نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد دانشگاه شیراز
2 حسابداری - اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی - دانشگاه شیراز - شیراز - ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
According to the modern accounting literature, innovation is a key component of corporate performance. The main objective of this research is to investigate the effect of positive factors (growth) and negativite (challenges) of innovation on financial and economic performance of Tehran Stock Exchange companies. The statistical sample consists of 120 active companies in Tehran Stock Exchange during the period of 1396-1386. In this research, structural equations (PLS) and SPSS have been used to test the hypotheses. The dependent variable of this study is financial performance as well as economic performance. The independent variable of this research is innovation. Also, the role of mediator of innovation challenges in the relationship between innovation and financial and economic performance of the company is examined. The results of the research show that there is a direct effect between innovation structures and financial and economic performance. Also, innovation challenges as a mediating variable posit indirect effects on financial and economic performance, which makes it important to examine the innovation challenges associated with financial and economic performance of the company. The findings suggest that in order to achieve optimal performance, the company must reduce the challenges of innovation, especially the challenges of knowledge and the market.
کلیدواژهها [English]
ادبیات نوین حسابداری نشان میدهد دنیای امروز، با پشت سر گذاشتن اقتصاد سنتی، وارد اقتصادی مبتنی بر دانش شده است؛ اقتصادی که در آن تولید و بهرهوری از دانش، نقش اصلی را در فرایند ایجاد ثروت و عملکرد مطلوب دارد. اقتصاد مبتنی بر دانش بهگونهای بالقوه، منابع نامحدودی ارائه میکند؛ مانند سرمایۀ انسانی که به ارائۀ دانشی نامحدود منجر میشود. داراییهای نامشهود اقلامی مانند قدرت، خلاقیت و نوآوری، تجربه و مهارت کارکنان، رضایت مشتری، اطلاعات و دانش موجود در سازمان است که بهسرعت مکمل داراییهای فیزیکی میشود. در این میان، نقش نوآوری بسیار تأکید شده است [10].
نوآوری، فرایندی است که با یک ایده آغاز میشود، با پیشرفت اختراع یا تغییرات عمده ادامه پیدا میکند و درنتیجه محصول جدید، فرآیند یا خدمات به بازار عرضه میشوند [39]. نوآوری مهمترین منبع برای توسعۀ اقتصادی و رشد شرکتها شناخته شده است [68]؛ درنتیجه، علاقهمندی سیاستمداران، کارآفرینان و پژوهشگران نسبت به چگونگی افزایش نوآوری در سازمان، بیشتر شده است. طبق ادبیات حسابداری [87]، [23]، [80] [31] توانایی شرکتها در برآوردهکردن انتظارات مشتری، به توانایی آنها در نوآوری و ارائۀ محصولات جدید در قیمتهای رقابتی بستگی دارد. درواقع نوآوری، یکی از محرکههای کلیدی برای کسب مزیت رقابتی پایدار و نیز یکی از چالشهای کلیدی کسب و کارهای کوچک و متوسط است. این امر ایجاب میکند شرکتها در محیط رقابت شدید تجاری خود را با نوآوریها، عملکرد مالی و اقتصادی مدیریت کنند و بهبود بخشند؛ درنتیجه عامل نوآوری در سیستم حسابداری، ضرورت تعیینکننده در سازمانهای مدرن است [71]. شرکتها سعی میکنند با ایجاد ارزش افزوده برای مشتری در بازار مزیت رقابتی به دست آورند. برای رسیدن به این هدف، آنها یکی از استراتژیهایی مانند رهبری بها، تمایز، گرایش و تمرکز بر تمایز (سازههای مؤثر بر نوآوری) را انتخاب میکنند [70]. اگرچه استراتژیهای رقابتی به طرق مختلف بهطور جداگانه به دست میآیند، نوآوری یکی از منابع نادر است که به شرکتها اجازه میدهد در پاسخ به رقبا متمایز شوند [22]. شرکتها با اهمیتدادن به نوآوری، از فرصتهای موجود در بازار برای رشد و موفقیت در پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و به عملکرد مالی و اقتصادی مطلوبتر نیز دست مییابند [63]. همچنین، شرکتها، در ساختار تولیدی و غیرتولیدی خود، با استفاده از افزایش نوآوری و کاهش هزینههای محصولات، به افزایش بهرهوری و افزایش سود دسترسی مییابند که تأثیر بسزایی در بالارفتن ظرفیت رقابتی کشور دارد [59].
از سوی دیگر، شرکتها در حین اجرای نوآوری با چالشهای مهمی ازقبیل چالشهای دانش، چالشهای مالی و چالشهای بازار نیز مواجه میشوند که بر عملکرد مالی و همچنین عملکرد اقتصادی آنان تأثیر میگذارند. در این صورت، چالشهای نوآوری بهمنزلۀ متغیر میانجی [18] و [66] رابطۀ بین نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی بر شرکتها تأثیر میگذارند؛ زیرا همانگونه که در بخش مبانی نظری تشریح خواهد شد، ابتدا باید رابطۀ علیت بین نوآوری و چالشها، سپس تأثیر چالشها بر عملکرد مالی و اقتصادی شرکتها بررسی شود.
چالشهای نوآوری، نقش متغیر میانجی [18]، [66] را دارند و بهعنوان واسطه بر رابطۀ بین رشد نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی سازمان اثر میگذارند. مطالعۀ چالشهای نوآوری نخست باعث درک بهتر از موانع نوآوری و همچنین درکی از وضعیت شرکتهایی میشود که درگیر نوآوری شدهاند. دوم، به ارائۀ شواهد بهتر، در رابطه با شناخت چالشها، برای کمک به شرکتها برای افزایش گرایش به نوآوری، در شرکتهای غیرنوآورانه و نیز تشدید نوآوری در شرکتهای نوآورانه منجر میشود [15].
با این حال، کمبود شواهد تجربی دربارۀ نوآوری وجود دارد و پژوهشهای کمًی در حسابداری یافت نشد که همزمان چالشها و فرصتهای نوآوری را به گونۀ تجربی بررسی کند؛ بنابراین، پرسشهای مهمی مطرح میشوند که انگیزۀ اصلی این پژوهشاند؛ ازجمله: تأثیر مستقیم و غیرمستقیم نوآوری، با توجه به منابع مشهود و نامشهود، بر عملکرد مالی شرکت چیست؟ تأثیر مستقیم و غیرمستقیم نوآوری با توجه به چالشهای مالی، چالشهای دانش و چالشهای بازار، بر عملکرد اقتصادی شرکت چگونه است؟ همچنین با توجه به نقش میانجیگری چالشها، رابطۀ بین سازههای نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی چه تغییری میکند؟ و آیا تأثیر چالشهای نوآوری بر عملکرد مالی شرکت بیشتر است یا بر عملکرد اقتصادی؟
این پژوهش جزو نخستین پژوهشهایی است که همزمان سازههای مهم مربوط به رشد نوآوری و نیز شناسایی موانع نوآوری را بهمنزلۀ متغیر میانجی و تأثیر آنها بر عملکرد مالی و همچنین اقتصادی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران بررسی میکند. اهمیت این مطالعه این است که نظریههای مربوط به نوآوری و نقش آنها را در ایجاد ارزش شرکت توسعه میبخشد. همچنین به گونهای تجربی، سازههای مهم مؤثر بر رشد و چالشهای مربوط به نوآوری را نشان میدهد؛ بنابراین، یکی از موانع و سازههای موفقیت شرکتهای بورسی را در دسترسی به ارزش شرکت، بهویژه ارزش داراییهای نامشهود، به گونۀ تجربی نشان میدهد.
پژوهش حاضر پس از بررسی مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش، تأثیر عوامل رشد نوآوری و چالشهای نوآوری را بر عملکرد مالی و اقتصادی شرکتهای بورسی در قالب آزمون فرضیهها بررسی میکند و در انتها، نتایج را مرور و دربارۀ یافتهها، بحث و پیشنهادها و محدودیتهای پژوهش را ارائه میکند.
