نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری حسابداری، گروه حسابداری، واحد یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، یاسوج، ایران
2 استاد، گروه حسابداری، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
3 استادیار، گروه حسابداری، واحد گچساران، دانشگاه آزاد اسلامی، گچساران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The purpose of this study is to investigate the effect of CEO's power measures on tax management in listed companies in the Tehran Stock Exchange. In this study to evaluate the tax management, three scales which are tax avoidance, tax evasion and tax aggression is used. The data of 108 companies listed in Tehran Stock Exchange from 2010 to 2017 are sellected. The regression model of the research is tested by panel data. The results show that the CEO's power has a negative and significant effect on tax management by using all three measures. That is, powerfull CEO's due to thier stock ownership, expertise, experience, more independence, have long term investment horizons, worry about tax penalties and also in order to prevent damaging to their reputation and to prevent increasing the transaction costs in tax management and non-tax cost, do less tax management. It is suggested that users always pay attention to this point in their investment decisions that decreasing of tax management leads to increasing liquidity risk and investment risk too.
کلیدواژهها [English]
مالیات، بخشی از درآمدها یا سودهای فعالیتهای اقتصادی جامعه است که نصیب دولت میشود؛ زیرا ابزار و امکانات دستیابی به این درآمدها و سودها را دولت فراهم کرده است. به عبارت بهتر مالیات نوعی هزینة اجتماعی است که افراد جامعه متناسب با استفاده از خدمات اجتماعی، پرداخت آن را تقبل میکنند. همچنین در تعریف صندوق بینالمللی پول آمده است مالیات، وجوه اجباری، غیرجبرانی و برگشتناپذیری است که دولت برای مقاصد عمومی و اجتماعی مطالبه میکند. اهداف دولت از وضع مالیات عبارتند از: تأمین قسمتی از هزینههای بخش عمومی بهخصوص هزینههای جاری دولت، تعدیل توزیع درآمد و ثروت در جامعه و بهبود شاخصهای اقتصادی مانند نرخ تورم، نرخ بیکاری، نرخ سرمایهگذاری، مهار برخی پدیدههای مخرب اقتصادی مانند رکود یا تورم، کنترل حجم واردات و صادرات و بهطورکلی تأمین نیازهای جامعه [9]. یکی از منابع دولت، وصول مالیات از شرکتهاست. مالیات تأثیر مهمی در سیاستهای عمومی و تصمیمات شرکتها دارد. طی دهة گذشته مطالب زیادی دربارة عوامل مؤثر در فعالیتهای مدیریت مالیاتی شرکتها و پیامدهای اقتصادی مدیریت مالیاتی در چارچوب نظریة نمایندگی آموخته شده است [51، 48، 35، 20، 13]. مبـانی نظـری و شـواهد تجربـی [36، 34، 23] نشـان میدهد شرکتها در تلاشند مالیات بر درآمد خود را کاهش دهند یا به تعویـق بیندازنـد.
عوامل بسیاری بر مدیریت مالیاتی تأثیرگذار است و تاکنون پژوهشهایی برای مشخصکردن روابط متغیرهای مختلف مالی و حسابداری با مدیریت مالیاتی انجامشده است؛ اما به قدرت مدیرعامل بهعنوان یک متغیر تأثیرگذار بر مدیریت مالیاتی کمتر توجه شده است؛ بهویژه برای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران که جامعة آماری این پژوهش را تشکیل خواهند داد. توجه به قدرت مدیرعامل و مدیریت مالیاتی راهنمای مناسبی برای سرمایهگذاران است و در نظر نگرفتن آن ممکن است آنها را در تصمیمهای سرمایهگذاری بلندمدت خود دچار اشتباه کند؛ بنابراین با توجه به اهمیت سرمایهگذاری و بازار سهام در سطح اقتصاد ملی، تأثیر قدرت مدیرعامل بر مدیریت مالیاتی بررسی میشود. این ویژگیها با توجه به تأثیری که بر شفافیت محیط گزارشگری مالی، کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت افشای شرکت دارند، موجب تغییر در مدیریت مالیاتی میشود. ازآنجاکه تعیین روابط واقعی بین ابعاد قدرت مدیران اجرایی و مدیریت مالیاتی پیچیده است، در این راستا این پژوهش بهدنبال پاسخ به این سؤال است که ویژگیهای قدرت مدیرعامل (مالکیت مدیرعامل، تصدّی مدیرعامل، سمتهای مدیرعامل و تصدّی سمتهای مدیرعامل) چه رابطهای با مدیریت مالیاتی دارد. درادامه ابتدا مبانی نظری و پیشینة پژوهش و سپس فرضیهها بیان میشود. بعد از آن روش پژوهش و یافتههای پژوهش، ارائه و درنهایت نتیجهگیری بیان میشود.
مبانی نظری و پیشینة پژوهش
مدیریت مالیاتی و معیارهای سنجش
مدیران شرکتها تلاش میکنند با کاهش نرخ مؤثر مالیات در بلندمدت، مدیریت مالیاتی انجام دهند. اگر مدیران با مجموعة اقدامات خود در بلندمدت، نرخ مؤثر مالیاتی را کاهش دهند، درواقع با دستیابی به هدف پرداخت کمتر مالیات، مدیریت مالیاتی انجام دادهاند [4]. مدیریت مالیاتی مؤثر در فرایند تصمیمگیری شرکتی که درراستای بیشینهسازی بازده پس از مالیات است، رویکرد چندجانبه دارد. اجتناب مالیاتی[1]، فرار مالیاتی[2] و راهکار جسورانة مالیاتی[3] سازههای اصلی چارچوب مدیریت مالیاتی محسوب میشوند. تمام سازههای مفهومی اصلی شامل اجتناب مالیاتی، فرار مالیاتی و راهکار جسورانة مالیاتی درراستای کاهش مالیات پرداختی هستند که البته ازلحاظ التزام ظاهری به قوانین و انطباق با روح قوانین متفاوتند [1]. شـرکتهـا با توجه به وضعیت موجود ممکـن اسـت بـرای کاهش مالیات از اجتنـاب مالیاتی، فرار مالیاتی، راهکار جسورانة مالیاتی و غیره استفاده کننـد. در این پژوهش از اجتنـاب مالیاتی، فرار مالیاتی و راهکار جسورانة مالیاتی بهعنوان ابزارهای کاهش مالیات و معیارهای مدیریت مالیاتی استفاده میشود. از دیدگاه نظری منظور از اجتناب مالیاتی، تلاش برای کاهش مالیاتهای پرداختی است [23، 5]. فرار مالیاتی نوعی تخلف قانونی اما اجتناب از مالیات، درواقع نوعی استفاده از خلأهای قانونی در قوانین مالیاتی برای کاهش مالیات است؛ بنابراین ازآنجاکه اجتناب مالیاتی، فعالیتی بهظاهر قانونی است به نظر میرسد بیشتر از فرار مالیاتی در معرض دید باشد و چون اجتناب مالیاتی در محدودة معینی برای استفاده از مزایای مالیاتی است، بهطورعمده قوانین محدودکنندهای در زمینة کنترل آن وجود ندارد [24]. یکی دیگر از راههای مدیریت مالیاتی راهکار جسورانة مالیاتی است. بارون و ماکتی [17] بیان میکنند راهکار جسورانة مالیاتی مجموعهای از اقدامات شرکتها برای کاهش بدهیهای عمومی خود از طریق شکلدهی و تأثیرگذاری بر راهکار مالی است. راهکار جسورانة مالیاتی نشاندهندة فعالیتهای مختلف مدیریتی برای کاهش درآمد مشمول مالیات است که ممکن است قانونی یا غیرقانونی باشد. در این مرحله بر این نکته تأکید میشود که راهکار جسورانة مالیاتی، راهکاری است که مدیران آن را به وجود میآورند و مجموعهای از فرایندها، شیوهها، منابع و انتخابهایی است که هدف آن بیشینهسازی سود شرکت پس از تمام بدهیهای شرکت به دولت و سهامداران دیگر است. بهطورخاص راهکار جسورانة مالیاتی فقط کاهش بدهی مالیاتی نیست، بلکه پیادهسازی چنین راهکارهایی برای کاهش مالیات، هزینههای بالقوة غیرعملیاتی ناشی از تضاد نمایندگی را به وجود میآورد. بدینترتیب، راهکار جسورانة مالیاتی فعالیت بسیار خاص و پیچیدهای است؛ زیرا همیشه با معاملات اقتصادی بینظمی احاطه شده که ابتدا مدیران آن را سازماندهی کردهاند و هدف آن کاهش درآمد مالیات شرکتها و درنتیجه افزایش سود خالص است. راهکار جسورانة مالیاتی نسبت به فرار مالیاتی، قانونیتر به نظر میرسد؛ درحالیکه در مقایسه با اجتناب مالیاتی، التزام ظاهری آن به قوانین کمتر است. همچنین بهلحاظ انطباق با روح قوانین، انطباق کمتری نسبت به اجتناب مالیاتی و انطباق بیشتری نسبت به فرار مالیاتی دارد [1]. مطالعاتی ازجمله پژوهش دسای و دارماپالا [23] نشان میدهند پیچیدگی فعالیتهای راهکار جسورانة مالیاتی درعمل کشف آن را با دشواری روبهرو میکند و درواقع مهمترین هدف، افزایش سود خالص پس از مالیات است که یک سیگنال مثبت برای سرمایهگذاران بیرونی ایجاد میکند [19]. این مفهوم بدین معنی است که راهکار جسورانة مالیاتی، اجتناب مالیات و پناهگاههای مالیاتی را در نظر میگیرد که ازلحاظ قانونی و اخلاقی، مقامات مالیاتی آنها را ایجاد کردهاند.
