بررسی تأثیر سرمایه فکری بر کارایی به عنوان معیار عملکرد واحد تجاری

نویسندگان

1 مربی گروه حسابداری دانشگاه خلیج فارس

2 استادیار مدیریت صنعتی دانشگاه خلیج فارس

3 دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی دانشگاه خلیج فارس

چکیده

هدف پژوهش حاضر سنجش سرمایه فکری و بررسی تأثیر آن بر کارایی به عنوان معیار ارزیابی عملکرد در سطح سه صنعت مواد و محصولات دارویی، مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات در بازه زمانی 1388-1385 است. در پژوهش حاضر، ابتدا با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها کارایی واحدهای مورد بررسی به عنوان یک معیار واحد و یکپارچه از عملکرد محاسبه و سپس تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن شامل سرمایه انسانی (مهارت و خلاقیت و توانایی انفرادی کارکنان واحد تجاری)، سرمایه ساختاری ( ساختار داخلی واحد تجاری) و سرمایه به کارگرفته شده ( همه منابع پیوند یافته با روابط خارجی) بر عملکرد (کارایی) ارزیابی شد و صرف نظر از تأثیر اهرم مالی و قیمت سهام بر عملکرد نتیجه‌های زیر حاصل شد. سرمایه انسانی در سطح هر سه صنعت مورد بررسی دارای تأثیر منفی بر عملکرد (کارایی) است؛ البته، با در نظر گرفتن این موضوع که تأثیر سرمایه انسانی فقط در سطح صنعت مواد و محصولات دارویی معنادار نیست. علی­رغم معنادار نبودن، تأثیر سرمایه ساختاری بر عملکرد واحدهای مورد بررسی به استثنای تأثیر آن در صنعت مواد و محصولات دارویی که به صورت منفی است در سطح دو صنعت دیگر به صورت مثبت است. سرمایه به کارگرفته شده در سطح هر سه صنعت مورد بررسی دارای تأثیر مثبت است و تأثیر آن فقط در سطح دو صنعت مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات معنادار است. سرمایه فکری نیز در همه صنایع مورد بررسی دارای تأثیر منفی بر عملکرد بود که این تأثیر فقط در صنعت خودرو و ساخت قطعات معنادار است. با توجه به نتایج به دست آمده در صنایع مختلف می‌توان چنین نتیجه گرفت که نوع صنعت، زیاد نمی‌تواند در تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد (کارایی) مؤثر واقع شود.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Investigation of the Intellectual Capital Effects on Efficiency as a Measure of Business Performance

نویسندگان [English]

  • A Ghayouri moghaddam 1
  • D Mohamadi zanjirani 2
  • Z Neamatollahi 3
1 Lecturer of Accounting, Faculty of Literature and Humanities, Persian Gulf University, Bosher.Iran
2 Assistant of Industrial Management, Persian Gulf University, Bosher.Iran
3 Student Management of Technology, Persian Gulf University, Bosher.Iran
چکیده [English]

  The main objective of this research is to measure intellectual capital and investigate its effect on efficiency as a measure of performance evaluation among 3 types of industry, that are, medicinal products industry, chemical products industry and automobile and parts industry. In this study, firstly using DEA technique, efficiency levels of DMUs (considering their financial information and ratios) as a unique and integrated measure of performance have been calculated and then the effects of IC and its components, including human capital, structural capital, and employed capital on performance (calculated efficiency) have been evaluated. The results derived are as follow irrespective of the financial leverage and stock price effects on performance: The human capital relates negatively to performance in all types of industries. However, this relationship is significant except for medicinal products industry. Irrespective of insignificance, the effect of structural capital on performance in all industries excluding medicinal products industry is positive. The employed capital is positively related to performance in all types of industries, although this relationship is significant only in chemical products industry and automobile and parts industry. Finally, the intellectual capital affects performance negatively in all industries, but it is significant only in automobile and parts industry. Considering obtained results, it can be concluded that type of industry cannot moderate substantially the relationship between IC and performance.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Intellectual capital
  • Human capital
  • Structural capital
  • employed capital
  • Efficiency
  • Data Envelopment Analysis (DEA)
 


سرمایه فکری[1]، سرمایه دانش­محور واحد تجاری است که به عنوان موضوعی ارزشمند و قابل بررسی دانشگاهی و مملو از مفاهیم کاربردی، پذیرش رو به رشد قابل ملاحظه‌ای یافته است. اگرچه اهمیت سرمایه فکری پیوسته در حال افزایش است، با این حال، بسیاری از سازمان­ها در رابطه با مدیریت آن با مسائلی روبه رو هستند که عمدتاً ناشی از مشکلات اندازه­گیری است. شکاف فزاینده قابل مشاهده بین ارزش بازار و ارزش دفتری بسیاری از شرکت­ها، توجه را به سمت بررسی ارزش مفقود در صورت‌های مالی سوق می­دهد. طبق نظر پژوهشگران، سرمایه فکری ارزش پنهانی است که در صورت­های مالی قابل مشاهده نیست و موضوعی است که سازمان­ها را به سمت کسب یک مزیت رقابتی رهنمون می­سازد ]17[.

استوارت (1997) ]23[ نشان داد که سرمایه فکری به معنی هر چیزی است که یک واحد تجاری می­تواند با استفاده از آن مزیت رقابتی خود را در بازار افزایش دهد و می­تواند شامل دانش، اطلاعات، حقوق نسبت به اموال فکری و تجربه باشد. به عبارت دیگر، سرمایه فکری دارایی نامشهودی است که برای شرکت ارزش­آفرینی می­کند و می­تواند به عنوان سود نهایی در صورت­های مالی منعکس شود، اما نمی­تواند به عنوان یک سرفصل حسابداری در صورت­های مالی نمایان گردد. بنابراین، اگر یک واحد تجاری بتواند آن دارایی­های نامشهود را کمی، ارزیابی و تجزیه و تحلیل نماید، رقابت­پذیری خود را در صنعت افزایش خواهد داد.

در راستای ارزیابی سرمایه فکری و به منظور کمک به واحدهای تجاری برای افزایش توان رقابت‌پذیری، پالیک (1998 و 2000) ]19 و 20[ مدل "ضریب ارزش افزوده سرمایه فکری (VAICTM)[2] " را ایجاد نمود و پژوهشگرانی نظیر ویلیامز (2001) ]26[، فراری و ویلیامز (2003) ]14[، چن و همکاران (2005) ]11[، تان و همکاران (2007) ]25[، کماتس (2008) ]15[، کیونگ تینگ و لین (2009) ]16[، مدیشنز و همکاران (2010) ]17[، چوو و همکاران (2011) ]12[ و نمازی و ابراهیمی (1388) ]8[ از این روش در پژوهش خود استفاده کردند. اکثر پژوهش­های مذکور پس از اندازه‌گیری سرمایه فکری، به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد واحدهای تجاری از طریق ارزیابی رابطه بین سرمایه فکری با نسبت­های مالی پرداختند. مشکل قابل تأمل در پژوهش­های مذکور، این است که در بررسی مؤثر بودن سرمایه فکری بر عملکرد واحد تجاری، نسبت­های متعددی را به عنوان معیارهای عملکرد در نظر گرفتند و نتیجه به دست آمده یکپارچه نیست. به بیان دیگر، در پژوهشی بیان شده است که سرمایه فکری یا اجزای آن بر روی نسبت سود به سرمایه تأثیری معنادار دارد و بر نسبت سود به دارایی­ها تأثیری ندارد، حال نتیجه واحد چیست؟ آیا سرمایه فکری بر عملکرد تأثیر­گذار است یا خیر؟ علت این مشکل را می­توان در متعدد بودن معیارهای ارزیابی عملکرد به­کارگرفته شده در این پژوهش­ها جستجو کرد. در راستای رفع این مشکل، می­توان معیارهای متعدد ارزیابی عملکرد را ابتدا به معیار واحدی تبدیل کرد و سپس به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد واحد تجاری پرداخت. زو و هان (2011) ]28[ به منظور رفع مشکل مذکور در پژوهش­های پیشین، با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها، ابتدا معیار واحدی به نام "کارایی" را به عنوان معیار عملکرد محاسبه کردند و سپس به ارزیابی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی پرداختند. کارایی از تقسیم خروجی­ها بر ورودی­ها به دست می‌آید.