مبانی نظری و فرضیهها
ارزیابی عملکرد مالی و اقتصادی شرکت، از مهمترین موضوعهای حوزۀ مالی و اقتصادی است؛ بنابراین، بهکارگیری معیارهای مالی و اقتصادی برای این منظور ضروری است. ارزیابی عملکرد شرکتها نیز از مهمترین موضوعات شایان توجه سرمایهگذاران، اعتباردهندگان، مدیران و دولتها است؛ درنتیجه، در دنیای رقابتی امروز ایجاد سیستم مناسب ارزیابی عملکرد شرکتها امری ضروری است [14]. طبق تئوری نمایندگی [17]، [65]، [64] با جدایی مالکیت از مدیریت در شرکتهای بزرگ، این امکان به وجود آمده است که مدیران تصمیماتی اتخاذ کنند که در جهت منافع خودشان و با منافع سهامداران در تضاد باشد [65]، [51]. از بین بردن این تضاد بهصورت کامل ممکن نیست؛ زیرا مدیر برای انجام عملکرد خود به شکل رضایتبخش، نیاز به آزادی عمل کافی دارد. اطمینانکردن مالکان به مدیر، برای دادن چنین آزادی عملی به او، بسیار پرهزینه و مستلزم برقراری سازوکارهای کنترلی و نظارتی بر عملکرد مدیر است [16].
یکی از مسائل مهم و حیاتی هر فعالیت اقتصادی، ارزیابی میزان دستیابی به اهداف تعیین شده است. بیشک این مسئله با پیشرفت روزافزون فعالیتهای اقتصادی وارد عرصه جدیدی میشود و لزوم ایجاد روشهای دقیقتر و نزدیکتر به واقعیت بیشتر احساس میشود و همین احساس نیاز، مقدمۀ ایجاد روشهای نوین ارزیابی و تکمیل روشهای قدیمیتر شده است [41]. از طرفی با مطرحشدن جدایی مالکیت از مدیریت و به دنبال آن، خواستۀ صاحبان سهام برای شفافیت در فعالیتهای انجامشده در شرکتها، روشهای دیگری نسبت به روش حسابداری سنتی مطرحاند که این روشها بیشتر منعکسکنندۀ واقعیتها در سازمانها هستند. یکی از رایجترین روشها برای ارزیابی عملکرد مؤسسات، نظریۀ ارزیابی ارزش افزودۀ اقتصادی و ارزش افزوده در بازار است که استرن استوارت در سال1980، معیار ارزش افزودۀ اقتصادی در بحث ارزیابی عملکرد را معرفی کرد [90]. استوارت ادعا کرد ارزش افزودۀ اقتصادی معیار اندازهگیری عملکردی است که به دنبال محاسبۀ ارزش شرکت است. این معیار نشاندهندۀ سود باقیمانده پس از کسر هزینههای سرمایه است [85] .ارزش افزودۀ اقتصادی معیاری مؤثر در کیفیت سیاستهای مدیریتی و شاخصی اتکاپذیر از چگونگی رشد ارزش شرکت در آینده است. مدیران شرکتها معتقدند فرآیند و نتایج محاسبۀ ارزش افزودۀ اقتصادی، نگرشی جدید از عملکرد تجاری ایجاد میکند [25]. در این رابطه بیان میشود ارزش افزودۀ اقتصادی که بر مبنای نظریۀ سود اقتصادی بنا شده است و به آن سود باقیمانده نیز گفته میشود، بر این اساس است که ارزش، زمانی ایجاد میشود که بنگاه اقتصادی تمام هزینههای سرمایۀ خود را پوشش دهد و مبالغ سود یا ارزش افزودۀ اقتصادی داشته باشد. همچنین، به اعتقاد استوارت، ارزش افزودۀ اقتصادی معیاری قوی و کارآمد در توصیف عملکرد شرکتها است. کاستیگان و لُواتا [29] و بیدل و همکاران [19] در پژوهش خود دریافتند ارزش افزودۀ اقتصادی به کاهش تضادهای سازمان، بهبود در فرایند تصمیمگیری و همچنین بهبود عملکرد کمک میکند.
شومپیتر[1]در سال 2000 مفهوم نوآوری[2] را در ابتدا ارائه کرد. با توجه به تعریف او، نوآوری کشف فن جدید یا بهبود منابع مشهود و نامشهود است. او نوآوری را موتور محرکۀ توسعۀ اقتصادی دانست. برخی معتقدند نوآوری ایجاد مفاهیم و ایدههای جدید و پیادهسازی آنها است. دراکر، مفهوم نوآوری را تغییری شناسایی کرده است که جنبۀ جدیدی در بهرهوری ایجاد میکند [38]. در هر صورت، مبانی نظری نوآوری مبین آن است که با افزایش داراییهای مشهود و نامشهود سازمان و تمایل آن به تغییر و معرفی محصولات و خدمات جدید، تأثیر مثبت بر موفقیتهای مالی و اقتصادی کوتاهمدت و بلندمدت شرکتها میگذارد [15]، [44].
با توجه مطالب یادشده فرضیههای زیر تدوین میشوند:
فرضیه اول: سازههایهای نوآوری بر عملکرد مالی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران تأثیر مستقیم دارند.
فرضیه دوم: سازههای نوآوری بر عملکرد اقتصادی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران تأثیر مستقیم دارند.
نوآوریها به گونهای کلی، به دو دسته تقسیم میشوند: 1) نوآوری بنیادی[3] و 2) نوآوری فزاینده[4] [56]. نوآوریهای بنیادی، جدید، پیشگام و تحولسازند؛ مانند تولید محصول جدید که در بازار وجود ندارد. این دسته از نوآوری با وجود مزایای زیادشان، شرکتها را با چالشهای متعددی نیز مواجه میکنند. همچنین، طرحهایی که به نوآوری بنیادی تخصیص پیدا میکنند، پرخطر و پر هزینهاند و نیازمند زمان زیادی برای دستیابی به نتایج ملموساند. [56]. اگر واحدی برای نخستین بار محصول، فرآیند یا مدل کسب و کاری را خلق کرده باشد یا آن را از سازمانهای دیگر خریداری، اقتباس یا انتقال دهد، آن محصول، فرآیند یا مدل کسب و کار برای آن سازمان نوآوری محسوب میشود. نوآوریهای فزاینده با توسعه و ایجاد تغییر در خدمات، فرایندها و محصولات به وجود میآیند. به عبارت دیگر، نوآوری فزاینده با استفاده از فناوریهای موجود، محصول، خدمت یا فرایندی را جدید یا بهبودیافته میسازد که اکنون وجود دارد ، یا برای کاربرد نوآوری برای بهکارگیری اهداف دیگر، آن را بازآرایی میکند [56]؛ برای مثال نوآوری هزینههای مربوط به تولید کالاها را با معرفیکردن تولیدات جدید یا با بهبودبخشیدن کیفیت کالاهای موجود کاهش میدهد که به نوآوری و افزایش سهم بازار و فروش شرکت منجر خواهد شد.
در حسابداری، نوآوری، بیشتر شامل معرفی برنامههای بهبود کیفیت و تغییرات در حسابداری مدیریت، گزارشدهی و سیستمهای کنترلی است [80]. در طول آخرین دهه از قرن بیستم، نوآوریهای متعددی در سازمانهای تجاری صورت گرفتند که بهگونهای با حسابداری سروکار داشتند؛ برای مثال ظهور هزینهیابی بر مبنای فعالیت (ABC)، فناوری تولید بههنگام[5](JIT)، مدیریت کیفیت جامع[6](TQM) یا مهندسی مجدد فرآیند تجاری[7](BPR). این نوآوریها به سطوح متغیری از موفقیت نیز دست یافتهاند [80].
ابعاد نوآوری شامل موارد زیرند: 1) نوآوریهای فنی[8]، 2) نوآوریهای اجرایی[9]، 3) نوآوریهای محیطی و4) نوآوریهای فردی. نوآوریهای فنی، روشی که محصولات و خدمات با آن ایجاد میشوند، با معرفی ابزارهای جدید تولید، متحول میسازند یا با معرفی فنهایی که روش کار را تغییر میدهند، به تغیرات عمده در روشهای تولید محصولات و خدمات منجر میشوند [30]. نوآوریهای اجراییشامل دستورالعملها و تغییرات تعریفشدهای هستند که در سازمان برای بهبود کنترل داخلی، بهبود سیستمهای حسابداری، ساختارهای سازمانی و فرایندهای اجرایی روی میدهند و با سیستم فنی سازمان، سازگار نیست (نوآوری فنی، راهبرد از پایین به بالا است، در حالی که نوآوری اجرایی راهبرد از بالا به پایین برای تغییرات مدیریتی در سازمانها است). همچنین نوآوری اجرایی مربوط به تغییرات روشهایی هستند که در سازمانها مدیریت میشوند [46]. نوآوریهای محیطی میتواند اصل کلی و اجرایی شناخته شود؛ بنابراین به شرکت فرصت میدهد فرآیند خلاقیت و نوآوری را انتخاب و طرحریزی کند و رهبران را در تصمیمگیری برای رسیدن به اهداف سازمان یاری کند [32]. نوآوری فردی، با تشخیص مسئله و ارائۀ ایدهها یا راهحلهایی جدید و پذیرفتنی آغاز میشود و فرد در سازمان به دنبال حامیانی است تا ایدۀ خود را عملی سازد [79].