تعریف، مفهوم و شیوة اندازهگیری قدرت مدیرعامل
دربارة قدرت مدیرعامل و نتایج عملکرد شرکت در طول زمان بحث شده است. در برخی شرکتها، مدیرعامل شرکت قدرتش بر تصمیمهای مهم شرکت غلبه کرده است که تا حد زیادی بر آیندة شرکت تأثیر میگذارد. این موضوع بهویژه در شرکتهای بزرگ که دارای توزیع پیچیدة قدرت بین مدیران هستند، بسیار رایج است. در همین حال در سایر شرکتها، چنین تصمیمهایی براساس توزیع قدرت بین مدیران ارشد ازطریق رأیگیری گرفته میشوند؛ بنابراین این سؤال پیش میآید: «کدام فرآیند تصمیمگیری برای شرکت بهتر است؟» به عبارت دیگر: «آیا دادن قدرت کامل تصمیمگیری به مدیرعامل برای تمام تصمیمگیریهای مهم شرکت خوب است؟» برای پیداکردن جواب، دانستن جایگاه مدیرعامل در شرکت مهم است. مدیرعامل بالاترین مقام اجرایی یک شرکت است که مسئول آن شرکت به شمار میرود. مدیرعامل ازطریق اعضای هیئت مدیران برای توسعة راهکارهای سطح بالا، تصمیمگیریها، ایجاد انگیزه در کارکنان و مدیریت عملیات روزمرة شرکت استخدام میشود. نمونههای بیشمار زندگی واقعی نشان میدهد مدیران اجرایی دارای قدرت، یک شرکت را کارآمدتر میکنند و سرانجام باعث موفقیت شرکت میشوند. مشهورترین نمونهها عبارتند از: استیو جابز (مدیرعامل اپل)، یان ما (مدیرعامل علیبابا) و الون موسک (مدیرعامل تسلا). بههرحال مدیران عامل لزوماً صاحبان یک شرکت نیستند؛ هرچند نسبت به کارکنان دیگر قدرت بیشتری به آنها داده میشود. برطبق نظریههای نمایندگی، این احتمال وجود دارد مدیران عامل قدرتمند تمایل بیشتری به انجام اقداماتی داشته باشند که برای شرکت مضر هستند. در شرکتهایی که قدرت مدیرعامل در تصمیمگیری بیشتر از شرکتهایی است که چند مدیر در تصمیمگیریها دخالت دارند، تعداد تصمیمهای با نتایج بسیار بدتر یا بهتر افزایش مییابد [52]؛ بنابراین تصمیم نهایی بیشتر به صلاحدید و رأی مدیرعامل نزدیک است و نتیجهای برخواسته از رأی گروهی از مدیران ارشد تلقی نمیشود.
براساس طبقهبندی فینکلشتاین [27] چندین بعد برای اندازهگیری قدرت مدیران اجرایی وجود دارد: ابعاد ساختاری، مالکیت، تخصص و تواناییهای معتبر. در این پژوهش نیز با تکیه بر این ابعاد، قدرت مدیرعامل اندازهگیری میشود؛ برای مثال بعد مالکیت سهام مدیران، آنها را با موقعیت قدرت و اختیار تجهیز میکند تا سریعتر خود را با محیط در حال تغییر وفق دهند. این مالکیت بیشتر انگیزهای برای تمرکز بر سوددهی بلندمدت شرکت ایجاد میکند. همچنین در بعد تخصص و تجربه به نظر میرسد مدیران عامل باتجربهتر نسبت به مدیران با تجربة کمتر، کارآمدی بیشتر، خطاهای کمتر، نیاز به نظارت کمتر و دانش مهمی دربارة سیاستها و رویههای سازمانی دارند [32]. قدرت تخصص مدیرعامل مربوط به ظرفیت او برای رویارویی با مشکلات و عدم اطمینانهای محیطی شرکت است. مدیرعاملان با تجربة عملکردی مهم و متنوع قادر به کنارآمدن با این مسائل هستند [27]. بین عمق و میزان تجربه، تمایز مشخصی وجود دارد. عمق تجربه بیانگر تصدّی مقامات در حوزههای خاص حرفهای است که در چندین سال تجربه بیان شده است، اما میزان تجربه نشاندهندة تعداد حوزههای عملکردی است که فرد در آنها تجربه کسب میکند [12]. بعد دیگر عنوانها و سمتهای مدیرعامل است؛ زیرا اگر او رئیس هیئت مدیران نباشد، قدرت او در تأثیرگذاری بر تصمیمهای راهکاری شرکت بهطورمحسوسی کاهش مییابد. درادامه به پژوهشهایی اشاره میشود که مفهوم قدرت مدیرعامل را به کار گرفتهاند.
کیم و همکاران [39] در پژوهش خود تأثیر تعدیلکنندگی خودشیفتگی مدیرعامل را بر رابطه بین اجتناب از عدم اطمینان و مسئولیتپذیری اجتماعی شرکت بررسی کردند. نمونة آماری پژوهش شامل 188 شرکت در بازة زمانی 2000 تا 2014 در صنعت رستوران است. نتایج پژوهش نشان داد چگونه ویژگیهای مدیرعامل بهصورت یک شرط مرزی در بررسی تأثیر اجتناب از عدم قطعیت (یک عامل زمینهای)، روی مسئولیت اجتماعی شرکت (یک پیامد سازمانی) عمل میکند. این نتایج بیانگر اثر تعدیلکنندگی مثبت خودشیفتگی مدیران بود؛ بدان معنی که با افزایش خودشیفتگی مدیران، اثر منفی اجتناب از عدم اطمینان بر سطح فعالیتهای مسئولیتپذیری اجتماعی ضعیفتر میشود.
مرسلند و همکاران [47] در پژوهشی تأثیر قدرت مدیرعامل را بر هزینههای نمایندگی بررسی کردند. آنها برای اندازهگیری هزینههای نمایندگی از چهار معیار نسبت گردش داراییها، هزینههای عملیاتی، نقدینگی شرکت و نسبت داراییهای نامشهود استفاده کردند. نتایج آنها نشان داد قدرت مدیرعامل تأثیر منفی و معناداری بر هزینة نمایندگی دارد.
مبانی نظری تأثیر قدرت مدیرعامل بر کاهش مالیات پرداختی
نتایج پژوهشهای پیشین نشان میدهد قدرت بیشتر مدیر اجرایی همواره بر مدیریت مالیاتی تأثیر مثبت خواهد گذاشت. براساس نظریة نمایندگی جنسن و مکلینگ [38]، ببچاک و همکاران [18] قدرت بیشتر مدیران اجرایی به احتمال زیاد منجر به سودآوری بدتر و ارزیابی پایین شرکت ازطریق اقداماتی نظیر کیوتوبین میشود. ازآنجاکه هر دلار مالیات پرداختشده هزینة از دست رفتهای است که نمیشود آن را در شرکت دوباره سرمایهگذاری کرد، پیشبینی میشود مدیران با قدرت بیشتر برای مدیریت اثربخش منابع، تصمیمات تجاریای اتخاذ کنند که پرداخت مالیات بر درآمد را کاهش دهد. بهدلایلی انتظار میرود قدرت مدیران برای مدیریت مؤثر منابع، ارتباط مثبتی با اجتناب از مالیات شرکتها داشته باشد: اول، مدیران قدرتمندتر تسلط و اختیار بیشتری نسبت به محیط عملیاتی شرکت دارند. این تسلط، امکان هماهنگی بهتر تصمیمات تجاری را با راهکارهای مالیاتی فراهم میکند [41]. دوم، مدیران قدرتمند «موقعیت در سطح بالا» ایجاد میکنند که به کمینهسازی هزینهها تأکید دارد. درحالیکه برای کاهش انواع هزینهها انگیزه وجود دارد، پیشبینی میشود کاهش جریانات نقدی خروجی به مراجع مالیاتی برای مدیرانی جذاب باشد که به بهترین شکل منابع را مدیریت میکنند [25]. همچنین انگیزة کاهش هزینهها ازطریق تولید اطلاعات ضعیفتر، نبود شفافیت اطلاعاتی را افزایش میدهد و به دنبال آن انگیزههای آتی مدیران را برای برنامهریزی مالیاتی تهاجمی افزایش میدهد [21].
