نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه حسابداری، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
2 دانشجوی کارشناسی ارشد حسابداری، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، تهران، ایران
3 دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In today's business world, increased competition in business environments led to the opportunities and challenges facing firms and managers. As people usually take into account the reactions of others in their decision making process. Recent researches suggest that corporate financial and operational decisions are influenced by competitors’ policies. It is not unlikely that the good competitors’ performance would drive earning management. This study aimed to investigate the role of competitors’ performance on accrual and actual earnings management. The data of 93 companies listed in Tehran Stock Exchange during the period of 2011 to 2017 are collected and analyzed. The results show that the competitors’ performance has a positive relationship between competitors’ performance and accruals earning management, but has no relationship with real earning management. But based on limited access to resources and the high cost of actual earnings management, competitors’ performance does not have a significant impact on actual earnings management.
کلیدواژهها [English]
امروزه افزایش رقابت در حوزههای مختلف کسبوکار، شرکتها و مدیران را با فرصتها و چالشهای گوناگونی مواجه کرده است. همانگونه که افراد معمولاً در اخذ تصمیمهای مختلف خود ازقبیل سرمایهگذاری، واکنش دیگران را مدنظر قرار میدهند ]28[، پژوهشهای تجربی اخیر نشان دادهاند شرکتها نیز در یک فضای رقابتی در بسیاری از تصمیمهای خود ازقبیل تقسیم سود ]47،34[، انجام مسئولیتهای اجتماعی ]15[، تأمین مالی ]42[، تصمیمهای سرمایهگذاری ]17[، ادغام و تحصیل ]12[، اجتناب مالیاتی ]43[ و حتی تجزیۀ سهام ]37[ از سیاستهای رقبای خود تأثیر میگیرند.
شرکتهای فعال در یک فضای رقابتی، بهطور دائم با یکدیگر مقایسه میشوند؛ برای مثال، تحلیلگران و سرمایهگذاران، هنگام ارزیابی فرصتهای سرمایهگذاری مختلف، عملکرد شرکتهای رقیب را نیز مدنظر قرار میدهند و از آن بهعنوان معیاری برای شکلدهی انتظارهای خود دربارۀ عملکرد شرکت استفاده میکنند و اگر شرکتهای رقیب عملکرد مطلوبی داشته باشند، انتظارهای آنها از عملکرد شرکت افزایش مییابد ]25[؛ ازاینرو، تحلیلگران و سایر مشارکتکنندگان بازار، بازده بالاتری را از شرکت طلب میکنند؛ این موضوع سبب ایجاد انگیزۀ دستکاری اطلاعات مالی در مدیران میشود ]32،26[. همچنین شواهد تجربی نشان میدهند اعضای هیئتمدیره هنگام تصمیمگیری دربارۀ پاداش مدیران، عملکرد شرکتهای رقیب را معیاری برای تعیین پاداش در نظر میگیرند ]30[ و در صورتی که شرکت عملکرد مناسبی نسبت به رقبا نداشته باشد، ممکن است مدیریت بهمنظور حفظ حسن شهرت خود درصدد دستکاری سود شرکت برآید.
با توجه به مطالب گفتهشده، دور از انتظار نخواهد بود که عملکرد مطلوب شرکتهای رقیب سبب ایجاد این انگیزه در مدیران شود که عملکرد شرکت را مطلوبتر یا دستکم در سطح رقبا نشان دهند. باوجود آنکه اظهارات فوق برای ابعاد مختلف عملکرد مالی شرکتها مصداق دارد، با توجه به منافع مطرحشده برای قیمت سهام (در مقایسه با شاخصهای عملکرد حسابداری مانند سود عملیاتی یا سود خالص)، تمرکز این پژوهش بر عملکرد سهام شرکتهای رقیب خواهد بود. نخست، اغلبْ شرکتها سود خود را در بازۀ زمانی مشابهی اعلام میکنند؛ بنابراین، شرکتها زمان لازم را برای واکنش نسبت به سود یکدیگر ندارند. این در حالی است که اطلاعات مربوط به قیمت سهام رقبا همواره دردسترس است. دوم، بیشتر معیارهای عملکرد حسابداری (مانند سود) از رفتارهای فرصتطلبانهای مانند مدیریت سود تأثیر میگیرند؛ بنابراین، بررسی تأثیر عملکرد حسابداری رقبا بر عملکرد حسابداری شرکت، نتایج اطمینانپذیری به همراه نخواهد داشت ]19[. سوم، مدیریت سود (تعهدی) معمولاً پس از پایان دوره مالی انجام میشود؛ بنابراین، بعید است عملکرد سهام رقبا از مدیریت سودهای آتی تأثیر بگیرد؛ ازاینرو نگرانی بابت مشکل علیت معکوس کاهش مییابد. چهارم، حذف اثر عوامل مشترک صنعت که هم بر عملکرد حسابداری رقبا و هم بر تصمیمهای مدیریت سود شرکت اثرگذار هستند، دشوار است؛ این موضوع سبب بروز مشکل متغیرهای محذوف میشود که ممکن است سبب بروز درونزایی شود. پژوهشهای قبلی انجامشده در این حوزه، رقبا را شرکتهای فعال در یک صنعت تعریف کردهاند ]42،27[ با توجه به اینکه شرکتهای رقیب، محیط تجاری و عملیات یکسانی دارند و شوکهای یکسانی را تجربه میکنند، این امکان وجود دارد که عوامل اثرگذار بر عملکرد رقبا و نیز تصمیمهای مدیریت سود وجود داشته باشند که نادیده گرفته میشوند؛ اما در این پژوهش، برای رفع مشکل درونزایی، به پیروی از پژوهش انجامشدۀ لیری و روبرت ]42[ از بازده منحصربهفرد شرکت (به جای بازده عادی) بهعنوان اندازۀ عملکرد سهام استفاده شده است و انتظار میرود مشکل درونزایی ناشی از همزمانی بازده سهام برطرف شود. این موضوع در قسمت روش پژوهش بهتفصیل بحث و بررسی شده است.