مهمترین مؤلفههای مربوط برای گرایش به نوآوری به شرح زیرند [48] :
نوآوری فردی[10]: به میزان نوآوری و خلاقیت شخص تأکید دارد که در زمینۀ حل مشکلات سازمان به کار میگیرد. نوآوری رهبری[11]: بر دیدگاههای مدیران سطح بالاتر سازمانی تأکید دارد که موجب ایجاد و توسعۀ نوآوری کارکنان در سازمان میشود. فرد-بازخورد[12]: نحوۀ واکنش شخص را در زمینۀ راهحلهای نوآورانه نشان میدهد. یادگیری مبتنی بر شواهد[13]: این مؤلفه به یادگیری افراد از ایدههای جدید در کارها براساس شواهد و تجربیات خود و افراد اشاره دارد.
انواع نوآوری شامل موارد زیر میشوند [15]: نوآوری محصول[14]: معرفی هریک از محصولات، کالا یا خدمات جدید یا بهبودیافته شایان توجه به بازار. نوآوری فرآیند[15]: معرفی هریک از فرآیندهای جدید یا بهبودیافته شایان توجه در تولید. نوآوری تحویل[16]: تغییر در چگونگی پیادهسازی شرکت در ارائۀ محصولات، خدمات یا کالا به مشتریان. نوآوری استراتژیک[17]: پیادهسازی استراتژیک کسبوکار جدید یا اصلاحشده. نوآوری مدیریتی[18]: پیادهسازی تکنیکهای جدید یا بهطور اصلاحشدۀ مدیریتی. نوآوری بازاریابی[19]: پیادهسازی استراتژیها یا مفاهیم بازاریابی جدید یا اصلاحشده.
این سیستم و الگو (نظریه نوین یا سیستمی)، با توجه به مطالعات برنز و استاکر الگوی ارگانیک نامیده شده است که به معنای موجود زنده است [23] . این الگو، برای بالابردن کیفیت کالاها و خدمات، بر ابداع و نوآوری تأکید بسیاری میکند. سازمان یادگیرنده ازنظر پیتر سنگ [81]، سازمانی است که با استفاده از افراد، ارزشها و سایر تجربههای بهدستآمده، بهطور پیوسته عملکرد خود را تغییر و بهبود میبخشد. به عبارتی این سازمان به دنبال بهروزرسانی خود است. طبق نظر گاروین [43]، سازمان یادگیرنده مهارت خاصی در به دست آوردن دانشها و سیستمهای جدید دارد. او معتقد است همانطور که انسان برای نوآوری به یادگیری مادامالعمر نیاز دارد، سازمانها نیز برای نوآوری و پویایی و نیز بهرهگیری از دانشها، هنرها، ارزشها بهطور مستمر به یادگیری نیاز دارند تا به بهبود عملکرد مالی و اقتصادی خود کمک کنند. طبق این نظریهها شرکتهایی که به دنبال دستیابی به کامیابی و موفقیت در بلندمدتاند، باید پیوسته خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و به دنبال اقدام و پیادهسازی نوآوری و روشهای جدید و تکنولوژهای پیشرفته باشند [81]. نظریههای نوین یا سیستمی و نظریۀ یادگیری سازمانی یا سازمان یادگیرنده بیان میکنند نوآوری به شرکتها توانایی میدهد بهتر بتوانند به رقابت، تغییرات محیطی و تکنولوژیکی پاسخ دهند و با کسب قابلیتهای جدید، به عملکرد مالی و اقتصادی بهتری نیز دست یابند [69و36].
اما رشد نوآوری با توجه به چالشهای آن باید بررسی شود. در این صورت، نوآوری دارای 2 تأثیر بر عملکرد مالی و اقتصادی است:1) تأثیر مستقیم که رابطۀ نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی را بدون واسطه به یکدیگر پیوند میدهد و 2) رابطۀ غیرمستقیم که در این صورت ابتدا نوآوری انجام میشود (برای نمونه، سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت در سازمان پیاده میشود)، سپس چالشهای سیستم در مراحل مختلف پیادهسازی نمایان میشوند. این چالشها درنهایت نیز بر عملکرد مالی و اقتصادی شرکت تأثیر میگذارند [91]؛ بنابراین در اینجا زنجیرۀ علّی بین نوآوری، چالشهای نوآوری و عملکرد شرکت به وجود میآید و 2 عامل نوآوری و چالشهای نوآوری بر عملکرد مالی و اقتصادی تأثیر میگذارند. در این حالت، طبق ادبیات متغیرهای میانجی [18]، [66]، چالشهای نوآوری نقش متغیر میانجی را دارد و واسطهایاند که بر رابطۀ بین رشد نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی سازمان اثر میگذارند.
بنابراین فرضیههای زیر بیان میشوند:
فرضیۀ سوم: چالشهای نوآوری بهمنزلۀ متغیر میانجی، بر رابطۀ سازههای نوآوری و عملکرد مالی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران تأثیر میگذارند.
فرضیۀ چهارم: چالشهای نوآوری بهمنزلۀ متغیر میانجی، بر رابطۀ بین سازههای نوآوری و عملکرد اقتصادی شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر میگذارند.
پیشینۀ تجربی پژوهش
پیشینۀ داخلی
در ایران پژوهشی یافت نشد که بهگونۀ مستقیم تأثیر سازهها و چالشهای نوآوری را بر عملکرد شرکتها بررسی کرده باشد؛ بنابراین در ادامه چند پژوهش تا حدی مربوط به این مطالعه ذکر میشوند.
حاجیپور و کرد [3]، در پژوهشی به بررسی اثرات یادگیری سازمانی و نوآوری بر عملکرد مالی شرکتها پرداختند. الگوی پژوهش روی 501 نمونه از شرکتهای فعال در صنایع عمده کشور در سالهای 1382 تا سال 1387 (که دارای پیمانهای راهبردی بودهاند) است که با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. تحلیلها نشان دادند یادگیری سازمانی و نوآوری بر عملکرد مالی شرکتها اثر مستقیم دارد. همچنین، تشکیل پیمانهای راهبردی باعث بهبود روابط بین یادگیری سازمانی، نوآوری و عملکرد مالی میشود.
حسینی و سالار [6]، نیز در پژوهش «بررسی تأثیر بازارمداری و نوآوری بر عملکرد شرکتهای غذایی بورس» دریافتند بازارمداری و نوآوری بر عملکرد شرکتها تأثیر مثبتی میگذارند. همچنین بازارمداری ازطریق متغیر میانجی نوآوری، بر عملکرد تأثیر میگذارد. درواقع بخش عمدۀ تأثیر بازارمداری بر عملکرد، مربوط به نوآوری است. همچنین، حاجیها و خراطزاده [4] در پژوهشی به بررسی رابطه کاربرد نوآوریهای حسابداری مدیریت و شاخصهای مالی ارزیابی عملکرد در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در سالهای1390-1386 پرداختند. در این پژوهش به بررسی رابطه بین ROA، ROE و بازده فروش بهمنزلۀ شاخص ارزیابی عملکرد مالی و کاربرد نوآوریهای حسابداری مدیریت در شرکتهای تولیدی توجه شده است. یافتههای مطالعه نشان میدهند میان بازده داراییها و کاربرد نوآوریهای حسابداری مدیریت رابطۀ معناداری وجود دارد. همچنین، بر اساس این نتایج، میان بازده حقوق صاحبان سهام و بازده فروش با کاربرد نوآوریهای حسابداری مدیریت، رابطۀ معناداری وجود ندارد.
نمازی و موسوینژاد [13]، نیز در پژوهشی به بررسی رابطۀ بین داراییهای نامشهود بهمنزلۀ شاخصی از نوآوری و عملکرد مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس تهران پرداختند. نتایج حاصل از این مطالعه، نشان میدهند بیشترین همبستگی مثبت بین کیوتوبین و نسبت بازده داراییها و اضافه ارزش بازار نسبت به ارزش دفتری و سود خالص وجود دارد. همچنین در بین معیارهای عملکرد، معیار سود خالص، ارتباط قویتری با داراییهای نامشهود دارد.
بهتازگی نمازی و مقیمی [11]، در پژوهشی به بررسی نوآوری و تأثیر آن بر عملکرد مالی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران در صنایع مختلف برای سالهای 1395-1386پرداختند. یافتههای آنها نشان میدهند در بورس اوراق بهادار تهران، نوآوری در صنعت دارویی، شیمیایی و پلاستیک نسبت به صنایع دیگر، تأثیری بیشتری بر عملکرد مالی دارد.
