نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد یار گروه حسابداری ومدیریت مالی /دانشکده مدیریت وحسابداری /دانشگاه شهید بهشتی/تهران/ایران
2 دانشیار گروه حسابداری و مدیریت مالی /دانشکده مدیریت وحسابداری/دانشگاه شهید بهشتی/تهران/ایران
3 کارشناسی ارشد حسابداری مالی /دانشکده مدیریت وحسابداری/دانشگاه شهید بهشتی /تهران /ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Today, the sentiment of investors from the economic perspective of companies becomes the center of attraction. Since earnings play a significant role in attracting investors' attention, managers are always motivated to manage it. Therefore, the way earnings management’s incentives are affected by investors’ sentiment and the mechanism through which earnings management pattern affects the investors’ sentiment comes as an interesting issue. In this study, the relationship between earnings management patterns with investors’ sentiment is investigated. Investors’ sentiment is measured using factor analysis of the capital market’s performance variables and earnings management measured by accruals and real earnings management models. The population of this study consists of companies listed on the Tehran Stock Exchange (TSE) and the sample is selected by imposing some restrictions on listed companies during the period of 2006 to 2017. The research hypotheses are tested using estimated generalized least squares (EGLS) method. The result shows that there is a negative relationship between accrual based earnings management and investors’ sentiment. In other words, it seems that investors pay more attention to accruals when their sentiment of the market is negative which motivates managers to apply accrual based earnings management. However, there is a positive relationship between investors’ sentiment and real earnings management. Thus, managers are encouraged to apply real earnings management when the investor’s sentiment is positive; on the other words, investors rely more on the earnings are managed through real activities when their sentiment of the market is positive.
کلیدواژهها [English]
رشد و توسعه در گرو جذب سرمایه و حفظ سرمایهگذاریهای فعلی و استفاده از فرصتها و پتانسیلهای جدید سرمایهگذاری است. بنابراین، بسیاری از پژوهشها در حوزۀ مالی بر محور بازار سرمایه میچرخند [8]. سرمایهگذاران برای ورود سرمایههای خُرد خود به بازارهای سرمایه نیازمند بررسی دو عاملاند؛ نخست آنکه اساساً بازارهای سرمایه را محلی مناسب برای سرمایهگذاری بدانند و نسبت بازده و ریسک آن را متعادل و متناسب بخوانند. دوم آنکه پس از ارزیابی مثبت نسبت به کل بازار بتوانند شرکتی را بیابند که متناسب با افق سرمایهگذاری آنان بازده ای معقول را نصیب آنها کند؛ به همین دلیل، گزارشهای مالی و مدیریتی بهعنوان منبع اطلاعاتی مهم، نقش انکارناپذیری در این تصمیم گیریها دارند.
سود خالص، یکی از متغیرهای پایهای و مهم در حسابداری است که اثر چشمگیری بر تصمیمگیریهای سرمایهگذاران دارد؛ به همین سبب، مدیران جایگاه ویژهای برای آن قائلاند. سود خالص شاخصی است که کیفیت عملکرد مدیریت و شرکت را نمایندگی میکند. جدایی مالکیت از مدیریت در شرکتهای سهامی، این انگیزه را برای مدیران فراهم میآورد که سود را در راستای منافع خود مدیریت کنند. مدیریت سود لزوماً پدیدۀ منفی نیست و میتواند گاه ابزاری در اختیار مدیر باشد تا سیگنالهایی از افق شرکت در اختیار سرمایهگذاران قرار دهد و ارزش بازار شرکت را به ارزش واقعی آن نزدیک کند؛ اما چنانچه تضاد منافع حاصل از نمایندگی مدیران نظارت نشود، مدیریت سود میتواند مجرایی برای انتقال منافع از سرمایهگذاران به مدیر بهصورت ناکارآمد و منفعتطلبانه شود. حسابداری تعهدی حق انتخاب چشمگیری به مدیران در محاسبۀ سود در دورههای زمانی متفاوت اعطا میکند. درواقع مدیران در این نوع از سیستم حسابداری، کنترل چشم گیری بر زمان تشخیص برخی اقلام هزینه ازجمله هزینههای تبلیغات و مخارج تحقیق و توسعه دارند. همچنین مدیران در سیستم حسابداری تعهدی با گزینههای متفاوتی دربارۀ زمان تشخیص درآمدها نیز روبهرو هستند. اینگونه عملکرد مدیران، در عبارتی ساده، مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی نامیده میشود [26]. این نوع از مدیریت سود بر عملیات شرکت و جریان نقدی آن تأثیر مستقیم ندارد. مدیریت سود ازطریق دیگری نیز اعمال میشود که مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی نامیده میشود. مدیران در این روش، فعالیتهای عملیاتی شرکت را دستکاری میکنند. مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی بر جریان نقدی و ارزش شرکت تأثیر مستقیم دارد [37].
همچنین، الگوی های پردازش اطلاعات سرمایهگذاران و فرایند ادراک آنها از بازار سرمایه و شرکت، همواره یکی از موضوعات بحثبرانگیر در ادبیات نظری بوده است. در الگوی اقتصاد مالی سنتی فرض میشود تصمیمگیرندگان کاملاً عقلایی عمل میکنند؛ به این معنی که همۀ اطلاعات موجود و دردسترس را پردازش میکنند و به دنبال حداکثرکردن مطلوبیت مورد انتظارند. اگرچه در مالی رفتاری برخلاف مالی ستنی صحبت از رفتارهای غیر عقلایی سرمایهگذاران به میان آورده و فرض میشود قیمت سهام از تمایلات سرمایهگذار تأثیر میگیرد.
ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه، موضوعی است که در پژوهشهای اخیر به آن توجه شده است. ادراک سرمایهگذاران را در ادبیات نظری درجۀ خوشبینی یا بدبینی آنها از افق سرمایهگذاران در بازار سرمایه تعریف میکنند. متغیرهایی مانند حجم معاملات سهام، تعداد عرضههای اولیه و بازده روز اول عرضه اولیه، میزان افزایش سرمایۀ شرکت و واکنش بازار به تقسیم سود میتوانند به سنجش ادراک سرمایهگذاران از افق سرمایهگذارای در بازار سرمایه کمک کنند. بهبود روند متغیرهای عملکردی بازار سرمایه نشان میدهد سرمایهگذاران، ادراک مثبتی درخصوص افق سرمایهگذاری در بازار سرمایه دارند و برعکس. هدایت ادراک بازار از مجرای مدیریت سود، یکی از انگیزههای مدیران است. ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه از عوامل کلان اقتصادی و عوامل خاص شرکت تأثیر میگیرد؛ به همین دلیل، مدیران با گزارشگری مالی میتوانند ادراک سرمایهگذاران مثبت یا منفی سرمایهگذاران متأثر شرایط کلان اقتصادی را در راستای تقویت رفتار منطقی یا احساسی، تقویت یا تضعیف کنند. با توجه به اینکه هزینهها و منافع الگوهای مدیریت سود در شرایط مختلف اقتصادی متفاوتاند، ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه میتواند با گزینش الگوی مدیریت سود ازسوی مدیران همبستگی داشته باشد و یکی از عواملی باشد که رفتار مدیریت را در انتخاب الگوهای مدیریت سود توضیح میدهد [33].