پژوهش حاضر با تمرکز بر مشکل پیش­گفته، ابتدا به ارزیابی و سنجش سرمایه فکری پرداخته و در ادامه، تأثیر آن را بر روی کارایی به عنوان عملکرد واحد تجاری بررسی می‌کند. بنابراین، اهمیت و هدف این پژوهش در برجسته کردن تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است تا بدین وسیله انگیزه­ لازم در مدیران این شرکت­ها در راستای افزایش و استفاده بهینه از سرمایه فکری فراهم شود.

 

 

پیشینه پژوهش

ریاحی بلکویی (2003) ]22[ به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد شرکت­های چند ملیتی آمریکایی پرداخت. وی با انتخاب عامل تعداد درخواست­های حفاظت از علایم تجاری به عنوان عامل سنجش سرمایه فکری و نسبت ارزش افزوده به کل دارایی­ها به عنوان معیار عملکرد شرکت، به این نتیجه رسید که بین عملکرد شرکت­های چند ملیتی آمریکایی و سرمایه فکری شرکت رابطه مثبت و معنی­داری وجود دارد.

تان و همکاران (2007) ]25[ با استفاده از مدل پالیک برای سنجش سرمایه فکری به بررسی رابطه بین سرمایه فکری و اجزای آن با عملکرد مالی شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار سنگاپور پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سرمایه فکری و اجزای آن با عملکرد جاری رابطه مثبتی برقرار است، سرمایه فکری به طور معنادار بر روی عملکرد آتی واحد تجاری نیز تأثیر می­گذارد، نرخ رشد سرمایه فکری به صورت مثیتی با عملکرد مالی رابطه دارد و عملکرد سرمایه فکری در هر صنعتی متفاوت است.

کماتس (2008) ]15[ در پژوهشی به بررسی رابطه بین اجزای سرمایه فکری با معیار­های سنتی عملکرد مالی، شامل سودآوری، بهره­وری و ارزش بازار پرداخت. وی برای سنجش سرمایه فکری از مدل پالیک استفاده کرد و تعداد 25 شرکت مربوط به صنعت داروسازی را بررسی کرد. یافته­های پژوهش حاکی از آن بود که بین اجزای سرمایه فکری و معیار­های عملکرد مالی رابطه معناداری وجود ندارد، اما در میان اجزای سرمایه فکری، سرمایه انسانی[3] بیشترین تأثیر را بر عملکرد دارد.

کیونگ تینگ و لین (2009) ]16[ با استفاده از مدل پالیک برای سنجش سرمایه فکری، به بررسی عملکرد سرمایه فکری و رابطه آن با عملکرد مالی در میان شرکت­های مالزی پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که سرمایه فکری به طور معنادار و مثبتی بر روی سودآوری تأثیر­گذار است. همچنین، نتایج نشان داد که بین اجزای سرمایه فکری و سودآوری رابطه معناداری وجود دارد.

مدیشنز و همکاران (2010)  ]17[ در پژوهشی با استفاده از داده­های حاصل از بررسی 96 شرکت یونانی، به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر ارزش بازار و عملکرد مالی؛ شرکت­ها پرداختند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که تنها بین سرمایه انسانی و یکی از معیارهای عملکرد مالی؛ یعنی بازده سرمایه (ROE) ارتباط معناداری وجود دارد و بین سایر اجزای سرمایه فکری و خود آن با سایر معیار­های عملکرد مالی (نرخ بازده دارایی­ها ROA و و نرخ رشد درآمد GR) هیچ رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین، نتایج دیگر این پژوهش بیانگر آن بود که بین سرمایه فکری و اجزای آن با ارزش بازار هیچ رابطه­ای قابل تصور نیست.

زو و هان (2011) ]28[ با در نظر گرفتن اطلاعات مالی، بویژه نسبت­های مالی و با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها، ابتدا کارایی (به عنوان معیار عملکرد مالی) واحدهای تجاری مورد بررسی را محاسبه کرده و سپس به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد واحد تجاری پرداختند. نتیجه پژوهش ایشان، بیانگر آن بود که رابطه بین سرمایه به کارگرفته شده و سرمایه ساختاری با کارایی منفی و رابطه سرمایه انسانی با کارایی مثبت است و رابطه بین سرمایه به­کارگرفته شده و سرمایه انسانی با کارایی معنادار نبود.

ستایش و کاظم نژاد (1388) ]3[ با به کارگیری مدل سنجش سرمایه فکری استوارت (1997)، به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتیجه حاصل از این پژوهش نشان داد که سرمایه فکری به طور مثبت و معناداری نرخ بازده و نسبت گردش دارایی­ها را تحت تأثیر قرار می­دهد، تأثیر مثبتی بر روی عملکرد آتی شرکت دارد و اثرگذاری آن بر روی عملکرد در صنایع مختلف متفاوت است.

نمازی و ابراهیمی (1388) ]8[ به بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که صرف­نظر از اندازه شرکت، ساختار بدهی و عملکرد مالی گذشته، بین سرمایه فکری و عملکرد مالی جاری و آینده شرکت،  هم در سطح کلیه شرکت­ها و هم در سطح صنایع رابطه مثبت معنی­داری وجود دارد.

عباسی و صدقی (1389)  ]5[ در پژوهشی تأثیر شاخص­های سرمایه فکری (کارایی سرمایه انسانی، ساختاری و به کارگرفته­شده) بر عملکرد مالی (سود هر سهم، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام و نرخ بازده سالانه) شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد آزمون قرار دادند. نتایج پژوهش بیانگر آن بودکه تأثیر ضریب کارایی هر یک از عناصر سرمایه فکری بر نرخ بازده حقوق صاحبان سهام مثبت و معنادار، تأثیر ضریب کارایی سرمایه انسانی و به کارگرفته­شده بر سود هر سهم مثبت، اما تأثیر ضریب کارایی سرمایه ساختاری منفی و معنادار است. همچنین، تأثیر ضریب کارایی سرمایه­های ساختاری و به کارگرفته­شده بر نرخ بازده سالانه مثبت، اما تأثیر ضریب کارایی سرمایه انسانی بر آن منفی و معنادار بود.

قربانی و همکاران (1389) ]7[ با هدف بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی در صنعت داروسازی به انجام پژوهشی پرداختند. نتایج پژوهش ایشان، بیانگر آن بود که استفاده کارا و مطلوب شرکت­ها از منابع مادی و فکری بر شاخص سودآوری آنها اثر می­گذارد. همچنین، کارایی سرمایه انسانی بر بهره­وری تاثیر منفی، و کارایی سرمایه ساختاری بر حقوق صاحبان سهام تاثیر مثبت دارد. پژوهشگران معتقد بودند که بازار دارویی ایران کماکان به سرمایه­های مادی بیشتر از سرمایه­های فکری حساسیت نشان می­دهد.

 

سرمایه فکری

تاکنون تعاریف گوناگونی از سرمایه فکری ارائه شده است که رایجترین تعریف مورد پذیرش، سرمایه فکری را به سه قسمت سرمایه انسانی (HC)، سرمایه ساختاری(SC)[4] و سرمایه به کارگرفته شده (CE)[5] طبقه­بندی می­کند ]15[.  تعاریف هر یک از این اجزا به شرح زیر است:

سرمایه انسانی: ادوینسون و ملون (1997) ]13[ سرمایه انسانی را به عنوان دانش، مهارت و خلاقیت و توانایی انفرادی کارکنان واحد تجاری تعریف نمودند.