پیشینۀ خارجی
ثورنهیل [87] در پژوهشی تأثیر نوآوری را بر عملکرد 845 شرکت تولیدی در کانادا بررسی کرد. نتایج پژوهش او نشان دادند در صنایعی که پویایی بالا ندارند، نوآوری رواج بیشتری دارد و تعامل دانش، پویایی صنعت و نوآوری بر عملکرد شرکت تأثیرگذار است. گاندی، یولیوسوی، کلیک و آلپگان [45]، در پژوهش «اثرات انواع نوآوری بر عملکرد شرکت» دریافتند انواع نوآوری بر عملکرد شرکت تأثیر مثبت دارند؛ بدین معنی که شرکتهای نوآور سهم بازار، فروش و صادرات بیشتری نسبت به سایر شرکتها دارند. کامیسون و ویلار لوپز [24]، نیز در پژوهشی با نام «نوآوری سازمانی یک عامل توانمند در ایجاد قابلیتهای نوآوری تکنولوژیکی و عملکرد شرکت» دریافتند نوآوری سازمانی، بر قابلیت نوآوری فرایند تأثیر مثبت میگذارد و قابلیتهای نوآوری فرآیند در رابطۀ بین نوآوری سازمانی و قابلیت نوآوری محصول، نقش میانجی دارند. این دو نوآوری در محصول و فرآیند به بهبود عملکرد شرکت منجر میشوند.
ون، اماما و راجش [89]، در پژوهشی دریافتند نوآوری، منبع اصلی برای رفاه اقتصاد ملی است و نیز سرمایۀ فکری نقش مهمی در تأثیر کارایی دارد و به بهبود عملکرد استراتژی کمک میکند. روبیومارین [75] نیز در پژوهشی به شاخصهای مدیریت نوآوری و عملکرد بازار پرداخت. یافتهها حاکی از این است که داراییهای نامشهودی ازقبیل هویت و شهرت در سطح شرکتهای بزرگ، عملکرد بهتری دارند. همچنین، نام تجاری بهتر، سازگاری برای مصرفکننده ایجاد میکند و باعث موفقیت محصول در بازار میشود.
جیم و انگیل [49] ، در پژوهشی به بررسی موانع نوآوری در محیط زیست و چگونگی مدیریت آنها برای دستیابی به اهداف پیش روی شرکت در اسپانیا پرداختند. نبود بودجه و صندوقهای سرمایهگذاری، دسترسی محدود به منابع مالی خارجی، کمبود اطلاعات در بازار، مشکلِ یافتن شرکا برای همکاری در اجرای نوآوری و تقاضای نامطمئن برای کالاها و خدمات ابتکاری مشکلات بزرگیاند که برای شرکتها به وجود آمدهاند.
امارا و همکاران [15] نیز در مطالعۀ خود به بررسی موانع نوآوری و عوامل افزایشدهندۀ نوآوری پرداختند. آنها دریافتند افزایش انواع بازار، منابع اطلاعات دردسترس، هزینههای تحقیق و توسعه، شیوههای مدیریتی و تکنولوژی باعث افزایش نوآوری شرکت میشوند و نبود دسترسی به کارکنان ماهر، نبود وجود اطلاعات بازاریابی، نبود اطلاعات در فنآوری، ریسک مالی بالا، هزینههای تأمین مالی و شدت رقابت ازجمله موانع نوآوری به شمار میروند.
بهتازگی جایانی و یان [50] به بررسی رابطۀ بین قابلیت نوآوری، نوع نوآوری و عملکرد شرکت پرداختند. هدف اصلی این مقاله، کشف رابطۀ بین ظرفیت نوآوری، نوع نوآوری و جنبههای مختلف عملکرد شرکت ازجمله عملکرد مالی است. در این مطالعه، 379 مدیر ارشد شرکتهای بیمه آزموده شدند. نتایج این پژوهش شواهدی مثبت برای تأیید رابطۀ بین قابلیتهای نوآوری ارائه میدهند و نیز مبین آن است که مدیریت نقش مهمی در هدایت شرکت به سمت نوآوری و درنتیجه، کارایی بهتر شرکت دارد.
بهطور کلی، مطالعات داخلی و خارجی نشان میدهند روند استفاده از نوآوری در شرکت در دنیا رو به افزایش است و شرکتها اهمیت نوآوری و برخی از سازههای مربوط به آن را در بهبود عملکرد شرکت دریافتهاند. پژوهشهای انجامشده در نقاط مختلف دنیا نشان میدهند بین نوآوری و عملکرد مالی شرکت رابطۀ مثبتی وجود دارد. مطالعه حاضر از این جنبه با پژوهشهای پیشین متفاوت است که در ایران تا کنون هیچگونه پژوهشی درخصوص بررسی عوامل رشد و همچنین چالشهای نوآوری بهمنزلۀ متغیر میانجی، انجام نشده و همچنین تأثیر این مطالعه بر عملکرد مالی و اقتصادی به گونۀ تجربی و همزمان، در شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران صورت نگرفته است. در این پژوهش تلاش شده است این کمبود جبران شود.
روش پژوهش
|
سازههای نوآوری |
عملکرد اقتصادی |
چالشهای نوآوری |
متغیرهای کنترلی: نوع صنعت، تعداد کارکنان و عمر شرکت
|
عملکرد مالی |
موانع مالی |
موانع بازار |
موانع دانش |
منابع مشهود |
منابع نامشهود |
ارزش افزوده اقتصادی(EVA) |
ارزش افزوده بازار(MVA) |
نسبت جاری |
ROI |
ROA |
ROE |
نسبت آنی |
Qتوبین |
رشد درآمد |
(2) |
(1) |
(3) |
(5) |
(4) |
شکل1- الگوی نظری پژوهش
متغیرهای پژوهش و روابط بین آنها با یکدیگر به شرح زیرند:
1- متغیر وابسته
متغیر وابستۀ این پژوهش، در روابط 1و3 عملکرد مالی و در روابط 4 و5 عملکرد اقتصادی است. شاخصهای اندازهگیری عملکرد مالی و اقتصادی در این پژوهش طبق پژوهشهای پیشین [42]، [11]، [9]، [33]، [87]، [72]، [85]، [19]، [12]، انتخاب شدهاند. این شاخصها نسبت به بقیۀ شاخصهای معرفیشده مهمتر و کاربردیتر در شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران است. همچنین، دلیل عمدۀ انتخاب این شاخصها بهمنزلۀ متغیرهایی برای ارزیابی عملکرد مالی شرکت این است که این نسبتها (نسبتها مالی) با راهبرد شرکتی و عملکرد مدیریت نیز رابطه مستقیم دارند. نگاره ۱ متغیرهای وابسته پژوهش را نشان میدهد.
نگاره1- متغیرهای وابستۀ پژوهش
عملکرد مالی |
نام نسبت |
نحوه محاسبه |
پژوهشهای استفاده شده |
نسبت جاری |
جمع داراییهای جاری تقسیم بر بدهیهای جاری |
[42]، [88]، [12]، [9] |
|
نسبت آنی |
دارایی جاری منهای موجودی کالا منهای سفارشها و پیشپرداختها تقسیم بر بدهی جاری |
||
ROA |
سود خالص تقسیم بر کل داراییها |
[87]، [33]، [5]، [12] |
|
ROI |
سود خالص پس از کسر مالیات به کل دارایی |
||
ROE |
سود خالص تقسیم بر حقوق صاحبان سهام |
||
Q توبین |
مجموع ارزش بدهی جاری در پایان سال و ارزش دفتری بدهی بلندمدت در پایان سال و ارزش سهام عادی در پایان سال تقسیم بر ارزش دفتری کل داراییها |
[12]، [11]، [54]. |
|
رشد درآمد |
رشد فروش شرکت نسبت به سال قبل آن |
[62]، [73]، [87]، [20] |
|
عملکرد اقتصادی |
نسبت ارزش افزودۀ اقتصادی (EVA) |
EVA= NOPAT – (WACC*CAPITAL) NOPAT: سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات WACC: میانگین موزون هزینۀ سرمایه در دوره t CAPITAL: سرمایۀ ابتدای دورهt |
[86]، [85]، [19]، [83]، [5]، [2]، [12] |
ارزش افزوده بازار(MVA) |
میانگین ارزش بازار حقوق صاحبان سهام طی سال منهای میانگین ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام* |
||
*اطلاعات میانگین ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام برابر با میانگین حقوق صاحبان سهام ارائهشده در ترازنامه طی دوره مورد مطالعه (1387-1396) است. اطلاعات ارزش بازار حقوق صاحبان سهام نیز، با استفاده از اطلاعات بازار منعکسشده در نرمافزار رهآورد نوین نسخه 3 استخراجی و به کمک نرمافزار Excel محاسبه شدهاند. |
2- متغیر مستقل
متغیر مستقل این پژوهش، در رابطههای 1و2و4 سازههای نوآوری است که با توجه به بحثهای
پیشین، شامل منابع مشهود (کسب ماشینآلات، تجهیزات و نرمافزار) و منابع نامشهود (شامل استفاده از شیوههای مدیریتی، تکنولوژی پیشرفته و نوین
حسابداری مدیریت، هزینههای تحقیق و توسعه (R&D)، هزینههای آموزش کارکنان، سطح داراییهای فکری شرکت و رشد درآمد) با توجه به پژوهشهای [36]، [71]، [52]، [11]، [15]، [89]، [87]، است؛ در حالی که متغیر چالشهای نوآوری در رابطههای 3و5 متغیر مستقل است.
