نویسندگان
1 استادیار گروه حسابداری دانشگاه شهید چمران اهواز
2 کارشناس ارشد حسابداری دانشگاه شهید چمران اهواز
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
 This paper provides evidences about existence of income smoothing and earning management in the Tehran Stock Exchange. In this study for earning management identification, we divided firms into two groups: smoothing firms and non-smoothing firms. Also the univariate analysis and logistic regression analysis used to test the research hypotheses. The results from univariate analysis show, that in the levels of net income and operation income, firms with weaker performance and in the levels of net income and earning per share , firms with more growth and also in the level of net income, firms with larger size and finally in the level of earning per share, firms with higher dividend pay out ratio, do management earning. Also the findings from logistic regression analysis indicate that firms with more growth and less returns do management earning.
کلیدواژهها [English]
در سالهای اخیر در حوزه تحقیقات حسابداری، موضوع مدیریت سود مورد توجه محققان قرار گرفته است. مدیریت سود عبارت از مداخلة هدفمند در فرایند گزارشگری مالی با توجه به محدودیتهای اصول پذیرفته شدة حسابداری برای بهدست آوردن سطح مورد انتظار سود است. با توجه به مقاصد مدیریت، مدیریت سود میتواند بهصورت افزایش، کاهش یا هموارکردن سود گزارش شده باشد.
دلایل احتمالی زیادی برای مدیریت سود وجود دارد. برای مثال، اگر شرکتی سود باثباتی گزارش کند، سهامداران احساس اطمینان بیشتری خواهند کرد، مدیریت سود تاثیر مطلوبی بر ارزش سهام و هزینة سرمایه دارد، یا سهامداران اطلاعات بیشتری از اعلام سود بهدست خواهند آورد [19]. بنابراین، با توجه به اهمیّت سود و محتوای اطلاعاتی بالایی که سود دارد مدیران همواره در تلاشند که در راستای اهداف خاصی که دنبال میکنند، مبلغ سود گزارش شده را دستکاری نمایند. مسأله اصلی در رابطه با این مطلب، این است که چرا مدیران به دنبال دستکاری سود هستند، چگونه سود را مدیریت میکنند و پیامدهای این گونه رفتار چیست؟
بیشترتحقیقات صورت گرفته در مورد مدیریت سود در کشورهای غربی صورت گرفته است. نتایج تحقیقات قبلی با هم در تناقض است، زیرا هر کدام از آنها برای بررسی مدیریت سود از معیارهای متفاوت استفاده کردهاند. در ایران نیز با توجه به وجود چندین روش قابل قبول حسابداری و آزادی عمل در انتخاب این روشها (مثل برآورد عمر مفید و ارزش اسقاط دارایی دراجرای روش خط مستقیم) امکان دستکاری سود توسط مدیریت وجود دارد. بنابراین، تحقیق در مورد مدیریت سود از این لحاظ که می تواند موجب درک بهتر مفهوم سود و کیفیت آن شود، ضروری به نظر میرسد.
این تحقیق به بررسی رابطه مدیریت سود و سودآوری شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میپردازد و هدف آن بررسی وجود پدیده مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. هدف دیگر این تحقیق، شناسایی عواملی است که ممکن است بر رفتار مدیریت تاثیر بگذارد.
مبانی نظری وپیشینه تحقیق
مبانی نظری
فرضیه مدیریت سود، در ابتدا با عنوان هموارسازی سود توسط هپورث( 1953) ارائه و بعداً توسط گوردن( 1964) معرفی شد. برای اولین بار توسط مک نیچلسون (1988)عبارت "مدیریت سود" جایگزین عبارت "هموارسازی سود" شد. از این جهت، مدیریت سود در کانون توجه قرار گرفت؛ بر این اساس که میتواند در تهیه خلاصهای از عملکرد شرکت اعمال نفوذ کند و نتایج مورد نظر خود را منعکس کند [4].
اسکیپرز (1989) مفهوم مدیریت سود را به این صورت تعریف میکند: «مداخلة عمدی در فرایند گزارشگری مالی برای بهدست آوردن سطح مورد انتظار سود » [24]؛ یعنی با توجه به مقاصد و اهداف مختلف مدیریت، ممکن است سود افزایش و یا کاهش یابد یا هموار شود. مقاصد و انگیزههایی که باعث مدیریت سود شده، در ادبیات حسابداری بسیار زیاد بوده، که برخی از آنها به شرح زیر است:
1.دریافت پاداشهای مدیریتی
این فرضیه پیشبینی میکند که اگر بر اساس یکی از معیارهای عملکرد (نظیر سود حسابداری) به مدیر پاداش داده میشود، وی تلاش خواهد کرد تا از روشهای حسابداری استفاده کند که سود و در نتیجه پاداش خود را افزایش دهد. اگر مبالغ پرداختی به مدیر به طور مستقیم براساس ارقام حسابداری (مانند سود، فروش، داراییها) محاسبه شود، هر گونه تغییر در روشهای حسابداری، میتواند بر پاداش پرداختی به مدیر تأثیرگذار باشد [24].
2.کاهش هزینة سیاسی
این فرضیه، پیشبینی میکند که شرکتهای بزرگ در مقایسه با شرکتهای کوچک، به احتمال زیاد از رویههای حسابداری استفاده میکنند که سود را کمتر نشان میدهند. اندازه و بزرگی شرکت، شاخصی برای توجه و مدنظر بودن وجهه سیاسی آن است. بر این اساس، فرض بر آن است که اگر اشخاص طرف قرارداد شرکت بدانند که سود حسابداری نشاندهندة تملک انحصاری مالک نسبت به سود است، در آن صورت ممکن است این آگاهی برای شرکت گران تمام شود. از این رو، اگر مدیران شرکتها حس کنند که در کانون توجهات قرار گرفتهاند، این انگیزه را دارند تا از روشهای حسابداری استفاده کنند که سود را کمتر نشان میدهد. آنها با این گونه رفتار سعی دارند تا احتمال اقدامات سیاسی علیه شرکت و در نتیجه هزینههای مورد انتظار سیاسی را کاهش دهند. هزینههایی که در پی افزایش سود از سوی اتحادیههای کارگری به منظور افزایش دستمزد از شرکتها درخواست میگردد، از جمله هزینههای سیاسی است [24].
3. افزایش ارزش شرکت
یک جریان ثابت سود میتواند سطح بالاتری از سود تقسیمی (در مقایسه با جریان سود متغیر) را تضمین کند که حاصل آن افزایش ارزش شرکت است، زیرا میزان ریسک کل شرکت را کاهش می دهد. از آنجا که تغییرپذیری روند سودهای خالص شرکت میتواند بر انتظارهای ذهنی سرمایهگذاران (در رابطه با دستاوردهای محتمل آینده، از نظر سود خالص و سود تقسیمی) اثر بگذارد، این امکان وجود دارد که مدیر بتواند از طریق هموارسازی سود (یکی از ابزارهای مدیریت سود) اثری مطلوب بر ارزش سهام شرکت بگذارد [4].