در سالهای اخیر با افزایش تعداد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، عملکرد رقبا بهعنوان یکی از مکانیزمهای اثرگذار بر سیاستها و تصمیمهای شرکتها بررسی شدهاند. تا کنون پژوهشهایی که تأثیر فضای رقابتی را بر شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بررسی کردهاند، با در نظر گرفتن شاخصهایی مثل هرفیندال - هریشمن و لرنر ، اثر رقابت در بازار محصولها را بر مدیریت سود بررسی کردهاند ]4،3[. همچنین، پژوهشهای صورتگرفته در زمینۀ انگیزههای بازار سرمایه برای مدیریت سود، صرفاً مواردی ازقبیل عرضۀ اولیه سهام ]1[ و ساختار مالکیت ]2[ را بررسی کردهاند و به نقش رقبا و عملکرد آنها بر مدیریت سود شرکتها کمتر توجه شده است. بر اساس این، هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش عملکرد رقبا بر مدیریت سود شرکتها است. امید است این پژوهش با ارائۀ دیدگاهی نوین از اثرگذاری رقبا و عملکرد آنها بر مدیریت سود به بهبود ادبیات در این زمینه منجر شود و یافتههای آن مدنظر پژوهشگران علاقهمند به حوزۀ مدیریت سود، سرمایهگذاران و مدیران شرکتها قرار گیرد.
در ادامه، پیشینۀ نظری، تجربی و روش پژوهش و درنهایت، نتایج آن بررسی بررسی شدهاند.
مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش
در تعریفی ساده، مدیریت سود رویههایی است که مدیران بهمنظور کمک به آنها در انجام وظایفشان نسبت به سهامداران یا فریب سرمایهگذاران در پیش میگیرند ]45[. مدیران به دو شیوه به مدیریت سود اقدام میکنند: مدیریت سود حسابداری که مدیریت سود ازطریق اقلام تعهدی نیز بیان میشود و تأثیر مستقیمی بر جریان وجوه نقد شرکت ندارد و در آن فعالیتهای شرکت دستکاری نمیشوند، بلکه نتیجۀ فعالیتها به گونهای نادرست گزارش میشود ]23[ و مدیریت سود واقعی که در این شیوه، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمهای عملیاتی و به عبارت دیگر، دستکاری فعالیتهای واقعی نظیر دستکاری فعالیتهای تولید، فروش و مخارج اختیاری یا ترکیبی از آنها به مدیریت سود اقدام میکند ]49،20[.
پژوهشهای زیادی، از زمان پیدایش مفهوم مدیریت سود در ادبیات حسابداری، سعی داشتهاند با اتکا بر تئوریهای مختلف، انگیزههای مطرحشده برای سود را بررسی کنند؛ اما تمرکز اصلی پژوهشهای اخیر در این زمینه بر انگیزههای بازار سرمایه معطوف بوده است ]53.[ در این زمینه، الدیری ]29[ چارچوبی به شرح زیر برای توضیح ارتباط میان تئوریها و انگیزههای مدیریت سود ارائه کرده است.
شکل شماره 1. ارتباط میان تئوریها و انگیزههای مدیریت سود
منبع: الدیری [29]
براساس تئوری اثباتی حسابداری، با توجه به اینکه متغیرهای حسابداری، مبنایی را برای تصمیمگیری مربوط به تخصیص منابع، جبران خدمات مدیریت و اجتناب از نقض قراردادهای بدهی فراهم میکنند، مدیریت ازطریق برآوردها و گزینش رویههای حسابداری، سود را مدیریت میکند و بر پیامدهای این تصمیمها اثر میگذارد ]52[. طبق تئوری قرارداد، قراردادهای بین شرکت و ذینفعان که براساس عملکرد شرکت منعقد میشوند، زمینهساز ایجاد انگیزه برای مدیریت سود میشود ]48[. ازجمله این قراردادها قرارداد پاداش مدیران است که گاهی هیئتمدیرۀ شرکتها از عملکرد رقبا بهعنوان معیاری برای تعیین پاداش در آنها استفاده میکنند ]30،8[ و در صورتی که عملکرد شرکت نسبت به رقبا بهتر یا دستکم قیاسپذیر با آنها نباشد، احتمال برکناری مدیران بالا میرود ]35[. در اینگونه موارد، عملکرد مطلوب شرکتهای رقیب، مدیریت را در فشار قرار میدهد تا بهمنظور جلوگیری از کاهش پاداش یا احتمال از دست دادن شهرت، با دستکاری سود و افشای اطلاعات مطلوب دربارۀ آن، عملکرد شرکت را به سطح رقبا برساند؛ ازاینرو، عملکرد سهام شرکتهای رقیب ازطریق قراردادهای پاداش، تأثیر مستقیمی بر انگیزههای مدیریت سود داشته است.
تئوری عقلانیت محدود با در نظر گرفتن ناکارایی بازار، بر انگیزههایی تأکید دارد که با اثرگذاری بر قیمت سهام به مدیریت سود منجر میشوند ]48[. عملکرد رقبا ازجمله مواردی است که میتواند با فشار بازار سرمایه، بر تصمیمهای مدیریت سود اثر بگذارد. با توجه به اینکه بیشتر افراد در تصمیمگیریهای خود از دیگران تأثیر میگیرند، سرمایهگذاران و تحلیلگران نیز هنگام بررسی فرصتهای سرمایهگذاری و شکلدهی انتظارهای خود دربارۀ عملکرد شرکت، عملکرد شرکتهای رقیب را مدنظر قرار میدهند ]25[. در صورت عملکرد بهتر شرکتهای رقیب، احتمالاً پیشبینیهای خود از سود آتی شرکت را بالا میبرند؛ این امر به افزایش فشار بر شرکت منجر میشود ]32،10[ و به دنبال آن، این انگیزه در مدیران ایجاد میشود که با دستکاری سود، درصدد پاسخگویی به انتظارهای آنها برآیند. همچنین، مدیران ممکن است بهمنظور رسیدن به برخی از معیارها ازقبیل پیشبینی تحلیلگران به مدیریت سود اقدام کنند ]54[؛ زیرا تحلیلگران به نوعی انعکاسدهندۀ انتظارهای عموم بازارند ]32[.