نگاره (2) اطلاعات مربوط را نشان میدهد.
نگاره 2- شاخصهای اندازه گیری سازههای رشد نوآوری بهعنوان متغیر مستقل
سازههای رشد نوآوری |
منابع نامشهود |
شاخص |
نحوه اندازه گیری |
پژوهشهای مورد استفاده |
استفاده از شیوههای مدیریتی، تکنولوژی پیشرفته و نوین حسابداری مدیریت (هزینهیابی بر مبنای فعالیت، مدیریت بر مبنای فعالیت، ارزیابی متوازن، هزینهیابی بر مبنای هدف، هزینهیابی استاندارد، هزینهیابی کیفیت، هزینهیابی کایزن) |
اگر شرکت از هریک از روشهای نوین حسابداری مدیریت (افشاشده در گزارشهای هیئت مدیره و یادداشتهای توضیحی) استفاده کرده بود، عدد یک و در غیر این صورت صفر به این متغیر اختصاص یافت. |
[4]، [71]، [52]، [11]
|
||
هزینههای تحقیق و توسعه(R&D) |
هزینههایی تحقیق و توسعۀ مندرجشده در یادداشتهای توضیحی |
[11]، [15]، [89]، [74]، [87]، [36]، [53]. |
||
نسبت هزینههای آموزش کارکنان |
هزینههای آموزشی تقسیم بر کل هزینههای حقوق و دستمزد |
|||
نسبت داراییهای فکری شرکت (درصد کارکنان حرفهای و تکنیکی در شرکت) |
تعداد کارکنان حرفهای (تعداد کارکنان دارای تحصیلات دانشگاهی منتشرشده در یادداشتهای توضیحی، گزارشهای هیئت مدیره و سایت شرکتهای بررسیشده) به کل کارکنان شرکت |
|||
منابع مشهود |
کسب ماشینآلات، تجهیزات و نرمافزار |
مقدار سرمایههای استفادهشده برای کسب ماشیآلات، تجهیزات و نرمافزار (جمع داراییهای ثابت مشهود و نامشهود موجود در ترازنامه) |
3- متغیر میانجی
یکی از اهداف اصلی این مطالعه، بررسی نقش چالشهای نوآوری، بهمنزلۀ متغیر میانجی بر رابطۀ بین استقرار نوآوری و عملکرد مالی و همچنین عملکرد اقتصادی شرکت است. در راستای دسترسی به این هدف، شکل 1 طراحی شده است. شکل 1 نشان میدهد استقرار نوآوری در شرکت میتواند هم به گونۀ مستقیم و هم بهصورت غیرمستقیم بر
عملکرد مالی و اقتصادی تأثیر بگذارد. در صورت رابطۀ غیرمستقیم، استقرار نوآوری، ابتدا با چالشهایی مواجه میشود و بر چالشهای نوآوری تأثیر قرار میگذارد، سپس چالشهای نوآوری بر عملکرد مالی و همچنین عملکرد اقتصادی شرکت اثر میگذارد؛ بنابراین در اینجا زنجیرۀ علّی بین استقرار نوآوری، چالش های نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی شرکت به وجود میآید که منطبق با ویژگیهای متغیرهای میانجی (واسطهای) است که بارون و کنی [18] و نمازی و نمازی [66] در میان دیگران و در ادبیات مربوط بیان کردهاند. در این مطالعه چالشهای نوآوری با توجه به پژوهشهای [76]، [58]، [15]، [84]، [40]، [49]، [27] به سه گروه طبقهبندی شدند. نخستین گروه به چالشهای مالی اشاره دارند که شامل ریسک مالی، هزینه تأمین مالی و دسترسی نداشتن به منابع مالیاند. دومین گروه مربوط به موانع بازار است که با شدت رقابت تجزیه و تحلیل میشوند. شدت رقابت به عواملی مانند: 1-مشتریان (مشتریان میتوانند محصولات جدید واردشده به بازار را بهراحتی جایگزین محصولات قدیمی کنند)؛ 2-رقبا (تهدید دائمی ناشی از ورود رقبا و محصولات جدید) و 3- منسوخشدن سریع محصولات در اثر تغییرات سریع در تولید و فنآوریها بستگی دارد. سومین گروهی که شرکتها و سازمانها با آن مواجهاند، مربوط به دانش است که شامل دسترسی نداشتن به کارمندان ماهر، وجود نداشتن اطلاعات بازاریابی و نیز نبود اطلاعات در فنآوری است. نگاره (3) اطلاعات مربوط به چالشهای نوآوری را نشان میدهد.
نگاره 3- شاخصهای اندازهگیری چالشهای نوآوری بهعنوان متغیر میانجی
|
شاخص |
نحوه اندازه گیری |
پژوهشهای مورد استفاده |
|
چالشهای نوآوری |
موانع مالی |
هزینههای تأمین مالی |
جمع بدهیهای بلندمدت و کوتاهمدت شرکت |
[76]، [58]، [37]، [15]، [11] |
ریسک مالی بالا |
اهرم مالی (درصد تغییرات سود قبل از کسر مالیات بهازای درصد تغییرات سود عملیاتی) |
[76]، [58]، [37]، [15]، |
||
عدم تأمین مالی (دسترسی محدود) از سوی شرکتهای دیگر |
اگر شرکت اقدام به استفاده از کمک مالی از طرف شرکتهای وابسته، سرمایه یا ذخایر، بودجه عمومی ازطریق وامها یا کمکهای دولتی کند، عدد یک، در غیر این صورت صفر اختصاص مییابد. |
[40]، [84]، [49]، [15] |
||
موانع بازار |
رقابت* |
شاخص لرنر: سود عملیاتی تقسیم بر فروش |
[55]، [15]، [21] |
|
موانع دانش |
دسترسینداشتن به کارمندان ماهر |
دسترسی به کارمندان ماهر با توجه به اطلاعات منتشرشده در گزارش هیئت مدیره، یادداشتهای توضیحی یا سایت شرکتهای مورد مطالعه (به کارمندان دارای تحصیلات دانشگاهی یا کارمندانی که اقدام به گذراندن دورههای آموزشی و تخصصی کردهاند) در شرکت عدد یک، در غیر این صورت عدد صفر تعلق گرفت. |
[60]، [15]، [27]، [82]، [49]
|
|
وجودنداشتن اطلاعات بازاریابی |
وجود اطلاعات بازاریابی (دسترسی کارمندان به اطلاعات بازاریابی یا برگذاری دورههای آموزشی بازاریابی در شرکت طبق اطلاعات منتشرشده در گزارش هیئت مدیره، یادداشتهای توضیحی یا سایت شرکتهای مورد مطالعه) برای شرکت عدد یک، در غیر این صورت صفر تعلق گرفت. |
|||
کمبود در اطلاعات فنآوری |
استفاده شرکت از تکنولوژی و اطلاعات فنآوری و روشهای نوین (طبق اطلاعات منتشرشده در گزارش هیئت مدیره یا سایت شرکتهای مورد مطالعه) برای شرکت عدد یک، در غیر این صورت صفر اختصاص یافت. |
*شاخص لرنر برابر است با قیمت محصولات شرکت منهای هزینههای نهایی تولید. این شاخص بهصورت مستقیم نشاندهندۀ ویژگی قدرت بازار، یعنی توانایی شرکت برای منظورکردن قیمتی بیشتر از هزینۀ نهایی است. چالش پیش روی استفاده از شاخص لرنر در پژوهشهای تجربی این است که هزینههای نهایی مشاهدهپذیر نیستند؛ بنابراین، معمولاً پژوهشگران، شاخص لرنر را بهوسیلۀ حاشیه قیمت - هزینه تخمین میزنند. به پیروی از [55]، [15] و [21]، شاخص لرنر بر حسب سود عملیاتی تقسیم بر فروش تعریف میشود. رقابت در بازار باعث کاهش سود شرکتها میشود و شرکتهای با سود کمتر، با احتمال بیشتری به انجام عمل مدیریت سود اقدام میکنند. |
4- متغیرهای کنترلی
با توجه به شکل (1)، افزون بر متغیرهای بالا در این پژوهش سعی شده است چندین متغیری کنترل شوند که ممکن است بر رابطۀ بین نوآوری و عملکرد مالی و همچنین اقتصادی تأثیر بگذارند؛ بنابراین، در این پژوهش، تعداد کارکنان، عمر شرکت (که بهصورت لگاریتم طبیعی عمر شرکت از زمان تأسیس آن اندازهگیری میشوند)، اندازۀ شرکت (بهصورت لگاریتم کل داراییها اندازه گیری میشود) و صنعت (شرکتها به پنج صنعت طبقهبندی شدهاند، هر شرکت با توجه به دستهبندی صنایع در یکی از 5 گروه قرار گرفتهاند) با توجه به پژوهشهای [8]، [15] و [11] در نظر گرفته شد. این پژوهشها نشان دادند این متغیرها بر نوآوری و سطح عملکرد شرکت مؤثرند.