4. جذب سرمایه
جریان ثابت سود و در نتیجه، سطح بالاتر سود تقسیمی، سبب افزایش تقاضا برای اوراق بهادار شرکت شده، در نتیجه قیمت اوراق بهادارآن افزایش و ریسک سرمایهگذاری در شرکت کاهش می یابد. بنابراین، سرمایهگذاران و اعتباردهندگان چنین شرکتی را محل امنتری برای سرمایهگذاری و اعطای اعتبار میدانند و شرکت توانایی بیشتری برای جذب سرمایه خواهد داشت [14].
پیشینه تحقیق مربوط
برگستالر و دیچو(1997) عقیده دارند که بیشتر شرکتها تغییرات سود کمتری نسبت به آنچه که انتظار میرود، گزارش میکنند و این شواهد نشان دهندة مدیریت فرصت طلبانه سود است. شواهد نشان میدهد که شرکتها انگیزة زیادی برای فرار از زیان و کاهش سود دارند [12].
کژینک (1999) معتقد است شرکتهایی که داوطلبانه اطلاعات مربوط به سودهای خالص پیشبینی شده را گزارش میکنند، سعی میکنند با کاهش دادن تعهدات اختیاری سود خالص را افزایش دهندتا به سود پیشبینی شده برسند[18].
نلسان، الیوت و تارپلی (2002) در تحقیق خود، پنج مؤسسه بزرگ حسابرسی را در مورد مدیریت سود توسط مدیران شرکتهای مورد حسابرسی مورد پرسش قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که مدیران در مواردی که برای رویدادهای مالی استانداردهای مشخص وجود نداشت و نیز در صورت اختیارعمل داشتن مدیریت در زمینه استانداردی خاص(برای مثال، تغییرات نرخ بهره، ذخیره مطالبات مشکوک الوصول، تضمین کالای فروش رفته و هزینه تجدید ساختار) بیشترین مدیریت سود را انجام دادهاند [22].
میچلسون و دیگران (1995) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که شرکتهای هموار کننده سود، شرکتهای بزرگ با ریسک کمتر و بازده پایینتر هستند [20].
چنی و جیتر (1997) درتحقیق خود تاثیر اندازه شرکت، نسبت بدهی، نسبت سودآوری، بازده، اقلام تعهدی اختیاری و رشد را بر هموارسازی سود بررسی کرده، نشان دادند که شرکتهای هموارساز نسبت به سایر شرکتها بزرگتر هستند و نسبت بدهی بالاتر، بازده بیشتر و اقلام تعهدی اختیاری بزرگتری نیز دارند. همچنین شرکتهایی که عملکرد ضعیفی دارند، کمتر به هموارسازی میپردازند.آنان همچنین رابطه منفی بین هموار سازی و رشد مشاهده کردند [13].
نتایج تحقیق میچلسون و دیگران (2000) نشان داد که شرکتهای هموارساز نسبت به شرکتهای غیر هموارساز بزرگتر هستند و متوسط بازده غیر عادی تجمعی بالاتری دارند [21].
بدری (1381) وجود هموارسازی و عوامل موثر بر آن را بررسی نمود. نتایج تحقیق او نشان داد که مالکیت، انداره، نوع قیمتگذاری وصنعت عوامل موثری در هموارسازی سود نیستند، اما نسبت سودآوری عامل مؤثری بر هموارسازی سود است و رابطه منفی بین سودآوری و هموارسازی وجود دارد؛ یعنی با کاهش میزان سودآوری نسبی شرکت، احتمال هموار سازی افزایش مییابد [2].
قائمی و دیگران (1382) تاثیر هموار سازی سود بر بازده سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی نمودند. نتایج تحقیق آنها نشان میدهد که بین بازده غیر عادی شرکتهای هموارساز و غیر هموارساز تفاوت معنیداری وجود ندارد [6].
سمایی (1382) رابطه بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده بر اساس ریسک را بررسی کرد. او در تحقیق خود نشان داد شرکتهایی که اقدام به هموارسازی سود کردهاند، بازده غیر عادی بیشتری نسبت به شرکتهای غیر هموارساز کسب نکردهاند [5].
مشایخی و دیگران (1384) نقش اقلام اختیاری در مدیریت سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی کردند. نتایج آنها نشان دادکه در شرکتهای مورد مطالعه، مدیریت سود اعمال شده است و مدیران شرکتها به هنگام کاهش وجه نقد حاصل از عملیات که بیانگر عملکرد ضعیف واحد تجاری بوده است، به منظور جبران این موضوع، اقدام به افزایش اقلام تعهدی اختیاری کرده اند [7].
نوروش و دیگران (1386) در بررسی ویژگی شرکتهای هموارساز به این نتیجه رسیدند که شرکتهای هموارساز سود، سن بیشتر، عملکرد ضعبفتر و نسبت بدهی بالاتری نسبت به شرکتهای غیر هموارساز دارند [9].
فرضیههای تحقیق
تحقیقات انجام شده نشان میدهد شرکتهایی که نرخ بازده حقوق صاحبان سهام آنها پایین و نسبت بدهی بالایی دارند، انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند. تحقیقات انجام شده همچنین نشان میدهد که تمایل شرکتهای بزرگتر برای مدیریت سود بیش از شرکتهای کوچک بوده، نیز نرخ سود تقسیمی و نرخ رشد، از جمله عوامل موثر بر مدیریت سود هستند [14] [19].
با توجه به تحقیقات و تئوریهای موجود در زمینة انگیزهها و عوامل موثر بر مدیریت سود، در این تحقیق نیز از طریق فرضیههای زیر عوامل مزبور آزمون شده است:
روش تحقیق
روش آماری
در این تحقیق، ابتدا تعداد و درصد شرکتهای مدیریت شده مشخص شده و سپس از آمار توصیفی، مدلهای تک متغیره و مدل لوجستیک برای آزمون فرضیهها استفاده شده است و کلیه آزمونها به وسیله نرمافزار SPSS انجام گرفته و برای اعتبار نتایج، همزمان از نرمافزار iews EVهم استفاده شده است.
متغیر وابسته
متغیر وابسته برای هر شش فرضیة تحقیق، مدیریت سود است. از آنجایی که مدیریت سود یک مقیاس اسمی دو ارزشی است، در صورت وجود مدیریت سود، به آن ارزش یک و در غیر این صورت ارزش صفر داده می شود.