نظریههای مبتنی بر اطلاعات، بهطور معمول برای توضیح رفتار یادگیری میان شرکتهای رقیب استفاده میشوند ]44،11[. در نظریههای مبتنی بر اطلاعات، ناقصبودن اطلاعات، محرک اصلی یادگیری تلقی میشود. مدیران اطلاعاتی ازطریق قیمت سهام شرکتهای رقیب به دست میآورند که آنها را در اتخاذ تصمیمهای واقعی یاری میرساند. درضمن، مدیران، اطلاعات کاملی دربارۀ تمامی موارد مربوط ندارند و یادگیری و تقلید از رقبا به آنها در کسب اطلاعات جدید یاری میرساند. از نقطهنظر دیگر، رقابت بازار، اطلاعات بیشتری را به همراه خواهد داشت و این موضوع ذینفعان را قادر میسازد تا بین شرکتهای مختلف مقایسه انجام دهند؛ بنابراین، مدیران در یک فضای رقابتی برای بهبود عملکردشان نسبت به رقبا با فشار بیشتری مواجهاند که این امر به افزایش انگیزۀ مدیریت سود منجر میشود ]39،22[.
بنابراین، پیرو توضیحات و نظریات گفتهشده، مدیریت سود در راستای دستیابی به اهداف مختلف با انگیزههای متفاوت انجام میشود؛ یکی از مهمترین آنها همگرایی (تقلید) عملکرد شرکت نسبت به عملکرد سایر شرکتهای رقیب است؛ زیرا معمولاً ذینفعان مختلف شامل سهامداران یا تحلیلگران، به مقایسۀ عملکرد مقطعی شرکتهای مختلف در یک صنعت میپردازند. با توجه به آنکه طبق مبانی نظری و شواهد موجود، مهمترین رقم گزارشگری مالی، سود است، معمولاً تمرکز مدیران در راستای دستکاری اقلام گزارشگری مالی، سود است. با توجه به تفاوت در شرایط عملیاتی و وضعیت مالی شرکتها، شرایط نظارتی حاکم بر آنها، قوانین نظارتی حاکم بر صنایع مختلف و مواردی از این دست، مدیران شرکتهای گوناگون ممکن است به مدیریت سود تعهدی یا مدیریت سود واقعی رو بیاورند؛ در این پژوهش، هر دو گونۀ مدیریت سود بررسی شدهاند. در ادامه، به شواهد تجربی موجود اشاره شده است؛ این شواهد به غنای مبانی نظری ارائهشده کمک شایانی خواهد کرد.
دو و شن ]27[ در پژوهشی اثر عملکرد شرکتهای رقیب بر مدیریت سود انجامشده در شرکتهای آمریکایی را در بازۀ زمانی 1989 تا 2013 بررسی کردند. آنها با در نظر گرفتن فشار بازار سرمایه و فشار ناشی از پاداش مدیران بهعنوان دو سازوکاری که ازطریق آنها عملکرد رقبا بر تصمیمهای مدیریت سود شرکتها اثر میگذارد، دریافتند عملکرد بهتر شرکتهای رقیب به بالارفتن میزان اقلام تعهدی اختیاری شرکتها منجر میشود و بهطور کلی، عملکرد رقبا نقش مهمی در اتخاذ تصمیمهای مدیریت سود دارد. علاوه بر این، پژوهش آنها نشان داد عملکرد رقبا بر مخارج واقعی شرکتها ازقبیل هزینههای تحقیق و توسعه نیز اثرگذار است.
چارلز و همکاران ]16[ در پژوهشی با عنوان «فشار رقبا بر مدیریت سود در بازۀ زمانی سالهای 2000 تا 2014» تأثیر رقبا را بر مدیریت سود شرکتهای آمریکایی بررسی کردند. آنها بهمنظور ارزیابی تأثیر رقبا بر تصمیمهای مدیریت سود شرکتها، فشار فروش تحمیلشده از صندوقهای مشترک سرمایهگذاری را عامل فشار خارجی بر روی قیمت سهام شرکتها در نظر گرفتند. یافتههای آنها نشان دادند نهتنها تأثیر رقبا از نقطهنظر آماری با اهمیت است، تأثیرهای اقتصادی چشمگیری نیز دارد.
براتن و همکاران ]13[ در پژوهشی با در نظر گرفتن شرکتهای پیشرو در صنعت بررسی کردند آیا دیگر شرکتهای یک صنعت از شرکت پیشرو پیروی میکنند یا خیر. یافتههای آنها نشان دادند وقتی اعلامیههای سود شرکت پیشرو صنعت، انتظارهای تحلیلگران را برآورده نمیکند، دیگر شرکتهای فعال در آن صنعت، میزان اقلام تعهدی اختیاریِ افزایندۀ سود را کاهش میدهند و تمایل دارند سود خود را به سمت پایین مدیریت کنند.
بگنولی و واتس ]9[ مدعی شدند سرمایهگذاران و اعتباردهندگان، اغلبْ صورتهای مالی شرکتهای مشابه و رقبا را در هنگام تصمیمگیری دربارۀ نحوۀ تخصیص بودجه خود نیز در نظر میگیرند. آنها با استفاده از تئوری بازیها مدلی را ارائه کردند که نشان میدهد وقتی شرکتها با یکدیگر مقایسه میشوند، ممکن است سود خود را بیش از واقع نشان دهند؛ زیرا آنها انتظار دارند شرکتهای دیگر نیز این رویه را در پیش گیرند.
نمازی و همکاران ]6[ نیز با بررسی رقابت در بازار محصول و کیفیت اطلاعات حسابداری در بورس اوراق بهادار تهران نشان دادند بهطور کلی بین رقابت در بازار محصول و کیفیت افشای اطلاعات مالی و کیفیت سود (اقلام تعهدی) رابطۀ مستقیم و معناداری وجود دارد و افزایش رقابت در بازار با اعمال فشار بر مدیران در ارائۀ بهموقع و موثق اطلاعات، به بهبود کیفیت اطلاعات مالی منجر میشود. برزگر و همکاران ]3[ با بررسی رقابت در بازار محصول و مدیریت سود واقعی مدعی شدند بین رقابت در بازار محصول و مدیریت سود مبتنی بر فعالیتهای واقعی (بهغیر از هزینههای اختیاری غیرعادی)، رابطۀ مثبت معناداری وجود دارد که بیانکنندۀ افزایش مدیریت سود با افزایش رقابت در بازار محصول است که این امر به کاهش کیفیت سود میانجامد. خواجوی و همکاران ]4[ در پژوهشی به بررسی اثرهای رقابت در بازار محصول بر مدیریت سود تعهدی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. یافتههای آنها نشان دادند بهطور کلی با افزایش میزان رقابت در بازار محصولهای شرکتها، میزان مدیریت سود آنها کاهش پیدا میکند. پژوهش آنها از این ایده حمایت میکند که در بورس اوراق بهادار تهران قدرت بازار صنایع، یکی از عوامل کاهندۀ میزان مدیریت سود شرکتهاست.