به همین سبب، مسئلۀ مبهم این است که الگوهای مدیریت سود به کار گرفته شدۀ شرکتها چگونه با ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه ارتباط دارند؛ اگرچه این ادراک میتواند مثبت یا منفی باشد؛ زیرا برای ادراک، وابسته به انگیزههای مدیریت سود و الگوی های پردازش اطلاعات سرمایهگذاران است.
محققان به ادراک سرمایهگذاران در ادبیات حسابداری ایران کمتر توجه داشتهاند و پژوهشهای اندکی در این حوزه انجام شدهاند که از روشهای کیفی بهره گرفتهاند؛ به همین سبب، یکی از جنبههای نوآوری پژوهش حاضر، سنجش ادراک سرمایهگذاران با بهرهمندی از متغیرهای عملکردی بازار و بررسی رفتار مدیر در انتخاب الگوی مدیریت سود با توجه به ادراک سرمایهگذاران از بازار است؛ ازاینرو، پژوهش حاضر شواهد مناسبی از همبستگی الگوهای مدیریت سود و ادراک سرمایهگذاران فراهم آورد؛ اگرچه تفسیر این شواهد به استناد مبانی نظری ممکن است.
در ادامه، ابتدا مبانی نظری و پیشینۀ پشتوانۀ ادراک سرمایهگذاران، فرآیند پردازش اطلاعات و الگویهای مدیریت سود ارائه میشوند؛ سپس فرضیههای پژوهش ارائه و آزمون میشوند. در پایان نیز نتایج تفسیر و پیشنهادهای کاربردی ارائه میشوند.
مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش
با توجه به مدیریت سود واقعشده ازطریق اقلام تعهدی و واقعی در سطح بازار که بیشتر با هدف مدیریت تصورات و انتظارات سرمایهگذاران صورت میگیرد و میزان ادراک سرمایهگذاران که موجب کنشهای رفتاری نسبت به مدیریت سود میشود، بررسی این موضوع که درک سرمایهگذاران تا چه اندازه نسبت به مدیریت سود در سطح بازار وجود دارد، در این پژوهش بررسی میشود.
ادراک سرمایهگذاران
ادراک و احساسات سرمایهگذاران، اعتقاد به جریانهای نقد آتی و ریسکهای سرمایهگذاری است [11] که درجهای از خوشبینی و بدبینی نسبت به سهام تعریف میشود [33]. ادراک سرمایهگذاران میتواند متکی بر رفتار عقلایی باشد یا از احساسات و تمایلات غیرمنطقی و عقلایی او نشأت بگیرد که در ادامه به آن اشاره میشود.
ادراک سرمایهگذاران و اقتصاد مالی سنتی
فاما (1995) در رسالۀ دکتری خود نظریۀ بازار کارا را مطرح کرد. او مفهومی را گسترش داد که بر دانش مالی بهشدت تأثیر گذاشت. فاما با بیان متقاعدکنندهای نشان داد در بازاری که جمع زیادی از معاملهگران آگاه در آن فعالیت میکنند، اوراق بهادار به نحو مناسبی قیمتگذاری میشود و همۀ اطلاعات موجود را منعکس میکند [4]. بعدها فرضیۀ بازار کارای فاما با سه نوع کارایی اطلاعاتی با عنوان شکل ضعیف، نیمهقوی و قوی پیگیری و تعمیم یافت. اگرچه ریشههای دقیق این سه شکل نظریه بهطور صریح شناساییشدنی نیست، میتوان ادعا کرد شکل ضعیف نشاندهندۀ گشت تصادفی است و هیچکس نمیتواند از پیگیری تغییرات قیمتها بازدهی غیرمعمول به دست آورد. بدین ترتیب، تحلیل تکنیکی در بازار سودمند نخواهد بود؛ ازاینرو تحلیل پدیدههایی همانند برگشت قیمتی و شتاب وجود ندارد [5]. شکل نیمهقوی نشان میدهد تمام اطلاعات دردسترس (عمومی) بهطور کامل در قیمتهای جاری اوراق بهادار منعکس شدهاند؛ بنابراین، تحلیل بنیادی ارزشی ندارد و در شکل قوی نیز گفته میشود که همۀ اطلاعات (آنچه که وجود دارد) بهطور کامل در قیمت جاری اوراق بهادار منعکس شدهاند و بنابراین، اطلاعات محرمانه دارای ارزش نیست. به عبارت دیگر، اصولاً اطلاعات محرمانهای به معنای واقعی وجود ندارد [4]. به این ترتیب، با فرض کارایی بازار سرمایه، ادراک سرمایهگذاران از بازار با واقعیتهای اقتصادی منطبق است و هیچکس توان فریب سرمایهگذاران و انحراف ادراک صحیح آنها را نخواهد داشت.
ادراک سرمایهگذاران و اقتصادی مالی رفتاری
نظریههای مختلفی بهمنظور توصیف رفتار غیرمنطقی و ادراک احساسی سرمایهگذاران ارائه شدهاند:
نظریۀ چشمانداز: مطابق این نظریه، تابع مطلوبیت سرمایهگذاران مقعر نیست و تابع مطلوبیت در تمامی نقاط ثروت با افزایش ریسک کاهش نمییابد ]29]. بر اساس این، شیب تابع مطلوبیت ثروت در بازهای از ثروت درحال افزایش و در بازهای دیگری از ثروت درحال کاهش است. تغییر جهت شیب تابع مطلوبیت نقطه عطف نامیده میشود. نقطه عطف برای هر فردی متفاوت است و بستگی به این دارد که چه مقدار ثروت، مدنظرش باشد. به این ترتیب افراد در ثروتهای بیشتر ریسک گریز و در ثروتهای کمتر ریسک پذیرند [32]. براساس نظریۀ چشمانداز، سرمایهگذاران رفتارهای غیرعقلایی به شرح زیر را بروز میدهند:
1- حساب انگاری: تمایل افراد به کدگذاری، طبقهبندی و ارزیابی پیامدهای اقتصادی ازطریق گروهبندی امتیازات آنها در مجموعهای از حسابهای ذهنی است [4]. به این ترتیب، سرمایهگذاران تمایل دارند با هر عنصر پرتفوی سرمایهگذاری خود، بهطور مجزا و نه یک کل برخورد کنند؛ بنابراین، کواریانس بین حسابها نادیده گرفته میشود و این امر به اخذ تصمیمات غیر بهینه منجر میشود [16].