طبقه بندی شرکتها به مدیریت شده و غیر مدیریت شده
در این تحقیق، برای طبقهبندی شرکتهای مدیریت شده و غیر مدیریت شده، از نسبت ضریب تغییر تغییرات سود به ضریب تغییر تغییرات فروش (شاخص ایکل) استفاده شده است. شاخص ایکل به صورت رابطة شماره(1) است:
رابطة (1) CV∆I / CV∆S = شاخص ایکل
∆I : تغییرات سود که برابر است با سود امسال، منهای سود سال قبل؛
∆S : تغییرات فروش که برابر است با فروش امسال، منهای فروش سال قبل؛
CV : ضریب تغییر که برابر است با انحراف معیار تقسیم بر میانگین؛
اگرCV∆I / CV∆S ≥1 آن گاه شرکت مدیریت سود ندارد، در غیر این صورت شرکت مدیریت سود دارد.
در تحقیقات گذشته از سود خالص [16]، سودقبل از مالیات [23]، سود عملیاتی [11] و سودهر سهم [25] استفاده شده است. برخی محققان نیز از سود خالص، سودقبل از مالیات، سود عملیاتی و سودهر سهم به طور همزمان استفاده کردهاند [19]. در این تحقیق، علاوه بر سطوح سود مزبور، سود ناخالص نیز بررسی می گردد و شاخص ایکل با استفاده از تمام سطوح سودهای مزبور تهیه میشود.
متغیرهای مستقل
نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه (ROE): برابر است با سود خالص شرکت تقسیم بر میانگین حقوق صاحبان سرمایه؛
نسبت بدهی (DR): برابر است با کل بدهی تقسیم بر کل دارایی؛
نرخ سود تقسیمی (DIVIR): برابر است با کل سود تقسیمی، تقسیم بر سود خالص؛
اندازه: لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام در ابتدای سال (LNSMV)؛
رشد (GROW): نسبت ارزش بازار سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سرمایه است؛
بازده (RETURN): برابر با قیمت انتهای دوره سهام، منهای قیمت ابتدای دوره آن،بعلاوه سود تقسیمی تقسیم بر قیمت ابتدای سهام است.
قلمرو تحقیق، جامعه مورد مطالعه و نمونه آماری
قلمرو تحقیق شامل یک دوره زمانی هفت ساله از سال 1379 تا 1385 است، ولی برای محاسبه تغییرات سود و تغییرات فروش از اطلاعات سال 78 نیز بهرهگیری شده است. جامعه آماری مورد نظردر تحقیق حاضر شامل کلیة شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. نمونة آماری بهصورت حذفی و هدفمند انتخاب شده است؛ بدین صورت که شرکتهایی که واجد شرایط زیر نبودهاند، از تحقیق حذف شدهاند:
مدلهای پژوهش
برای آزمونهای تک متغیره که فقط با حضور یک متغیر مستقل انجام میشود که شامل تفاوت میانگین دو جامعه است، از مدلهای شماره 1 تا 6 استفاده میشود.
Sj =α0 + α1ROE+ε (1)
Sj =α0 + α1 DR +ε (2)
Sj =α0 + α1 DIVIR +ε (3)
Sj =α0 + α1 LNSMV +ε (4)
Sj =α0 + α1 GROW +ε (5)
Sj =α0 + α1 RETURN +ε (6)
برای آزمون فرضیات ر روی مدیریت سود از مدل7 استفاده میشود:
(7)
Sj =α0 + α1ROE + α2 DR + α3 DIVIR+ α4 LNSMV + α5 GROW+ α6 RETURN +ε
که:
Sj : متغیر مجازی است که مقدار آن برای شرکت مدیریت شده برابر یک وبرای شرکت مدیریت نشده برابر صفر است.
ROE: نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه است که برابر با سود خالص شرکت تقسیم بر میانگین حقوق صاحبان سرمایه است.
DR: نسبت بدهیاستکه ازتقسیم کل بدهی بر کل دارایی بهدست آمده است.
DIVIR: نرخ سود تقسیمی است که برابر با سود تقسیمی کل تقسیم بر سود خالص است.
:LNSMV اندازه شرکت است که برابر لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام در ابتدای سال است.
GROW: رشد است که برابر نسبت ارزش بازار سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سرمایه است.
RETURN: بازده سهام است که برابر با قیمت انتهای دوره سهام منهای قیمت ابتدای دوره آن، بعلاوه سود تقسیمی، بعلاوه آورده نقدی تقسیم بر قیمت ابتدای سهام است.
یافتههای پژوهش
بررسی فروض کلاسیک
با توجه به اینکه در مدلهای تک متغیره برای آزمودن فرضیات از تفاضل میانگین دو جامعه استفاده شده است، لذا فروض کلاسیک رگرسیون در این آزمونها مصداق ندارد. در مدل لوجستیک فروض کلاسیک به شرح زیر بررسی گردیده است:
1. میانگین خطاها برابر صفر است. در واقع، اگر یک جمله ثابت در رگرسیون داشته باشیم، این فرض هرگز نقض نخواهد شد[1]. با توجه به اینکه در مدل این تحقیق عرض از مبدأ وجود دارد، میانگین خطاها برابر صفر خواهد بود.
2. واریانس خطاها مقداری ثابت و متناهی است. این فرض به همسانی واریانس[1] معروف است. اگر خطاها واریانس ثابت نداشته باشند، گفته میشود آنها ناهمسان هستند[1]. برای بررسی ناهمسانی واریانس از آزمون وایت استفاده شده است. در آزمونهایی که آماره F آزمون وایت در سطح 5% معنادار بود، ناهمسانی واریانس وجود داشت که با استفاده از روش وایت برطرف شد.
3. کواریانس بین اجزای اخلال در طول زمان صفر است. به عبارت دیگر، خطاها با یکدیگر همبستگی ندارند. اگر خطاها با یکدیگر همبستگی داشته باشند، گفته میشود دچار "خود همبستگیاند" یا "همبستگی سریالی" دارند[1]. با توجه به اینکه این تحقیق بهصورت مقطعی انجام شده و بعد صنعت در نظر گرفته شده است، بنابراین، خودهمبستگی وجود ندارد.
4. متغیرهای مستقل از یکدیگر استقلال دارند[1]. برای بررسی همخطی بین متغیرهای مستقل ازضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج ضریب همبستگی در نگاره 1 آمده است. با توجه به اینکه ضریب همبستگی پیرسون بین تمامی متغیرهای مستقل از 90% کمتر است، بنابراین، مشکل همخطی شدید بین متغیرهای مستقل وجود ندارد.
5. جملات اخلال از توزیع نرمال برخوردارند[1].بر اساس قضیه حد مرکزی، چنانچه تعداد مشاهدات یا نمونههای آماری افزایش یابد و به سمت بی نهایت میل کند(30<n)، توزیع آنها به سمت توزیع نرمال میل خواهد کرد[10]. لذا از آنجا که تعداد شرکتهای عضو نمونه آماری پژوهش 98 عدد است، میتوان برقرار بودن این فرض را پذیرفت.