در سطح شرکتی، درک تصمیمات برنامهریزی مالیاتی با توجه به مسائل نمایندگی پیچیده است. هانلون و هیتزمن [33] خاطرنشان کردند با وجود اینکه سهامداران بیتفاوت به ریسک میخواهند که مدیران بر بیشینهسازی سود ازطریق مدیریت مالیاتی کارآمد تأکید کنند، اما مدیران ریسکگریز ممکن است اقداماتی انجام دهند که منافع خودشان را بازتاب دهد. درنتیجه مسائل نمایندگی، عامل تعیینکنندة مهمی در تغییر تصمیمات مدیریت مالیاتی در شرکتها است. بهطورخاص، قرارداد باید به تلاشهای فرار مالیاتی مدیران پاداش دهد و به آنها بهسبب خطر فرار پاداش دهد [20]. این نشاندهندة اهمیت ارائة کنترلها و مشوّقهای مناسب برای کمینهسازی هزینههای نمایندگی است. دایرنگ و همکاران [25] استدلال میکنند تأثیر قدرت مدیران عامل در برنامهریزی مالیاتی، ناشی از «موقعیت در صدر» آنها و نه پیامدهای مستقیم راهکار مالیاتی آنها است. یک مدیرعامل با تنظیم «موقعیت در صدر» با توجه به فعالیتهای مالیاتی شرکت بر اجتناب از مالیات تأثیر میگذارد؛ برای مثال برخی از مدیران عامل ممکن است تأکید نسبی بر حوزههای مختلف کارکردی (مثل بازاریابی، عملیات، خزانهداری، مالیات) را تغییر دهند و منابع را به استخدام مشاوران مختلف در داخل و خارج از شرکت اختصاص دهند. موقعیت در سطوح بالا ممکن است به تعیین انگیزههای جبران خدمات مدیرانی گسترش یابد که در تصمیمگیریهای مالیاتی شرکت دخالت مستقیم دارند [25]؛ بنابراین دایرنگ و همکاران [24] با بررسی تأثیر قدرت مدیرعامل بر انگیزههای پاداش و همچنین تلاش برای نشاندادن تأثیر قراردادهای کارا بر اعطای پاداش به مدیران عامل در ازای پذیرش خطر فرار از مالیات، به توسعة ادبیات تأثیر پاداش مدیران اجرایی بر اجتناب از مالیات کمک کردند. مینیک و نوگا [48] بیان میکنند اجتناب مالیاتی در درازمدت سهامداران را منتفع میکند و جبران خدمات مبتنی بر انگیزه، مدیران را بهسمت سرمایهگذاری در مدیریت مالیاتی سوق میدهد. آرمسترانگ و همکاران [14] نشان میدهند پاداش تشویقی مدیران با هزینههای مالیاتی گزارششده ارتباط منفی دارد. فیلیپس [49] به نتیجه رسید که پاداش مدیران عامل مبتنی بر سود پس از مالیات با نرخهای مؤثر مالیاتی پایینتر مرتبط است.
همچنین هرچه دورة تصدّی مدیرعامل در شرکت افزایش مییابد با افزایش تعهد مدیر و به دنبال آن افزایش قدرت مدیر همراه با دیدگاه ذهن باز، تمایل مدیر به انجام هزینههای تحقیق و توسعة بیشتر افزایش مییابد و این بهنوبةخود با کاهش سود، میزان هزینة مالیات را کاهش میدهد [52]. درادامه به برخی از پژوهشهای پیشین مرتبط اشاره میشود.
ریچاردسون و همکاران [53] بررسی کردند آیا مشوّقهای اعطایی به مدیران، باعث کاهش اجتناب مالیاتی میشود. نتایج پژوهش آنها نشان داد موقعیت مالیاتی شرکت، تخصص مالیاتی مدیران و مشوّقهای پاداشی وابسته به عملکرد مدیران، بهطورمثبت و شایانتوجهی با اجتناب مالیاتی مرتبط هستند.
مالیات هزینة درخورتوجهی را برای یک بنگاه و سهامداران آن به وجود میآورد؛ ازاینرو بهطورکلی انتظار میرود سهامداران راهکار جسورانة مالیاتی و کاهش بدهیهای مالیاتی را ترجیح دهند. بااینحال این استدلال، هزینههای بالقوة غیرمالیاتی را که ممکن است با راهکار جسورانة مالیاتی همراه باشد، نادیده میگیرد؛ بهویژه مواردی که ناشی از مشکلات نمایندگی است [19]. مدیریت مالیاتی ممکن است برای شرکت افزایش ارزش داشته باشد، اما لزوماً چنین نیست. شاید مدیرانی که به نظر میرسد بر کاهش مالیات تأکید میکنند، بهسادگی شرکتهای خود را در معرض ریسک مالیاتی اساسی نیز قرار دهند.
عربصالحی و هاشمی [10] با بررسی تأثیر اطمینان بیشازحد مدیریتی بر اجتناب مالیاتی، رابطة مثبت و معناداری بین آنها یافتند و به نتیجه رسیدند که اطمینان بیشازحد مدیران موجب افزایش اجتناب مالیاتی و کاهش مالیات میشود.
خواجوی و سروستانی [7] تأثیر هزینههای نمایندگی را بر اجتناب مالیاتی ارزیابی کردند. نتایج پژوهش آنها تأثیرگذاری مثبت هزینههای نمایندگی را بر اجتناب مالیاتی تأیید میکند. این نتیجه بیانگر آن است در شرکتهایی که هزینههای نمایندگی بالایی دارند، پیشبینی میشود درجة ریسکپذیری بالایی وجود داشته باشد و رویکرد جسورانهای در برابر مالیات در پیش گیرند؛ بنابراین هزینههای نمایندگی میتواند بر اجتناب مالیاتی آنها مؤثر باشد.
مبانی نظری تأثیر قدرت مدیرعامل بر افزایش مالیات پرداختی
براساس یکی از مفروضات نظری نمایندگی یعنی تضاد منافع، مدیران برای منافع شخصی خود عمل میکنند. مدیرعامل قدرتمند از قدرت خود برای کسب مزایای شخصی بیشتر استفاده میکند. حال چنانچه قرارداد پاداش مدیر براساس سود باشد، ازآنجاکه مالیات نیز براساس سود محاسبه میشود، درواقع قدرت مدیرعامل اقدامات مدیریت مالیاتی را بهنوبةخود کاهش میدهد. مدیرعامل قدرتمند کمتر درگیر فعالیتهای مدیریت مالیاتی میشود که این بهدلیل انگیزة کمینهسازی ریسک از دست دادن شهرت از دیدگاه رویکرد رفتار فرصتطلبانه است. براساس نظریة جنسن و مککینگ [38]، زمانیکه مالکیت و تصمیمگیریهای شرکت فقط در تعداد کمی از مدیران تصمیمگیرنده متمرکز باشد، این مدیران ریسکگریزترند و بنابراین از فعالیتهای کاهشدهندة مالیات اجتناب میکنند؛ زیرا انجام این فعالیتها به این دلیل که هزینههای شایانتوجهی را به مدیران تحمیل میکند، فعالیت ریسکی محسوب میشوند [15]. مدیران عامل قدرتمند از راهکارهای مدیریت مالیاتی اجتناب میکنند که یک شرکت را در معرض ریسکهای مختلف مالیاتی، کاهش جریان پول و نگرانیهای شهرتی قرار میدهد. مدیران عامل قدرتمند ازطریق مالکیت سهام بیشتر و افقهای سرمایهگذاری بلندمدت، بهخاطر نگرانی از جرایم مالیاتی و آسیبرسیدن به شهرتشان اجتناب از مالیات کمتری انجام میدهند. همچنین بهخاطر جلوگیری از هزینههای غیرمالیاتی، اجتناب از مالیات کمتری انجام میدهند [19].
بادرشر و همکاران [15] پیشبینی کردند و دریافتند که شرکتهای زیرنظر مالکیت مدیریت نسبت به شرکتهای زیرنظر مالکیت خصوصی در اجتناب از پرداخت مالیات کمتر مشارکت میکنند؛ زیرا شرکتهای در مالکیت مدیران، مدیران ریسکگریزتری دارند. درمقابل، چن و همکاران [19] استدلال میکنند شرکتهای خانوادگی نسبت به شرکتهای غیرخانوادگی کمتر درگیر اجتناب مالیات هستند؛ این نشان میدهد نگرانی مدیران شرکتهای خانوادگی دربارة کاهش قیمت احتمالی سرمایهگذاران خارجی زمانی است که اجتناب مالیاتی را با فرصتطلبی مدیریتی مرتبط میدانند. این توضیحات متفاوت این سؤال را ایجاد میکند که آیا در این موقعیتها مشترکات مسئلة نمایندگی وجود دارد یا خیر یا اینکه آیا طبق توضیحات متفاوت، هر موقعیت، مسائل نمایندگی منحصربهفردی دارد. تاکنون در ایران و سایر کشورها پژوهش سازمانیافتهای دربارة بررسی تأثیر قدرت مدیرعامل بر مدیریت مالیاتی انجام نشده است که به آن اشاره شود؛ اما درادامه به برخی پژوهشهای پیشین مشابه اشاره میشود.
کاورمن و ولت [42] با بررسی ادبیات پیشین با دیدگاه بهرهور محور تأثیر حاکمیت شرکتی را بر اجتناب مالیاتی بررسی کردند. یافتههای آنها نشان داد مؤلفههای حاکمیت شرکتی همچون تقارن انگیزشی بین مدیران و سهامدار، ترکیب هیئت مدیران، ساختار مالکیت، نظارت بر بازار سرمایه و حسابرسی تأثیر معناداری بر اجتناب مالیاتی دارند.
فرانسیس و همکاران [29] در پژوهشی رابطه بین توانایی مدیریت و اجتناب از مالیات را بررسی کردند. آنها برای اندازهگیری اجتناب از مالیاتی از دو معیار نرخ مؤثر مالیاتی و نرخ مؤثر مالیات نقدی استفاده کردند. در این پژوهش برای اندازهگیری توانایی مدیران از رویکرد دمرجیان و همکاران [22] استفاده شده است. نتایج پژوهش آنها نشان داد مدیران تواناتر اجتناب از مالیات کمتری دارند و توانایی مدیریت با اجتناب از مالیات رابطة منفی دارد.