2-پشیمانگریزی: به این معنی که سرمایهگذاران به موقعیتهای سرمایهگذاری زیان دیدۀ خود تا مدتها وفادار باقی بمانند تا از این طریق از قبول اشتباه و تحقق زیان پرهیز کنند؛ بنابراین، از واردشدن به بازارهای مالی که بهتازگی در آنها زیانهایی به وقوع پیوسته است، بیاندازه بیمناکاند [4].
3-کوتاهنگری: این سوگیری افراد را بر میانگیزاند تا به جای اینکه برای فردا پسانداز کنند، امروز خرج کنند [4].
4-زیانگریزی: افراد موقعیتهای زیانده را حفظ و در فروش سرمایهگذاریهای موفقیتآمیز خود تعجیل میکنند [4].
مدلهای روانشناسی شناختی: در این رویکرد از پژوهشهای روانشناسی شناختی برای تشریح سوگیریهای رفتاری سرمایهگذاران بهره گرفته میشود ]5[.
1- نماگیری: درواقع اشخاص احتمال رخداد یک پدیده را با توجه به میزان شباهتی برآورد میکنند که این رخداد با رویدادهای مشاهدهشدۀ قبلی دارد [32].
2- اتکا و تعدیل: اشخاص هنگام برآوردهای کمی، بیجهت تحت تأثیر برآوردهای قبل خود بهعنوان تکیهگاه قرار میگیرند [4].
3-فرااعتمادی: افراد دربارۀ تواناییهای خود در پیشبینی و هم دربارۀ دقت اطلاعاتی که در اختیار آنان قرار میگیرد، برآوردی بیش از اندازه دارند [4].
4-آشناگرایی: احتمال وقوع یک پیامد را براساس میزان شیوع یا رواج آن در زندگی و تجربیات خود تخمین میزنند و تخمینهای پیچیده را به سادگی انجام میدهند [4].
مدیریت سود
مدیریت سود نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت است. هدف این کار، محققساختن پیشبینی تحلیل گران یا برآورد روند سودهای قبلی برای پیشبینی سودهای آتی یا سیگنال دهی به سرمایهگذاران درخصوص ارزش ذاتی شرکت است [22].
تعاریف مدیریت سود در سه گروه سفید، خاکستری و سیاه طبقهبندی میشوند. مدیریت سود مفید (سفید) شفافیت گزارشها را افزایش میدهد. مدیریت سود مخرب (سیاه) ارائۀ نادرست و تقلب است و مدیریت سود خاکستری، دستکاری گزارشها در محدودۀ استانداردهای وضعشده است که فرصتطلبی یا سودمندی را افزایش میدهد [36].
مدیران با اهداف متفاوتی سود را مدیریت میکنند که مهمترین آنها کاهش سود [8]، افزایش سود و هموارسازی سود است.
انگیزههای مدیریت سود
انگیزهها مهمترین نقش را در مدیریت سود دارند؛ زیرا ارزش شرکت و ثروت مدیران و مالکان آن به شکل انکارناپذیری با سودهای گزارششده مرتبط است [29].
انگیزۀ ناشی از طرحهای پاداش: در بیشتر قراردادهای پاداش مدیران، موفقیت آنها با برخی اقلام حسابداری نظیر فروش و سود سنجیده میشود [23].
انگیزۀ ناشی از سفتهبازی در بازار سرمایه: استفادۀ گستردۀ سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و تحلیل گران مالی از اطلاعات حسابداری بهمنظور تعیین ارزش سهام موجب میشود مدیران با دستکاری سود، بر قیمت سهام بنگاه اقتصادی خود در کوتاهمدت تأثیر بگذارند و بهینه کنند [21].
انگیزههای ناشی از عرضه اولیه یا عمده سهام: شرکتهایی که قصد عرضه اولیه یا عمده سهام دارند، با تغییر و تعدیل اقلام تعهدی اختیاری در دوره قبل از عرضه سهام و نیز استفاده از روشهای مناسب حسابداری، سود را بیش از میزان واقعی و بهصورت متورم نشان میدهند تا سهام به قیمت از قبل تعیین شده و در سطح بالا به فروش برسد و مدیران به اهداف خاص خود دست یابند [1].
انگیزههای مالیاتی: این انگیزه برای شرکتهای ایرانی وجود دارد که در راستای حداقلکردن خروج نقدینگی، بهویژه مواقعی که شرکت دارای بدهیهای مالیاتی درخور توجهی است، دست به مدیریت سود بزند [2].
انگیزۀ ناشی از قراردادهای بدهی: با توجه به اهمیت صورتهای مالی بهویژه صورت سود و زیان در تصمیمگیری برای اعطای وام و اعتبار، مدیران شرکتها ممکن است برای جلبنظر مساعد اعتباردهندگان، با مدیریت سود وضعیت مطلوبی را به نمایش بگذارند تا ضمن جذب سرمایه، بتوانند هزینۀ بدهی را کاهش دهند [10]
انگیزههای سیاسی: فرایند سیاسی به شرکتها یا صنایعی که تصور میشود از مزایای کسب سود اضافی یا عرضه کالاها یا خدمات عمومی بهرهمندند، هزینههایی را تحمیل میکند. آگاهی از کسب سود بیش از حد این شرکتها یا صنایع ممکن است به فشارهای بر آنها در جهت کاهش قیمتها یا وضع مقررات شدیدتر و سختگیرانه منجر شود [39].
انگیزههای ناشی از وجوه نقد حاصل از عملیات: با توجه به اینکه مدیریت، وجوه نقد حاصل از عملیات واحد تجاری را کمتر میتواند دستکاری میکند، معیار بهتری از عملکرد واحد تجاری محسوب میشود؛ بنابراین، احتمالاً آن گروه از شرکتهایی که از این نظر دارای عملکرد ضعیفیاند، انگیزههای بیشتری برای مدیریت سود با هدف افزایش سود دارند و برعکس [40].