نگاره 1. ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای مستقل
|
ROE |
DR |
DIVIR |
GROW |
LNSMV |
RETURN |
ROE |
1 |
|
|
|
|
|
DR |
0.036- |
1 |
|
|
|
|
DIVIR |
0.036 |
0.032 |
1 |
|
|
|
GROW |
0.747 |
0.013- |
0.170 |
1 |
|
|
LNSMV |
0.270 |
0.175- |
0.070 |
0.410 |
1 |
|
RETURN |
0.369 |
0.122 |
0.087 |
0.350 |
0.381 |
1 |
در این پژوهش، برای بررسی مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، ابتدا باید تعداد و درصد شرکتهایی که در آنها مدیریت سود صورت گرفته، از سایر شرکتها تفکیک شود. برای این منظور از شاخص ایکل استفاده شده است. شرکتهایی که مقدار این شاخص برای آنها بزرگتر یا مساوی یک باشد، در آنها مدیریت سود صورت نگرفته و شرکتهایی که مقدار این شاخص برای آنها کوچکتر از یک باشد، درآنها مدیریت سود صورت گرفته است. نتایج در نگاره 2 آمده است. بر اساس اطلاعات این جدول، میزان مدیریت سود در سطوح سود ناخالص، سود عملیاتی و سود خالص دارای نتایج یکسانی است، اما بررسی در سطح سود قبل از مالیات بیانگر بیشترین تعداد شرکت و در سطح سود هر سهم بیانگر کمترین تعداد شرکت است، در حالی که در تحقیق تسنگ و لی (2007) درصد شرکت های مدیریت شده (ازکل نمونه 142 شرکت) برای سود عملیاتی، سود قبل از مالیات، سود خالص و سود هر سهم به ترتیب 28.9%، 27.5%، 26.8% و 28.2% است، به طوری که بیشترین مدیریت سود در سطح سود عملیاتی و کمترین آن در سطح خالص است[19].
نگاره 2. تعداد و درصد شرکتهای مدیریت شده
شرح |
سود ناخالص |
سود عملیاتی |
سود قبل از مالیات |
سود خالص |
سود هر سهم |
تعداد (درصد)شرکتهای مدیریت شده |
17 (17.3) |
20 (20.4) |
24 (24.5) |
17 (17.3) |
10 (10.2) |
تعداد (درصد)شرکتهای مدیریت نشده |
81 (82.7) |
78 (79.6) |
74 (75.5) |
81 (82.7) |
88 (89.8) |
کل شرکتها |
98 |
98 |
98 |
98 |
98 |
آمار توصیفی
نتایج آمار توصیفی در نگاره 3 آمده است. همانطور که در جدول 3 مشاهده میشود، میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی (DR) بیش از 50% است و این بدان معناست که عموماً شرکتها بیش از نصف داراییهایشان بدهی دارند. همچنین با توجه به اینکه میانگین نرخ سود تقسیمی (DIVIR) 0.909 است، مشخص میشود که شرکتها تقریباً 90% از سود خالص خود را بین سهامداران توزیع میکنند. همچنین، با توجه به میانگین رشد (GROW)؛ یعنی 4.453، میتوان نتیجه گرفت که طی سالهای 1379-1385 ارزش روز خالص داراییهای شرکتها تقریباً 4.5 برابر ارزش دفتری خالص داراییهای است. در نهایت، با توجه به میانگین بازده مشخص میشود که عموماً شرکتها کمتر از50% بازده کسب کردهاند.
نگاره3. آمار توصیفی متغیرهای مستقل
شرح |
میانگین |
میانه |
انحراف معیار |
ماکزیمم |
مینیمم |
نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه (ROE) |
0.636 |
0.607 |
0.375 |
2.785 |
0.143 |
نسبت کل بدهی به کل دارایی (DR) |
0.686 |
0.672 |
0.149 |
1.695 |
0.338 |
نرخ سود تقسیمی (DIVIR) |
0.909 |
0.814 |
0.515 |
4.074 |
0.393- |
لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام در ابتدای سال |
26.454 |
26.307 |
1.423 |
29.920 |
22.805 |
رشد (GROW) |
4.453 |
3.018 |
3.807 |
23.147 |
0.234 |
بازده (RETURN) |
0.451 |
0.398 |
0.311 |
1.743 |
0.081- |
1. آزمونهای تک متغیره
برای بررسی اولیه فرضیههای این پژوهش از آزمونهای تک متغیره شامل تفاوت میانگین دو جامعه استفاده میشود. در این مدل، به دلیل اینکه تنها یک متغیر مستقل بررسی می گردد، لذا از اعتبار کمتری نسبت به مدل لوجستیک که تمام متغیرهای مستقل همزمان بررسی می گردد، برخوردار است. آزمون F برای برابری یا عدم برابری ناهمسانی واریانس و آزمونT برای رد یا پذیرش فرضH0استفاده شده است. برایهمة فرضیهها فرضH0بیانگر فرض برابری میانگین دو جامعه مدیریت شده و مدیریت نشده است. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سودناخالص در نگاره (4)، در سطح سودعملیاتی در نگاره (5)، در سطح سود قبل از مالیات در نگاره (6)، در سطح سودخالص درنگاره (7) و در سطح سود هر سهم در نگاره (8) نشان داده شده است.
نگاره 4. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سودناخالص
شرح |
F |
p-value |
T |
p-value |
(H0) نتیجه آماری فرض ( |
میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه |
1.994 |
161. 0 |
0.106- |
0.917 |
رد نمیشود |
میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی |
0.154 |
0.696 |
1.180 |
0.246 |
رد نمیشود |
ادامه نگاره 4. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سودناخالص
|
|||||
شرح |
F |
p-value |
T |
p-value |
(H0) نتیجه آماری فرض ( |
میانگین نرخ سود تقسیمی |
3.260 |
0.740 |
1.285- |
0.202 |
رد نمیشود |
میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام
|
1.729 |
0.192 |
1.270-
|
0.217 |
رد نمیشود |
میانگین رشد |
6.920 |
0.010 |
1.299- |
0.197 |
رد نمیشود |
میانگین بازده
|
0.000 |
0.983 |
0.624 |
0.537 |
رد نمیشود |
در نگاره (4)، p-value آزمون T برای میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه برابر 0.917، برای میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی برابر0.246، برای میانگین نرخ سود تقسیمی برابر 0.202، برای میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام برابردر ابتدای سال 0.217، برای میانگین رشد برابر 0.197 و برای میانگین بازده برابر0.537 است. همانطور که مشاهده میشود p-value هیچیک از متغیرها از سطح 5% کمتر نیست. این بدان معناست که بین میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه، نسبت کل بدهی به کل دارایی، نرخ سودتقسیمی، اندازه، رشد و بازده بر اساس سود ناخالص شرکتهای مدیریت شده و مدیریت نشده، تفاوت معناداری وجود ندارد؛ یعنی بر اساس سود ناخالص شرکتهای با نرخ سود کمتر، نرخ بدهی بیشتر، نرخ سود تقسیمی بیشتر، نرخ رشد کمتر، بازده کمتر و سرانجام شرکتهای بزرگتر، انگیزه بیشتری برای مدیریت سود ندارد. به عبارت دیگر، بر اساس سود ناخالص هیچ یک از موارد بالا سبب انگیزش مدیریت در جهت مدیریت سود نبوده است. بنابراین، در سطح سود ناخالص هیچیک از فرضیات تایید نمی شود.