وانگ [55] در پژوهشی، تأثیر تمکین مالیاتی را بر رابطة راهکار جسورانة مالیاتی با سطح نگهداشت وجه نقد در شرکتهای چینی در بازده زمانی 1990 تا 2010 بررسی کرد. نتایج نشان داد با افزایش سطح اجتناب مالیاتی، انگیزههای احتمالی نگهداری پول نقد و همچنین میزان محدودیت مالی افزایش مییابد که باعث میشود سطح پسانداز نقدی شرکت افزایش یابد. درعینحال، گرچه اجتناب مالیاتی سبب کاهش شفافیت و افزایش هزینههای نمایندگی میشود، ولی باعث افزایش میزان وجه نقد نگهداریشده در شرکت میشود. افزون بر این، تمکین مالیاتی میزان شفافیت اطلاعات را افزایش میدهد و باعث کاهش اجتناب و راهکار جسورانه مالیاتی میشود؛ درنتیجه میزان وجه نقد نگهداریشده در شرکت کاهش مییابد.
چن و همکاران [19] سطح اجتناب مالیاتی شرکتهای خانوادگی و غیر خانوادگی را با یکدیگر مقایسه کردند و به این نتیجه دست یافتند که شرکتهای خانوادگی نسبت به رقبای خانوادگی، از پرداخت مالیات کمتر اجتناب میکنند. در این شرکتها تضاد نمایندگی منحصربهفردی میان سهامداران عمده و خرد شکل میگیرد. هزینة نمایندگی از آنجا ناشی میشود که مالیات، یکی از هزینههای مهم شرکت و سهامداران شمرده میشود و معمولاً انتظار میرود سهامداران اجتناب مالیاتی را ترجیح دهند، اما نتایج پژوهش مؤید آن است که مالکان خانوادگی بیشتر از دیگران نگران جریمههای بالقوه و لطمه به خوشنامی و اعتبار از ممیزی دولت هستند و انگیزة کمتری برای اجتناب مالیاتی دارند.
قرنجیک و گرنز [11] در پژوهشی رابطه بین برخی سازوکارهای حاکمیت شرکتی و اجتناب مالیاتی را در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بررسی کردند. سازوکارهای حاکمیت شرکتی استفادهشده در پژوهش آنها شامل: درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیران، دوگانگی وظایف مدیرعامل و درصد مالکیت سرمایهگذاران نهادی است. برای اندازهگیری اجتناب مالیاتی از سه متغیر نرخ مؤثر مالیات، نرخ مؤثر مالیات نقدی پرداختی و تفاوت دفتری مالیات استفاده کردهاند. نتایج حاصل از پژوهش آنها نشان داد بین درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیران و درصد مالکیت سرمایهگذاران نهادی با نرخ مؤثر مالیات و نرخ مؤثر مالیات نقدی پرداختی رابطة مثبت و معناداری وجود دارد؛ درنتیجه اجتناب مالیاتی کمتر و مالیات بیشتری پرداخت میشود.
خواجوی و همکاران [6] در پژوهشی اثرگذاری قابلیتهای مدیران را بر اجتناب از مالیات شرکتها بررسی کردند. آنها دادههای 145 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران را برای بازة زمانی 1383 تا 1392 با استفاده از روش رگرسیون توبیت و تحلیل پوششی دادهها تحلیل نمودند. نتایج پژوهش آنها نشان داد بین قابلیتهای مدیران و اجتناب از مالیات، رابطة منفی معناداری وجود دارد. این بدان دلیل است که مدیران با قابلیتهای زیاد برای سودآوری بیشتر به سرمایهگذاریهای بلندمدت و فعالیتهای مولّد آتی روی میآورند و کمتر به سمت اجتناب مالیاتی سوق پیدا میکنند.
بهار مقدم و امینینیا [3] در پژوهشی رابطه بین تمرکز مالکیت و جسورانهبودن مالیات را بررسی کردند. نتایج پژوهش آنها نشان داد تمرکز مالکیت بالاتر شرکتها منجر به فعالیتهای مالیاتی کمتر جسورانه در آن شرکتها میشود و این شاید بهدلیل تمرکز مالکیت دولتی زیاد در چنین شرکتهایی باشد.
فرضیههای پژوهش
با توجه به مبانی نظری مطرحشده فرضیههای پژوهش بهصورت ذیل بیان میشود:
فرضیة اول: قدرت مدیرعامل تأثیر معناداری بر فرار مالیاتی دارد؛
فرضیة دوم: قدرت مدیرعامل تأثیر معناداری بر اجتناب مالیاتی دارد؛
فرضیة سوم: قدرت مدیرعامل تأثیر معناداری بر راهکار جسورانه مالیاتی دارد.
روش پژوهش
تجزیه و تحلیل اطلاعات
در بخش آمار توصیفی، تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از شاخصهای مرکزی همچون میانگین و میانه و شاخصهای پراکندگی مانند انحراف معیار انجام شده است. همچنین برای آزمون فرضیهها از الگوی رگرسیون دادههای ترکیبی با رویکرد تلفیقی استفاده شده است.
به دلیل اینکه نتایج حاصل از این پژوهش در فرایند تصمیمگیری استفاده میشود، این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی است. همچنین ازلحاظ ماهیت، توصیفی- همبستگی است؛ زیرا در این نوع پژوهشها پژوهشگر بهدنبال ارزیابی ارتباط بین دو یا چند متغیر است. در این پژوهش بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها و استخراج نتایج پژوهش از نرمافزار Excel 2010 و 14Stata استفاده شده است. همچنین سطح اطمینان استفادهشده برای آزمون فرضیهها و بررسی فروض کلاسیک رگرسیون 95 درصد است. برای برآورد شاخصهای الگوهای رگرسیون، آزمون فروض کلاسیک اهمیت ویژهای دارد. ازجمله مهمترین این فروض فرضهای مربوط به خودهمبستگی و ناهمساننبودن واریانس بین باقیماندههای الگو است. بهمنظور تشخیص وجود خودهمبستگی بین باقیماندهها، از آمارة آزمون وولدریج استفاده شد. مقدار این آماره برای الگوهای پژوهش، نشاندهندة نبود همبستگی سریالی بین باقیماندههاست. درخصوص بررسی همخطی نیز باید گفت بااینکه استفاده از دادههای ترکیبی، خود یکی از روشهای جلوگیری از بروز همخطی است، اما برای بررسی وجود احتمال همخطی از روش تورم واریانس (vif) استفاده شد. همچنین برای بررسی ناهمساننبودن واریانس بین باقیماندههای الگو از آزمون بروش ـ پاگان ـ گادفری استفاده شد.
جامعة آماری و روش نمونهگیری
جامعة آماری این پژوهش شامل شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در بازة زمانی 96-1389 است. دلیل گسترشنیافتن دورة زمانی به دورههای قبلتر از سال 1389، نبود گزارشهای هیئت مدیران برای این سالها در پایگاههای اطلاعاتی موجود برای بیشتر شرکتها است. در این پژوهش بهمنظور نمونهگیری از روش نمونهگیری هدفمند (غربالگری) استفاده شده است. به این منظور همة شرکتهای جامعة آماری که شرایط ذیل را داشتند، بهعنوان نمونه انتخاب و بقیه حذف شدند.
1.بهمنظور قابل مقایسه بودن اطلاعات، پایان سال مالی آنها آخر اسفند باشد.
2.بهمنظور همگنبودن اطلاعات، فعالیت آنها تولیدی باشد.
3.بهمنظور انتخاب شرکتهای فعال و مستمربودن فعالیت، معاملات سهام آنها طی دورة پژوهش در بورس اوراق بهادار تهران توقف چشمگیری نداشته باشد و همچنین این شرکتها از بورس خارج نشده باشند.
4.اطلاعات مربوط به متغیرهای انتخابشده در این پژوهش در دسترس باشد.
با اعمال شرایط مذکور از بین شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران، تعداد 108 شرکت برای نمونة آماری این پژوهش انتخاب شد. شیوة انتخاب نمونه براساس محدودیتهای گفتهشده در نگارة (1) ارائه شده است:
نگارة 1. انتخاب نمونة آماری
تعداد کل شرکتهای پذیرفتهشده در بورس تا پایان سال 1396 |
434 |
پایان سال مالی آنها آخر اسفند نباشد. |
(113) |
جزء شرکتهای واسطهگری مالی و پولی، بانکها، بیمهها، شرکتها و صندوقهای سرمایهگذاری و لیزینگ نباشد. |
(45) |
شرکتهای غیرفعال و خارجشده از بورس |
(61) |
دسترسینداشتن به اطلاعات مربوط به متغیرهای انتخابشده |
(107) |
تعداد نمونة انتخابی |
108 |
شرکتهای نمونة انتخابی در هفت زیرگروه صنایع به شرح نگارة (2) طبقهبندی شدند:
نگارة 2. تفکیک شرکتها براساس نوع صنعت
صنعت |
گروه صنعت |
صنایع زیرمجموعه |
1 |
دارویی |
مواد و محصولات دارویی |
2 |
ماشینآلات و تجهیزات |
ماشینآلات و تجهیزات |
ماشینآلات و دستگاههای برقی |
||
3 |
خودرو و ساخت قطعات |
خودرو و ساخت قطعات |
4 |
کاشی و معدنی |
کاشی و سرامیک |
استخراج سایر معادن |
||
کانههای فلزی |
||
کانی غیرفلزی |
||
سیمان |
||
آهک و گچ |
||
5 |
شیمیایی |
محصولات شیمایی |
لاستیک و پلاستیک |
||
فراوردههای نفتی |
||
6 |
غذایی و آشامیدنی |
محصولات غذایی و آشامیدنی بهجز قند و شکر |
7 |
صنایع فلزی |
محصولات فلزی |
فلزات اساسی |
الگوهای پژوهش
با توجه به چارچوب نظری و پیشینة پژوهش، الگوی پژوهش از نوع رگرسیون چندمتغیره است. بنابراین الگوهای ذیل مطابق رابطة (1) تا (3) برای انجام آزمون فرضیهها بهترتیب انتخاب شده است. این الگوهای رگرسیونی براساس الگوی علیانی [12]، لانیس و ریچاردسون [43] و دایرنگ و همکاران [25] به کار گرفته شدهاند که با توجه به فرضیههای پژوهش تعدیل و بسط یافتهاند.