انگیزههای ناشی از ساختار مالکیت: اگر ساختار مالکیت شرکت عمدتاً متشکل از افرادی باشد که دارای افق سرمایهگذاری کوتاهمدتاند، انگیزهها برای دستکاری سود توسط مدیریت واحد تجاری بهمنظور جلبنظر این افراد افزایش مییابد و برعکس [3].
الگوهای مدیریت سود
محققان، مدیریت سود را به دو دستۀ گسترده طبقهبندی کردهاند: مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی و مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی که در زیر تعریف میشوند:
مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی: در این روش، مدیریت ازطریق اقلام تعهدی اختیاری به آرایش ارقام حسابداری، مطابق با اهداف مطلوب خود میپردازد. این روش متأثر از انتخاب روشهای حسابداری مناسب مدیریت، برای دستیابی به سطوح مطلوب و مدنظر سود است.
مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی: به دلیل مبادلات تجاری شرکت در طول سال، توانایی مدیریت برای گزارش سودهای تعهدی محدود میشود؛ بنابراین، در پایان سال نمیتوان با استفاده از اقلام تعهدی اختیاری به سودهای هدف دست یافت. در این حالت، مدیران میتوانند با دستکاری فعالیتهای واقعی (مدیریت سود واقعی) در طول سال، مخاطرۀ مربوط به محدودیت مزبور را کاهش دهند. راهبرد دستکاری فعالیتهای واقعی شرکت برای مدیریت سود این است که حسابرسان و قانونگذاران بازار سرمایه به احتمال کمتری، به رفتارهای مذکور، توجه و آنها را بررسی میکنند؛ البته باید توجه داشت دستکاری فعالیتهای واقعی، هزینهها و معایب خود را دارد. یکی از معایب روش مزبور این است که با افزایش سود در دورههای جاری با دستکاری فعالیتهای واقعی، این احتمال وجود دارد که جریانهای نقد دورههای آینده کاهش یابند. پیامدهای اقتصادی منفی بلندمدت ممکن است در کمین مدیرانی باشند که به دستکاری فعالیتهای واقعی میپردازند و از سطوح بهینۀ فعالیتهای واقعی منحرف میشوند [37].
رابطۀ الگوهای مدیریت سود با ادراک سرمایهگذاران
ادراک سرمایهگذاران از بازار، یکی از عوامل مرتبط با رفتار مدیریت سود مدیران است. چنانچه سرمایهگذاران، افراد منطقی باشند و اطلاعات دردسترس را پردازش کنند و ادراک آنها از تصمیمات منطقی آنها نشأت گرفته شده باشد، مدیران از مدیریت سود بهمنزلۀ ابزاری برای سیگنالدهی هدایت قیمت سهم به ارزش واقعی آن سود میجویند. در چنین مواقعی، ادراک مثبت یا منفی بازار با انتشار اطلاعات مناسب ازطریق مدیریت سود تعهدی یا واقعی، تقویت یا تضعیف میشود. در چنین شرایطی، مدیریت سود، ابزاری برای ارائۀ اطلاعات و هدایت بازار است. این درحالیست که اگر رفتار سرمایهگذاران از خطاهای شناختی رنج ببرد، مدیریت سود میتواند بهمنزلۀ ابزاری برای هدایت یا فریب سرمایهگذاران به کار رود. در این شرایط، سرمایهگذاران نمیتوانند واکنش منطقی به اخبار سود نشان دهند و فرصت بروز رفتار منفعتطلبانه را فراهم میآورند. به این ترتیب، در هر دو حالت رفتار منطقی یا غیرمنطقی، وضعیت ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه، یکی از عوامل مرتبط با الگوی مدیریت سود برگزیده ازسوی مدیر است. مدیر با فهم ادراک مثبت یا منفی سرمایهگذاران و شناخت روانشناسی بازار، الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی یا فعالیتهای واقعی را بهمنظور هدایت ادراک آنها به کار میبندد. با توجه به اینکه ادراک مثبت سرمایهگذاران از شرایط کلان اقتصادی نیز اثر میپذیرد، مدیرت میتواند با کاربست الگوی مدیریت سود واقعی در مقایسه با الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی با سهولت بیشتری اخبار مثبت سود را در شرایط اقتصادی مثبت تولید کند. این درحالیست که این موضوع در شرایط اقتصادی منفی برعکس میشود؛ به این معنی که تولید اخبار مثبت سود در شرایط منفی اقتصادی ازطریق اقلام تعهدی در مقایسه با فعالیتهای واقعی با سهولت بیشتری همراه است؛ به همین سبب، ادراک سرمایهگذاران به دو شیوۀ مستقیم و غیرمستقیم با الگوی مدیریت سود مرتبط است ]12[.
پیشینۀ پژوهش
پارک [33] رابطۀ ادراک سرمایهگذاران با الگوهای مدیریت سود را بررسی کرد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که اقلام تعهدی اختیاری با ادراک سرمایهگذاران رابطۀ منفی دارد؛ بنابراین، شرکتها تمایل دارند از اقلام تعهدی برای افزایش سود در دوران شرایط بد اقتصادی و بدبینی بازار استفاده کنند؛ اگرچه ادراک سرمایهگذاران با فعالیتهای واقعی، رابطهای نداشت و مدیران تمایل کمتری به استفاده از دستکاری فعالیت واقعی در شرایط بد اقتصادی داشتند.
انوموت و همکاران [24] مدیریت سود واقعی و مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی را در کشورهای مختلف مقایسه کردند. آنها نشان دادند شدت کاربست مدیریت سود در کشورهای مختلف متفاوت است. همچنین، در کشورهایی که سرمایهگذاران آگاهی بیشتری از صورتهای مالی و شرایط بازار دارند، شرکتها ترجیح میدهند از مدیریت سود واقعی بیش از مدیریت سود با اقلام تعهدی استفاده کنند.
کوپرتینو و همکاران [19] توان ادراک سرمایهگذاران را از مدیریت سود واقعی بررسی کردند. آنها دریافتند الگوی مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی رایج است. همچنین، سرمایهگذاران شرکتها بهطور معمول توان تشخیص انجام سود واقعی را ندارند.
محمدیزاده بزازیان [6] توانایی سرمایهگذاران را در درک مدیریت سود فعالیت واقعی بررسی کردند. نتایج پژوهش نشان دادند سرمایهگذاران، مدیریت سود ازطریق فعالیتهای فروش و مخارج اختیاری را در تحلیلهای خود مدنظر قرار میدهند؛ ولی توان کشف و به دنبال آن، لحاظکردن مدیریت سود فعالیتهای واقعی ازطریق دستکاری در فعالیتهای تولید را ندارند.