بررسی پیشینۀ پژوهش نشان میدهد مطالعههای داخلی در این زمینه، تنها جنبۀ محدودی از نقش رقبا (رقابت در بازار محصول) و تأثیر آن بر پارامترهای مدیریت سود را بررسی کردهاند؛ این نشان میدهد فرصتهای زیادی برای مطالعه و پژوهش در این زمینه وجود دارد. این مطالعه، به این مهم میپردازد که آیا بین عملکرد سهام رقبا و مدیریت سود تعهدی و واقعی شرکتهای فعال در بازار بورس اوراق بهادار تهران رابطهای وجود دارد یا خیر.
فرضیههای پژوهش
با توجه به مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش ذکرشده، فرضیههای پژوهش به شرح زیر تدوین میشوند:
فرضیه 1. بین عملکرد سهام شرکتهای رقیب و مدیریت سود تعهدی، رابطۀ مثبت وجود دارد.
فرضیه 2. بین عملکرد سهام شرکتهای رقیب و مدیریت سود واقعی، رابطۀ مثبت وجود دارد.
روششناسی پژوهش
مدلآزمون فرضیهها
در این پژوهش، مدل با دادههای ترکیبی و کنترل اثرهای سالها و صنایع برآورد میشود و به علت احتمال برقرارنبودن فروض کلاسیک، از خطاهای استاندارد استوار در ناهمسانی واریانس و خودهمبستگی استفاده میشود.
برای آزمون فرضیههای اول و دوم پژوهش، از مدل پژوهش دو و شن ]27[ استفاده شده است:
(1) 〖EM〗_(i.t)=β_0+β_1 Pshock_(-i.j.t)+β_2 Ishock_(i.j.t)+β_3MTB+β_4 SIZE+ β_5 ROA+β_6 LEV+ β_7 GROWH+β-_8 Group+ β_9 INS+ β_10 BETA+ β-_11 AQ 〖+ɛ〗_(i.t)
که در آن EM، شاخص مدیریت سود تعهدی و واقعی؛ Pshock، شوک سهام رقبا؛ Ishock، بازده منحصربهفرد سهام؛ MTB، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری؛ SIZE، اندازۀ شرکت؛ ROA، بازده داراییها، LEV، نسبت بدهی؛ GROWTH، نرخ رشد دارایی کنترلی؛ GROUP، گروه؛ INS، درصد سهامداران نهادی، BETA، ریسک سیستماتیک و AQ، کیفیت حسابرسی است. درخور ذکر است با عنایت به -i در محاسبۀ شوک سهام شرکتهای رقیب، بازده سهام شرکت در نظر گرفته نشده است. در ادامه، مدل اندازهگیری عملکرد سهام شرکتهای رقیب، مدل مدیریت سود تعهدی و نیز مدل مدیریت سود واقعی ارائه میشود.
متغیرهای پژوهش
متغیر مستقل: عملکرد سهام رقبا
با توجه به اینکه شرکتهای موجود در یک صنعت معمولاً دارای ویژگیهای عملیاتی و بازار محصولهای مشابهیاند، سرمایهگذاران و تحلیلگران، بیشتر در هنگام تجزیهوتحلیل یک شرکت، سایر شرکتهای فعال در آن صنعت را رقبای شرکت مدنظر قرار میدهند. همانطور که بیان شد در این پژوهش، به پیروی از لیری و روبرت ]42[، از شوک سهام رقبا (Pshock) که نشاندهندۀ میانگین بازده منحصربهفرد سهام (Ishock) دیگر شرکتهای فعال در یک صنعت است، بهمنزلۀ شاخصی برای عملکرد رقبا استفاده شده است. بازدههای منحصربهفرد شرکت عمدتاً نشاندهندۀ عملکرد خاص شرکت است و تا حد زیادی با برخی ویژگیهای شرکت همبستگی ندارند؛ مثل سودآوری، اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار که پژوهشهای پیشین نشان دادند به توضیح مدیریت سود قادرند. این ویژگیها سبب میشودPshock معیاری مناسب برای عملکرد رقبا باشد و از مشکل درونزایی نیز رنج نبرد ]27[.
در گام نخست، بازده ماهانۀ سهام شرکتها از رابطۀ زیر محاسبه میشود:
(2) R_it=((1+x+y) p_it-p_(it-1)-yp_ni+DPS)/(p_(it-1)+yp_ni )
که در آن Pit، قیمت سهام شرکت i در انتهای ماه t، Pit-1، قیمت سهام در ابتدای ماه t، Pn، ارزش اسمی سهام، x درصد افزایش سرمایه از محل اندوختهها، y درصد افزایش سرمایه از محل مطالبات و آورده نقدی و DPS، سود نقدی هر سهم است.
در گام بعدی، بهمنظور برآورد بازده منحصربهفرد شرکتها مدل زیر برآورد میشود:
(3) Ret_(i.t)-R_(f.t)=β_0+β^market (R_(m.t)-R_(f.t) )+β^industry (R_(industry.t)-R_(f.t) )+ɛ_(i.j.t)
که در آنi ، jو t بهترتیب نشاندهندۀ شرکت، صنعت و ماه است، Reti,t بازده ماهیانۀ شرکت i است، Rm,t و Rf,t نیز بهترتیب بازده بازار و نرخ بازده بدون ریسک در ماه مربوطهاند و Rindustry,t نیز میانگین بازده صنعتی است که شرکت در آن فعال است. با استفاده از رابطۀ فوق و در نظر گرفتن دادههای 60 ماه گذشته، ضرایب β برای هر شرکت برآورد میشود. برای برآورد این ضرایب باید دادههای بازده سهام دستکم برای 36 ماه از 60 ماه گذشته دردسترس باشند. سپس با استفاده از ضرایب برآوردشده در رابطه 3 و دادههای مربوط به هر دوره، بازده منحصربهفرد شرکت i برای دوره t محاسبه میشود.