رابطة (1) |
رابطة (2) |
رابطة (3) |
متغیرهای الگو در نگارة (3) تعریف شدند.
نگارة 3. تعریف متغیرهای الگو
نماد |
متغیر بررسیشده |
CEO POWER |
قدرت مدیرعامل |
TAX EVATION |
فرار مالیاتی |
TAX AVOIDANCE |
اجتناب از مالیات |
TAX_AGGR |
راهکار جسورانة مالیاتی |
LIQUID |
نقدینگی شرکت |
INDUSTRY |
نوع صنعت |
ROA |
بازده داراییها |
SIZE |
اندازة شرکت |
LEV |
اهرم مالی |
MTB |
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام |
متغیرهای پژوهش
متغیرهای این پژوهش مشتمل بر سه دسته متغیر مستقل، متغیر وابسته و متغیر کنترلی به شرح ذیل است:
متغیرهای مستقل
قدرت مدیرعامل
برای اندازهگیری قدرت مدیرعامل مطابق پژوهش لیسیک و همکاران [45] از 4 معیار استفاده خواهد شد که به شرح زیر بیان میشوند.
معیار اول: مالکیت مدیرعامل (CEOHolding_D)
مدیران اجرایی با مالکیت سهام بیشتر به احتمال زیاد موجب کاهش نفوذ هیئت مدیران و افزایش اختیار عمل بیشتر در تصمیمگیری میشوند؛ بنابراین مدیران اجرایی با مالکیت سهام بیشتر قویترند [27]. CEOHolding_D یک متغیر ساختگی است؛ درصورتیکه مجموع سهام در اختیار مدیرعامل شرکت I بیشتر از میانة مجموع سهام در اختیار مدیرعامل همان دورة شرکتهای صنعت عضو نمونه باشد، بیانگر قدرت مدیریت است و عدد یک به این متغیر اختصاص مییابد؛ در غیر اینصورت عدد صفر به آن تخصیص مییابد. درصد سهم مدیرعامل در بخش سرمایة شرکت بهمیزان تعداد سهام سهامداران شرکت است. معمولاً مدیرعامل خودش سهامدار است (در جایگاه شخصیت حقیقی) و یا به نمایندگی یک شخصیت حقوقی (به نمایندگی یکی از شرکتهایی که سهامدار اصلی شرکت است) در پست مدیرعاملی فعالیت میکند. ممکن است مدیرعامل نه سهامدار باشد و نه به نمایندگی شخصیت حقوقی انتخاب شده باشد. این اطلاعات هم در صورتهای مالی و هم در گزارش فعالیتهای هیئت مدیران گزارش میشود.
معیار دوم: تصدی مدیرعامل (CEO_Tenure_D)
تصدی مدیرعامل بهصورت تعداد سالهای مدیریت مدیرعامل در ادارة شرکت تعریف میشود. تصدی مدیرعامل نفوذ مدیرعامل را افزایش میدهد و درنتیجه قدرت مدیرعامل را افزایش میدهد [54]. بدینترتیب CEOTenure_D یک متغیر ساختگی است. درصورتیکه تصدی مدیرعامل شرکت I بیشتر از میانة مجموع تصدی مدیرعاملهای همان دورة شرکتهای صنعت عضو نمونه باشد، بیانگر قدرت مدیریت است که عدد یک به این متغیر اختصاص مییابد و در غیر اینصورت عدد صفر به آن تخصیص مییابد. اطلاعات این متغیر از بخشهای اطلاعات راهبردی شرکت و یا اطلاعات ساختار هیئت مدیران از گزارش فعالیتهای هیئت مدیران استخراج شده است.
معیار سوم:تعداد سمتهای مدیران اجرایی (NumExec_D)
این معیار تعداد سمتهای مدیران اجرایی را قبل از مدیرعامل شرکت شدن تعریف میکند. موقعیت اجرایی مختلف مدیرعامل در شرکت موجب افزایش تخصص مدیرعامل و افزایش دانش او میشود که درنتیجه به بهبود قدرت مدیرعامل میانجامد؛ این متغیر باید بالاتر از موقعیتهای اجرایی صنعت باشد. در این پژوهش سمتهای اجرایی ازقبیل مدیرکل، وزیر کشور، CFO، COO، معاون رئیسجمهور، نایبرئیس با وظایف دولت، عضویت در هیئت مدیران و ... بهعنوان تعداد سمتهای مدیرعامل بررسی شده است؛ بدینترتیب NumExec_D یک متغیر ساختگی است. درصورتیکه تعداد سمتهای مدیرعامل شرکت I بیشتر از میانة مجموع تعداد سمتهای مدیرعاملهای همان دورة شرکتهای صنعت عضو نمونه باشد، بیانگر قدرت مدیریت است و عدد یک به این متغیر اختصاص مییابد؛ در غیر اینصورت عدد صفر به آن تخصیص مییابد. اطلاعات این معیار از بخشهای اطلاعات راهبردی شرکت و یا اطلاعات ساختار هیئت مدیران از گزارش فعالیتهای هیئت مدیران استخراج شده است.
معیار چهارم: تصدی سمتهای مدیران اجرایی (NumYear_D)
NumYear_D: تعداد سالهایی است که مدیرعامل آن شرکت دارای سمت CFO، COO، معاون رئیسجمهور، نایبرئیس با وظایف دولت، عضویت هیئت مدیران، مدیرکل و... بوده است. سابقة طولانی مدیرعامل در شرکت باعث کسب دانش بیشتری از شرایط شرکت میشود و درنتیجه قدرت مدیرعامل شرکت بهبود مییابد؛ بدینترتیب NumYear_D یک متغیر ساختگی است. درصورتیکه تصدی تعداد سمتهای مدیرعامل شرکت I بیشتر از میانة مجموع تصدی تعداد سمتهای مدیرعاملهای همان دورة شرکتهای صنعت عضو نمونه باشد، بیانگر قدرت مدیریت است و عدد یک به این متغیر اختصاص مییابد؛ در غیر اینصورت عدد صفر به آن تخصیص مییابد. اطلاعات مربوط به این متغیر از بخشهای اطلاعات راهبردی شرکت و اطلاعات ساختار هیئت مدیران از گزارش فعالیتهای هیئت مدیران استخراج شده است.
در پایان شاخص قدرت مدیرعامل شرکت (CEOpower)، مجموع هریک از متغیرهای شاخص ذکرشده در بالا تقسیم بر عدد 4 است و درنتیجه برابر است با مقداری بین 0 تا 1 است که هرچه به عدد 1 نزدیکتر باشد مدیرعامل، قدرت بیشتری دارد و برعکس.
متغیرهای وابسته
معیارهای مختلف مدیریت مالیاتی
فرار مالیاتی (Tax evasion)
یکی از متغیرهای وابستة این پژوهش، فرار مالیاتی است که بهمنظور اندازهگیری آن از معیار نسبت تفاوت بین درآمد مشمول مالیات قطعیشده و سود مشمول مالیات ابرازی به مجموع داراییها (BTD) استفاده خواهد شد. درآمد مشمول مالیات برای محاسبة تفاوت دفتری مالیات لازم است، اما بهطورمستقیم دردسترس نیست؛ بنابراین محققان، بیشتر تفاوت دفتری مالیات را ازطریق تفاوت سود مشمول مالیات قطعیشده و سود مشمول مالیات ابرازی به دست میآورند که سود مشمول مالیات قطعیشده نیز از تقسیم هزینة مالیات قطعی بر نرخ مالیات قانونی محاسبه میشود. بهمنظور همگنسازی، این متغیر بر ارزش دفتری کل داراییها تقسیم شده است. بر اساس این به پیروی از دسای و دارماپالا [23] الگوی تفاوت دفتری مالیات [46] را بهصورت رابطة 4 محاسبه میکنیم:
رابطة (4) |
BTD i,tمیانگین فرار مالیاتی سال اخیر شرکت i در پایان سال مالی t؛
ACCINC i,t سود مشمول مالیات قطعیشدة شرکت i در پایان سال مالی t؛
TAXINC i,t سود مشمول مالیات ابرازی شرکت i در پایان سال مالی t؛
مجموع داراییهای شرکت iدر پایان سال مالی.t
برای استفاده از رابطة منطبق بر نرخ ۵/۲۲ درصد و 20 درصد برای شرکتهایی که سهام شناور حداقل 20 درصد بوده باشد، به یادداشتهای همراه مراجعه شده است.