کریمی دو برجی [7] تأثیر دستکاری سود ازطریق مدیریت فعالیتهای واقعی بر درک سرمایهگذاران را بررسی کرد. نتایج نشان دادند بهطورکلی بازار به درک تأثیر دستکاری سود ازطریق مدیریت فعالیتهای واقعی قادر نیست.
به این ترتیب، بیان میشود مدیران، الگویهای مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی و اقلام تعهدی را به کار میبندند [19،24،33،6،7] و سرمایهگذاران اغلب توانایی ادراک مناسبتری از مدیریت سود ازطریق فعالیتهای تعهدی در مقایسه با مدیریت سود ازطریق اقلام واقعی دارند [19،24،،6،7]. بر اساس این، فرضیههای پژوهش نگارش شدند.
فرضیههای پژوهش
فرضیههای پژوهش به شرح زیرند:
فرضیۀ اول: مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی با ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه، رابطۀ معناداری دارد.
فرضیۀ دوم: مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی با ادراک سرمایهگذاران از بازار سرمایه، رابطۀ معناداری دارد.
روش پژوهش
پژوهش حاضر ازنظر فلسفۀ تحقیق در حوزۀ تئوریهای اثباتی حسابداری قرار میگیرد. رویکرد پژوهش از نوع قیاسی است و روش پژوهش، آرشیوی است. افق زمانی دادههای بهکاررفته در پژوهش حاضر، گذشته نگر است و ازنظر هدف، کاربردی است. پژوهشهای کاربردی با هدف توسعۀ دانش کاربردی در یک زمینه خاصاند. به عبارتی این پژوهشها به سمت کاربرد عملی دانش، هدایت میشوند. دادههای جمعآوریشده نیز از نوع دادههای ثانویهاند [12].
جامعه و نمونۀ آماری پژوهش
جامعۀ آماری پژوهش شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. نمونۀ پژوهش نیز با لحاظ معیارهای زیر انتخاب شد.
1. پیش از سال مالی ۱۳۸۵ در تابلوهای معاملاتی پذیرفته شده و تا پایان سال ۱۳۹۶ حذف نشده باشند.
2. سال مالی شرکتها بهمنظور افزایش قابلیت مقایسه و کنترل تأثیر نوسانات فصلی، منتهی به پایان اسفند ماه باشد.
3. طی دورۀ پژوهش، تغییر سال مالی یا تغییر فعالیت نداده باشند.
4. شرکتهای مدنظر طی دورۀ پژوهش، فعالیت مستمر داشته باشند و سهام آنها معامله شده باشد.
5. به دلیل ماهیت خاص فعالیت شرکتهای هلدینگ، بیمه، لیزینگ، بانکها، مؤسسات مالی و سرمایهگذاری و تفاوت چشمگیر آنها با شرکتهای تولیدی و بازرگانی، شرکتهای انتخابی جزو شرکتهای با فعالیتهای یادشده نباشد.
تعداد 129 شرکت با لحاظ معیارهای بالا بهعنوان نمونۀ غربالگریشده انتخاب شدند.
مدلهای پژوهش
فرضیۀ اول پژوهش با استفاده از رابطه (1) آزمون شد [33]:
رابطه (1):
EMDA=𝞪+𝞫1 SENT + 𝞫2Siz +𝞫3 Leverage+ 𝞫4 ROA+ 𝞫5MTB + 𝞫6Big4 +ε
EMDA: مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی است که با استفاده از قدرمطلق باقیماندۀ رابطه (2) اندازه گیری شد (مدل جونز تعدیلشده، 1995):
رابطه (2):
TAt/At-1=𝞪1 (1/At-1 )+𝞪2 [(△REV,t -△REC )/At-1]+𝞪3 (PPEt /At-1 ) +[εt ]
TAt: کل اقلام تعهدی در سال t است که با استفاده از رابطه (3) اندازهگیری شد:
رابطه (3):
TA,t=△CAt -△CLt -△CASHt +△STDt –DEPt
=△CAtتغییر در داراییهای جاری بین سال t و t-1
△CLt = تغییر در بدهیهای جاری بین سال t و t-1
=△CASHt تغییر در وجه نقد بین سالt وt-1
=△STDt,تغییر در حصۀ جاری بدهیهای بلندمدت بین سالt وt-1
=DEPt هزینۀ استهلاک در سال t
:△REV,tتغییر در درآمد فروش بین سال t وt-1
:△RECتغییر در حسابهای دریافتنی بین سال t وt-1
PPEt: خالص اموال، ماشینآلات و تجهیزات در سال t
A,t-1 : کل ارزش دفتری داراییهای در سال t-1
این رابطه در سطح صنعت - کل دورۀ پژوهش برآورد شده است.
:SENTشاخص اندازهگیری ادراک سرمایهگذار است که با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی پنج متغیر زیر اندازهگیری شده است:
TURN: لگاریتم طبیعی تعداد سهام معاملهشده به کل سهام در سال t
NIPO: تعداد عرضههای اولیه در سال t
RIPO: میانگین بازده روز اول عرضههای اولیه سهام در سال t
:S نسبت افزایش سرمایۀ شرکت به حاصل جمع ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام و اوراق مشارکت منتشرشدۀ شرکت در سال t
: لگاریتم تفاوت بین نسبت میانگین ارزش بازار به دفتری سالانۀ شرکتهایی که سود پرداخت میکنند به شرکتهایی که سود پرداخت نمیکنند.
SIZE: اندازۀ شرکت است که ازطریق لگاریتم طبیعی میانگین ارزش بازار شرکت در سه ماهه آخر سال به دست میآید.
LEVERAGE: اهرم مالی شرکت است که نسبت بدهی به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام شرکت است.
ROA: نرخ بازده داراییها (سود خالص تقسیم بر میانگین داراییها).
MTB: نسبت میانگین ارزش بازار سه ماهۀ آخر به ارزش دفتری حقوق صاحبان سرمایه.
BIAUDI: اندازه مؤسسۀ حسابرسی است؛ چنانچه حسابرس، سازمان حسابرسی باشد، یک و در غیر این صورت، صفر است.
چنانچه ضریب 𝞫1معنیدار شود، فرضیۀ اول پژوهش رد نمیشود.