(4) 〖ishock〗_(i.t)=Ret_(i.t)-R_(f.t)-(β) ̂_0-(β-) ̂^market (R_(m.t)-R_(f.t) )-(β-) ̂^industry (R_(industry.t)-R_(f.t))
F
که در آن، Reti,t ، Rm,t، Rindustry,t و Rf,t بهترتیب، بازده سهام شرکت، بازده بازار، بازده صنعت و نرخ بازده بدون ریسک در دوره tهستند. پس از آن، با محاسبۀ میانگین بازده منحصربهفرد سهام شرکتهای فعال در یک صنعت (بهجز خود شرکت)، متغیر شوک سهام رقبا (Pshock) برای هر شرکت محاسبه میشود.
متغیر وابسته:
متغیر وابستۀ پژوهش، مدیریت سود (EM) است که در این پژوهش به هر دو نوع آن، یعنی مدیریت سود تعهدی و مدیریت سود واقعی توجه شده است.
مدیریت سود تعهدی:
صورتهای مالی شامل دو گروه اقلام تعهدیاند. اقلام تعهدی غیراختیاری (NDA) که مدیریت نمیتواند آنها را بهطور مؤثر کنترل کند و اقلام تعهدی اختیاری (DA) که شامل آن دسته اقلام تعهدیاند که مدیریت میتواند آنها را کنترل و با دستکاری آنها به مدیریت سود اقدام کند. بهمنظور اندازهگیری مدیریت سود تعهدی، ابتدا کل اقلام تعهدی با مدل کوتاری و همکاران ]40[ به شرح زیر و در هر سال - صنعت برآورد میشوند:
(5) 〖TA〗_(i.t)/A_(i.t-1) =β_0 1/A_(i.t-1) +β_1 (ΔREV_(i.t))/A_(i.t-1) +β_2PPE_(i.t)/A_(i.t-1) +β_3 ROA_(t-2)+ε_it
که در آن i و t بهترتیب نشاندهندۀ شرکت و دورهاند. همچنین در مدل فوق، TA کل اقلام تعهدی (تفاوت سود خالص و جریانهای نقد عملیاتی)، REV تغییرات درآمد فروش نسبت به دوره قبل، PPE ناخالص اموال، ماشینآلات و تجهیزات و درنهایت ROA بازده داراییها (تقسیم سود خالص بر داراییها) هستند. علاوه بر آن، A مجموع داراییها و ε جزء خطا هستند.
در گام دوم، با استفاده از ضرایب برآوردشده در رابطه (5) در سال گذشته، اقلام تعهدی غیراختیاری در دوره t (سال جاری) محاسبه میشوند.
(6) NDA_(i.t)=(β) ̂_0 1/A_(i.t-1) +(β-) ̂_1 ((ΔREV_(i.t))/A_(i.t-1) -(ΔAR_(i.t))/A_(i.t-1) )+(β) ̂_2 PPE_(i.t)/A_(i.t-1) +(β) ̂_3 ROA_(t-2)
که در آن ΔAR، تغییرهای حسابهای دریافتنی تجاری در دوره t نسبت به دوره قبل است. در پایان، اقلام تعهدی اختیاری که معیاری برای مدیریت سود در نظر گرفته میشوند، بهصورت زیر محاسبه میشوند:
(7) DA_(i.t)=(TA_(i.t))/A_(i.t-1) -NDA_(i.t-1)
گفتنی است محاسبات مدیریت سود تعهدی بهصورت مقطعی، در سطح سال و صنعت انجام شدهاند و مقادیر بهدستآمده در تجزیهوتحلیلهای آماری، به کار گرفته شدهاند.
متغیر وابسته: مدیریت سود واقعی
بهمنظور سنجش مدیریت سود واقعی، مطابق با پژوهش رویچودهری ]49[ از سه معیار جریانهای نقد عملیاتی غیرعادی، هزینههای تولید غیرعادی و هزینههای اختیاری غیرعادی استفاده شده است. در گام نخست، متغیرهای مذکور به شرح زیر اندازهگیری میشوند:
جریانهای نقد عملیاتی غیرعادی (ABCFO)
(8) (CFO_(i.t))/A_(i.t-1) =β_0 1/A_(i.t-1) +β_1 (Sales_(i.t))/A_(i.t-1) +β_2 (ΔSales_(i.t))/A_(i.t-1) +ɛ_(i.t)
در این مدل، CFO نشاندهندۀ جریان نقد عملیاتی شرکت i در پایان دوره t، A، جمع کل داراییهای شرکت، Sales، فروش خالص شرکت وΔSales ، تغییرهای فروش خالص شرکت نسبت به دوره قبل است و باقیماندۀ مدل نیز جریانهای نقد عملیاتی غیرعادی را نشان میدهد. افزایش در باقیماندههای این مدل حاکی از افزایش سطح جریانهای نقدی عملیاتی غیرعادی و درنتیجه، مدیریت سود واقعی کمتر است (رابطۀ معکوس).
هزینههای غیرعادی تولید(ABCOSQ)
(9) 〖CGS〗_(i.t)/A_(i.t-1) =β_0 1/A_(i.t-1) +β_1 (Sales_(i.t))/A_(i.t-1) +β_2 (ΔSales_(i.t))/A_(i.t-1) +β_3 (ΔSales_(i.t-1))/A_(i.t-1) +ɛ_(i.t)
در این مدل، CGSt نشاندهندۀ بهای تمامشدۀ کالای فروشرفته است و افزایش در باقیماندههای این مدل نشاندهندۀ سطح غیرعادی هزینههای تولید و درنتیجه، مدیریت سود واقعی بیشتر است (رابطۀ مستقیم).
هزینۀ اختیاری غیرعادی (ABEXP)
(10) 〖DISEXP〗_(i.t)/A_(i.t-1) =β_0 1/A_(i.t-1) +β_1 (Sales_(i.q))/A_(i.t-1) +ɛ_(i.t)
که در آن DISEXP نشاندهندۀ جمع هزینههای عمومی و توزیع و فروش است و افزایش در باقیماندههای مدل نیز حاکی از سطح غیرعادی هزینههای عملیاتی و درنتیجه، مدیریت سود واقعی کمتر است (رابطۀ معکوس).