کل تفاوت مالیات دفتری، برآوردی از تفاوت بین سود مشمول مالیات قطعیشده و سود مشمول مالیات ابرازی آن است. این تفاوت بهدلیل تأییدنشدن مالیات ابرازی شرکت توسط ممیز مالیاتی ایجاد میشود. ازاینرو تفاوتهای مالیات دفتری اطلاعات مربوط به رفتار فرار مالیاتی شرکت را فراهم میآورد. هرچه این تفاوت بیشتر باشد، به معنی پرداخت مالیات کمتر است [1]. همچنین یکی از عواملی که خارج از ضوابط و رویههای مجاز به تفاوت بین سود مشمول مالیات قطعی و سود مشمول مالیات ابرازی میانجامد، این است که مدیران همواره بنابر اهداف مختلف انگیزه دارند تا سود مشمول مالیات را دستکاری کنند. برای مثال هنگامیکه مدیران اقدام به مدیریت سود افزایشی میکنند، میتوانند برمبنای سود حسابداری مدیریتشده، سود مشمول مالیات بیشتری گزارش کنند یا براساس سود حسابداری واقعی، سود مشمول مالیات کمتری ابراز کنند [40]. این عامل بیانگر آن است که دستکاریهای مدیران یکی از عوامل تأثیرگذار بر تفاوت مالیات دفتری است؛ ازاینرو تفاوت بین سود مشمول مالیات قطعیشده و سود مشمول مالیات ابرازی بهطورتلویحی ممکن است ناشی از اقدام به فرار از مالیات باشد [56].
اجتناب از مالیات (Taxavoidance)
ETR: مطابق مطالعات گذشته مانند هانگ و همکاران [36]، بهارمقدم و امینینیا [3] و دایرنگ و همکاران [26] برای اندازهگیری اجتناب مالیاتی از نرخ مؤثر مالیات (ETR) استفاده میشود که بهصورت رابطة (5) محاسبه شده است.
رابطة (5) |
در رابطة (5)، نشاندهندة کل هزینة مالیات ابرازی شرکت i در سال t و نشاندهندة سود قبل از مالیات شرکت i در سال است.
نرخ مؤثر مالیاتی به پیروی از دایرنگ و همکاران [26] معیار مناسب اجتناب مالیاتی در نظر گرفته میشود. براساساین پایینبودن نرخ مؤثر مالیات بهصورت توانایی پرداخت مبلغ مالیات کمتر بهازای هر ریال سود مشمول مالیات توصیف میشود. نرخ مؤثر مالیاتی به این دلیل معیاری از اجتناب مالیاتی است که با ثابت نگهداشتن درآمد، شرکتهایی که اجتناب از مالیات بیشتری دارند وجه نقد کمتری را برای مالیات، نسبت به شرکتهایی که اجتناب از مالیات کمتری دارند، پرداخت خواهند کرد [8]. این معیار معکوس اجتناب از مالیات است. نرخ مؤثر کمتر نشاندهندة این است که یک شرکت در سطح نسبتاً بالایی درگیر اجتناب مالیاتی است. شرکتهای درگیر در اجتناب مالیات شرکتهایی هستند که هدف آنها به دست آوردن مزایای نقدی مالیاتی است.
راهکار جسورانة مالیاتی (TAX_AGRR)
مانزون و پلسکو [46] ابتدا تفاوت مالیاتی را بهعنوان معیار راهکار جسورانة مالیاتی پیشنهاد کردند. پس از آن برخی از محققان اظهار داشتند این اندازهگیری نهتنها ازطریق راهکار جسورانة مالیاتی بلکه ازطریق مدیریت اقلام تعهدی نیز در تأثیر قرار میگیرد. برای کاهش تأثیر مدیریت سودها بر میزان مالیات دفتری، دسای و دارماپالا [23] از تفاوت دفتری مالیات بر تعهدات کل استفاده کردند و باقیماندة رگرسیون را معیار راهکار جسورانة مالیاتی در نظر گرفتند. معیار تفاوت دفتری مالیات مانزون و پلسکو [46] بهصورت رابطة 6 تعریف میشود:
رابطة (6) |
: تفاوت دفتری مالیات برای شرکت i در سال t تعریفشده توسط مانزون و پلسکو (MP)؛
: سود قبل از مالیات شرکت i در سال t؛
: مالیات بر درآمد در سال t؛
: نرخ مالیات طی سال t؛
: مجموع داراییهای کل سال مالی t-1 که بهدلیل تعدیل اثر مقیاس استفاده شده است.
دومین معیار مبتنی بر اقلام تعهدی کل با استفاده از روش جریان نقد، ترکیبشده با معیار تفاوت دفتری مالیات است [37]؛ بنابراین مطابق پژوهش هریبار و کلینس [37] الگوی رگرسیونی را بهصورت رابطة (7) برآورد میکنیم:
رابطة (7) |
: کل اقلام تعهدی برای شرکت i در سال t؛
: مجموع داراییهای شرکت i برای سال مالی t-1؛
: ارزش متوسط باقیمانده برای شرکت i؛ این متغیر اثرات ثابت شرکتها را نشان میدهد و مطابق پژوهش وانگ [55] ارزش میانگین باقیماندهها را برای هر شرکت طی کل دورة زمانی نشان میدهد. برای اندازهگیری مقادیر این متغیر میتوان پس از برازش الگو بهصورت اثرات ثابت مقاطع (شرکتها) در نرمافزار با انتخاب گزینة اثرات مقطعی[4] آنها را استخراج کرد. همچنین میتوان با ورود دادهها در قالب آبجکت پول[5] و سپس تخمین با اثرات ثابت شرکتی مقادیر اثرات ثابت را در پنجرة خروجی بهشکل مجزا داشته باشیم و بدینترتیب : باقی الگو یا بهعبارتی انحراف از میانگین باقیمانده برای شرکت i در سال t است. در رابطة مذکور مقادیر کل باقیماندهها براساس دو جزء اثرات ثابت مقاطع (شرکتها و میانگین باقیماندههای هر شرکت) و بقیة جملههای خطا (انحراف از میانگین باقیماندهها) بهتفکیک بیان شده است.
درنهایت مطابق پژوهش وانگ [55] با استفاده از معیار رابطة (8) براساس مقدار باقیماندة رگرسیون بالا عمل میکنیم؛ هرچه ارزش باقیمانده بیشتر باشد، میزان راهکار جسورانة مالیاتی شرکت بیشتر است؛ بدین معنی که ارزش باقیمانده نمایانگر بخشی از تفاوت دفتری مالیات است که ممکن نیست با اقلام تعهدی کل (یا یهعبارتی مدیریت سود) آن را توضیح داد و بنابراین بیشتربودن آن میزان راهکار جسورانة مالیاتی را نشان میدهد. این موضوع در پژوهش دسای و دارماپالا [23] اثبات شده است که تفاوت دفتری مالیات یا ازطریق مدیریت اقلام تعهدی کل و یا با راهکار جسورانة مالیاتی صورت میگیرد.
رابطة (8) |
درواقع فرایند استخراج ارزش باقیمانده در معیارهای مذکور که بخش راهکار جسورانة مالیاتی را از اقلام تعهدی کل تفکیک میکند، همانند فرایند استفادهشده در الگوی تعدیلشدة جونز برای تفکیک اقلام تعهدی غیراختیاری از اختیاری است.
متغیرهای کنترلی
اندازة شرکت (SIZE):برابر با لگاریتم طبیعی ارزش بازار حقوق صاحبان سهام است [47].
نقدینگی شرکت (LIQUID): برابر است با نسبت وجه نقد و معادل وجه نقد به مجموع داراییهای شرکت [47].
بازده داراییها:(ROA) برابر است با نسبت سود خالص پس از کسر مالیات بر جمع کل داراییها.
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام (MTB): نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام.
اهرم مالی:(LEV)برابر است با نسبت کل بدهیها به جمع کل داراییها [3].
نوع صنعت (INDUSTRY): نوع صنعت، متغیر کنترلی برای در نظر گرفتن اثرات تصادفی در الگو لحاظ شده است. بهمنظور همگنکردن صنایع انتخابی از بورس اوراق بهادار تهران، گروههای صنعت موجود در بورس براساس نمونة انتخابی در هفت زیرگروه طبقهبندی شدند.
یافتههای پژوهش
آمار توصیفی
نتایج آمار توصیفی متغیرهای پژوهش در نگارة (4) نشان داده شده است.