فرضیۀ دوم پژوهش با استفاده از از رابطه (4) آزمون شد [33]:
رابطه (4):
EMA=𝞪+𝞫1 SENT + 𝞫2Size + 𝞫3 Leverage+ 𝞫4 ROA+ 𝞫5MTB + 𝞫6Big4 +ε EMA: مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی است که براساس رابطه (5) اندازه گیری شد [36]:
رابطه (5):
EMA=(R-CFO)+(R-DEXP)+(R-PRO)
R-CFO: جریان نقد عملیاتی غیرعادی است که از باقیماندۀ رابطه (6) حاصل شد:
رابطه (6):
CFOt/ A t-1= K1(1/ A t-1) +K2 (Salest/At-
1) +K3(ΔSalest/A t-1) + [εt ]
CFOt: جریانهای نقدی عملیاتی شرکت است.
Salest( ΔSalest): فروش ( تغییرات فروش) سالانه
DEXP R-: هزینههای اختیاری غیرعادی است که از باقیماندۀ رابطه (7) حاصل شد:
رابطه (7):
DExpt /A t-1 = K1 (1 /A t-1) +K2 (Sales t-1 /A t-1) +[εt ]
R-PRO: هزینههای تولید غیرعادی است که از باقیماندۀ رابطه (8) حاصل شد:
رابطه (8):
PROt /A t-1 = K1 (1/At-1 ) +K2(Salest /A t-1 )+K3(Salest / At-1)+K4 (Sales t-1 / At-1) +[εt]
رابطههای (6) الی (8) در سطح صنعت - کل دورۀ پژوهش برآورد شدهاند.
آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
شاخصهای مرکزی و پراکندگی متغیرهای پژوهش به شرح نگاره (1) است:
آمارهای توصیفی نشان میدهند بهطور میانگین 70 عرضه اولیه در سال طی دوره پژوهش صورت گرفته و تعداد عرضههای اولیه طی زمان با رشد همراه بوده است. همچنین، عرضههای اولیه در نخستین روز عرضۀ خود با میانگین بازده مناسبی همراه بودهاند (154/3)؛ به طوری که توزیع بازدههای عرضه اولیه چوله به چپ بوده است؛ به این معنی که بازدهها در بیشتر موارد، مثبت و شایان توجه بودهاند. بررسی میانگین نسبت افزایش سرمایۀ شرکتها نشان میدهد شرکتها نیز توانستهاند از فرصت افزایش قیمتها با افزایش سرمایه بهره بگیرند؛ به گونهای که حدود دو برابر ارزش دفتری سرمایۀ خود طی سالهای پژوهش افزایش سرمایه دادهاند. متغیر تعداد سهام معاملهشده در بازار دارای میانگین منفی (9837/1-) است که با توجه به تعریف این متغیر و محاسبه log نپرین میتوان نتیجهگیری گرفت بهطور میانگین حجم معاملات، کمتر از تعداد کل سهام در بازار است. این متغیرهای عملکردی سبب شدهاند رفتار متغیر ادراک سرمایهگذار طی دورۀ پژوهش چوله به چپ باشد و تفاوت میانگین با حداقل آن در مقایسه با تفاوت میانگین با حداکثر آن بیشتر باشد. آنچه نباید از نظر دور داشت تحلیل رفتار متغیرهای مدیریت سود است. بررسی شاخص میانگین دو متغیر مدیریت سود تعهدی و واقعی حاکی از آن است که مدیران طی دورۀ پژوهش بهطور میانگین، مدیریت سود واقعی را به میزان بیشتری از مدیریت سود تعهدی به خدمت گرفتهاند. اگرچه توزیع این دو متغیر از منظر مقایسۀ حداقل و حداکثر، رفتار تقریباً مشابهی دارد، رفتار میانگین و میانۀ آنها با یکدیگر متفاوت است. در پایان درخور ذکر است آمارۀ توصیفی متغیر اندازۀ مؤسسۀ حسابرسی نشان میدهد سازمان حسابرسی بهطور میانگین، 22/0 شرکتهای نمونه را طی دورۀ پژوهش حسابرسی کردهاند. شایان ذکر است بیشینۀ متغیر کنترلی ارزش بازار به دفتری (39/24) مربوط به شرکت فیبر ایران در حوزۀ صنعت محصولات چوبی و بیشینۀ اهرم مالی (62/24) مربوط به شرکت مگسال در حوزۀ محصولات کشاورزی و دامپروری است.
نگاره 1. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
|
منبع: یافتههای پژوهش
نتایج آزمون فرضیههای پژوهش
نتایج آزمون فرضیۀ اول و دوم پژوهش به شرح زیرند:
نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش
نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش به شرح نگاره (2) است: شیب متغیر مستقل ادراک سرمایهگذاران با نماد β1 نشان داده شده و برابر با 0003/0- برآورد شده است. منفیبودن ضریب ادراک سرمایهگذاران نشاندهندۀ رابطۀ منفی ادراک سرمایهگذاران با مدیریت سود اقلام تعهدی است؛ بنابراین، با توجه به نتایج برآورد مدل مرتبط با فرضیۀ اول پژوهش، ادراک سرمایهگذاران با مدیریت سود اقلام تعهدی، رابطۀ معکوس دارد. با توجه به اینکه آمارۀ تی استیودنت متناظر با ضریب متغیر ادراک سرمایهگذاران برابر 9302/1- با سطح معنیداری نزدیک به 05/0 است، فرضیۀ اول پژوهش در سطح معنیداری 5 درصد رد نشد. نتایج آزمون فیشر نیز از خطیبودن رابطه بین متغیرها حمایت کرد. ضریب تعیین تعدیلشده نشان داد 78/19 درصد از تغییرات متغیر وابسته با متغیرهای مستقل توضیح داده شده است. درخور ذکر است نتایج آمارههای آزمونهای F لیمر و هاسمن (F و χ2) بهترتیب 25/3 و 01/17 با سطح معنیداری کمتر از 5 درصد بود که به این ترتیب، از مدل دادههای پانل (تلفیقی) – روش اثرات ثابت برای برآورد مدل استفاده شد. درضمن، برقراری مفروضات رگرسیون نیز بررسی شد. نتایج آزمون ولدریج نشان دادند باقیماندههای مدل، خودهمبستگی ندارند. نتایج آزمون والد تعدیلشده نیز نشان دادند باقیماندههای مدل ناهمسانی واریانس دارند که بهمنظور رفع آن از روش EGLS برای برآورد مدل بهره گرفته شد. نتایج آزمون VIF نیز حاکی از نبود مشکل همخطی بین متغیرهای پژوهش بود.