سرمایه ساختاری: ساویبای (1997) ]24[، ادوینسون و ملون (1997) ]13[ بیان کردند که سرمایه ساختاری، ساختار داخلی واحد تجاری را که شامل حق امتیاز­ها، ایده­ها، الگو­ها و سیستم­های اداری است، در بر می­گیرد. سرمایه ساختاری را می‌توان به هر چیزی که در سازمان وجود دارد و از کارکنان در کارشان حمایت می­کند، اطلاق کرد. این نوع سرمایه به عنوان یک زیربنای حمایت کننده، سرمایه انسانی را قادر می­سازد تا به وظایفش عمل کند.

سرمایه به کارگرفته­شده: به عنوان همه منابع پیوند یافته با روابط خارجی واحد تجاری، از جمله روابط واحد تجاری با مشتریان، عرضه­کنندگان و مشارکت‌کنندگان در طرح­های تحقیق و توسعه تعریف می­شود ]22[. در حقیقت، سرمایه به کار گرفته‌شده، عاملی برای تبدیل سرمایه فکری به ارزش است. به سرمایه به کارگرفته­شده، سرمایه رابطه‌ای (RC)[6] و یا سرمایه مشتری (CC)[7] نیز می‌گویند.

پالیک (1998 و 2000) ]19 و 20[ به منظور سنجش و ارزیابی سرمایه فکری واحدهای تجاری، مدل "ضریب ارزش افزوده سرمایه فکری (VAICTM)" را ایجاد نمود. این روش با هدف کسب اطلاعاتی درباره کارایی دارایی­های مشهود و نامشهود واحد­های تجاری طراحی شد. مدل مذکور با محاسبه ارزش افزوده واحد تجاری شروع می­شود. ارزش افزوده (VA)[8] از تفاوت بین خروجی­ها (OUT) و ورودی­ها (IN) به دست می­آید و می­توان آن را به صورت مدل (1) بیان کرد.           

(1)

VA=OUT-IN

 

خروجی­ها (OUT) شامل درآمدهای حاصل از فروش کالا و خدمات و ورودی­ها (IN) شامل تمام هزینه­های متحمل شده در راستای کسب آن درآمدها به استثنای هزینه حقوق و دستمزد کارکنان است. نکته مهم در محاسبه ارزش افزوده لحاظ نکردن هزینه حقوق و دستمزد کارکنان به عنوان ورودی (هزینه) است. این امر به علت نقش فعال کارکنان در فرایند ارزش آفرینی است و به همین علت، پتانسیل فکری (نشان داده شده به صورت هزینه حقوق و دستمزد) به عنوان هزینه در نظر گرفته نمی­شود. بنابراین، یک جنبه کلیدی مدل پالیک، در نظر گرفتن کارکنان به عنوان یک جزء ارزش آفرین برای واحد تجاری است. مرحله بعدی برای محاسبه ضریب ارزش افزوده سرمایه فکری عبارت از محاسبه کارایی سرمایه انسانی در خلق ارزش برای واحد تجاری است. مدل (2) نحوه محاسبه کارای سرمایه انسانی را نشان می­دهد.

(2)

 

 

که در آن HCE، VA و HC به ترتیب عبارتند از: ضریب کارایی سرمایه انسانی، ارزش افزوده و کل حقوق و دستمزد کارکنان.

گام سوم شامل محاسبه کارایی سرمایه ساختاری است که مطابق مدل (4) از طریق تقسیم سرمایه ساختاری (SC) بر ارزش افزوده (VA) به دست می‌آید. سرمایه ساختاری را نیز می­توان با استفاده از مدل (3) محاسبه نمود.

(3)

SC=VA-HC

(4)

 

 

SCE عبارت است از کارایی سرمایه ساختاری در ایجاد ارزش افزوده.

گام چهارم در سنجش و ارزیابی سرمایه فکری محاسبه کارایی سرمایه به کار­گرفته شده است. کارایی سرمایه به کارگرفته شده (CE) را می­توان از طریق مدل 5 محاسبه نمود.

(5)

 

 

که در آن CEE عبارت است از کارایی سرمایه به کار­گرفته شده و CE سرمایه به کارگرفته شده شامل ارزش دفتری خالص دارایی­هاست.

گام نهایی شامل محاسبه ضریب ارزش افزوده سرمایه فکری است که از مجموع کارایی سرمایه انسانی (HCE)، کارایی سرمایه ساختاری (SCE) و کارایی سرمایه به کار گرفته شده (CEE) به صورت مدل (6) به دست می­آید.

(6)

VACITM=HCE+SCE+CEE

 

تحلیل پوششی داده­ها

در حالتی که واحد­های مورد بررسی دارای چندین ورودی و خروجی هستند، روش­های اقتصاد سنجی نمی­توانند به گونه­ای مناسب کارایی این واحد­ها را ارزیابی و اندازه­گیری کنند. تکنیک تحلیل پوششی داده­ها یک روش برنامه­ریزی ریاضی است که به عنوان یک روش ناپارامتریک برای اندازه­گیری کارایی در شرایطی که چندین ورودی و خروجی وجود دارد، می­تواند استفاده شود ]10[.

هدف تحلیل پوششی داده­ها تعیین کارایی یک سیستم یا واحد تصمیم­گیری از طریق فرآیند تبدیل ورودی­ها به خروجی­هاست. به عبارت دیگر، هدف شناسایی واحد­هایی است که بیشترین میزان خروجی را از کمترین میزان ورودی به دست می­آورند. چنین واحدی که دارای کارایی مساوی یک باشد، واحد کارا و دیگر واحد­ها که کارایی بین صفر و یک دارند، واحد­های ناکارا شناخته می­شوند ]21[. به بیان دیگر، در تحلیل پوششی داده­ها به ازای یک مجموعه مشخص از متغیرهای ورودی و خروجی، مرز کارا به شکل تجربی مشخص می­شود. سپس، واحدهایی که بر روی مرز کارا قرار می­گیرند، واحدهای کارا و واحدهایی که بر روی مرز کارا نیستند، واحدهای ناکارا خواهند بود ]4[. پژوهش حاضر سعی دارد با استفاده از همین مفهوم تکنیک تحلیل پوششی داده­ها، ابتدا با در نظر گرفتن اطلاعات و نسبت­های مالی به عنوان متغیرهای ورودی و خروجی، کارایی (به عنوان معیار عملکرد مالی) واحد تجاری را محاسبه کند و سپس به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر روی کارایی بپردازد. مزیت تکنیک مذکور در پژوهش حاضر این است که چندین متغیر را به عنوان ورودی و خروجی دریافت نموده، به یک معیار واحد به نام "کارایی" تبدیل می­کند. در این صورت ارزیابی تأثیر سرمایه فکری بر روی یک معیار (کارایی) در مقایسه با چند معیار (برای مثال نسبت­های سودآوری) به­نتیجه یکپارچه­تر و روشنتری می­انجامد.

متغیرهای پژوهش

هدف پژوهش، بررسی تأثیر سرمایه فکری به روی عملکرد (کارایی) واحد­های تجاری است. با توجه به این هدف، به دو گروه متغیر نیاز است: گروه اول شامل متغیرهای ورودی و خروجی تکنیک تحلیل پوششی داده­ها به منظور محاسبه کارایی واحد تجاری است. متغیرهای استفاده شده به این منظور، شامل نسبت­های مالی هستند که به طور معمول در ارزیابی عملکرد واحد تجاری استفاده می‌شوند. این متغیرها به شرح زیر هستند و با توجه به پژوهش مالهاترا و مالهاترا (2008) ]18[ و ورتینگتون (1998) ]27[ و خواجوی و همکاران (1389) ]2[ انتخاب شده­اند. شایان ذکر است که مالهاتراو مالهاترا (2008) و ورتینگتون (1998) و خواجوی و همکاران (1389) در زمینه تجزیه و تحلیل صورت­های مالی و ارزیابی عملکرد تحقیق نموده­اند.

متغیرهای ورودی: بهای تمام شده کالای فروش رفته و کل دارایی­ها.

متغیرهای خروجی: شامل نسبت­های سود خالص عملیاتی به فروش (حاشیه فروش خالص)، سود خالص به حقوق صاحبان سهام (بازده سرمایه)، سود خالص به دارایی­ها (بازده دارایی­ها)، فروش به کل دارایی­ها (گردش دارایی­ها).