نگارة 4. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
متغیر |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
کمینه |
بیشینه |
Tax avoidance |
864 |
0955/0 |
0957/0 |
0 |
607/0 |
Tax evasion |
864 |
0383/0 |
136/0 |
7012/0- |
810/0 |
TAX_AGGR |
864 |
0029/0 |
130/0 |
596/0- |
700/0 |
CEO_Holding_D |
864 |
4209/17 |
333/27 |
0 |
930/94 |
CEO_Tenure_D |
864 |
8177/2 |
914/1 |
1 |
12 |
NumExec_D |
864 |
3383/2 |
006/2 |
0 |
15 |
NumYear_D |
864 |
5780/9 |
341/8 |
0 |
33 |
POWER |
864 |
388/8 |
898/9 |
250/0 |
732/38 |
LIQUID |
864 |
040/0 |
0504/0 |
0018/0 |
460/0 |
ROA |
864 |
0927/0 |
151/0 |
513/0- |
626/0 |
LEV |
864 |
610/0 |
201/0 |
0405/0 |
987/0 |
SIZE |
864 |
141/14 |
647/1 |
208/10 |
271/19 |
MTB |
864 |
188/3 |
561/2 |
326/0 |
878/18 |
منبع: یافتههای پژوهش
نگارة (4) آمار توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش را نشان میدهد که بیانگر شاخصهای توصیفی برای هر متغیر بهصورت مجزاست. این شاخصها بیشتر شامل اطلاعات مربوط به شاخصهای مرکزی، نظیر بیشینه، کمینه، میانگین و میانه و همچنین اطلاعات مربوط به شاخصهای پراکندگی نظیر انحراف معیار است. مهمترین شاخص مرکزی میانگین است که نشاندهندة نقطة تعادل و مرکز ثقل توزیع و شاخص مناسبی برای نشاندادن مرکزبودن دادههاست. برای مثال میانگین متغیر اجتناب مالیاتی برابر با 0955/0 است که نشان میدهد تفاوت نرخ قانونی مالیات و نرخ واقعی مالیات حدود 10 درصد است. همچنین این شاخص برای متغیرهای فرار مالیاتی و راهکار جسورانة مالیاتی بهترتیب برابر 03/0 و 002/0 است که با توجه به غیرقانونی بودن بیشتر و انطباق کمتر با روح قوانین این فعالیتها، نشان میدهد میانگین کمتری نسبت به اجتناب مالیاتی دارد. مقدار میانگین چهار جزء متغیر قدرت بهتفکیک برای متغیرهای درصد مالکیت مدیرعامل، تعداد سال تصدی مدیرعامل، تعداد سمتها و تعداد سال سمتهای مدیران عامل بهترتیب 42/17، 817/2، 338/2 و 578/9 به دست آمده است که نشان میدهد مدیران عامل حدود 17 درصد مالکیت سهام شرکتها را در اختیار دارند و میتواند معیار مناسبی از قدرت باشد. همچنین تعداد سال سمتها، حدود 5/9 سال، بیان میکند مدیران عامل از عمق تجربة نسبتاً خوبی برخوردارند. شاخصهای پراکندگی معیاری برای تعیین میزان پراکندگی دادهها با یکدیگر یا میزان پراکندگی آنها نسبت به میانگین است. ازجمله مهمترین شاخصهای پراکندگی، انحراف معیار است. مقدار این شاخص برای متغیر فرار مالیاتی برابر 136/0 است که نشان میدهد در بین متغیرهای وابستة پژوهش، فرار مالیاتی دارای بیشترین میزان پراکندگی است. مقادیر کمینه 7012/0- و بیشینه 810/0 نیز گویای میزان پراکندگی زیاد فرار مالیاتی در
شرکتهای نمونه است. همچنین باید گفت بهمنظور اجتناب از تأثیر دادههای نامرتبط بر نتایج تحقیق، همة دادههای نامرتبط متغیرها در سطح یک درصد وینسورایز[6] شدهاند.
آمار استنباطی درخصوص الگوی مناسب پژوهش با توجه به |
|
کنترل متغیر صنعت در الگوها از الگوی تلفیقی برای برآورد استفاده شده است؛ بنابراین الگوی پژوهش با توجه به روش پولد[7] (تلفیقی) تخمین زده شد. درادامه نتایج تخمین الگوی پژوهش در نگارة (5) تا (8) نشان داده شده است.
|
نگارة 5. نتایج حاصل از برآورد الگوی (1) پژوهش برای آزمون فرضیة اول (Tax evasion)
متغیر |
ضریب متغیر |
آمارة تی |
سطح خطا |
آمارة vif |
0788/0- |
96/1- |
050/0 |
|
|
POWER |
1713/0- |
04/2- |
041/0 |
10/1 |
INDUSTRY |
0020/0- |
98/0- |
329/0 |
05/1 |
LIQUID |
1713/0- |
21/2- |
027/0 |
09/1 |
ROA |
3986/0 |
11/13 |
000/0 |
69/1 |
LEV |
1020/0- |
38/4- |
000/0 |
61/1 |
SIZE |
0113/0 |
38/4 |
000/0 |
22/1 |
MTB |
0016/0 |
08/1 |
281/0 |
14/1 |
ضریب تعیین تعدیلشده |
373/0 |
|||
آمارة ولدریج |
356/0 |
|||
احتمال آمارة ولدریج |
569/0 |
|||
آمارة F |
33/502 |
|||
احتمال آمارة F |
000/0 |
|||
آمارة بروش-پاگان-گادفری |
646/1 |
|||
احتمال آمارة بروش-پاگان-گادفری |
1229/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
با توجه به نتایج مشاهدهشده در نگارة (5) و با توجه آمارة F بهدستآمده (33/502) و سطح خطای آن (000/0)، درمجموع الگوی پژوهش از معناداری زیادی برخوردار است. همچنین با توجه به ضریب تعیین تعدیلشدة بهدستآمده برای الگو که برابر 37 درصد است، درمجموع متغیرهای مستقل و کنترل پژوهش بیش از 37 درصد تغییرات متغیر وابسته را توضیح میدهند. افزون بر این، با |
|
توجه به معنادارنبودن آمارة ولدریج (569/0) به این معناست که باقیماندة الگوی پژوهش با هم خودهمبستگی سریالی ندارند. مقادیر تورم واریانس (آماره vif) نیز بیان میکند متغیرهای مستقل، مشکل همخطی ندارند. همچنین احتمال آمارة بروش-پاگان-گادفری (1229/0) نشاندهندة نبود ناهمسانی واریانس بین باقیماندههای الگو است.
|
نگارة 6. نتایج حاصل از برآورد الگوی (2) پژوهش برای آزمون فرضیة دوم (Tax avoidance)
متغیر |
ضریب متغیر |
آمارة تی |
سطح خطا |
آمارة vif |
1243/0 |
72/3 |
000/0 |
|
|
POWER |
0377/0 |
26/3 |
001/0 |
10/1 |
INDUSTRY |
0013/0- |
76/0- |
450/0 |
05/1 |
LIQUID |
1968/0 |
04/3 |
002/0 |
09/1 |
ROA |
2068/0 |
17/8 |
000/0 |
69/1 |
LEV |
4430/0 |
29/2 |
022/0 |
61/1 |
SIZE |
0057/0- |
69/2- |
007/0 |
22/1 |
MTB |
0030/0- |
38/2- |
017/0 |
14/1 |
ضریب تعیین تعدیلشده |
111/0 |
|||
آمارة ولدریج |
071/0 |
|||
احتمال آمارة ولدریج |
7973/0 |
|||
آمارة F |
27/113 |
|||
احتمال آمارة F |
000/0 |
|||
آمارة بروش-پاگان-گادفری |
423/1 |
|||
احتمال آمارة بروش-پاگان-گادفری |
2145/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
با توجه به نتایج مشاهدهشده در نگارة (6) و با توجه آمارة F بهدستآمده (27/113) و سطح خطای آن (000/0)، درمجموع الگوی پژوهش از معناداری زیادی برخوردار است. همچنین با توجه به ضریب تعیین تعدیلشدة بهدستآمده برای الگو که برابر 11 درصد است، در مجموع متغیرهای مستقل و کنترل پژوهش بیش از 11 درصد تغییرات متغیر وابسته را توضیح میدهند. افزون بر این با توجه به معنادارنبودن آمارة ولدریج (797/0) به این معناست که باقیماندة الگوی پژوهش با هم خودهمبستگی سریالی ندارند. مقادیر تورم واریانس (آمارة vif) نیز بیان میکند متغیرهای مستقل، مشکل همخطی ندارند. همچنین احتمال آمارة بروش- پاگان - گادفری (2145/0) نشاندهندة نبود ناهمسانی واریانس بین باقیماندههای الگو است.
نگارة 7. نتایج حاصل از برآورد الگوی (3) پژوهش برای آزمون فرضیة سوم (TAXAGGR)
متغیر |
ضریب متغیر |
آمارة تی |
سطح خطا |
آمارة vif |
1622/0- |
82/3- |
000/0 |
|
|
POWER |
0306/0- |
09/2- |
037/0 |
10/1 |
INDUSTRY |
0016/0 |
75/0 |
451/0 |
05/1 |
LIQUID |
0826/0 |
01/1 |
314/0 |
09/1 |
ROA |
2570/0 |
00/8 |
000/0 |
69/1 |
LEV |
0907/0- |
69/3- |
000/0 |
61/1 |
SIZE |
0132/0 |
86/4 |
000/0 |
22/1 |
MTB |
0017/0 |
08/1 |
278/0 |
14/1 |
ضریب تعیین تعدیلشده |
244/0 |
|||
آمارة ولدریج |
605/0 |
|||
احتمال آمارة ولدریج |
4620/0 |
|||
آمارة F |
49/269 |
|||
احتمال آمارة F |
000/0 |
|||
آمارة بروش-پاگان-گادفری |
799/1 |
|||
احتمال آمارة بروش-پاگان-گادفری |
0876/0 |
منبع: یافتههای پژوهش
با توجه به نتایج مشاهدهشده در نگارة (7) و با توجه آمارة F بهدستآمده (49/269) و سطح خطای آن (000/0)، درمجموع الگوی پژوهش از معناداری زیادی برخوردار است. همچنین با توجه به ضریب تعیین تعدیلشدة بهدستآمده برای الگو که برابر 24 درصد است، درمجموع متغیرهای مستقل و کنترل پژوهش بیش از 24 درصد تغییرات متغیر وابسته را توضیح میدهند. افزون بر این، با توجه به معنادارنبودن آمارة ولدریج (462/0) به این معناست که باقیماندة الگوی پژوهش با هم خودهمبستگی سریالی ندارند. مقادیر تورم واریانس (آمارة vif) نیز بیان میکند متغیرهای مستقل، مشکل همخطی ندارند. همچنین احتمال آمارة بروش- پاگان - گادفری (0876/0) نشاندهندة نبود ناهمسانی واریانس بین باقیماندههای الگو است.