نگاره 5. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سودعملیاتی
شرح |
F |
p-value |
T |
p-value |
(H0 نتیجه آماری (فرض |
میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه |
0.303 |
0.583 |
2.065 |
*0.045 |
رد میشود |
میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی |
0.004 |
0.949 |
0.862- |
0.394 |
رد نمیشود |
میانگین نرخ سود تقسیمی |
1.168 |
0.283 |
0.837- |
0.411 |
رد نمیشود |
میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار |
10.683 |
0.002 |
0.715- |
0.477 |
رد نمیشود |
میانگین رشد
|
0.217 |
0.642 |
0.396 |
0.695 |
رد نمیشود |
میانگین بازده
|
0.000 |
0.985 |
0.393 |
0.697 |
رد نمیشود |
* درسطح 5% معنا دار است.
بر طبق نگاره (5) p-value آزمون T برای میانگین تمامی متغیرها، بجز میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه کهکمتر از 5% است (0.045)، از سطح معنادار 5% بیشتر است. این بدان معناست کهبین میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی، نرخ سود تقسیمی، اندازه، رشد و بازده، بر اساس سود عملیاتی شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود ندارد. بنابراین، بر اساس این معیارها هیچ انگیزه ای برای مدیریت سود وجود ندارد، ولی بین میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود دارد؛ یعنی بر اساس سود عملیاتی شرکتهای مدیریت شده دارای عملکرد ضعیفتری هستند. به عبارت دیگر، بر اساس سود عملیاتی، شرکتهای با عملکرد ضعیفتر اقدام به دستکاری سود یا همان مدیریت سود میکنند.علت مدیریت سود در این مواقع میتواند به وسیله تئوری نمایندگی بیان شود؛ یعنی مدیران علیرغم عملکرد ضعیف، در جهت ماکزیمم کردن کردن تابع مطلوبیت خود (از جمله پاداش و حفظ موقعیت) اقدام به دستکاری سود می کنند تا عملکرد مطلوبی از خود نشان دهند، زیرا پاداش و حفظ موقعیت مدیران بر اساس عملکردشان تعیین میشود. مهرانی و عارفمنش(1386) نیز در سطح سود عملیاتی نشان دادند که شرکتهای هموار ساز دارای عملکرد ضعیفتری نسبت به شرکتهای غیر هموار ساز هستند ]8[ که با نتایج این تحقیق مطابقت دارد.
نگاره 6. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سودقبل از مالیات
شرح |
F |
p-value |
T |
p-value |
(H0 نتیجه آماری ( فرض |
میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه |
1.632 |
0.205 |
0.979- |
0.336 |
رد نمیشود |
میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی |
0.567 |
0.453 |
0.09- |
0.929 |
رد نمیشود |
میانگین نرخ سود تقسیمی |
0.776 |
0.380 |
0.436- |
0.666 |
رد نمیشود |
میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار |
0.233 |
0.63 |
1.306- |
0.199 |
رد نمیشود |
میانگین رشد
|
6.078 |
0.015 |
2.197- |
0.030* |
رد میشود |
میانگین بازده
|
0.058 |
0.81 |
0.182 |
0.856 |
رد نمیشود |
* درسطح 5% معنا دار است.
بر طبق نگاره (6) بین میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه، نسبت کل بدهی به کل دارایی، نرخ سود تقسیمی، اندازه، و بازده بر اساس سود قبل از مالیات شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود ندارد. بنابراین، بر اساس این معیارها هیچ انگیزه ای برای مدیریت سود وجود ندارد، ولی بین رشد شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود دارد. یعنی بر اساس سود قبل از مالیات شرکتهای مدیریت شده دارای رشد بیشتری هستند.و این میتواند به این دلیل باشد که شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود کردهاند، توانستهاند ارزش سهام خود را افزایش دهند و در نتیجه، ارزش بازار حقوق صاحبان سهام نسبت به ارزش دفتری برای آنها نسبت به شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود نکردهاند، افزایش بیشتری داشته است. بنابراین، در سطح سود عملیاتی فرضیه پنجم تایید میشود.
نگاره 7. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سودخالص
شرح |
F |
p-value |
T |
p-value |
(H0 نتیجه آماری ( فرض |
میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه |
3.123 |
0.080 |
1.679- |
0.097** |
رد میشود |
میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی |
1.113 |
0.294 |
0.529 |
0.599 |
رد نمیشود |
میانگین نرخ سود تقسیمی |
1.448 |
0.232 |
1.080- |
0.294 |
رد نمیشود |
میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار |
1.111 |
0.294 |
1.866- |
0.076 ** |
رد نمیشود |
میانگین رشد
|
5.738 |
0.019 |
2-.995 |
0.004 *** |
رد میشود |
میانگین بازده
|
0.133 |
0.716 |
0.718 |
0.479 |
رد نمیشود |
** درسطح 10% معنا دار است. *** درسطح 1% معنا دار است.
بر طبق نگاره (7) p-value آزمون T فقط برای میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه و میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار سهام در ابتدای سالکمتر از 10% و برای میانگین رشد کمتر از 5% است. این بدان معناست که بین میانگین نرخ نسبت کل بدهی به کل دارایی، نرخ سود تقسیمی، و بازده بر اساس سود خالص شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود ندارد، ولی بین میانگین بازده حقوق صاحبان سرمایه، اندازه و رشد شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود دارد؛ یعنی بر اساس سود خالص، شرکتهای با نرخ بدهی بیشتر، نرخ سود تقسیمی بیشتر، و سرانجام بازده کمتر انگیزه بیشتری برای مدیریت سود ندارند، ولی شرکتهایی با اندازه بزرگتر، نرخ سود کمتر (عملکرد ضعیفتر) و رشد بیشتر انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند. به عبارت دیگر، بر اساس سودخالص، شرکتهایی که اقدام به همان مدیریت سود کردهاند، دارای اندازه بزرگتر، عملکرد ضعیفتر و رشد بیشتری هستند.