گروه دوم متغیرها، متغیرهای کارایی (به عنوان متغیر وابسته) که با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها محاسبه می­گردد و سرمایه فکری و اجزای سه­گانه آن (به عنوان متغیرهای مستقل) را در بر می‌گیرد. این متغیرها نیز با توجه به پژوهش­های ذکر شده در پیشینه پژوهش، به­ویژه پژوهش زو و هان (2011) ]28[ انتخاب گردید. اطلاعات توصیفی مربوط به این متغیرها در نگاره شماره 1 ارائه شده است.

همچنین، مشابه پژوهش زو و هان (2011) ]28[ متغیرهای اهرم مالی (کل بدهی­ها تقسیم بر کل دارایی­ها) و لگاریتم طبیعی قیمت سهام در پایان دوره، به عنوان متغیر­های کنترل در نظر گرفته شدند.

 

 

نگاره شماره 1: میانگین و انحراف معیار متغیرهای وابسته و مستقل مورد استفاده در سطح کل صنایع مورد بررسی (انحراف معیار داخل پرانتز نوشته شده است)

 

نام

نماد

1385

1386

1387

1388

متغیر وابسته

کارایی

کارایی

38/0

(37/0)

39/0

(35/0)

34/0

(33/0)

38/0

(34/0)

متغیرهای  مستقل

سرمایه انسانی

HCE

73/2

(63/2)

29/3

(73/4)

82/3

(26/6)

76/3

(22/5)

سرمایه ساختاری

SCE

43/0

(42/0)

50/0

(31/0)

55/0

(26/0)

55/0

(33/0)

سرمایه به کارگرفته شده

CEE

73/0

(77/0)

97/0

(78/0)

96/0

(65/0)

94/0

(50/0)

متغیر  مستقل

سرمایه فکری

VAICTM­­

89/3

(01/3)

77/4

(83/4)

34/5

(35/6)

25/5

(32/5)

متغیرهای کنترل

لگاریتم قیمت سهام

لوگاریتم قیمت سهام

77/7

(84/0)

70/7

(86/0)

05/8

(88/0)

19/8

(89/0)

اهرم مالی

اهرم مالی

68/0

(19/0)

86/0

(65/0)

61/0

(38/0)

66/0

(18/0)

 

 

فرضیه­های پژوهش

با در نظر گرفتن هدف پژوهش که بررسی رابطه میان سرمایه فکری و کارایی به عنوان معیار عملکرد مالی است و نتایج به دست آمده از پژوهش­های پیشین، فرضیه­های پژوهش طراحی شدند. فرضیه­های پژوهش شامل سه فرضیه اصلی و یک فرضیه فرعی به شرح زیر هستند:

فرضیه اصلی 1: کارایی سرمایه انسانی (HCE) به طور معناداری بر عملکرد (کارایی) واحد تجاری تأثیرگذار است.

فرضیه اصلی 2: کارایی سرمایه ساختاری (SCE) به طور معناداری بر عملکرد (کارایی) واحد تجاری تأثیرگذار است.

فرضیه اصلی 3: کارایی سرمایه به کارگرفته شده (CEE) به طور معناداری بر عملکرد (کارایی) واحد تجاری تأثیرگذار است.

فرضیه فرعی: سرمایه فکری (VAICTM) به طور معناداری بر کارایی واحد تجاری تأثیر می­گذارد.

 

جامعه و نمونه پژوهش

جامعه پژوهش شامل شرکت­های پذیرفته شده در بورس اورق بهادار تهران است. در این پژوهش از نمونه­گیری خاصی استفاده نشد و به منظور کنترل نوع صنعت، شرکت­های فعال در سه صنعت مواد و محصولات دارویی، مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات که اطلاعاتشان در بازه زمانی 1388-1385 در دسترس قرار داشت، به عنوان نمونه پژوهش در نظر گرفته شدند. این سه صنعت بر این اساس که بیشترین شرکت فعال را در خود جای داده بودند، انتخاب شدند. در هر صورت، تعداد نمونه مورد بررسی، شامل 60 شرکت فعال در بورس، اوراق بهادار تهران است که سهم هر یک از صنایع مواد و محصولات دارویی، مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات از این 60 شرکت به ترتیب 23، 14 و 23 شرکت است.

 

روش پژوهش

این پژوهش کاربردی است و از طرح شبه‌ تجربی و رویکرد پس‌رویدادی استفاده می­کند. از این روش، زمانی استفاده می‌شود که داده­ها از محیطی که به گونه طبیعی وجود داشته یا از واقعه­ای که بدون دخالت مستقیم پژوهشگر رخ داده، فراهم شود ]6[.

با توجه به هدف پژوهش که سنجش سرمایه فکری و بررسی تأثیرگذاری آن بر عملکرد (کارایی) در سطح سه صنعت مواد و محصولات دارویی، مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات است، در این پژوهش ابتدا با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها و در نظر گرفتن بهای تمام شده کالای فروش رفته و کل دارایی­ها به عنوان متغیرهای ورودی و نسبت­های حاشیه فروش خالص، بازده سرمایه، بازده دارایی­ها، گردش دارایی­ها به عنوان متغیرهای خروجی، امتیاز کارایی و معیار عملکرد مالی در سطح هر صنعت محاسبه می­شود. سپس با در نظر گرفتن معیار کارایی محاسبه شده به عنوان متغیر وابسته و سرمایه فکری و اجزای آن به عنوان متغیرهای مستقل و اهرم مالی و لگاریتم قیمت سهام به عنوان متغیر های کنترلی، مدل رگرسیون چندگانه برای بررسی تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر روی عملکرد شرکت­ها در سطح هر صنعت برآورد می­گردد.

 

یافته­های پژوهش

با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها و بهره‌گیری از نرم­افزار DEAfrontier ابتدا کارایی نسبی واحدهای مورد بررسی در سطح هر صنعت محاسبه گردید. نگاره شماره 2 نتایج این مرحله از پژوهش را به طور نمونه برای صنعت مواد و محصولات دارویی نشان می­دهد. همان طور که در نگاره شماره 2 مشاهده می­شود، به هر شرکت (DMU) عددی بین "صفر" و "یک" به عنوان "کارایی" اختصاص داده شده است. در حقیقت، تکنیک تحلیل پوششی داده­ها، متغیرهای ورودی شامل بهای تمام شده کالای فروش رفته و کل دارایی­ها و متغیرهای خروجی شامل نسبت­های حاشیه فروش خالص، بازده سرمایه، بازده دارایی­ها و گردش دارایی­ها را دریافت کرد و تنها به یک معیار واحد به نام "کارایی" تبدیل نمود.

اکنون که کارایی واحدهای مورد بررسی با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها محاسبه شد، می‌توان چگونگی تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد (کارایی) واحد تجاری را ارزیابی نمود. به این منظور همانند تان و همکاران (2007) ]25[، کماتس (2008) ]15[، کیونگ تینگ و لین (2009) ]16[ و مدیشنز و همکاران (2010) ]17[ از رگرسیون چندگانه استفاده می­گردد. یافته­های پژوهش در نگاره­های شماره3 تا 8 بیان شده است.

