود در زمان ارزیابی عملکرد و مشخصات ریسک شرکت، جهتگیری استراتژیک شرکت را مدنظر قرار دهند.
همچنین، باوجود الزامات گزارشگری و افشای ریسک، یافتههای پژوهش نشان میدهند مدیران انعطافپذیری بالایی در تنظیم رویههای افشای ریسک دارند؛ به این معنا که تعادل بین هزینهها و منافع افشای ریسک (Cabedo & Tirado, 2004) که ممکن است تابعی از ویژگیهای شرکتی ازجمله نوع استراتژیهای کسبوکار یا هوشیاری شرکت باشد، بر انگیزههای افشای ریسک و عدم تقارن اطلاعات اثرگذار است؛ درنتیجه انتظار میرود نتایج این پژوهش در جهت بهبود مؤثر تنظیم الزامات افشای ریسک به شیوهای دقیقتر و جزئیتر شایان توجه قانونگذاران و استانداردگذاران قرار گیرند؛ بهگونهایکه شرکتها صرفنظر از ویژگیهای استراتژیک خود اقدام به افشای عوامل ریسک خاص خود کنند.
در این پژوهش تأثیر ویژگیهای استراتژیک شرکتها بر سطح افشای ریسک بررسی شده است؛ بنابراین، بررسی انواع، ماهیت و کیفیت افشای اطلاعات ریسک متأثر از ویژگیهای استراتژیک شرکتها، موضوعی است که میتواند در پژوهشهای آتی به آن توجه شود. همچنین، بررسی پیامدهای بازار مانند چگونگی تأثیر افشای ریسک در صورت وجود هریک از ویژگیهای استراتژیک شرکت یا افشای اطلاعات ریسک در شرایط ریسک و ابهام بر ارزش بازار شرکت، از مواردیاند که میتوانند در پژوهشهای آتی بررسی شوند.
بهطور کلی در پژوهشهای حوزه افشای ریسک، استدلال میشود که نحوه اندازهگیری متغیرها ازجمله متغیر افشای ریسک و ویژگیهای خاص شرکت، نوع صنعت یا محیط نظارتی میتواند بر نتایج پژوهش اثرگذار باشد (Khlif & Hussainey, 2016)؛ بنابراین، محدودیت اصلی پژوهش مرتبط با این موضوع بوده است و بهویژه در خصوص متغیر افشای ریسک و با تغییر قوانین کدبندی و شاخصهای اندازهگیری یا اجرای پژوهش در محیط فعالیت با قوانین و الزامات افشای ریسک متفاوت، ممکن است نتایج پژوهش تحتتأثیر قرار گیرند و تعدیل شوند.
یادداشتها
1- Prospective |
2- Defensive |
3- Knightian uncertainty |