نگاره 2. نتایج آزمون فرضیة اول
|
منبع: یافتههای پژوهش
نتایج آزمون فرضیۀ دوم پژوهش
نتایج حاصل از آزمون فرضیۀ دوم در نگاره (3) ارائه شدهاند. شیب متغیر مستقل ادراک سرمایهگذاران با نماد β1 نشان داده شده و برابر با 0006/0 برآورد شده است. مثبتبودن ضریب ادراک سرمایهگذاران نشاندهندۀ رابطۀ مثبت ادراک سرمایهگذاران با مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی است. آمارۀ تی استیودنت متناظر با ضریب متغیر ادراک سرمایهگذاران برابر 0465/2 و سطح معنی دار متناظر با آن برابر 0419/0 بوده که کمتر از 5 درصد است؛ بنابراین، فرضیۀ دوم پژوهش در سطح معنی داری 5 درصد رد نشد. نتایج آزمون فیشر نیز از خطیبودن رابطه بین متغیرها حمایت کرد. ضریب تعیین تعدیلشده نشان داد 76/39 درصد از تغییرات متغیرها با متغیرهای مستقل توضیح داده میشود. شایان ذکر است نتایج آمارههای آزمونهای F لیمر و هاسمن (F و χ2) بهترتیب 02/6 و 29/16 با سطح معنیداری کمتر از 5 درصد بود که به این ترتیب، از مدل دادههای پانل (تلفیقی) – روش اثرات ثابت برای برآورد مدل استفاده شد. برقراری مفروضات رگرسیون نیز بررسی شد. نتایج آزمون ولدریج نشان دادند باقیماندههای مدل، خودهمبستگی ندارند. نتایج آزمون والد تعدیلشده نیز نشان دادند باقیمانده های مدل ناهمسانی واریانس دارند که بهمنظور رفع آن از روش EGLS برای برآورد مدل بهره گرفته شد. نتایج آزمون VIF نیز حاکی از نبود مشکل همخطی بین متغیرهای پژوهش بود.
نگاره 3. نتایج آزمونفرضیۀدوم
|
منبع: یافتههای پژوهش
بحث و نتیجهگیری
سرمایهگذاران برای اتخاذ تصمیمات مالی و تحلیل رویدادهای اقتصادی به نحوۀ گزارشگری مالی و افشای اختیاری اطلاعات بهوسیلۀ واحدهای تجاری حساسیت ویژهای دارند. در این بین، صورت سود و زیان با ارائۀ اطلاعات مفید دربارۀ توان سودآوری واحدهای تجاری، توجه بسیاری از سرمایهگذاران را به خود جلب کرده است. طبق پژوهشهای صورتگرفته، سرمایهگذاران، سهام شرکتهای دارای الگوی مشخص رشد سود را گرانتر خریداری میکنند [9]. سود حسابداری متشکل از اقلام نقدی و تعهدی است که در کنترل مدیریتاند. بدین لحاظ تکنیکهای مدیریت سود به دو دسته تقسیم میشوند: مدیریت سود مبتنی با اقلام تعهدی و مدیریت سود با فعالیتهای واقعی [26]. تکنیکهای اجرای این دو نوع مدیریت سود تفاوتهایی با یکدیگر دارند. مدیریت سود با اقلام تعهدی ازطریق انتخاب رویههای حسابداری یا قضاوت مدیر انجام میشود؛ اما مدیریت سود با فعالیتهای واقعی ازطریق تغییر در زمان بندی اجرای معاملات یا تصمیم گیریهای مدیریت درخصوص فعالیتهای واقعی اجرا میشود. اگرچه الگوهای مدیریت سود بر رفتار سرمایهگذاران در دورههای بعد تأثیر میگذارد، گزینش این الگو از ادراک فعلی سرمایهگذاران از بازار و انگیزههای خیرخواهانه یا منفعتطلبانۀ مدیر نیز اثر میپذیرد. این پژوهش بر آن بود رابطۀ الگوهای مدیریت سود را با ادراک سرمایهگذاران بررسی کند. بدین منظور دادههای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 1385 الی 1396 تحلیل شدند. نتایج فرضیۀ اول پژوهش نشان دادند مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی با ادراک سرمایهگذاران رابطۀ منفی معنی داری دارد. این موضوع نشان میدهد مدیران در زمانی که ادراک سرمایهگذاران از بازار مثبت است، کمتر از اقلام تعهدی بهمنظور مدیریت سود بهره میگیرند. همانطور که در مبانی نظری اشاره شد ادراک سرمایهگذاران از بازار از دو عامل متغیرهای کلان اقتصادی و متغیرهای خاص شرکت اثر میپذیرد. به این ترتیب، نتایج نشان میدهند از منظر مدیران، آنها ترجیح میدهند اختیارات تعهدی خود را برای تولید اخبار مثبت یا منفی سود، بیشتر در دورانی به کار ببندند که سرمایهگذاران درخصوص بازار بدبیناند. اگر از منظر سرمایهگذاران به این نتیجه نگریسته شود، میتوان بیان کرد سرمایهگذاران در دورانی که ادراک مثبتی از بازار دارند، کمتر به اخبار مثبت یا منفی سود ایجادشده ازطریق اقلام تعهدی واکنش نشان میدهند؛ اما در شرایطی که به بازار بدبیناند، اتکای بیشتری به اقلام تعهدی دارند و همین موضوع، مدیران را به بهکارگیری مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی در شرایطی ترغیب میکند که ادراک سرمایهگذاران از بازار منفی است. این واکنش میتواند نشاندهندۀ خطای شناختی سرمایهگذاران باشد که در زمان ارزیابی مثبت بازار، وزن کمتری به اطلاعات مندرج در اقلام تعهدی میدهند و ارزیابی منطقی از آنها ندارند؛ اما زمانی که بازار را منفی ارزیابی میکنند، گویا به اطلاعات ارائهشدۀ مدیر توجه بیشتری دارند که چنین موضوعی مدیر را به کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی در شرایط ادراک منفی از بازار ترغیب میکند؛ البته باید توجه داشت واکنش کمتر سرمایهگذاران به مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی میتواند به دلیل کاربست کمتر این الگو توسط مدیران در شرایطی باشد که بازار با ادراک منفی همراه است؛ به همین سبب، این ارتباط به شکل دوسویه و در قالب همبستگی تعریف شده است. این نتایج با نتایج پژوهشهای مندرج در مرور پیشینه مبنی بر کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی توسط مدیران متناسب با ادراک سرمایهگذاران، سازگارند [19،24، 33،6،7]؛ اما با این گفته سازگار نیست که سرمایهگذاران در تمامی شرایط بازار، ادراک مناسبی از الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی دارند [24، 33]. این موضوع به دلیل تفاوت در ویژگیهای رفتاری و دانشی سرمایهگذاران فعال در بازارهای سرمایه است. همچنین، نتایج آزمون فرضیۀ دوم نشان دادند مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی با ادراک سرمایهگذاران رابطهای مستقیم و معنیدار دارد. این نتیجه از منظر مدیران نشان میدهد در دورهای که ادراک سرمایهگذاران مثبت است، مدیران از فعالیتهای واقعی به میزان بیشتری برای مدیریت سود بهره میگیرند و برعکس. با توجه به اثرپذیری ادراک سرمایهگذاران از متغیرهای کلان اقتصادی، کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی در دورانی که بازار با ادراک مثبت روبهروست است، با سهولت بیشتری همراه است. اگرچه این نتیجه از منظر سرمایهگذاران بیان میکند سرمایهگذاران در دورانی که دید مثبتی به بازار دارند، به اخبار مثبت و منفی سود ایجادشده ازطریق فعالیتهای واقعی واکنش بیشتری نشان میدهند؛ در حالی که در دورانی که دید سرمایهگذاران به بازار منفی است، وزن کمتری در ارزیابیهای خود به مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی میدهند. این موضوع میتواند به دلیل کاربست کمتر این الگو در شرایطی باشد که بازار با ادراک منفی همراه است؛ به همین سبب، ارتباط بین ادراک و الگوی مدیریت سود به شکل دوسویه و در قالب همبستگی تعریف شده است. این نتیجه با نتایج پژوهشهایی سازگار است که بیان میکردند مدیران، الگوی مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی را متناسب با ادراک سرمایهگذاران به کار میبندند [19،24،33،6،7]؛ اگرچه با نتایج برخی دیگر از پژوهشهایی سازگار نیست که بیان میکردند مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی در تمامی شرایط گمراهکننده است [19،24،،6،7]. به این ترتیب، با توجه به نتایج این پژوهش، باید گفت مدیران، کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی را در شرایطی مناسبتر میدانند که بازار با ادراک مثبت سرمایهگذاران روبهروست و الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی را بیشتر در شرایطی به کار میبندند که سرمایهگذاران به بازار بدبیناند. یک دلیل برای بروز چنین رفتاری هزینههای ناشی از اعمال الگوهای مختلف مدیریت سود است. دلیل دیگر خطای شناختی سرمایهگذاران است. سرمایهگذاران در شرایطی که دید مثبتی از بازار دارند، به اطلاعات خود وزن بیشتری میدهند و تنها اخبار مثبت ایجادشده ازطریق فعالیتهای واقعی را در تصمیماتشان لحاظ میکنند؛ اما در شرایطی که دید منفی به بازار دارند، به اطلاعات اقلام تعهدی وزن بیشتری میدهند که البته ممکن است به دلیل کاربست بیشتر آنها در ارائۀ اخبار مثبت و منفی سود در این شرایط ازسوی مدیران باشد. آنچه در این پژوهش حاصل شد آن است که باید به استفاده فرصت طلبانه از مدیریت سود برای جهت دهی ادراک سرمایهگذاران آگاه بود. پژوهشهای زیادی تا کنون بیان کردند کاربست فعالیتهای واقعی برای مدیریت سود ازسوی مدیران سهلتر است و همین امر فرصت رفتار منفعت طلبانه را در اختیار آنها قرار میدهد؛ اما تا کنون اقدامی درخصوص واکنش به این گفته صورت نپذیرفته است. به استناد آنچه از فرضیۀ دوم این پژوهش استنباط شد ادراک سرمایهگذاران، یکی از عوامل محرک کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق فعالیتهای واقعی است؛ بنابراین، یک راهکار در شرایط حاضر آگاهسازی حسابرسان به برخی نشانههای خطر است که نیازمند اطلاعرسانی و برگزاری دورههای آموزشی و انجام اقدمات نظارتی و انضباطی است. به نظر میرسد لازم است حسابرسان در برنامهریزیها و رسیدگیهای خود توجه ویژهای به نشانههای کاربست فعالیتهای واقعی مدیران در مدیریت سود و عوامل محرک آن داشته باشند. تا کنون پژوهشهای متعددی درخصوص کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی نیز انجام شدهاند؛ برخی از آنها نشان دادهاند این اقلام میتوانند به گونهای منفعتطلبانه ازسوی مدیر به کار گرفته شوند. این پژوهش هم نشان داد کاربست الگوی مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی نیز بر ادراک سرمایهگذاران اثر میگذارد. اگرچه در پژوهش حاضر، منفعتطلبانه یا خیرخواهانه بودن کاربست معین نشد، تشخیص منفعتطللبانه بودن بهکارگیری این الگو دشوار است و نیازمند بهرهمندی از دانش تخصصی است؛ به همین سبب، پیشنهاد میشود سازمان بورس و اوراق بهادار بهمنزلۀ سازمان حامی سرمایهگذاران، ازطریق نهادهای پردازش اطلاعات مالی، بستر مناسب را برای ارائۀ شاخصهای متداول ارزیابی کیفیت گزارشگری مالی شرکتها بهصورت تکمیلی فراهم آورد تا برای مدیران انگیزههای بهبود کیفیت گزارشگری مالی و هزینههای رفتار منفعتطلبانه افزایش یابد.
مسئلۀ راهگشا و تکمیل کنندۀ دانش در ادامۀ این پژوهش، ساماندهی پژوهشهایی است که موضوع دورههای رکورد و رونق اقتصادی را بر الگوهای مدیریت سود بسنجند و اثر رفتار مدیران در دورههای رکورد را بر ادراک سرمایهگذاران بررسی کند. نکتۀ مهم در تفسیر نتایج این پژوهش این است که مدلهای مختلفی درخصوص سنجش متغیر ادراک سرمایهگذاران وجود دارند که کاربست آنها ممکن است بر نتایج اثرگذار باشند.ضمن آنکه مدل به کار گرفته شده درخصوص سنجش ادراک سرمایهگذاران به دلیل دردسترسنبودن اطلاعات تفصیلی، فعالیت صندوقهای سرمایهگذاری بهعنوان یکی از عوامل بنیادی بازار تا اندازهای تعدیل شد که شایستۀ بررسی است.