جامعۀ آماری
جامعۀ آماری این پژوهش، شرکتهای پذیرفتهشده در بورس تهراناند. به سبب تفاوت در افشای اطلاعات و ساختارهای راهبری شرکتی، شرکتهای سرمایهگذاری، بانکها، مؤسسات مالی، شرکتهای هلدینگ و لیزینگ از جامعۀ آماری پژوهش حذف شدهاند. در این پژوهش شرکتهای برخوردار از شرایط زیر مدنظر قرار گرفتند: 1. بهمنظور همگنبودن نمونه سال مالی آنها پایان اسفند هر سال باشد؛ 2. برای مقایسۀ نتایج، شرکتها طی 10 سال دوره مطالعه (سالهای 1387 تا 1396) تغییر سال مالی نداده باشند؛ 3. تا پایان سال مال 1387 در بورس اوراق بهادار تهران پذیرفته شده باشند. با توجه به معیارهای ذکرشده، 140 شرکت (1400 سال ـ شرکت) طی ده سال 1387-1396 انتخاب شدند.
جمعآوری دادهها در این پژوهش با روش کتابخانهای انجام گرفت. اطلاعات مربوط به متغیرها ازطریق روش استفاده از منابع ثانویه با استفاده از لوح فشرده و نرمافزارهای موجود شامل نرمافزار رهآورد نوین نسخه 3، سایتهای بورس اوراق بهادار (www.rdis.ir) (www.codal.ir) صورتهای مالی و یادداشتهای توضیحی، یادداشتهای هیئت مدیره و سایتهای شرکتهای نمونه جمعآوری شدند. برای آزمون فرضیههای پژوهش براساس دادههای بهدستآمده از آمار توصیفی، بررسی پایایی متغیرهای پژوهش، بررسی اثر متغیرهای مورد مطالعه و آزمونهای استنباطی با استفاده از نرمافزارهای SPSS23 و Smart PLS انجام شدند.
یافتههای پژوهش
نگاره (4) آمار توصیفی پژوهش را نشان میدهد.
نگاره 4 ـ آمارههای توصیفی متغیرهای استفادهشده در پژوهش برای مقطع زمانی 1395- 1386
متغیر آماره |
حداقل |
حداکثر |
میانگین |
انحراف معیار |
نسبت جاری |
27/0 |
15/13 |
49/1 |
27/1 |
نسبت آنی |
020/0 |
8/9 |
98/0 |
92/0 |
ROA |
83/36- |
09/63 |
56/10 |
91/15 |
ROI |
543/0- |
88/1 |
123/0 |
157/0 |
ROE |
74/92- |
32/97 |
06/21 |
97/25 |
Q توبین |
21/24 |
43/3 |
89/0 |
280/0 |
رشد درآمد |
04/67- |
72/116 |
35/3 |
178/2 |
نسبت ارزش افزودۀ اقتصادی (EVA)* |
139621- |
2227163 |
68/234778 |
128653 |
ارزش افزودۀ بازار(MVA)* |
12787980- |
1356457 |
11/182232 |
65438 |
استفاده از شیوههای مدیریتی، تکنولوژی پیشرفته و نوین حسابداری مدیریت |
0 |
1 |
382/0 |
483/0 |
R&D |
0 |
17840 |
8/511 |
3/1710 |
نسبت هزینههای آموزش کارکنان |
0 |
99/. |
070/0 |
813/0 |
سطح داراییهای فکری شرکت |
0 |
73/5 |
262/0 |
312/0 |
کسب ماشینآلات، تجهیزات و نرمافزار |
0 |
6152364 |
39/98325 |
3/35145 |
هزینههای تأمین مالی |
0 |
16193220 |
1/248306 |
8/11845 |
ریسک مالی بالا |
63/58- |
66/74 |
95/1 |
531/1 |
عدم تأمین مالی |
0 |
1 |
44/0 |
4972/0 |
رقابت |
0197/.- |
1 |
068/0 |
0123/0 |
دسترسیداشتن به کارمندان ماهر |
0 |
1 |
61/0 |
4869/0 |
وجودنداشتن اطلاعات بازاریابی |
0 |
1 |
185/0 |
388/0 |
نبود اطلاعات در فنآوری |
0 |
1 |
18/0 |
378/0 |
تعداد کارکنان |
93 |
42218 |
67/3225 |
81/186 |
نوع صنعت |
1 |
5 |
5/2 |
34/1 |
عمر شرکت |
10 |
66 |
45/39 |
45/12 |
اندازۀ شرکت |
45/18 |
77/9 |
41/13 |
695/4 |
* در هنگام آزمون فرضیهها، این متغیرها با توجه به میانگین دادهها استاندارد شدهاند. |
طبق این نگاره، نتایج نشان میدهند متغیر کسب ماشینآلات، تجهیزات و نرمافزار دارای بیشترین میزان پراکندگی در بین متغیرهای مربوط به سازۀ نوآوری است. این متغیر مقدار سرمایه استفادهشده برای کسب ماشینآلات، تجهیزات و نرمافزار را نشان میدهد و با محاسبۀ مجموع داراییهای ثابت مشهود و نامشهود اندازهگیری شده است. استفاده از روش بهای تمامشده برای شناسایی و ارائۀ داراییها در ترازنامه و تفاوت فاحش بهای تمامشدۀ خرید در فواصل زمانی متفاوت و همچنین تنوع شرکتهای بررسیشده درخصوص نیاز به تجهیزات تولیدی
متنوع، این پراکندگی را ایجاد کرده است. همچنین، سطح داراییهای فکری شرکت در بین متغیرهای مربوط به سازۀ نوآوری دارای کمترین میزان پراکندگی بوده است و بیانکنندۀ ثبات بیشتر شرکتهای بررسیشده در استخدام کارکنان دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت به کل کارکنان است. دربارۀ چالشهای نوآوری، بیشترین میانگین در گروه چالشهای مالی مربوط به هزینههای تأمین مالی و در طبقۀ چالش دانش بیشترین وزن مربوط به دسترسینداشتن به کارمندان ماهر (61/0) است. همچنین دربارۀ پراکندگی دادهها بیشترین انحراف معیار در گروه چالشهای مالی و دانش بهترتیب مربوط به هزینههای تأمین مالی و دسترسینداشتن به کارمندان ماهر است.
آزمونهای مربوط به معادلات ساختاری
با توجه به اینکه معیار آلفای کرونباخ، معیار سنتی برای تعیین پایایی سازهها است، در رویکرد حداقل مربعات جزئی معادلات ساختاری، معیار مدرنتری نسبت به آلفای کرونباخ بهنام پایایی ترکیبی معرفی شده است؛ درنتیجه، برای سنجش بهتر پایایی در روشPLS ، هر دوی این معیارها به کار برده میشوند. در صورتی که مقدار پایایی ترکیبی برای هر سازه بالای ۷/۰ شود، نشان از پایداری درونی مناسب برای مدل اندازهگیری دارد [67]. نگاره 5 ضریبهای مربوطه را نشان میدهد که تمامی مقادیر، بزرگتر از 7/0 است و نشان از پایایی مناسب الگوی مطالعه حاضر دارد.
روایی همگرا میزان همبستگی هر سازه را با شاخصهای خود بررسی میکند. معیار AVE محاسبهشده با نرمافزار Smart PLS، برای این منظور به کار میرود و مقدار مناسب برای این معیار، مقادیر بزرگتر از 5/0 است [7]. نگاره(5)، میانگین واریانس استخراجی متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود تمامی مقادیر بزرگتر از 5/0 است و نشان از پایایی مناسب الگوی مطالعۀ حاضر دارد.