نگاره 8. نتایج آزمون فرضیهها در سطح سود هر سهم
شرح |
F |
p-value |
T |
p-value |
(H0 نتیجه آماری ( فرض |
میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه |
7.244 |
0.008 |
0.694- |
0.490 |
رد نمی شود |
میانگین نسبت کل بدهی به کل دارایی |
0.142 |
0.707 |
1.100 |
0.290 |
رد نمیشود |
میانگین نرخ سود تقسیمی |
4.908 |
0.029 |
2.128- |
*0.036 |
رد میشود |
میانگین لگاریتم طبیعی ارزش بازار |
0.463 |
0.498 |
0.028 |
0.978 |
رد نمیشود |
میانگین رشد
|
0.987 |
0.323 |
0-.466 |
0.652 |
رد نمی شود |
میانگین بازده
|
1.529 |
0.219 |
2.937 |
0.011* |
رد می شود |
* درسطح 5% معنا دار است.
بر طبق نگاره (8) بین میانگین نرخ بازده حقوق صاحبان سرمایه، نسبت کل بدهی به کل دارایی، اندازه و رشد بر اساس سود هر سهم شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود ندارد، ولی بین میانگین نرخ سود تقسیمی، و بازده شرکتهای مدیریت شده و نشده تفاوت معنیداری وجود دارد؛ یعنی بر اساس سود هر سهم شرکتهای با نرخ سود کمتر، نرخ بدهی بیشتر، رشد کمتر و بزرگتر، انگیزه بیشتری برای مدیریت سود ندارند، ولی شرکتهای با سود تقسیمی بیشتر و نرخ بازده کمتر انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند. به عبارت دیگر، بر اساس سود هر سهم، شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود کردهاند سود تقسیمی بیشتر و نرخ بازده کمتری داشتهاند. خلاصه نتایج بر اساس آزمونهای تک متغیره در نگاره 9 آمده است:
نگاره 9. خلاصه نتایج بر اساس آزمونهای تک متغیره
سطح سود |
متغیر معنادار |
|||||
ROE |
نسبت بدهی |
سود تقیسمی |
اندازه |
رشد |
بازده |
|
سود ناخالص |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
سود عملیاتی |
P |
- |
- |
- |
- |
- |
سود قبل از مالیات |
- |
- |
- |
- |
P |
- |
سود خالص |
P |
- |
- |
P |
P |
- |
سود تقسیمی هر سهم |
- |
- |
P |
- |
- |
P |
تسنگ و لی (2007) معناداری متغیرهای سودآوری، نسبت بدهی، سود تقیسمی و اندازه را در سطح عملیاتی، سود قبل از مالیات، سود خالص و سود هر سهم را بررسی کردند. نتایج تحقیق آنان نشان داد که در تمامی سطوح سود بین سودآوری شرکتهای هموارشده و هموار نشده اختلاف معناداری وجود دارد [19]. همچنین بدری (1378) رابطة منفی بین نسبت سودآوری و هموار سازی مشاهده و بیان کرد که شرکتهای هموارساز دارای سودآوری پایینتری هستند [2]. نتایج تحقیق مشایخی و همکاران (1384) نیز حاکی از این است که شرکتهای با عملکرد پایینتر بیشتر درگیر مدیریت سود هستند [7]. همچنین مهرانی و عارفمنش (1386) نشان دادند شرکتهای هموارساز نسبت به شرکتهای غیر هموارساز عملکرد ضعیفتری دارند [8]. نتایج این پژوهش فقط در سود عملیاتی و سود خالص با نتایج تحقیقات پیشین مطابقت دارد. بنابراین، این تحقیق شواهدی برای تایید مبانی نظری در این زمینه ارائه میکند.
این فرض که شرکتهای با نسبت بدهی بالاتر، انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند، توسط محققان زیادی آزمون شده است که نتایج متفاوت است. آیرز، سامی و ولش و چنی و جیتر (1997) و. همگی به این نتیجه دست یافتند شرکت هایی که دارای نسبت بدهی بیشتری هستند، انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند [13]. نتایج مهرانی و عارفمنش (1386) ]8[ نیز این فرضیه را تایید کرد، اما بر اساس تحقیق تسنگ و لی (2007) در هیچ یک از سطوح سود بین میزان بدهی شرکتهای هموارشده و هموار نشده اختلاف معناداری وجود ندارد[19]. نتایج این تحقیق دقیقا مطابق با نتایج تسنگ و لی (2007) و مغایر با تمام نتایج پیشین است، این بدان معناست که این پژوهش نتوانست شواهدی برای تایید مبانی نظری در این زمینه ارائه کند.
تسنگ و لی (2007) به این نتیجه رسیدند که در هیچ یک از سطوح سود، بین سود تقسیمی شرکتهای هموارشده و هموار نشده اختلاف معناداری وجود ندارد[19]. نتایج این پژوهش در تمامی سطوح سود، بجز سود هر سهم با نتایج تسنگ و لی (2007) مطابقت دارد. این نتایج شواهد اندکی برای تایید تئوریها در این زمینه توانست فراهم کند.
زیمرمن و سیگفرید بیان کردند شرکتهای بزرگتر انگیزه بیشتری برای هموارسازی سود دارند و به عقیده چنی و جیتر (1997) چون شرکتهای بزرگتر درگیر فعالیتهای متنوعتری هستند، این تنوع به آنها فرصت بیشتری برای تهاتر سود و زیان در هر دوره میدهد [13]. در نتایج مهرانی و عارفمنش (1386) ]8[و بدری(1378) ]2[ هیچ شواهدی دال بر تاثیر اندازه بر هموارسازی یافت نشد، اما تسنگ و لی (2007) در تمامی سطوح، بجز سود خالص دریافتند که شرکتهای بزرگتر انگیزه بیشتری برای هموارسازی سود دارند [19]. یافتههای تحقیق حاضر از این جهت که فقط در سطح سود خالص این فرضیه را تایید میکند، با نتایج تسنگ و لی (2007) در تضاد است. بنابراین شواهد اندکی دال بر تاثیر اندازه بر هموارسازی و پشتیبانی از تئوریها در این تحقیق یافت شد.
فاما و فرنچ (1996) از نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری به عنوان معیار رشد استفاده و بیان کردند شرکتهایی که رشد بالاتری دارند، دارای سود دایمی بیشتری هستند [15]. چنی و جیتر (1997) نیز رابطه منفی بین هموارسازی و رشد مشاهده کردند [13]. همچنین مهرانی و عارفمنش (1386) نشان دادند شرکتهای هموار ساز نسبت به شرکتهای غیر هموارساز دارای رشد کمتری هستند]8[. نتایج این پژوهش با یافتههای چنی و جیتر (1997)و مهرانی و عارفمنش (1386) مطابقت دارد؛ یعنی در سطح سود قبل از مالیات و سود خالص شواهدی یافت شد که شرکتهای با رشد کمتر اقدام به مدیریت سود میکنند.