با توجه به پژوهشهای انجامشدۀ کوهن و زاروین ]21[ و زانگ ]56[ بهمنظور محاسبۀ یک معیار یکپارچه از اجزای مختلف مدیریت سود واقعی، مجموع باقیماندههای مدل (8)، (9) و (10) به شرح زیر، بهعنوان معیار مدیریت سود واقعی در رابطه (11) جایگذاری میشوند:
(11) REMit=(-1)ABCFO+ABCOSQ+(-1)ABEXP
متغیرهای کنترلی
بهمنظور کنترل اثرهای سایر متغیرهای مؤثر بر مدیریت سود، متغیرهای کنترلی زیر وارد مدل پژوهش خواهند شد:
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری که برابر است با ارزش بازار سهام شرکت بهعلاوۀ ارزش دفتری بدهیها تقسیم بر ارزش دفتری داراییها. این نسبت نشاندهندۀ فرصتهای رشد شرکت است و مطالعههای قبلی نشان میدهند بالابودن این نسبت باعث ایجاد انگیزه در مدیران بهمنظور مدیریت سود میشود ]50[. متغیر کنترلی دیگر، لگاریتم طبیعی فروش شرکت است. معمولاً سیستمهای کنترلی قویتر شرکتهای بزرگ سبب جلوگیری از مدیریت سود میشوند ]39،22 [. بازده داراییها نیز حاصل تقسیم سود خالص بر کل داراییهاست و به سبب اینکه رقابت میتواند باعث کاهش سودآوری شود، ممکن است درنتیجۀ آن، انگیزۀ مدیریت سود فراهم شود ]46[. شرکتهای با سطح بالاتری از بدهی، انگیزۀ بیشتری برای مدیریت سود دارند ]24[؛ بنابراین، نسبت بدهی بهعنوان متغیر کنترلی وارد مدل پژوهش خواهد شد. همچنین، این شرکتها بیشتر بررسی شدهاند و در گزارشگری مالی، محافظهکاری بیشتری دارند ]38[. سایر متغیرهای کنترلی نیز به شرح زیرند:
نرخ رشد داراییها: نرخ رشد داراییها که برابر است با تغییر در کل داراییها تقسیم بر کل داراییهای ابتدای دوره. با توجه به اینکه این متغیر مانند نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری نشاندهندۀ رشد شرکت است، استدلال مطرحشده دربارۀ نسبت ارزش بازار به دفتری دربارۀ آن نیز صدق میکند ]27[.
گروه (شرکت فرعی): در صورتی که شرکت دارای شرکت فرعی باشد، یک و در غیر این صورت، صفر است. داشتن شرکت فرعی، انعطافپذیری مضاعفی را برای شرکت ایجاد میکند که انجام مدیریت سود را برای آن آسانتر میسازد ]31[؛ بهطور مثال، گاهی شرکتها با معاملههای فروش ساختگی نقدی و نسیه با آنها درصدد دستیابی به سود مدنظر خود برمیآیند ]36[.
سرمایهگذاران نهادی: برابر است با درصد مالکیت سهامداران نهادی. سهامداران نهادی بهمنزلۀ سازوکار راهبری شرکتی، ممکن است سبب کاهش مدیریت سود شوند ]55[؛ ولی ممکن است با تمرکز بر عملکرد کوتاهمدت شرکت باعث فشار بیشتر برای انجام مدیریت سود شوند ]33[.
ریسک سیستماتیک: رضازاده و ظاهری ]5[ تأثیر اقلام تعهدی اختیاری و ریسک سیستماتیک را بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که اقلام تعهدی اختیاری با ریسک سیستماتیک رابطۀ معناداری دارد.
کیفیت حسابرسی: برای شرکتهایی که توسط مؤسسههای حسابرسی دارای رتبه الف حسابرسی میشوند، یک و برای سایر شرکتها صفر در نظر گرفته میشود. مؤسسههای حسابرسی بزرگتر بر مدیریت سود در شرکتهای تازه پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیر منفی دارند ]7[.
با توجه به پژوهش انجامشدۀ سوهن ]51[ متغیرهای کنترلی فوق، در مدل آزمون هر دو فرضیۀ اول و دوم وارد میشوند.
جامعۀ آماری و دوره زمانی پژوهش
جامعۀ آماری پژوهش حاضر، کلیۀ شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است که با در نظر گرفتن محدودیتهای ارائهشده در نگاره شماره (1) تعیین شدهاند:
نگاره شماره 1. اعمال محدودیتها بر جامعۀ آماری پژوهش
شرح تعداد
کل شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در پایان شهریور ماه سال 1396 323
شرکتهایی بعد از سال 1385 در بورس پذیرفته شدهاند (61)
شرکتهایی که در بازه پژوهش، تغییر سال مالی دادهاند یا سال مالی آنها منتهی به پایان اسفند نیست (63)
شرکتهایی که جز هلدینگها، سرمایهگذاریها و واسطهگریهای مالی بودهاند (42)
شرکتهایی که توقف نماد معاملاتی آنها بیش از سه ماه بوده است و اطلاعات بازده سهام آنها دستکم برای 36 ماه از 60 ماه گذشته دردسترس نیست (31)
شرکتهایی که در صنعت آنها کمتر از 5 شرکت وجود دارد (33)
شرکتهای مطالعهشده در این پژوهش 93
منبع: یافتههای پژوهش
با توجه به محدودیتها و نگاره (1)، تعداد 93 شرکت از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار مطالعه شدهاند. با توجه به اینکه عملکرد سهام شرکتهای رقیب، همواره دردسترس بوده است و شرکتها در هر یک از صورتهای مالی فصلی یا میاندورهای خود به عملکرد سهام رقبا پاسخ میدهند، در این پژوهش، از دادههای صورتهای مالی میاندورهای و سالانۀ حسابرسیشدۀ شرکتها استفاده شده است. درضمن، با توجه به اینکه برای تخمین بازده سهام شرکتها طبق مدل پژوهش به دادههای 60 ماه گذشته نیاز است، از دادههای بازده سهام در بازۀ 31/06/1385 الی 31/06/1396 استفاده شده است؛ ولی قلمرو زمانی پژوهش، بازۀ زمانی 1390 الی 31/06/1396 است. دادههای مورد نیاز از نرمافزار رهآورد نوین گردآوری شدهاند و در پی آن، با جمعبندی و محاسبههای مورد نیاز در صفحۀ گستردۀ اکسل، تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار استاتا انجام شده است.
یافتههای پژوهش
در نگاره شماره (2)، اطلاعات مربوط به آمار توصیفی متغیرهای پژوهش بهصورت خلاصه ارائه شده است.