 

نگاره شماره 2: امتیاز کارایی محاسبه شده برای شرکت­های عضو صنعت مواد و محصولات دارویی

 

کارایی

سال

1388

1387

1386

1385

1DMU1

61/0

62/0

72/0

64/0

DMU2

33/0

60/0

43/0

51/0

DMU3

50/0

68/0

54/0

51/0

DMU4

02/0

01/0

02/0

03/0

DMU5

12/0

16/0

13/0

12/0

DMU6

20/0

22/0

22/0

24/0

DMU7

00/1

00/1

00/1

00/1

DMU8

13/0

14/0

15/0

20/0

DMU9

21/0

21/0

00/1

13/0

DMU10

20/0

17/0

17/0

34/0

DMU11

00/1

00/1

00/1

77/0

DMU12

00/1

00/1

93/0

83/0

DMU13

07/0

05/0

07/0

11/0

DMU14

33/0

45/0

47/0

49/0

نماد یک شرکت است.DMU1.هر

 

نگاره شماره 3 نتایج حاصل از آزمون فرضیه­ها در سطح صنعت مواد و محصولات دارویی را نشان می‌دهد. در این نگاره دو مدل رگرسیون که هر کدام به صورت مستقل برازش شده، ارائه شده‌اند. مدل اول مربوط به بررسی تأثیر سرمایه انسانی (HCE)، سرمایه ساختاری (SCE) و سرمایه به کارگرفته شده (CEE) و مدل بعدی نیز مربوط به بررسی تأثیر سرمایه فکری (VAICTM) بر روی عملکرد (کارایی) است. P-Value ارائه شده در نگاره شماره 3 بیانگر آن است که هیچ یک از فرضیه­های اصلی 1، 2، 3 و فرضیه فرعی مورد پذیرش قرارنگرفته است. به بیان دیگر، در سطح صنعت مواد و محصولات دارویی سرمایه فکری و اجزای سه­گانه آن نمی­تواند هیچ تأثیر معنی‌داری بر عملکرد (کارایی) واحد تجاری داشته باشد. همان طور که در نگاره شماره 3 مشاهده می‌شود، سرمایه فکری (VAICTM)، سرمایه انسانی (HCE) و سرمایه ساختاری (SCE) دارای تأثیر منفی و سرمایه به کارگرفته شده (CEE) دارای تأثیر مثبت بر روی عملکرد (کارایی) هستند؛ گر چه این تأثیر معنی­دار نیست.

شایان ذکر است ستون تلرانس[9] در نگاره شماره 3 نشان دهنده میزان همخطی بین متغیر­های مستقل است. همخطی وضعیتی است که نشان می­دهد یک متغیر مستقل تابعی خطی از سایر متغیرهای مستقل است. اگر همخطی در یک معادله رگرسیون بالا باشد، بدین معنی است که بین متغیرهای مستقل همبستگی بالایی وجود دارد و ممکن است با وجود بالا بودن R2مدل دارای اعتبار بالایی نباشد. به عبارت دیگر، با آنکه مدل خوب به نظر می­رسد، ولی دارای متغیرهای مستقل معنی داری نیست و این متغیرها بر یکدیگر تاثیر می­گذارند ]1 [. هر چه مقدار عدد مربوط به این ستون برای هر متغیر به عدد "یک" نزدیکتر باشد، نشان دهنده این موضوع است که میزان همخطی میان متغیر های مستقل در کمترین مقدار ممکن است و اگر کمتر از 1/0 باشند، بیانگر وجود رابطه خطی مشترک میان متغیر­های مستقل است که در این صورت می­توان فرضیه معنادار بودن تمام ضرایب مدل (معناداری مدل) را رد کرد ]9[. بنابراین، با توجه به مقادیر به دست آمده برای تلرانس در نگاره شماره 3، می­توان نبود همخطی را بین متغیرهای مستقل نتیجه­گیری کرد.

 

 

نگاره شماره 3: نتایج حاصل از اجرای رگرسیون برای صنعت مواد و محصولات دارویی

تلرانس

p-value

t

ضریب بتا

متغیر یا متغیرهای مستقل

 

متغیر وابسته

 

 

000/0

867/8

553/0

مقدار ثابت

 

کارایی

مدل مربوط به فرضیه­های اصلی  1، 2 و 3

975/0

497/0

684/-

090/0-

HCE

فرضیه اصلی 1

955/0

221/0

238/1-

163/0-

SCE

فرضیه اصلی2

982/0

540/0

617/0

081/0

CEE

فرضیه اصلی 3

999/0

075/0

819/1

230/0

لگاریتم قیمت

 

000/1

016/0

479/2-

141/0-

اهرم مالی

 

000/0

179/5-

941/0-

مقدار ثابت

 

کارایی

مدل مربوط به فرضیه­ فرعی

979/0

522/0

645/0-

085/0-

VAICTM

فرضیه فرعی

999/0

075/0

819/1

230/0

لگاریتم قیمت

 

000/1

016/0

479/2-

141/0-

اهرم مالی

 

 

نگاره شماره 4 نتایج مربوط به آزمون­های معناداری مدل­های رگرسیون (ارائه شده در نگاره شماره 3)، استقلال خطاها، نرمال بودن داده­ها و R2  را نشان می­دهد. ستون ANOVA بیانگر چگونگی معناداری مدل­هاست که با توجه به کمتر بودن p-value از 5% می­توان گفت که مدل­ها معنادار هستند. ستون دوربین– واتسن نتایج مربوط به آزمون استقلال خطاها (تفاوت بین مقادیر واقعی و مقادیر پیش­بینی شده توسط مدل رگرسیون) را نشان می­دهد که اگر مقدار این ستون بین 5/1 و 5/2 قرار گیرد، به معنی استقلال خطاهاست. با توجه به مقادیر این ستون که بین 5/1 و 5/2 قرار گرفته، نتیجه این خواهد بود که خطاها مستقل از هم بوده، با یکدیگر همبستگی ندارند. ستون کلوموگروف - اسمیرنوف (Klomogorov-smirnov) مربوط به آزمون نرمال بودن داده­هاست. در صورتی که p-value در این آزمون بیشتر از 5% باشد، نرمال بودن داده­ها نتیجه‌گیری خواهد شد. بنابراین، مقدار p-value  گزارش شده در نگاره شماره 4 (در ستون کلوموگروف- اسمیرنوف) بیانگر نرمال بودن داده هاست ]1[. R2 نیز میزان تغییرات متغیر وابسته را تحت تأثیر متغیرهای مستقل نشان می­دهد که مقدار کم آن در نگاره شماره 4 برای هر مدل، با توجه به معنادار نبودن تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر کارایی، دیگر نمی­تواند اهمیتی داشته باشد.

 

 

 

نگاره شماره 4: نتایج آزمون­ پیش­فرض­های استفاده از رگرسیون در صنعت مواد و محصولات دارویی

کلوموگروف- اسمیرنوف

دوربین-واتسن

ANOVA

R2

R

 

p-value

k-s

P-Value

F

141/0

151/1

278/2

016/0

144/6

102/0

320/0

مدل رگرسیون مربوط به فرضیه اصلی 1، 2 و 3

141/0

151/1

278/2

016/0

144/6

102/0

320/0

مدل رگرسیون مربوط به فرضیه فرعی

 

 

آزمون فرضیه­ها در سطح صنعت مواد و محصولات شیمیایی، بیانگر آن است که فرضیه­های اصلی 1 و 3 مورد پذیرش قرار می­گیرند (ارائه شده در نگاره شماره 5). پذیرش فرضیه­های مذکور، بیانگرآن است که صرف نظر از تأثیر اهرم مالی و قیمت سهام، سرمایه انسانی و سرمایه به کارگرفته شده بر عملکرد (کارایی) به­طور معناداری تأثیر دارند. سرمایه انسانی به صورت منفی و سرمایه به کارگرفته شده به صورت مثبت عملکرد (کارایی) واحدهای مورد بررسی را تحت تأثیر قرار می­دهند. همچنین، سرمایه ساختاری با p-value 516/0 و سرمایه فکری با p-value 391/0 نمی­توانند بر عملکرد (کارایی) تأثیر معناداری داشته باشند. در هرصورت، با وجود عدم تأثیر معنادار، سرمایه فکری و سرمایه ساختاری به ترتیب بر عملکرد (کارایی) تأثیر منفی و مثبت دارند. در بین اجزای سرمایه فکری، سرمایه به کارگرفته شده با ضریب 5/1 دارای بیشترین تأثیر بر عملکرد (کارایی)واحد تجاری است. 

آزمون همخطی در ستون آخر نگاره شماره 5 برای دو متغیر سرمایه انسانی و سرمایه به کارگرفته شده که دارای تأثیری معنادار بر عملکرد هستند، دارای نتایج قابل پذیرشی است. مقدار تلرانس به دست آمده برای دو متغیر مذکور بیش از 63% است.