قائمی و دیگران (1382) [6] و مهرانی و عارفمنش(1386) ] 8[ نشان دادند بین میانگین بازده شرکتهای هموارساز و غیر هموارساز در بورس اوراق بهادار تهران تفاوت معناداری وجود ندارد. سمایی (1382) نشان داد که در سطح اطمینان 90% شرکتهایی که هموارسازی سود انجام میدهند، به طور میانگین بازده غیر عادی بیشتری دارند[5]. چنی و جیتر (1997) نشان دادند که شرکتهای هموار ساز دارای بازده بیشتری هستند [13] که با نتایج این تحقیق در سطح سود هر سهم مغایرت دارد.
2. مدل لوجستیک
پس از بررسی اثر تکتک متغیرهای مستقل بر روی متغیر وابسته از طریق آزمون تک متغیره، تاثیر کلی متغیرهای مستقل بر روی متغیر وابسته از طریق مدل لوجستیک آزمون میشود.
برای برازش مدل لوجستیک از روش والد: برگشتی (WALD :BACKWARD) استفاده شده است. در این روش، مدل ابتدا با مقدار ثابت شروع بهکار میکند وسپس تمام متغیرهای مستقل وارد مدل میشود و اثرهمگی آنها بر متغیر وابسته بررسی میشود اما متغیرهایی که p-value آماره والد آنها بالاتر از سطح معنیداری است، از مدل خارج میشود و کار تا جایی ادامه مییابد که سطح معنیداری به 10 درصد برسد. مقدار آماره کای دو در این مدل تاثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته را نشان میدهد و p-value آن سطح معنیدار مدل لوجستیک را بیان میدارد وNegelkereke R2در این مدلمعادل R2در مدل رگرسیون خطی ساده و چندگانه است.در جدول (10) انواع سطح سود همراه آماره کای دو، p-value آن وNegelkereke R2ارائه شده است.
نگاره (10). خلاصه مدل لوجستیک
سطح سود |
آماره کای دو |
p-value |
Negelkerke R2 |
سود ناخالص |
1.085 |
0.179 |
0.000 |
سود عملیاتی |
3.371 |
0.066 |
0.000 |
سود قبل از مالیات |
4.194 |
0.041 |
0.064 |
سود خالص |
10.185 |
0.006 |
0.169 |
سود تقسیمی هر سهم |
10.178 |
0.006 |
0.217 |
بر اساس نتایج مدل، در سطح سود ناخالص و سود عملیاتی فقط مقدار ثابت معنادار است. بر اساس نگاره (10) در سطح سود قبل از مالیات Negelkereke R2 (0.064) است؛ یعنی4/6% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیر مستقل (مدل لوجستیک) توضیح داده میشود. به عبارت دیگر، 4/6% از تغییرات متغیر وابسته قابل استناد (مربوط) به تغییرات متغیر مستقل است و بقیه تغییرات ناشی از عواملی غیر از متغیر مستقل است. در سطح سود خالصNegelkereke R2 (0.169) است؛ یعنی9/16% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل (مدل لوجستیک) توضیح داده میشود. به عبارت دیگر 9/16% از تغییرات متغیر وابسته قابل استناد (مربوط) به تغییرات متغیر مستقل است و بقیه تغییرات ناشی از عواملی غیر از متغیرهای مستقل میباشد. در سطح سود هر سهمNegelkereke R2 (0.217) است یعنی7/21% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل (مدل لوجستیک) توضیح داده میشود. به عبارت دیگر7/21% از تغییرات متغیر وابسته قابل استناد (مربوط) به تغییرات متغیر مستقل است و بقیه تغییرات ناشی از عواملی غیر از متغیرهای مستقل است.در جدول (11) متغیرهایی که در هر سطح سود، معنادار است نشان داده شده است. در سطح سود ناخالص و سود عملیاتی هیچ یک از متغیرهای مستقل معنادار نیست و فقط مقدار ثابت معنادار است. در این جدول، ضریب هر متغیر مستقل که معنادار است، آماره والد وp-value آنها نشان داده شده است.
نگاره (11). متغیرهای مدل لوجستیک
سطح سود |
متغیرها |
ضریب |
آماره والد |
p-value |
سود ناخالص |
مقدار ثابت |
1.536- |
33.016 |
0.000 |
سود عملیاتی |
مقدار ثابت |
1.399- |
29.843 |
0.000 |
سود قبل از مالیات |
مقدار ثابت |
1.730- |
19.914 |
0.000 |
رشد |
0.120 |
4.021 |
0.045 |
|
سود خالص |
مقدار ثابت |
1.835- |
10.970 |
0.001 |
رشد |
0.227 |
7.874 |
0.005 |
|
بازده |
2.207- |
2.722 |
0.099 |
|
سود تقسیمی هر سهم |
مقدار ثابت |
1.182- |
3.524 |
0.060 |
رشد |
0.195 |
3.702 |
0.054 |
|
بازده |
6.058- |
6.375 |
0.012 |
بر اساس نگاره (11) در سطح سود قبل از مالیات فقط رشد در مدل باقی مانده و ضریب آن مثبت است و این بدین معناست که شرکتهای مدیریت شده دارای رشد بیشتری هستند و انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارد. بنابراین، مدل در سطح سود قبل از مالیات چنین است: (رشد شرکت) GROW1.20+1.730L= -
بر اساس معادله بالا به ازای تغییر یک واحد تغییر در رشد شرکت، لگاریتم طبیعی نسبت احتمال مدیریت سود به عدم آن 1.20 واحد در جهت مثبت تغییر میکند.
بر اساس نگاره (11) در سطح سود خالص و سود هر سهم فقط رشد و بازده در مدل باقی مانده است و ضریب آنها به ترتیب مثبت و منفی است و این بدین معناست که شرکتهای مدیریت شده دارای رشد بیشتر و بازده نقدی کمتری هستند. علت این که شرکتهای با رشد بیشتر، بازده کمتری دارند، این است که معمولاً شرکتهای دارای رشد بالا، بخشی از درآمدهای خود را در میان سهامداران توزیع نمیکنند. در نتیجه با آن که درآمد هر سهم بالایی دارند، بازده نقدی سهمشان پایین است [3]. بنابراین، مدل در سطح سود خالص چنین است:
(رشد شرکت) GROW. 0.227+ (بازده) RETURN 2.207 - 1.835- L=
بر اساس معادله بالا به ازای تغییر یک واحد تغییر در رشد شرکت، لگاریتم طبیعی نسبت احتمال مدیریت سودبه عدم آن 0.227 واحد در جهت مثبت و به ازای تغییر یک واحد تغییر در بازده، 2.207 لگاریتم طبیعی نسبت احتمال مدیریت سودبه عدم آن در جهت منفی تغییر میکند و در سطح سود هر سهم چنین است:
(رشد شرکت) GROW. 0.195+ (بازده) RETURN 6.058- 1.182-L=
بر اساس معادله بالا به ازای تغییر یک واحد تغییر در رشد شرکت، لگاریتم طبیعی نسبت احتمال سود به عدم آن 0.195 واحد در جهت مثبت و به ازای تغییر یک واحد تغییر در بازده، 058,6 لگاریتم طبیعی نسبت احتمال مدیریت سود به عدم آن در جهت منفی تغییر میکند.