نگارۀ شماره 2. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
متغیرها نماد میانگین میانه حداکثر حداقل انحراف معیار
مدیریت سود واقعی REM 005/0 001/0- 333/3 668/3- 81/1
مدیریت سود تعهدی DA 004/0- 004/0 193/6 127/2 291/0
بازده منحصربهفرد شرکت ISHOCK 003/0 003/0- 301/0 -0/180 050/0
شوک سهام رقبا PSHOCK 002/0 -0/001 04/0 -0/023 017/0
ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت MTB 60/1 418/1 102/4 821/0 677/0
اندازۀ شرکت SIZE 86/5 838/5 83/7 313/4 652/0
بازده داراییهای شرکت ROA 077/0 055/0 430/0 -0/246 115/0
نسبت بدهی شرکت LEV 635/0 641/0 342/1 172/0 207/0
نرخ رشد داراییهای شرکت GROWTH 084/0 066/0 420/0 -0/134 131/0
گروه GROUP 344/0 00/0 00/1 00/0 475/0
درصد سهامداران نهادی INS 738/0 784/0 99/0 14/0 19/0
ریسک سیستماتیک BETA 701/0 514/0 60/3 -1/647 940/0
کیفیت حسابرسی AQ 7/0 0/1 0/1 00/0 485/0
منبع: یافتههای پژوهش
میانگین متغیرهای وابسته، یعنی مدیریت سود تعهدی و واقعی بهترتیب 004/0- و 005/0 است. با توجه به پارامترهای مربوط به متغیر گروه، بیان میشود 34 درصد از شرکتهای بررسیشده دارای شرکت فرعیاند و مؤسسۀ حسابرسی با رتبۀ الف جامعۀ حسابداران رسمی، 70 درصد از این شرکتها را حسابرسی کردهاند. میانگین شاخص ریسک سیستماتیک نیز (7/0) نشاندهندۀ آن است که بهصورت میانگین، ریسک شرکتهای نمونه، کمتر از ریسک بازار است و درضمن، حدود 74 درصد سهامداران شرکتهای نمونه، سهامداران نهادیاند. نسبت بدهی شرکتها در بیشینه خود به 3/1 میرسد که نشان میدهد مجموع حقوق صاحبان سهام برای این شرکت و شرکتهای مشابه، منفی است. این موضوع به دلیل زیان انباشۀ این شرکتها و شمول آنها در ماده 141 قانون تجارت ایران مصوب سال 1347 است؛ با این حال، بهصورت میانگین 63 درصد از ساختار سرمایۀ شرکتهای نمونه از بدهی تشکیل شده است. همچنین دربارۀ میانگین و میانۀ نرخ رشد داراییهای شرکت دریافته میشود که پراکندگی دادهها حول نقطۀ کمینه، بیشتر است و حدود 8 درصد بهصورت میانگین در سال، به مجموع ریالی داراییها افزوده میشود.
دربارۀ پارامترهای متغیرهای کنترلی نیز نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری شرکتهای نمونه برابر با 60/1 است. به عبارت دیگر، بهصورت میانگین، شرکتهای نمونه در بازار بورس اوراق بهادار 60/1 برابر ارزش دفتری خود ارزشگذاری شدهاند که این رقم در بیشترین حالت به چهار (4) برابر ارزش دفتری نیز میرسد. با توجه به میانگین بازده داراییهای شرکت نیز شرکتهای نمونۀ این پژوهش بهصورت میانگین 8 درصد نسبت به داراییهای تحت کنترل خود بازده کسب کردهاند؛ این رقم در کمینه به 24- درصد نیز میرسد که در برگیرندۀ شرکتهایی است که در قلمرو زمانی پژوهش، زیان تجربه کردهاند.
بهمنظور بررسی همخطی میان متغیرهای توضیحی نیز از آزمون VIF (عامل تورم واریانس) استفاده شد. با توجه به اینکه آمارۀ مذکور برای تمامی متغیرهای توضیحی کوچکتر از 5 بود، بین متغیرهای مذکور همخطی وجود ندارد.
نتیجۀ آزمون فرضیۀ اول
با توجه به نتایج ارائهشده در نگاره شماره (3) و سطح معناداری آماره F، معناداری کل مدل تأیید میشود. همچنین، نتایج حاصل نشاندهندۀ رابطۀ مثبت و معنادار عملکرد سهام رقبا و مدیریت سود تعهدی است. در این مدل، متغیرهای درصد سهامداران نهادی و نرخ رشد داراییها رابطۀ مثبت و معناداری با مدیریت سود تعهدی دارند؛ ولی رابطۀ نسبت بدهی و بازده داراییهای با متغیر وابسته، منفی و معنادار است. درضمن، دربارۀ سایر متغیرها رابطۀ معناداری مشاهده نمیشود. ضریب تعیین تعدیلشدۀ مدل نیز برابر با 053/0 است که نشان میدهد متغیرهای توضیحی مدل به تبیین 5 درصد از تغییرهای متغیر وابسته (مدیریت سود تعهدی یا تصنعی) قادرند. درخور ذکر است در مدل پژوهش، اثرهای سال و صنعت کنترل شدهاند.