 

 

نگاره شماره 5: نتایج حاصل از اجرای رگرسیون برای صنعت مواد و محصولات شیمیایی


Tolerance

p-value

t

ضریب بتا

متغیر یا متغیرهای مستقل

 

متغیر وابسته

 

 

066/0

863/1

480/0

مقدار ثابت

 

کارایی

مدل مربوط به فرضیه­های اصلی  1، 2 و 3

637/0

000/0

681/3-

510/0-

HCE

فرضیه اصلی 1

401/0*

516/0

653/0

086/0

SCE

فرضیه اصلی 2

659/0

000/0

212/7

500/1

CEE

فرضیه اصلی3

513/0

635/0

477/0-

056/0-

لگاریتم قیمت

 

453/0

002/0

256/3-

010/1-

اهرم مالی

 

 

000/0

179/5-

941/0-

مقدار ثابت

 

کارایی

مدل مربوط به فرضیه­ فرعی

786/0

391/0

863/0-

105/0-

VAICTM

فرضیه فرعی

898/0

625/0

490/0

056/0

لگاریتم قیمت

 

000/1

032/0

181/2

589/0

اهرم مالی

*متغیر سرمایه ساختاری (فرضیه اصلی 2) به علت داشتن همخطی زیاد (با توجه به مقدار تلرانس آن) به وسیله نرم­افزار  spss از مدل حذف شده بود که برای کامل بودن اطلاعات در اینجا ارائه گردیده است.

 

 

نتایج ارائه شده در نگاره شماره 6 در سطح صنعت مواد و محصولات شیمیایی، بیانگر معنادار بودن مدل­های برازش شده برای فرضیه­های پژوهش (ستون ANOVA)، عدم وجود همبستگی بین خطاها (ستون دوربین- واتسن) و نرمال بودن داده­ها (ستون کلوموگروف- اسمیرنوف) است. همچنین، مقدار R2 برای مدل مربوط به فرضیه­های اصلی 1، 2 و 3 بیانگر آن است که بیش از 44% تغییرات متغیر وابسته (کارایی) تحت تأثیر تغییرات متغیر­های مستقل، به ویژه سرمایه انسانی و سرمایه به کارگرفته شده (به خاطر معنادار بودن تأثیر آن­ها) است. از آنجا که مدل مربوط به فرضیه فرعی معنادار نیست مقدار کم R2 آن کم اهمیت است.

 

نگاره شماره 6: نتایج آزمون­ پیش­فرض­های استفاده از رگرسیون در صنعت مواد و محصولات شیمیایی

کلوموگروف- اسمیرنوف

دوربین-واتسن

ANOVA

R2

R

 

p-value

k-s

P-Value

F

680/0

718/0

216/2

000/0

734/21

449/0

670/0

مدل رگرسیون مربوط به فرضیه اصلی 1، 2 و 3

206/0

066/1

980/1

032/0

755/4

055/0

234/0

مدل رگرسیون مربوط به فرضیه فرعی

 

 

نگاره شماره 7 نیز نتایج حاصل از آزمون فرضیه‌های پژوهش را در سطح صنعت خودرو و ساخت قطعات نشان می­دهد. در سطح این صنعت، تنها فرضیه اصلی 2 رد و بقیه فرضیه­ها تأیید شد. تأیید فرضیه­های اصلی 1 و 3 و همچنین فرضیه فرعی، به این معنی است که صرف نظر از تأثیر اهرم مالی و قیمت سهام، سرمایه فکری و اجزای آن (به استثنای سرمایه ساختاری) بر عملکرد (کارایی) شرکت­های فعال در سطح صنعت خودرو و ساخت قطعات به­طور معناداری تأثیر می­گذارند. قابل ذکر است سرمایه انسانی و سرمایه فکری به صورت منفی و  سرمایه ساختاری (علی­رغم معنادار نبودن) و سرمایه به کارگرفته شده به صورت مثبت عملکرد (کارایی) را تحت تأثیر قرار می­دهند.

 

 

نگاره شماره 7: نتایج حاصل از اجرای رگرسیون برای صنعت خودرو و ساخت قطعات

تلرانس

P-Value

t

ضریب بتا

متغیر یا متغیرهای مستقل

 

متغیر وابسته

 

 

246/0

168/1-

92/0-

مقدار ثابت

 

کارایی

مدل مربوط به فرضیه­های اصلی  1، 2 و 3

805/0

000/0

264/6-

528/2-

HCE

فرضیه اصلی 1

061/0*

089/0

718/1

523/0

SCE

فرضیه اصلی2

622/0

005/0

879/2

969/0

CEE

فرضیه اصلی 3

868/0

000/0

671/3

345/0

لگاریتم قیمت

 

729/0

000/0

076/5-

695/2-

اهرم مالی

 

021/0

349/2-

061/2-

مقدار ثابت

 

کارایی

مدل مربوط به فرضیه­ فرعی

935/0

000/0

320/4-

235/0-

VAICTM

فرضیه فرعی

936/0

002/0

167/3

354/0

لگاریتم قیمت

 

998/0

045/0

031/2-

086/1-

اهرم مالی

*متغیر سرمایه ساختاری (فرضیه اصلی 2) به علت داشتن همخطی زیاد (با توجه به مقدار تلرانس آن) به وسیله نرم­افزار  spss از مدل حذف شده بود که برای کامل بودن اطلاعات در اینجا ارائه گردیده است.

 

 

مقدار تلرانس (در نگاره شماره 7) برای همه متغیرهای مستقل، به جز سرمایه ساختاری که تأثیر آن معنادار نیست مناسب است. به بیان دیگر، میزان همخطی میان متغیر­های مستقل پایین است.

مقادیر ارائه شده در نگاره شماره 8 حاکی از معنادار بودن مدل­های برازش شده، استقلال خطاها و نرمال بودن داده­ها در سطح صنعت خودرو و ساخت قطعات است. مقدار R2 برای مدل مربوط به فرضیه‌های اصلی، بیانگر آن است که 50% تغییرات عملکرد (کارایی) واحدهای مورد بررسی، تحت تأثیر متغیرهای مستقل به خصوص سرمایه انسانی و سرمایه به کارگرفته شده (به دلیل معنادار بودن تأثیرشان) است. همچنین، مقدار R2 در مدل مربوط به فرضیه فرعی نشان می­دهد که تنها 23% از تغییرات عملکرد (کارایی) تحت تأثیر سرمایه فکری قرار می‌گیرد. شایان ذکر است میزان R2 در پژوهش زو و هان (2011) 12% است.

 

 

نگاره شماره 8: نتایج آزمون­ پیش­فرض­های استفاده از رگرسیون در صنعت خودرو و ساخت قطعات

کلوموگروف- اسمیرنوف

دوربین- واتسن

ANOVA

R2

R

 

p-value

k-s

P-Value

F

674/0

722/0

386/2

000/0

400/21

50/0

706/0

مدل رگرسیون مربوط به فرضیه اصلی 1، 2 و 3

865/0

599/0

188/2

000/0

861/10

232/0

482/0

مدل رگرسیون مربوط به فرضیه فرعی

 

 

نکته حائز اهمیت در نتایج بیان شده در جداول شماره 3 تا 8 این است که درتأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد (کارایی) واحدهای تجاری، نوع صنعت نمی­تواند به میزان زیادی مؤثر واقع شود، زیرا نتایج به دست آمده در دو صنعت مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات به میزان زیادی شبیه به هم است (مقایسه نگاره شماره 5 و 7). همچنین، نتایج به دست آمده در صنعت مواد و محصولات دارویی، تنها از این جهت که از لحاظ آماری معنادار نیست با سایر نتایج در صنایع دیگر تفاوت دارد (مقایسه نگاره شماره 3 با جداول شماره 5 و 7). با مقایسه جداول 3، 5 و 7 می­توان چنین بیان کرد که صرف نظر از معنادار بودن یا نبودن، سرمایه انسانی و سرمایه فکری دارای تأثیر منفی بر عملکرد (کارایی) واحدهای مورد بررسی و سرمایه به کار گرفته شده و ساختاری نیز دارای تأثیر مثبت هستند. البته، به استثنای تأثیر سرمایه ساختاری در صنعت مواد و محصولات دارویی که منفی است.