نتیجهگیری
این تحقیق رابطه بین مدیریت سود و سودآوری شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی میکند و هدف آن فراهم کردن شواهدی پیرامون وجود هموارسازی و مدیریت سود در بورس اوراق بهادار تهران است. برای این منظور، ابتدا شرکتهای نمونه به دو دسته مدیریت شده و مدیریت نشده بر اساس شاخص ایکل تقسیم شده و سپس مفروضات مطرح شده در این پژوهش بر اساس مدلهای تک متغیره و لوجستیک در سطوح سود ناخالص، سود عملیاتی، سود قبل از مالیات، سود خالص و سود هر سهم آزمون شدهاند. نتایج این تحقیق نشان داد که بیشترین مدیریت سود در سطح سود قبل از مالیات انجام شده، که ممکن است به دلیل مشکلات مالیاتی شرکتها باشد.
بر اساس آزمون تک متغیره، طبق بررسیهای انجام شده در سطح مختلف سود نتایج متفاوت است. در سطح سود ناخالص هیچیک از فرضیات تایید نشده، شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود کردهاند، در سطح سود عملیاتی، عملکرد ضعیفتر، در سطح سود قبل از مالیات رشد بیشتر، در سطح سود خالص عملکرد ضعیفتر، رشد بیشتر و اندازه بزرگتر و سرانجام در سطح سود هر سهم، نرخ سود تقسیمی بالاتر و رشد بیشتری دشتهاند. بر اساس مدل لوجستیک شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود کردهاند، دارای رشد بیشتر و بازده کمتر هستند. علت این که شرکتهای با رشد بیشتر، بازده کمتری دارند، این است که معمولاً شرکتهای دارای رشد بالا، بخشی از درآمدهای خود را در میان سهامداران توزیع نمیکنند. در نتیجه، با آن که درآمد هر سهم بالایی دارند، بازده سود سهمشان پایین است. به طور کلی، نتایج نشان میدهد که متغیر عملکرد، سود تقسیمی، اندازه، رشد و بازده بر مدیریت سود تاثیر داشته، اما نسبت بدهی بی تاثیر بوده است. نتایج این تحقیق از دو جهت با نتایج تسنگ و لی (2007)چنی و جیتر (1997)، متفاوت است: اول اینکه در تحقیقات آنان شرکت هایی که دارای نسبت بدهی بیشتری هستند، انگیزة بیشتری برای مدیریت سود دارند که در این تحقیق مشاهده نشد و دیگر اینکه بر خلاف تحقیقات آنان، در ایران شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود کردهاند، بازده کمتری از شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود ننمودهاند، کسب کردهاند.
محدودیتهای تحقیق
مهمترین محدودیت این تحقیق مربوط به ویژگی خاص تحقیقهای نیمه تجربی است که در حوزة علوم اجتماعی رایج است؛ به عبارت دیگر، تأثیر متغیرهای دیگری که کنترل آنها خارج از دسترس محقق است و امکان تأثیرگذاری آنها بر نتایج تحقیق دور از ذهن نیست، متغیرهایی مانند شاخصهای عمدة اقتصادی، وضعیت بازار سرمایه، عمر شرکتها، تحصیلات و تجربة مدیران شرکتها و استفادهکنندهگان از صورتهای مالی و سایر اطلاعات مندرج در صورتهای مالی و یادداشتهای همراه، تعدادی از متغیرهایی هستند که ممکن است در این تأثیرگذاری نقش داشته باشند. از طرفی، با توجه بهاینکه مانند تحقیقهای حوزة علوم تجربی، شرایط آزمایشگاهی در اختیار محقق حسابداری قرار ندارد و در نتیجه، یافتههای تحقیق باید با در نظر گرفتن این شرایط استفاده گردد.
پیشنهادهایی برای استفادهکنندهگان از نتایج تحقیق
به نظر میرسد برای سرمایهگذاران و سایر استفادکنندگان از صورتهای مالی، شاخص ایکل معیار مناسبی برای بررسی مدیریت سود باشد. بر اساس اطلاعات این تحقیق، میزان مدیریت سود در سطوح سود ناخالص، سود عملیاتی و سود خالص دارای نتایج یکسانی است، اما بررسی در سطح سود قبل از مالیات بیانگر بیشترین تعداد شرکت و در سطح سود هر سهم بیانگر کمترین تعداد شرکت دارای مدیریت سود است. بنابراین، به سرمایهگذاران و سایر استفادکنندگان از صورتهای مالی توصیه میشود که در استفاده از اطلاعات حسابداری به این مساله توجه کنند.
پیشنهاد برای تحقیقات آتی
محققانی که علاقهمند به مطالعه در این زمینه هستند، می توانند از پیشنهادهای زیر برای تحقیقات آتی استفاده کنند:
1. افلاطونی، عباس و نیکبخت، لیلی. (1389). کاربرد اقتصاد سنجی در تحقیقات حسابداری، مدیریت مالی و علوماقتصادی، تهران، انتشارات ترمه، چاپ اول.
10. نوفرستی، محمد. (1386). آمار در اقتصاد و بازرگانی، تهران: نشر رسا
11. Ashari, N., H. C. Koh, S. L. Tan, and W. H. Wong, 1994, "Factors Affecting Income Smoothing Among Listed Companies in Singapore", Accounting and Business Research, pp.291-301.
19. Li-Jung Tseng, Chien-Wen Lai,(2007), " The Relationship between Income Smoothing and Company Profitability: An Empirical Study "International Journal of Management, Vol. 24 No. 4.
20. Michelson stuart,E. James Jordan- Wanger and Charless Wootton. (1995). “A market based analysis of income smoothing”, Journal of Business, finance & accounting, Vol.22, No. 8.
21. Michelson stuart,E. James Jordan- Wanger and Charless Wootton. (2000). “The relationship between the smoothing of reported income and risk-adjusted return”, Journal of Economic and finance Vol.24, No.2.
22. Nelson, Mark, J.A. Elliott, and R.L. Tarply (2002). “Evidence from Auditors about Managers and Auditors Earnings Management Decision” The Accounting Revirw Supplement 2002, pp.175-202.
23. Ronen, J., and S. Sadan, 1975, "Classificatory Smoothing: Alternative Income Model", Journal of Accounting Research, Spring, pp. 133-149.
24. Schipper, K. (1989). "Commentary on earnings management". Accounting Horizons, 3(4), 91-102.
25. Watts, R. and J, Zimmerman. Positive Accounting Theory (Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall, 1986).
26. White, G., 1970, "Discretionary Accounting Decisions and Income Normalization", Journal of Accounting Research, Autumn, pp. 260-21 A.
|