نگارۀ شماره 3. نتایج آزمون فرضیۀ اول پژوهش
نام متغیر نماد متغیر ضریب خطا استاندارد t آماره سطح معناداری
شوک سهام رقبا PSHOCK 0/654 0/322 2/03 0/043
بازده منحصربهفرد شرکت ISHOCK 0/23 0/1 2/28 0/023
درصد سهامداران نهادی INST 0/067 0/034 1/97 0/049
نسبت بدهی شرکت LEV -0/116 0/043 -2/69 0/007
ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت MTB -0/00 0/010 -0/01 0/994
اندازۀ شرکت SIZE -0/005 0/010 -0/57 0/571
بازده دارییهای شرکت ROA -0/218 0/084 -2/58 0/010
کیفیت حسابرسی AQ 0/007 0/010 0/65 0/515
ریسک سیستماتیک BETA 0/002 0/005 0/41 0/680
شرکت فرعی GROUP 0/007 0/011 0/58 0/562
نرخ رشد داراییهای شرکت GROWTH 0/193 0/046 4/19 0/00
ضریب تعیین تعدیلشده 053/0
(سطح معناداری)F آماره 93/2 (00/0)
منبع: یافتههای پژوهش
نتیجۀ آزمون فرضیۀ دوم
نتایج حاصل از آزمون فرضیۀ دوم در نگاره شماره (4) نمایش داده شدهاند. با توجه به آماره F و سطح معناداری مربوط به این آماره، معناداری کل مدل تأیید میشود. ضریب تعیین تعدیلشده نیز نشان میدهد 8/2 درصد از تغییرهای متغیر وابسته (مدیریت سود واقعی) بهواسطۀ متغیرهای توضیحی تبیین میشوند. براساس فرضیۀ دوم پژوهش مبنی بر وجود رابطۀ مثبت میان عملکرد رقبا و مدیریت سود واقعی، نتایج برآورد مدل نشان میدهند با توجه به ضریب متغیر عملکرد رقبا (997/0-) در سطح معناداری این متغیر (615/0)، رابطۀ معناداری میان این دو متغیر وجود ندارد و در سطح خطای 5 درصد، فرضیۀ دوم پژوهش، پذیرفته نیست. در این مدل، بین متغیر نرخ رشد داراییها با مدیریت سود واقعی، ارتباط مثبت و معنادار و بین متغیر بازده داراییها با مدیریت سود واقعی ارتباط منفی و معناداری وجود دارد؛ در حالی که سایر متغیرهای توضیحی مدل آزمون فرضیۀ دوم، ارتباط معناداری با مدیریت سود واقعی ندارند.
نگاره شماره 4. نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش
نام متغیر نماد متغیر ضریب خطا استاندارد t آماره سطح معناداری
شوک سهام رقبا PSHOCK -0/997 1/98 -0/50 0/615
بازده منحصربهفرد شرکت ISHOCK -0/172 0/672 -0/26 0/789
درصد سهامداران نهادی INST 0/125 0/205 0/61 0/541
نسبت بدهی شرکت LEV 0/007 0/271 0/03 0/978
ارزش بازار به ارزش دفتری شرکت MTB -0/114 0/071 -1/60 0/111
اندازۀ شرکت SIZE -0/061 0/067 -0/91 0/364
بازده دارییهای شرکت ROA 2/1- 0/491 -2/45 0/014
کیفیت حسابرسی AQ 0/078 0/071 1/09 0/274
ریسک سیستماتیک BETA 0/054 0/040 1/36 0/175
شرکت فرعی GROUP -0/079 0/072 11/1- 0/268
نرخ رشد داراییهای شرکت GROWTH 0/685 0/274 2/49 0/013
ضریب تعیین تعدیلشده 03/0
(سطح معناداری)F آماره 89/1 (01/0)
منبع: یافتههای پژوهش
نتیجهگیری و پیشنهادها
همانطور که بیان شد امروزه افزایش رقابت در حوزههای مختلف کسبوکار، شرکتها و مدیران را با فرصتها و چالشهای گوناگونی مواجه کرده است. همانگونه که افراد معمولاً در اخذ تصمیمهای مختلف خود ازقبیل سرمایهگذاری، واکنش دیگران را مدنظر قرار میدهند ]28[، پژوهشهای تجربی اخیر نشان دادهاند شرکتها نیز در یک فضای رقابتی در بسیاری از تصمیمهای خود ازقبیل تقسیم سود ]47،34[، انجام مسئولیتهای اجتماعی ]15[، تأمین مالی ]42[، تصمیمهای سرمایهگذاری ]17[، ادغام و تحصیل ]12[، اجتناب مالیاتی ]43[ و حتی تجزیۀ سهام ]37[ از سیاستهای رقبای خود تأثیر میگیرند. در این پژوهش، تبیین نقش رقبا و عملکرد آنها در اقدامهای مدیریت سود واقعی و تصنعی شرکتها بررسی شد.
نتایج حاصل از آزمون فرضیۀ اول پژوهش، حاکی از آن است که رابطۀ مثبت و معناداری میان عملکرد سهام رقبا و مدیریت سود تعهدی وجود دارد؛ بدین معنا که شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار، در تصمیمهای مربوط به مدیریت سود تعهدی، با در نظر گرفتن عملکرد رقبا، برای مدیریت سود اقلام تعهدی اقدام میکنند. یافتههای این پژوهش در راستای پژوهشهای انجامشدۀ بگنولی و واتز ]9[، براتن و همکاران ]13[، چارلز و همکاران ]16[، دو و شن ]27[ و برزگر و همکاران ]3[ است و با نتایج پژوهشهای انجامشدۀ خواجوی و همکاران ]4[ و نمازی و همکاران ]6[ سازگاری ندارد.
نتایج حاصل از آزمون فرضیۀ دوم که در آن از روشی مشابه مدل قبل بهره گرفته شده است، نشان میدهد رابطۀ معناداری میان عملکرد سهام رقبا و مدیریت سود واقعی وجود ندارد. نتایج متناقض این مدل با مدل قبل ناشی از آن است که برای مبادرت به مدیریت سود واقعی نسبت به مدیریت سود تعهدی، به صرف منابع و تلاش بیشتری نیاز است و بهطور کلی، هزینۀ انجام مدیریت سود واقعی نسبت به هزینۀ مدیریت سود تعهدی فزونی دارد ]40[. علاوه بر این، یکی از محدودیتهای مدیریت سود واقعی، بیشتربودن هزینۀ نهایی آن نسبت به منفعت نهایی آن است ]14[. مدیریت سود واقعی دربرگیرندۀ اقدامهایی است که بر مواردی ازقبیل ظرفیت تولید، میزان فروش، جریانهای نقد و مخارج اساسی شرکت تأثیر میگذارد که میتواند پیامدهای زیانباری برای شرکت به همراه داشته باشد. همچنین، بخش چشمگیری از اقدامهای مدیریت سود واقعی در شرکتها به تصمیمهای هیئتمدیره وابسته است و در حوزۀ اختیارهای مدیران اجرایی قرار ندارد؛ درنتیجه، انتظار میرود این موارد باعث کاهش انگیزۀ مدیران برای مبادرت به مدیریت سود واقعی در واکنش به عملکرد سهام رقبا شود.
پژوهشهای آتی در این زمینه میتوانند به بررسی اثر شرکتهای رقیب بر دیگر تصمیمهای مدیران شرکتها بپردازند؛ برای مثال، میتوان به بررسی نقش عملکرد شرکتهای رقیب بر تصمیمهای تقسیم سود و نیز تصمیمهای مربوط به تأمین مالی پرداخته شود.