نگاره5-ضریبآلفایکرونباخ،پایاییترکیبیومیانگینواریانساستخراجی
|
ضرایب آلفای کرونباخ (Alpha > 0/7) |
میانگین واریانس استخراجی (AVE > 0/5) |
پایایی مرکب (Alpha > 0/7) |
|
عملکرد مالی |
898/0 |
622/0 |
920/0 |
|
عملکرد اقتصادی |
836/0 |
621/0 |
739/0 |
|
سازههای نوآوری |
759/0 |
509/0 |
837/0 |
|
چالشهای نوآوری |
840/0 |
511/0 |
879/0 |
|
متغیرهای کنترلی |
اندازۀ شرکت |
1 |
1 |
1 |
تعداد کارکنان |
1 |
1 |
1 |
|
نوع صنعت |
1 |
1 |
1 |
|
عمر شرکت |
1 |
1 |
1 |
نگاره 6 آمارۀ CV-Red و CV-Com را که به ترتیب بیانکنندۀ شاخص بررسی اعتبار حشو (افزونگی) و شاخص بررسی اعتبار اشتراک (روایی متقاطع) است، نشان میدهد. بر اساس این، با استناد به اعداد مثبت در همۀ مسیرها، نمایانگر کیفیت مناسب الگوی ساختاری برای هر چهار مسیر
پژوهش حاضر است. مقادیر R2 متغیرهای وابسته پژوهش نشان میدهند 8/42 ، 7/64 و 01/32 درصد از تغییرات عملکرد مالی، عملکرد اقتصادی و چالشهای نوآوری بهترتیب با سازههای نوآوری (متغیر مستقل) پیشبینی میشوند.
نگاره 6- آمارۀ CV-Red ، CV-Com و R2
عناصر اصلی |
1-SSE/SSO |
R2 |
||
CV Red |
CV Com |
|||
عملکرد مالی |
262/0 |
622/0 |
428/0 |
|
عملکرد اقتصادی |
379/0 |
621/0 |
647/0 |
|
سازههای نوآوری |
564/0 |
564/0 |
527/0 |
|
چالشهای نوآوری |
153/0 |
511/0 |
320/0 |
|
متغیرهای کنترلی |
اندازۀ شرکت |
1 |
1 |
- |
تعداد کارکنان |
1 |
1 |
- |
|
نوع صنعت |
1 |
1 |
- |
|
عمر شرکت |
1 |
1 |
- |
آزمون فرضیههای پژوهش
نگاره (7) نتایج آزمون فرضیههای پژوهش را نشان میدهد.
نگاره 7- نتایج آزمون فرضیهها
|
ضرایب مسیر |
آماره t |
سطح معناداری |
نتیجه |
آزمون فرضیه اول |
534/0 |
905/9 |
95/0 |
تأیید شد |
آزمون فرضیه دوم |
002/0 |
284/3 |
95/0 |
تأیید شد |
آزمون فرضیه سوم |
187/0- |
078/2 |
95/0 |
تأیید شد |
آزمون فرضیه چهارم |
002/0- |
069/0 |
95/0 |
رد شد |
با توجه به آمارههای گزارششده t برای فرضیهها، تنها فرضیه (4) تأیید نمیشود.
شکل (2) خلاصهای از ضرایب مسیر استانداردشده، R2 و نیز نتایج آزمون فرضیهها را نشان میدهد.
شکل2- خلاصه نتایج فرضیههای آزمون
رویکرد رایج استفادهشده برای آزمون اثرات واسطهای، آزمون سوبل[20](1982) است؛ زیرا این آزمون نیازی به در نظر گرفتن معادلات رگرسیون چندگانۀ متعدد ندارد و بهویژه برای مواردی که هدف، آزمون متغیر میانجی است، سودمندتر و کاراتر از معادلات رگرسیون چندگانه است [47]. در تحلیل رگرسیون، هدفْ پیشبینی تغییرات یک یا چند متغیر وابسته (ملاک) با توجه به تغییرات متغیرهای مستقل (پیشبین) است. چنانچه بخواهد از رگرسیون استفاده شود، باید رگرسیونهای متعددی رانده شود که روابط علیت را روشن کنند. در شرایطی که متغیر میانجی وجود دارد، متغیر میانجی به گونۀ همزمان در برخی روابط علیتی، متغیر مستقل و در برخی دیگر، متغیر وابسته قلمداد میشود. در این صورت، به جای استفاده از چندین رگرسیون مرکب، بهتر است از آزمون سوبل استفاده کرد [18] و [66] . افزون بر این، برای بررسی معناداربودن تأثیر متغیر میانجی از آزمون سوبل استفاده میشود. این آزمون، رابطۀ میان متغیر مستقل و متغیر وابسته را در مقایسه با رابطۀ میان متغیرهای مستقل، وابسته و نیز واسطهای آزمون میکند. همچنین، این آزمون رابطۀ میان متغیر مستقل و متغیر وابسته را در مقایسه با رابطۀ میان متغیرهای مستقل، وابسته و نیز میانجی آزمون میکند. آزمون سوبل فرض میکند اثرات غیرمستقیم متغیر مستقل بهصورت نرمال توزیع شدهاند [57]. افزون بر این، برای تعیین شدت تأثیر متغیر میانجی، از آمارهای بهنام VAF [21] استفاده میکند [47]. VAF مقادیر بین 0 و 1 را به خود اختصاص میدهد و هر اندازه این مقدار به 1 نزدیکتر باشد، نشان از قویتربودن تأثیر متغیرمیانجی است. نگاره 8 اطلاعات مربوط در این زمینه را نشان میدهد.
نگاره 8- نتایج آزمون سوبل و VAF
فرضیه سوم |
|||
|
آماره T |
سطح معناداری |
VAF |
چالشهای مالی |
065/0 |
947/0 |
03285/0 |
چالشهای بازار |
049/1 |
293/0 |
26083/0 |
چالشهای دانش |
038/2 |
041/0 |
32901/0 |
فرضیه چهارم |
|||
چالشهای مالی |
189/0 |
849/0 |
46294/0 |
چالشهای بازار |
184/2 |
028/0 |
5332/0 |
چالشهای دانش |
726/2 |
006/0 |
54187/0 |
آماره T در آزمون سوبل نشان میدهد این متغیر قدرت میانجیگربودن را دارد یا خیر و درنهایت برای شدت رابطه یا اینکه کدام متغیر اثر بیشتر و کمتری در میانجیگربودن دارد، از آماره VAF استفاده میشود. در فرضیه سوم مقدار آماره T حاصل از آزمون سوبل برای چالش مالی، بازار و دانش برابر است با 065/0، 049/1 و 038/2 که به دلیل بیشتربودن چالش دانش از 96/1، تأثیر متغیر میانجی چالشهای دانش بر رابطۀ سازههای نوآوری و عملکرد مالی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران معنادار است. همچنین مقدار آماره VAF در فرضیه سوم برای چالشهای مالی، بازار و دانش بهترتیب برابر 032/0 ، 2608/0، 32901/0 است و این بدان معنا است که 2/3 ، 08/26 و 90/32 درصد از اثر کل سازههای نوآوری بر عملکرد مالی شرکتها، از طریق غیرمستقیم و توسط متغیر میانجی چالشهای مالی، بازار و دانش، (بیشترین تأثیر را چالش دانش دارد) تبیین میشود. همچنین مقدار آماره VAF در فرضیه چهارم برای چالشهای مالی، بازار و دانش بهترتیب برابر 4629/0، 5332/0، 54187/0 است و این بدان معنا است که 29/46، 32/53 و 18/54 درصد از اثر کل سازههای نوآوری بر عملکرد اقتصادی شرکتها،
ازطریق غیرمستقیم و با متغیر میانجی چالشهای مالی، بازار و دانش تبیین میشود.
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول در نگاره 7 و شکل 2 نشان میدهند رابطۀ بین سازههای نوآوری و عملکرد مالی شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران با توجه به سطح معناداری (95) درصد، بیشتر از (96/1) است؛ درنتیجه رابطۀ مثبت و معنادار مستقیمی وجود دارد و این فرضیه تأیید میشود؛ بنابراین، در شرکتهایی که سازههای نوآوری بیشتر است، عملکرد مالی آن شرکتها بهبود یافته است. نتایج این فرضیه به گونهای مستقیم و غیرمستقیم با پژوهشهای ثورنهیل [87]، دکولو و تریولز [36] و نمازی و مقیمی [11] سازگارند. نتایج حاصل از آزمون فرضیه (2) حاکی از وجود رابطۀ معنادار مثبت و مستقیم بین سازههای نوآوری و عملکرد اقتصادیاند؛ بنابراین این فرضیه نیز تأیید میشود. طبق اطلاعات مندرج در نگاره 8 و شکل 2، تأثیر نوآوری بر عوامل اقتصادی شرکتها بیش از عوامل مالی است. علت این امر میتواند مربوط به استفاده از اطلاعات بازار در بررسی عوامل اقتصادی در مقابل به کارگیری بهای تمامشدۀ تاریخی در شاخصهای مالی باشد که بهطور مستقیم و غیرمستقیم با نتایج ون و همکاران [89] و همچنین روبیومارین [75] همسو است.