در باب دستیابی به روبط منفی میان سرمایه فکری و برخی از اجزای آن با عملکرد (کارایی) می­توان چنین استدلال نمود که واحدهای مورد بررسی به شکلی مناسب و کارآمد از نیروی انسانی خود (که در پژوهش حاضر بخش اعظم سرمایه فکری را تشکیل می­دهد) در راستای ایجاد ارزش افزوده بهره نمی‌گیرند ]28[. همچنین، می­توان چنین استدلال نمود که سرمایه­گذاران حقوق و دستمزد کارکنان را هزینه می­پندارند، نه دارایی ]7، 12 و 15[.

 

بحث و نتیجه­گیری

هدف پژوهش حاضر، سنجش سرمایه فکری و بررسی تأثیرگذاری آن بر عملکرد (کارایی) در سطح سه صنعت مواد و محصولات دارویی، مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات در دوره زمانی 1388- 1385 بود.

در این پژوهش، به منظور اندازه­گیری سرمایه فکری از مدل پالیک استفاده شد. سپس رگرسیون چندگانه برای بررسی تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد (کارایی) به کارگرفته شد. در حقیقت، پژوهش حاضر شامل دو مرحله است: مرحله اول شامل محاسبه یک معیار واحد و یکپارچه برای ارزیابی عملکرد به نام "کارایی" با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها و مرحله دوم شامل ارزیابی تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد (کارایی) محاسبه شده در مرحله قبل است. نتایج به دست آمده در این پژوهش در باب تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد (کارایی)، صرف نظر از تأثیر اهرم مالی و قیمت سهام، به صورت مختصر به شرح زیر است.

سرمایه انسانی در سطح هر سه صنعت مواد و محصولات دارویی، مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات دارای تأثیر منفی بر عملکرد (کارایی) است؛ البته، با در نظر گرفتن این موضوع که تأثیر سرمایه انسانی فقط در سطح صنعت مواد و محصولات دارویی معنادار نیست و در دو صنعت دیگر معنادار است.

علی­رغم معنادار نبودن، تأثیر سرمایه ساختاری بر عملکرد واحدهای مورد بررسی به استثنای تأثیر آن در صنعت مواد و محصولات دارویی که به صورت منفی است، در سطح دو صنعت دیگر به صورت مثبت است.

سرمایه به کارگرفته شده در سطح هر سه صنعت مورد بررسی دارای تأثیر مثبت است و تأثیر آن فقط در سطح دو صنعت مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات معنادار است.

سرمایه فکری نیز در همه صنایع مورد بررسی دارای تأثیر منفی بر عملکرد بود که این تأثیر فقط در صنعت خودرو و ساخت قطعات معنادار است.

با توجه به نتایج به دست آمده در صنایع مختلف می­توان چنین نتیجه گرفت که نوع صنعت، زیاد نمی­تواند در تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد (کارایی) مؤثر واقع شود.

نکته حائز اهمیت در باب نتایج به دست آمده، این است که با صرف نظر از موارد اندکی از شناسایی تأثیر مثبت برخی اجزای سرمایه فکری بر عملکرد (کارایی)، می­توان چنین بیان کرد که سرمایه فکری و اجزای آن دارای تأثیر منفی بر عملکرد (کارایی)واحدهای مورد بررسی است. در باب چنین نتیجه­ای می­توان این گونه استدلال کرد که واحدهای مورد بررسی علی­رغم داشتن سرمایه فکری (به خصوص سرمایه انسانی و ساختاری)، از آن به نحو مناسب در راستای سودآوری و ایجاد ارزش افزوده استفاده نمی­کنند. یکی از نتایج پژوهش حاضر این بود که سرمایه انسانی در هر سه صنعت مورد بررسی دارای تأثیر منفی بر عملکرد (کارایی) است. با توجه به این نتیجه می­توان استدلال قبلی را در باب عدم به کارگیری سرمایه انسانی به نحو مناسب در راستای سودآوری تأیید کرد. از آنجا که بخش اعظم سرمایه فکری را سرمایه انسانی تشکیل داده است (با توجه به محاسبات انجام شده ]با در نظر گرفتن مدل‌های 1 تا 6[ به طور میانگین در هر سه صنعت مورد بررسی، سرمایه انسانی نزدیک به 60 درصد سرمایه فکری را تشکیل می­دهد)، می­توان چنین نتیجه گرفت که عدم به کارگیری و مدیریت مناسب سرمایه انسانی، دلیلی بر منفی شدن تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد است.

نتایج به دست آمده بر معنی­دار نبودن تأثیر مثبت سرمایه ساختاری در دو صنعت مواد و محصولات شیمیایی و خودرو و ساخت قطعات و همچنین، تأثیر منفی آن در صنعت مواد و محصولات دارویی تأکید داشت. سرمایه ساختاری، ساختار داخلی واحد تجاری را که شامل حق امتیاز­ها، ایده­ها، الگو­ها و سیستم­های اداری است، در بر می­گیرد و می­توان به هر چیزی که در سازمان وجود دارد و از کارکنان در کارشان حمایت می­کند، اطلاق کرد. بنابراین، بین سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی در ایجاد ارزش افزوده برای واحد تجاری ارتباط تنگاتنگی برقرار است. هر کدم از این دو در انجام وظایف محوّله کم‌کاری نماید، سرمایه فکری نه تنها نمی­تواند به رشد و افزایش توان رقابت­پذیری واحد تجاری کمک کند، بلکه می­تواند واحد تجاری را به انزوا بکشد. پس می­توان دلیل معنادار نبودن تأثیر سرمایه ساختاری و بعضاً منفی بودن تأثیر آن را یا عدم استفاده مناسب از آن توسط نیروی انسانی و همچنین، عدم کارآمدی نیروی انسانی و یا در نامناسب و ناکافی بودن سرمایه ساختاری بیان نمود.

نکته حائز اهمیت دیگر این است که پژوهش­های انجام شده در ایران، تا قبل از این به استثنای چند مورد، بر مثبت بودن تأثیر سرمایه فکری بر معیارهای ارزیابی عملکرد، مانند بازده سرمایه و بازده دارایی­ها تأکید داشتند؛ در حالی که پژوهش حاضر به نتیجه­ای خلاف آن دست یافت. در حقیقت، پژوهش حاضر با یکپارچه کردن معیار عملکرد واحد تجاری با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها به نتیجه­ای واحد و قابل اعتماد دست یافت. در هر صورت، نتیجه این پژوهش از لحاظ شناسایی رابطه منفی بین سرمایه انسانی و عملکرد، مشابه نتایج به دست آمده در پژوهش­های  عباسی و صدقی (1389) قربانی و همکاران (1389) و تا حدودی مشابه نتیجه به دست آمده توسط زو و هان (2011) است.

همچنین، نتایج به دست آمده در رابطه با تأثیر سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد، از لحاظ داشتن تأثیر معنادار، تا حد زیادی مشابه نتایج به دست آمده توسط ریاحی بلکویی (2003)، تان و همکاران (2007)، کیونگ تینگ و لین (2009)، ستایش و کاظم­نژاد (1388) و نمازی و ابراهیمی (1388) است، اما از لحاظ جهت تأثیر (مثبت یا منفی بودن) سرمایه فکری و اجزای آن بر عملکرد، نتایج به دست آمده کاملاً مخالف با نتایج پژوهش­های پیش­گفته است، زیرا پژوهش حاضر بر وجود تأثیر منفی تأکید، ولی پژوهش­های مذکور بر تأثیر مثبت تأکید دارند. همچنین، نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر به طور کلی (چه از لحاظ داشتن تأثیر معنادار و چه از لحاظ جهت تأثیر) تا حد زیادی با نتایج به دست آمده توسط کماتس (2008) و مدیشنز و همکاران (2010) مخالف است.