نتایج آزمون فرضیههای پژوهش
آزمون فرضیة اول
فرضیة اول تأثیر قدرت مدیرعامل را بر فرار مالیاتی بررسی میکند. با توجه به نتایج بهدستآمده در نگارة (5) از برآورد الگوی (1)، ضریب قدرت مدیرعامل برابر با 1713/0- است و با توجه به آنکه P-Value برابر است با 041/0 که کمتر از سطح خطای 05/0 است، بنابراین ضریب منفی قدرت مدیرعامل نشان میدهد افزایش قدرت مدیرعامل موجب کاهش فرار مالیاتی میشود. درنتیجه این فرضیه در سطح اطمینان 95/0 تأیید میشود. نتیجة آزمون این فرضیه با مبانی نظری منطبق است و با پژوهش فرانسیس، سان و وو [29] و لی و همکاران [44] مطابقت دارد.
آزمون فرضیة دوم
فرضیة دوم تأثیر قدرت مدیرعامل را بر اجتناب از مالیات بررسی میکند. در این پژوهش برای اندازهگیری اجتناب از مالیات از نرخ مؤثر مالیات (معیار معکوس) استفاده شد؛ بنابراین با توجه به نتایج بهدستآمده در نگارة (6) از برآورد الگوی (2)، ضریب قدرت مدیرعامل برابر با 0377/0 است و با توجه به آنکه P-Value برابر است با 001/0 که کمتر از سطح خطای 05/0 است، بنابراین ضریب مثبت قدرت مدیرعامل نشان میدهد افزایش قدرت مدیرعامل موجب افزایش نرخ مؤثر مالیاتی (کاهش اجتناب از مالیات) میشود؛ پس افزایش قدرت مدیرعامل موجب کاهش اجتناب از مالیات میشود. درنتیجه این فرضیه در سطح اطمینان 95/0 تأیید میشود. نتیجة آزمون این فرضیه با مبانی نظری منطبق است و با پژوهش فرانسیس، سان و وو [29] و لی و همکاران [44] مطابقت دارد.
آزمون فرضیة سوم
فرضیه سوم تأثیر قدرت مدیرعامل را بر سیاست جسورانة مالیات بررسی میکند. با توجه به نتایج بهدستآمده در نگارة (8) از برآورد الگوی (4)، ضریب قدرت مدیرعامل برابر با 0306/0- است و با توجه به آنکه P-Value برابر است با 037/0 که کمتر از سطح خطای 05/0 است، بنابراین ضریب منفی قدرت مدیرعامل نشان میدهد افزایش قدرت مدیرعامل موجب کاهش سیاست جسورانة مالیات میشود. درنتیجه، این فرضیه در سطح اطمینان 95/0 تأیید میشود. نتیجة آزمون این فرضیه با مبانی نظری منطبق است و با پژوهش فرانسیس، سان و وو [29] و لی و همکاران [44] مطابقت دارد.
نتیجهگیری
هدف این پژوهش بررسی تأثیر قدرت مدیرعامل بر مدیریت مالیاتی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. بدینمنظور سه فرضیه برای بررسی این موضوع تدوین و دادههای موجود تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که قدرت مدیرعامل تأثیر منفی و معناداری بر مدیریت مالیاتی (اجتناب مالیاتی، فرار مالیاتی و راهکار جسورانة مالیاتی) دارد؛ بدین معنی که درواقع قدرت، در جایگاه یک ویژگی اساسی مدیرعامل که زمینة اثربخشی او را در سازمان فراهم میکند، باعث کاهش مدیریت مالیاتی میشود. مدیران در سازمانها، وضعکنندة خطمشی و صاحبان قدرت هستند و عملکرد سازمانها با قدرت آنان در ارتباط است. مدیران با بهکارگیری منابع قدرت زمینة رشد و تعالی یا زمینة انحراف و فساد سازمان را فراهم میآورند و این به ماهیت وجودی و چگونگی استفاده از قدرت و منابع آن بستگی دارد. به هر اندازه که مدیران از قدرت بیشتری برخوردار باشند، قضاوتهای صحیح و باکیفیتتری دارند. بنابراین این امکان وجود دارد که مدیرعاملهای دارای قدرت با درک مناسب از سیستم حسابداری و قوانین موجود، تصمیمگیریهای مرتبط مالیاتی و کاهش ریسک مالی، بیشتر به سمت و سوی سرمایهگذاریهای بلندمدت و فعالیتهای مولد آتی (مانند مدیریت وجوه نقد و بهرهگیری از آن در بخش تولید و ...) سوق پیدا کنند. همچنین مدیران قدرتمند استقلال بیشتر و جایگاه نظارتی بیشتری بر هیئت مدیران دارند که این موجب کاهش تضییع حقوق بهرهوران و کاهش هزینة نمایندگی میشود؛ درنتیجه کاهش هزینة نمایندگی موجب کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و کاهش عدم شفافیت اطلاعات مالی و درنتیجه کاهش مدیریت مالیاتی میشود. کاهش عدم شفافیت اطلاعاتی ممکن است کتمانکردن درآمد شرکت را ازطریق پناهگاههای مالیاتی و یا ساختارهای پیچیدة مالی دشوارتر کند؛ زیرا هزینههای معاملات برای مدیریت مالیات افزایش مییابد که این موجب کاهش مدیریت مالیات میشود.
با توجه به نتایج آزمون فرضیههای پژوهش مبنی بر وجود رابطة معناداری میان قدرت مدیرعامل و مدیریت مالیاتی پیشنهاد میشود همة استفادهکنندگان در تصمیمات سرمایهگذاری خود همواره به این نکته توجه کنند که افزایش ریسک نقدینگی بهدلیل کاهش مدیریت مالیاتی منجر به ریسک سرمایهگذاری میشود. به عبارت دیگر سرمایهگذاران ریسکگریز هیچگاه شرکتهایی را که در آنها مدیریت مالیات و میزان بدهی مالیاتی در سطح حداقل (ضعیف) است، شرکتهای مطلوب برای سرمایهگذاری در نظر نگیرند؛ زیرا ریسک نقدینگی در این شرکتها بهموجب افزایش جریانهای خروجی وجه نقد برای پرداخت مالیات بالا است.
درراستای نتایج بهدستآمده، پیشنهادها و توصیههایی به شرح ذیل ارائه میشود.
1. پیشنهاد میشود سازمان امور مالیاتی رهنمودها و یا آییننامههای اخلاق حرفهای را طوری تدوین کنند که بهطوراختصاصی رابطة ابعاد قدرت مدیرعامل را با هریک از فعالیتهای مدیریت مالیاتی از قانونی (اجتناب مالیاتی) گرفته تا غیرقانونی (فرار و راهکار جسورانة مالیاتی) تبیین سازد تا مأموران مالیاتی هنگام رسیدگی به آن توجه ویژه داشته باشند، یا حسابرسان، کاربرگی برای ارزیابی قدرت مدیرعامل طراحی کنند و این کاربرگ را ضمن درج در پروندة دایمی به کاربرگ رسیدگی به مالیاتهای شرکت ارتباط دهند.
2. توصیه میشود سازمان امور مالیاتی با تدوین و اجرای قوانین مالیاتی مناسب با افزایش تعداد نیروی انسانی در ادارة دارایی متناسب با تعداد زیاد شرکتها و آموزش کافی به کارکنان و مدیریت کارآمد بخش وصول مالیات با مسائل مربوط به مدیریت مالیاتی مقابله کنند.
با انجام هر پژوهش، راه بهسوی مسیری جدیدی باز میشود و ادامة راه مستلزم انجام پژوهشهای دیگری است؛ بنابراین انجام پژوهشهایی به این شرح پیشنهاد میشود: 1. بررسی و تحلیل فعالیتهای مدیریت مالیاتی شرکت در دورانهای شروع بهکارگیری مدیران قدرتمند و پس از خاتمة کار با مدیران قدرتمند؛ 2. بررسی تأثیر قدرت مدیرعامل بر مدیریت مالیاتی در مراحل مختلف چرخة عمر شرکتها؛ 3. بررسی عوامل راهبری شرکتی و ساختار مالکیت بر مدیریت مالیاتی؛ 4. بررسی و کشف ویژگیهای بیشتر قدرت مدیرعامل که بر مدیریت مالیاتی تأثیر میگذارد، با استفاده از روشهای کیفی همچون تئوری زمینهای؛ 5. ابعاد قدرت نیز براساس اندازة شرکتها، بزرگ، متوسط یا کوچک (گروه اول، دوم و سوم مؤدیان) در پژوهشی جداگانه بررسی شود. همچنین انجام این پژوهش سؤالات جدیدی را مطرح میکند که در پژوهشهای آتی بررسی شوند: 1. نگاه شرکتهایی که بهدنبال سیاستهای کاهش مالیات هستند در بهکارگیری مدیران قدرتمند چگونه خواهد بود؟ 2. آیا مدیریت مالیاتی نشاندهندة تمایل مدیران به تأکید بر رفتارهای دیگری است که ممکن است به نفع شرکت نباشد؟
مهمترین محدودیتهای پژوهش حاضر به این صورت است: 1. عدم تعدیل اقلام صورتهای مالی بهدلیل وجود تورم که ممکن است بر نتایج پژوهش مؤثر باشد؛ 2. کنترلنشدن بعضی از عوامل مؤثر بر نتایج تحقیق ازجمله تأثیر متغیرهایی چون عوامل اقتصادی، شرایط سیاسی، وضعیت اقتصاد جهانی، قوانین و مقررات و... که خارج از دسترس محقق بوده و ممکن است بر بررسی روابط اثرگذار باشد.