نتایج حاصل از آزمون فرضیه سوم با توجه به نگاره (7) و شکل 2 در سطح معناداری (95) درصد معنادار و منفی بود؛ بنابراین چالشهای نوآوری بهمنزلۀ متغیر میانجی بر رابطه سازههای نوآوری و عملکرد مالی تأثیر غیرمستقیم و منفی دارند. بدین صورت که چالشهای دانش و بازار، بیشترین تأثیر و چالشهای مالی، کمترین اثر را بر این رابطه داشتند. هرچه چالشهای نوآوری در شرکت بیشتر باشند، تأثیر مثبت نوآوری بر عملکرد مالی تضعیف میشود. آگاهینداشتن از اطلاعات بازاریابی، فنآوری و تکنولوژی و همچنین دسترسینداشتن به کارمندان ماهر موجب عملکرد مالی ضعیف در سازمان میشود؛ بنابراین، سازمان باید برای بهبود عملکرد خود به کاهش چالشهای نوآوری بهویژه چالش دانش روی آورد. استفاده از کارکنان ماهر، افزایش اطلاعات در رابطه با فنآوری، افزایش دانش بازاریابی به کاهش چالشهای دانش کمک فراوانی میکنند. نتایج این پژوهش به گونۀ مستقیم و غیرمستقیم با پژوهشهای اسچیدر و وییوگیلرز [77]، جیم و انگیل [49] و امارا و همکاران [15] همسو است.
با توجه به شکل (2) و نگاره (7) نتایج حاصل از آزمون فرضیه (4) که وجود چالشهای نوآوری و تأثیر آن بر رابطۀ سازههای نوآوری و عملکرد اقتصادی در نظر گرفته شد، معنادار نبود (با توجه به آماره T موجود در نگاره 7 که 069/0 است، در سطح معناداری 95% کمتر از 96/1 است). با وجود این، چالشهای دانش بیشترین تأثیر و چالشهای بازار کمترین تأثیر را داشتند. بهطور کل، طبق اطلاعات مندرج در نگاره 8 ، تأثیر هریک از چالشهای مربوط به عوامل اقتصادی در مقایسه با همین چالشها در عوامل مالی بیشتر است. اهمیت این یافتهها نشان میدهد هرچه شرکت برای کاهش چالشها بهویژه چالشهای دانش تلاش کند، تأثیر سازههای نوآوری بر عملکرد اقتصادی بیشتر میشود. دلیل این امر ممکن است مربوط به آگاهینداشتن کارکنان از اطلاعات و فنآوریهای پیشرفتۀ عصر حاضر، نبود وجوه تأمین مالی لازم و نبود نیروهای متخصص باشد که به گونۀ مستقیم و غیرمستقیم با مطالعۀ گاندی و همکاران [47]، امارا و همکاران [15] و نیز جیم و انگیل [49] مرتبط است.
امروزه، نبود نوآوری و استقرار شیوههای نوین در حسابداری برای شرکت، موجب حذف شرکت از بازار میشود، نبود تأمین مالی شرکت از سوی سازمانهای دیگر (ضعف بنیه مالی در شرکت)، ریسک مالی بالا، دسترسینداشتن به کارمندان ماهر، نبود اطلاعات بازاریابی و همچنین نبود اطلاعات جدید دربارۀ تکنولوژهای پیشرفته و فنآوری از دلایل کاهش توانمندی عملکرد شرکتاند. نتایج پژوهش نشان میدهند مدیران شرکت باید توجه ویژه به چالشهای بازار و چالشهای دانش بهعنوان مهمترین عوامل مؤثر بر عملکرد مالی و اقتصادی شرکت داشته باشند. نتایج مندرج در نگاره (8) و شکل (2) نشان میدهند مدیریت منابع انسانی (تحقیق و توسعه، آموزش پرسنل، استفاده از افراد مجرب) بهمنزلۀ سازههای نوآوری به موفقیت شرکت در عملکرد بهتر منجر میشود. اهمیت یافتهها حاکی از آن است که وجود سازههای نوآوری تأثیر مهمی بر عملکرد مالی و اقتصادی شرکتها داشته است. از طرفی، مدیران شرکتها برای دسترسی به عملکرد مالی و اقتصادی بهتر و نیز حفظ موقعیت رقابتی شرکت باید چالشهای نوآوری را مدنظر قرار دهند؛ زیرا این چالشها بهویژه چالشهای دانش و بازار از مهمترین عواملیاند که در صورت افزایش آنها در شرکت موجب ضعف عملکرد مالی و اقتصادی و همچنین، موجب حذفشدن شرکت از بازار رقابتی میشوند.
پیشنهادها و محدودیتها
نبود مطالعات منظم و جامع برای رسیدگی به موانع نوآوری، چالشی بزرگ است و مانعی برای بهبود عملکرد شرکت محسوب میشود. در این پژوهش سعی شد این مسئله جبران شود. بر مبنای یافتههای نگاره (7)، (8) و شکل (2)، به دانشگاهها یعنی ایفاکنندگان نقش اصلی در آموزش حسابداران و مدیران آیندۀ شرکتها، پیشنهاد میشود آموزش لازم در رابطه با نوآوریها و فنآوریهای پیشرفته و نحوۀ دسترسی به این فنآوریها داده شود. به مدیران و سهامداران شرکتهای بورس اوراق بهادار توصیه میشود با توجه به افزایش رقابت در بازار و واردشدن شرکتها به بازار جهانی، اقداماتی برای پیادهسازی سازههای نوآوری (تحقیق و توسعه، فنآوریهای نوین، آموزش پرسنل، استفاده از افراد متخصص و ماهر) انجام دهند که باعث بهبود عملکرد شرکت در بلندمدت و نیز کاهش موانع نوآوری، بهویژه موانع دانش شود که نقش پررنگی در پیشرفتنداشتن عملکرد سازمان دارد. این اقدامات با آموزشهای فنی و نوین و همچنین به کارگیری فنهای جدید بهوسیلۀ متخصصان امکانپذیر میشود. همچنین به سازمان بورس اوراق بهادار پیشنهاد میشود شرکتها را ملزم به ارائۀ نتایج استفاده از نوآوری و تأثیر آن بر جنبههای مالی و غیرمالی شرکت، کنند. افزون بر این، به دانشجویان و پژوهشگران پیشنهاد میشود تأثیر نقش سازههای نوآوری و چالشهای نوآوری، بهویژه چالشهای دانش، بهمنزلۀ عامل تضعیفکننده بر سایر موارد مالی و اقتصادی، به تفکیک شرکتهای خدماتی، بازرگانی و تولیدی را بررسی کنند. همچنین، اثر عوامل دیگر مانند مالی رفتاری بر رابطۀ سازهها و چالشهای نوآوری و عملکرد مالی و اقتصادی بررسی شوند.
در انجام پژوهش حاضر، محدودیتهایی نیز وجود داشت که ممکن است بر تجزیه و تحلیل و تعمیمدهی نتایج تأثیرگذار باشند؛ ازجمله: 1- دسترسینداشتن به اطلاعات کامل مالی، غیرمالی، بازاریابی شرکتها و همچنین دسترسینداشتن به نتایج حاصل از نوآوری در شرکتها و 2-دشواری کنترل شرایط اقتصادی و سیاسی که بر نتایج پژوهش تأثیرگذار است. با وجود این، درنهایت تلاش شد روایی و پایایی پژوهش در حد ممکن خدشهدار نشود.
[1] Schumpeter
[2] Innovation
[3] Radical Innovation
[4] Incremental Innovation
[5] Just In Time
[6] Total Quality Management
[7] Business Process Reengineering
[8] Technical innovation
[9] Administrative innovation
[10] Personal Innovation
[11] Leadership Inovation
[12] Feedback-Personal
[13] Evidence-Based Learning
[14] Product innovation
[15] Process innovation
[16] Delivery innovation
[17] Strategic innovation
[18] Managerial innovation
[19] Marketing innovation
[20] Sobel Test
[21] Variance Accounted For