 

پیشنهاد­های پژوهش

در ادبیات سرمایه فکری تأکید شده که سرمایه فکری باعث ایجاد ارزش افزوده شده، واحد تجاری را در دستیابی به مزیت رقابتی یاری می­رساند. برای نمونه، استوارت (1997) بیان داشت سرمایه فکری یک دارایی نامشهود است که برای شرکت ارزش‌آفرینی می­کند و می­تواند به عنوان سود نهایی در صورت­های مالی منعکس شود. همچنین، نتایج پژوهش­های خارجی مانند تان و همکاران (2007) و کیونگ تینگ و لین (2009) نیز نشان دادند سرمایه ­فکری و اجزای آن تأثیر مثبتی بر عملکرد و بازدهی واحد تجاری دارند، اما در این پژوهش نتیجه­ای خلاف انتظار به دست آمد و یافته­های پژوهش بر منفی بودن تأثیر سرمایه فکری و برخی اجزای آن تأکید داشت. بنابراین، با توجه به نتایج به دست آمده؛ یعنی تأثیر منفی سرمایه انسانی و سرمایه فکری و همچنین، عدم معنادار بودن تأثیر سرمایه ساختاری و بعضاً منفی بودن تأثیر آن، به شرکت­های مورد بررسی و به طور کلی، به شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پیشنهاد می­شود برای مؤثر واقع شدن سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و به طور کلی، سرمایه فکری در راستای ایجاد ارزش افزوده برای شرکت، به بهبود راهبردهای استخدام و ایجاد برنامه‌های انگیزشی منطقی بپردازند. راهبردهای مؤثر استخدامی می­تواند باعث کاهش ناکارآمدی و بهبود کیفیت عملکرد کارکنان شود، در حالی که برنامه­های انگیزشی می­تواند باعث تشویق کارکنان در رسیدن به ظرفیت بالقوه­شان و افزایش رقابت و همکاری و در نهایت، بهبود کیفیت و مؤثر واقع شدن سرمایه انسانی (که در شرکت­های مورد بررسی بخش قابل ملاحظه‌ای از سرمایه فکری را تشکیل می­دهد) شود. از طرف دیگر، بهبود سرمایه انسانی و توانمندی کارکنان، موجب بهبود استفاده از سرمایه ساختاری نیز می­گردد. همچنین، پیشنهاد می­شود شرکت­ها در راستای افزایش آگاهی کارکنان، از مسؤولیتشان خود در مقابل مشتریان به منظور کسب رضایت آنها تلاش کنند تا به این وسیله واحد تجاری را در رسیدن به مزیت رقابتی یاری رسانند.



[1] Intellectual Capital (IC)

[2] Value Added Intellectual Coefficient

[3] Human Capital (HC)

[4] Structural Capital (SC)

[5] Capital employed (CE)

[6] Relational capital (RC)

[7] Customer Capital (CC)

[8] Value Added (VA)

[9] Tolerance  

 
1- حساس یگانه، یحیی؛ زهره رئیسی و سید مجتبی حسینی. (1388). «رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران»، فصلنامه علوم مدیریت ایران، ش 13، صص 75-100.
2- خواجوی، شکراله؛ علی غیوری مقدم و محمد جواد غفاری. (1389). «تکنیک تحلیل پوششی داده­ها مکملی برای تحلیل سنتی نسبت­های مالی»، بررسی‌های حسابداری و حسابرسی. ش 60، صص 41-56.
3- ستایش، محمد حسین و مصطفی کاظم نژاد. (1388). «بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران»، پیشرفت­های حسابداری. ش 1، پیاپی 3/57. صص 69-94.
4- ستایش، محمد حسین و علی غیوری مقدم. (1388). «تعیین ساختار بهینه سرمایه در سطح صنایع با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده­ها (DEA)»، پژوهش­های حسابداری مالی، ش اول و دوم، صص 33-52.
5- عباسی، ابراهیم و امان­گلدی صدقی. (1389). «بررسی تأثیر کارایی عناصر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت­ها در بورس تهران»، بررسی­های حسابداری و حسابرسی، ش 60، صص 57-74.
6- عبدالخلیق، راشد. (2000). پژوهش‌های تجربی در حسابداری: دیدگاه روش شناختی، نمازی، محمد، شیراز: دانشگاه شیراز.
7- قربانی، محمد جواد؛ بهنام شهائی، سجاد موسوی و علی اصغر انوری رستمی. (1389). «تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی در صنعت داروسازی ایران»، چشم­انداز مدیریت بازرگانی، ش 10، صص 27-40.
8- نمازی، محمد و شهلا ابراهیمی .(1388). «بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی جاری و آینده شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران»، تحقیقات حسابداری، ش 4، صص 1-22.
9- نوروسیس، ماریجا. (1948). کتاب آموزشی آنالیز آماری داده­ها با SPSS15، فتوحی، اکبر و اصغری، فریبا. تهران: کانون نشر علوم.
10- Dinc,M., K. E. Haynes, and M. Tarimcilar, (2003). Integrating models for regional development decisions: A policy perspective. Ann RegSci. 37,pp. 31–53.
11- Chen, M.C., S.J. Cheng, and Y. Hwang. (2005). An empirical investigation of the relationship between intellectual capital and firms’ market value and financial performance. Journal of Intellectual Capital.6(2).159-176.
12- Chu, S.K.W., K.H., Chan, K.H., Yu, K.Y., Ng, H.T. & W.K. Wong, (2011).  An Empirical Study of the Impact of Intellectual Capital on Business Performance. Journal of Information & Knowledge Management.11(5).1-24.
13- Edvinsson, L., & M. S. Malone. (1997). Intellectual capital. London: Piatkus.
14- Firer, S., and S.M. Williams. (2003). Intellectual capital and traditional measures of corporate performance. Journal of Intellectual Capital. 4(3), 348-360.
15- Kamath, G. B. (2008). Intellectual capital and corporate performance in Indian pharmaceutical industry. Journal of Intellectual Capital.9(4).684-704.
16- Kiong Ting, I. W., and H. H. Lean.(2009). Intellectual capital performance of financial institutions in Malaysia. Journal of Intellectual Capital.10(4).588-599.
17- Maditinos, D., C. Chatzoudes, C. Tsairidis, And G. Theriou. (2010).  The impact of intellectual capital on firms’ market value and financial performance. MIBES.433-447.
18- Malhotra, D.K., R. Malhotra. (2008). Analyzing Financial Statements Using Data Envelopment Analysis. Commercial Lending Review. September–October: 25–31.
19- Public, A. (1998). Measuring the performance of intellectual capital in knowledge economy. Available at: www.vaic-on.net/start.htm
20- Pulic, A. (2000). VAIC – an accounting tool for IC management. International Journal of Technology Management. 20 (5,6,8). 702-714.
21- Ramanathan, R. 2004). Data Envelopment Analysis for weight derivation and aggregation in the analytic hierarchy process. Computation & Operation Research. 33, pp. 1289–1307.
22- Riahi-Belkaoui, A. (2003). Intellectual capital and firm performance of US multinational firms A study of the resource-based and stakeholder views. Journal of Intellectual Capital.4(2).215-226.
23- Stewart, T. A. (1997). Intellectual capital. London: Nicholas Brealey Publishing.
24- Sveiby, K. E. (1997). The new organizational wealth: Managing and measuring knowledge-based assets. San Francisco: Berrett-Koehler.
25- Tan, H. P., D. Plowman, and P. Hancock. (2007). Intellectual capital and financial returns of companies. Journal of Intellectual Capital.8 (1).76-95.
26- Williams, M. (2001). Are intellectual capital performance and disclosure practice related?.Journal of Intellectual Capital. 2(3), 192-203.
27- Worthington A. C. (1998). The Application of Mathematical Programming Techniques to Financial Statement Analysis: Australian Gold Production and Exploration. Australian Journal of Management. 23 (1), pp. 97-113.
28- Zou, X and T-C Huan (2011). A study of the intellectual capital’s impact on listed banks’ performance in China. African Journal of Business Management.5(12), pp 5001-5009.